ابـن حجـر هيثـمى مكى در كتـاب (الصواعق المحرقه) مى نويسد:
پسرامام حنبل در مورد لعن يزيد از وى پرسيد. احمد در جواب گفت:
چـگونه لعنت نشود كسى كه خداوند او را در قرآن لعن كرده است. آنجا كه مى فرمايد:
(فصل عسيتم ان توليتم اءن تفسدوا فى الارض و تـقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله) و چه مفاسدى و قطع رحمى از آنچـه يزيد انجام داد, بالاتر است؟!
عبدالرزاق مقرم در كتاب (مقتـل الحسين) مى گويد: بـه تـحقيق گروهى از علما از جـمله قاضـى ابـويعلى و حـافظ ابـن الجـوزى و تـفتـازانى و سـيوطى در مورد كفر يزيد نظر قطعـى داده اند و بـا صداقت تمام لعن او را جايز شمرده اند.
مولف كتـاب (شذرات الذهب) مى نويسد: در مورد لعن يزيد, احمد بن حنبل دو قول دارد كه در يكى تلويح و در ديگرى تصريح بـه لعن او مى كند. مالك و ابوحنيفه نيز هر كدام هم تـلويحا و هم تـصريحا يزيد را لعنت كرده اند; و بـه راستـى چـرا اين گونه نبـاشد و حال آنكه او فردى قمار باز و دائم الخمر بود.
شيخ محمد عبـده مى گويد: هنگامى كه در دنيا حكومت عادلى وجـود دارد كه هدف آن اقـامه شـرع و حـدود الهى اسـت و در بـرابـر آن حكومتى ستـمگر است كه مى خواهد حكومت عدل را تـعطيل كند, بـر هر فرد مسلمانى كمك كردن حكومت عدل واجـب است; و از همين بـاب است انقلاب امام حسين كه در بـرابـر حكومت يزيد ـ كه خدا او را خوار كند.ـ ايستاد.
از سبط بن جوزى در مورد لعن يزيد پرسيده شد. او در جواب گفت:
احمد حنبـل لعن او را تجويز كرده است, ما نيز بـه خاطر جناياتى كه دربـاره پـسر دختر رسول خدا مرتكب شد, او را دوست نداريم; و اگر كسى بـه اين حد راضى نمى شود, ما هم مى گوييم اصل, لعنت كردن يزيد است.