عمر بن سعد، فرمانده لشكر عبيدالله بن زياد، نخستين تير را به سوي اردوگاه امام حسين (ع) نشانه مي رود و لشکريانش را گواه مي گيرد که نزد عبيدالله شهادت دهند او آغاز كننده اين جنايت بزرگ تاريخ بوده است
ياران اندک حسين (ع)، آزاد و سبک بال ، يک به يک به ميدان مي شتابند و صحنه هايي كم نظيراز رشادت و فداکاري مي آفرينند؛ عابس بن شبيب شاکري "جوانمردي شجاع و بي باك است. نزد امام مي آيد و مي گويد: به خدا سوگند که امروز در عالم، كسي نزد من عزيزتر و محبوبتر از تو نيست. اي فرزند سرور نيكوكاران، گواه باش که من درراه آئين تو و اجدادت، خالصانه جان بر کف نهاده ام.»
امام حسين (ع)، عابس را چون پدري مهربان نوازش مي كند و عابس به ميدان نبرد مي رود و شهيد مي شود.
سواري دلير، شتابان نزد امام حسين (ع) مي آيد: سلام بر تو اي پسر رسول خدا، پدر و مادرم به فدايت. منم هاشم بن عتبه / اگر پسر عمويم عمر بن سعد بيعت خود را با جد و پدر تو شکسته، من دست از جان شسته ام و به ياري تو آمده ام. امام با نگاهي سرشار از لطف و محبت، او را تحسينن مي نمايد و برايش دعا مي كند.
هاشم وقتي به ميدان مي آيد، فرياد مي زند: من مبارزي جز پسرعمويم عمر بن سعد نمي خواهم. اي عمر، چگونه است که کمر به قتل پيشواي دين بسته اي؟ پيشوايي كه فرزند پيامبر است. عجيب است که آب فرات به جز خاندان رسول خدا، براي همه آزاد است.