برخى از انبياى الهى ـ هزاران سال قبل از تولّد امام حسين(عليه السلام) ـ هنگامى كه از ماجراى كربلا با خبر مى شدند، بر مظلوميّت آن حضرت اشك مى ريختند.
در روايتى آمده است: هنگامى كه جبرئيل كلماتى را به حضرت آدم(عليه السلام) براى توبه تعليم مى داد، و او خدا را به پنج تن مقدّس مى خواند، وقتى كه به نام حسين(عليه السلام) رسيد قلبش شكست و اشكش جارى شد،
به جبرئيل گفت: نمى دانم چرا وقتى كه نام پنجمى (حسين(عليه السلام)) را مى برم قلبم مى شكند و اشكم جارى مى شود؟
جبرئيل گفت: «بر او مصيبتى خواهد گذشت كه همه مصايب در برابر آن كوچك خواهد بود. او تشنه كام، غريبانه، تنها و بدون يار و ياور به شهادت خواهد رسيد».
جبرئيل برخى ديگر از مصايب آن حضرت و خاندانش را براى آدم(عليه السلام) بيان كرد، تا آنجا كه هر دو تن همچون مادرِ فرزند مرده اى بر حسين(عليه السلام) گريستند، (فَبَكى آدَمُ وَجَبْرَئِيلُ بُكاءَ الثَّكْلى).(1)
هنگامى كه خداوند براى موسى(عليه السلام) از مظلوميّت امام حسين(عليه السلام) سخن گفت و ماجراى شهادت مظلومانه آن حضرت و اسارت بانوان حرمش و گرداندن سرهاى شهدا در شهرها را بازگو نمود، موسى(عليه السلام)نيز گريست.(2)