شاید در غربیترین روستای کشور، خانهای خشتی وجود دارد که سالها به خانه عزا و ماتم تبدیل شده بود، این خانه روزی پر از نشاط بود و به دور از هرگونه اندوه و صدای خنده و شادمانی در جای جای آن وجود داشت.
در این خانه حتی دیوارها شاد بودند و از در کنار اعضای خانواده بودن لذت میبردند، شاید 10 سال پیش بود که زوج جوان با کلی آرزو و امید وارد خانه شدند و با پیمانی آسمانی خود را برای یک زندگی مشترک آماده ساختند.
چند سال گذشت زندگی خوب و زمان به سرعت سپری میشد، این زوج یک چیز در خانه کم داشتند آن هم یک فرشته آسمانی بود تا برکت عمرشان را اضافه کند و با خندههایش شادی مضاعفی را به خانهشان هدیه دهد.