گاه ابر و گاه باران می شوم
گاه از یک چشمه جوشان می شوم
گاه از یک کوه می آیم فرود
آبشار پرغرورم گاه رود
گاه قطره، گاه دریا می شوم
گاه در یک کاسه پیدا می شوم
روز و شب هر گوشه کاری می کنم
باغها را آبیاری می کنم
نیست چیزی برتر از من در جهان
زندگی از آب می گیرد نشان
گرچه آبم، روزی اما سوختم
قطره تا دریا سراپا سوختم
تشنه ای آمد لبش را تر کند
چاره لب تشنه ای دیگر کند
تشنه ای آمد که سیرابش کنم
مشک خالی داد تا آبش کنم