در مورد اين گونه روايات ، از قول حافظ ابوالخطاب بن دحيه مى آورد:
((اين گونه مسائل ، از قول پيامبر(ص ) مستند موثقى نداشته و از پيامبر(ص ) نرسيده است و بيان آن ، انسان را از عدالت ساقط مى كند، مگر نقل آن از باب امانت باشد و صحت و سقم به مؤ لف برگردد.))
در اين كتاب ، تناقضها و سازگاريهاى بسيارى ديده مى شود، مثلا آمده : دجال ، در سال سيصد ظهور مى كند، و مسائل ديگرى كه نادرستى آنها آشكار است .
سپس داستان خروج سفيانى و خروج ((دابه )) را كه حذيفه از قول پيامبر(ص ) نقل مى كند، به بوته نقد گذارده و مى نويسد:
((از اين خبر، بوى جعل استشمام مى شود و مساءله پر از جعليات و اسرائيليات است كه انسان از سياه كردن كاغذ به آن ابى دارد.))
سپس روايات ساختگى و دروغ را كه با عقل و فطرت سالم ، ناسازگارند، مشخص مى كند.
باب ديگرى گشوده درباره مهدى (عج ) و كسانى كه زمينه حكومت وى را مهيا مى سازند. در اين باب ، رواياتى كه از على (ع )، ثوبان ، عبدالله بن الحارث بن جز الزبيدى از رسول اكرم (ص ) نقل شده گرد مى آورد.