قبل از كسالت حضرت امام ره شبها يكى از بچه هاى پاسدار پشت در اتاقشان مى خوابيد. روزى از او پرسيدم : شما كه مدتى است شبها مراقب امام بوده ايد، هيچ خاطره اى از ايشان نداريد؟ گفت : چرا، دارم .
امام ره معمولا دو ساعت مانده به اذان صبح بيدار مى شدند. يك شب متوجه شدم دارند با صداى بلند گريه مى كنند. متاثر شدم و شروع كردم به گريه كردن . مدتى بعد امام ره براى گرفتن وضو از اتاق بيرون آمدند. مرا كه با آن حال ديدند، گفتند: تا جوانى قدر خودت را بدان و خدا را عبادت كن . لذت عبادت در جوانى است . آدم وقتى پير مى شود، دلش مى خواهد عبادت كند، ولى حال و توانى برايش نمانده است .
مذهبی