در روايتى مى خوانيم: پس از ولادت امام حسين(عليه السلام) رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به منزل فاطمه(عليها السلام)آمد و به اسماء فرمود: فرزندم را بياور! اسماء نيز حسين(عليه السلام) را در پارچه اى سفيد قرار داد و به نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آورد. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) در گوش راست حسين(عليه السلام) اذان و در گوش چپ وى اقامه گفت و سپس وى را در آغوش گرفت و گريست.اسماء مى گويد: به حضرت عرض كردم: پدر و مادرم فداى تو باد، چرا گريه مى كنى؟
فرمود: به خاطر اين فرزندم گريانم.عرض كردم: او كه هم اكنون متولّد شده است (و جاى شادى و خوشحالى است، نه اندوه).فرمود:«تَقَتُلُهُ الْفِئَةُ الْباغِيَةُ مِنْ بَعْدِي، لا أَنالَهُمُ اللهُ شَفاعَتِي; وى را پس از من گروهى ستمكار به شهادت مى رسانند كه هرگز خداوند شفاعتم را نصيب آنان نخواهد ساخت».آنگاه فرمود:«يا أَسْماءُ لا تُخْبِرِي فاطِمَةَ بِهذا فَإِنَّها قَرِيبَةُ عَهْد بِوِلادَتِهِ; اى اسماء! فاطمه را از اين ماجرا آگاه مساز; چرا كه او تازه صاحب اين فرزنده شده است».(1)
.............
1 . بحارالانوار، ج 43، ص 239. مرحوم طبرسى نيز اين حديث را در «اِعلام الورى بأعلام الهدى»، ج 1، ص 427 و شيخ سليمان قندوزى حنفى در كتاب «ينابيع المودّة»، ج 2، ص 300 نقل كرده اند.