اولا اگر انسان معرفت پيدا كند محبّت هم پيدا مي شود و وقتى محبّت پيدا شد انسان نمىتواند به ياد محبوبش نباشد. لذا كوشش كنيد معرفتتان را به ذات مقدّس پروردگار از طريق فكر در آيات آفاقيه و انفسيه زياد كنيد. مقدارى در خودتان فكر كنيد، در نعمتهاى پروردگار فكر كنيد، يك مقدارى هم از روايات و گفته هاى دانشمندان كمك بگيريد چون وقتى معرفت زياد شود خواهىنخواهى محبّت هم زياد مي شود.
اينها كه عشق مجازى دارند همين طور كه نشسته اند دائم به فكر معشوقشان هستند و حتّى يك لحظه هم مخصوصا اگر دور از هم افتاده باشند از ياد يكديگر غافل نمي شوند. چنين حالتى اگر پيدا شود انسان هميشه ياد خدا هست و او را فراموش نمي كند. يكى از صفات مؤمن و علائم مؤمن اين است كه خداوند را بيشتر از همه چيز دوست داشته باشد.
كسانى كه ايمان به خداوند دارند حبّشان به خداى تعالى شديدتر است تا ديگر افراد و نقطه ي حسّاس محبّتشان تعلّق به ذات اقدس متعال دارد و هر چيزى كه تعلّقش به خداوند بيشتر باشد آن چيز را بيشتر دوست دارند. اگر محبّت انسان حساب شده باشد طبعا محبّت و علاقه به متعلّقات محبوب هم دارد. يعنى هر چيزى كه تعلّقش به محبوب بيشتر باشد بيشتر دوست دارد و هر چيزى كه تعلّقش به محبوب كمتر باشد كمتر دوست دارد.
ثانيا بايد بدانيم كه محبت به خداوند بدون اطاعت و عبادت خدا امكان پذير نيست. البته عبادت دو مرحله دارد انجام واجبات و ترك محرمات و انجام مستحبات و ترك مكروهات.