تولد
نمرود مستبد و خودكامه با قدرت زورمدارانه خود بر مردم آن دوران سيطره كامل داشت و با اشاعه فرهنگ بت پرستى و معرفى خود به عنوان خداى روى زمين جامعه را از توحيد و عبوديت دور ساخته و بشريت را در معرض تباهى قرار داده بود.
او با خبر شد كه كودكى به دنيا مى آيد كه تاج و تختش را درهم خواهد ريخت و توحيد را در زمين تبليغ مى كند.
او به فكر جلوگيرى از ظهور اين مولود بود و در روزى كه گمان داشت نطفه ابراهيم بسته مى شود دستور داد مردها را از شهر دور كنند و هيچ مردى با همسر خود آميزش نداشته باشد. اما او نمى دانست كه عالم در دست خداوند است و نمى توان مانع اجراى اراده او شد و در راه او نمى توان ايجاد سد نمود.
پدر ابراهيم در كاخ نمرود از خدمتگزاران بود و در آن روز نمرود مجبور شد او را براى انجام ماءموريتى به شهر اعزام كند و همان روز نطفه ابراهيم بسته شد. نمرود با خبر شد كه ابراهيم متولد خواهد شد، و او فهميد نتوانسته آن شب همه مردها را از شهر دور نگاه دارد اما نمى توانست مشخص كند چه كسى است و به پدر ابراهيم نيز بد گمان نبود. سپس دستور داد تمام زنهايى را كه مورد اتهام هستند بازرسى نموده و در صورت مشاهده باردارى به قتل برسانند. در اين دستور كودكهاى فراوانى به قتل رسيدند و حكومت شيطان چنان سهمگين بود كه كسى ياراى مقابله با اين ستم و ظلم را نداشت .
خداوند اثر حمل را در مادر ابراهيم مخفى نمود و ابراهيم از اين خطر جان سالم بدر برد.
ابراهيم در سنين جوانى قرار گرفت و از سوى خداوند براى هدايت مردم و خارج ساختن آنها از انحرافات و شرك ماءمور شد.
در آن زمان مردم ، فرهنگ توحيد را فراموش نموده و به سوى خدايان دروغين رفته بودند. گروهى بت ، گروهى ماه و ستارگان و گروهى خورشيد را مى پرستيدند و بالاتر از همه نمرود خود را به عنوان خداى بزرگ معرفى مى كرد.
نتيجه اين بت پرستى ، انحراف اجتماع آنها از مسير انسانيت و غلطيدن در اعمال پست و غير انسانى بود كه شيوع انحراف جنسى يكى از مظاهر اين بت گرايى در برخى مناطق آنها به شمار مى آمد.
ابراهيم مبارزه خود را در زمينه توحيد با همه مظاهر شرك آغاز نمود.
با آنها كه ماه و خورشيد و ستارگان را به عنوان خدا مى شناختند به بحث پرداخت و با استفاده از ساده ترين روشها آنها را در معرض ترديد قرار داد.