يك ميدان و دو هجوم
توسط
در تاریخ 2013_04_23 در ساعت 08:00 AM (25090 نمایش)
يك ميدان و دو هجوم
نه ((مرز)) تنها آبى و خاكى است، نه حمله، تنها زمينى و هوايى!
نه هجوم، فقط نظامى است، نه شكست و ضربه، فقط مادى.
((تهاجم فرهنگى)) خطرناكتر از ((هجوم نظامى))است.
در هجوم نظامى، طمع به خاك است و زمين، در شبيخون فرهنگى طمع به اخلاق است و دين!
هجوم نظامى با سر و صدا و سرعت است، تهاجم فرهنگى، آهسته و آرام.
آن ترسناك و نفرت آفرين است، اين فريبنده و جذاب.
آن، افراد را به دفاع و مقاومت وا مى دارد، اين به استقبال و پذيرش مى فرستد.
كشته آن، ((شهيد))است و مرده اين، پليد!
شهادت، دوست داشتنى است، اما ابتذال، نفرت انگيز.
در هجوم نظامى، دشمن اعلام جنگ و دشمنى مى كند، و مهاجم فرهنگى اعلام دوستى!...
در حمله نظامى، صفير اولين گلوله، همه را متوجه خطر مى سازد، اما در تهاجم فرهنگى گاهى تا شليك گلوله آخرِ دشمن، هنوز عده اى شبيخون را باور نمى كنند.
آن پيداست، اين پنهان!
در آنجا، زمين از دست مى رود، اينجا شرف و دين.
آنجا، درگيرى با دشمن، در مرزهاست، اينجا آسيب از حمله دشمن، درون خانه هاست.
آنجا بمبهاى خوشه اى مى ريزند، اينجا شكّ و دودلى مى انگيزند.
آنجا، سلاح، موشك و بمب است، اينجا ماهواره و امواج تصويرى.
در ميدان حمله نظامى، پادگانها، مقرّها و خطوط و خاكريزها بمباران مىشود، در تهاجم فرهنگى مدرسه ها، مطبوعات، انديشه ها و عقيده ها.
در آن درگيرى، كوه و دشت و دريا ميدان برخورد است، در اين مقابله، نبرد در عرصه مجلات، رمانها، فيلمها و كتابهاست.
آنجا ميدان مبارزه محدود است، اينجا گسترده.
آنجا جنگى آشكار است، اينجا غارتى پنهان.
اسيران آن ميدان، ((آزاده))اند و گرفتاران اين ميدان ((معتاد)) و ((آلوده)).
آنجا، شهادت، خانواده اى را سربلند مى سازد، اينجا اعتياد و ابتذال، دودمانى را شرمگين مى سازد.
پدر يك شهيد، عزيز است، پدر يك آلوده، سرافكنده!
در ميدان نظامى، مجروح را به عقب بر مى گردانند تا مداوا شود، در صحنه فرهنگى، پس از اولين زخم و تركش، به خطوط جلوتر انتقال مى يابد.
تير و تركش، بر سر و دست مى نشيند، ولى زهر هوس و ويروس گناه، بر ايمان و انديشه آسيب مى رساند.
در هجوم نظامى، دشمن از مرز آبى و خاكى وارد مى شود، در تهاجم فرهنگى، از مرز فكرى و روحى.
آسيب خورده آن، انگيزه مبارزه و خصومت پيدا مى كند و نيش خورده اين خلع سلاح و بى انگيزه مى شود.
تشييع جنازه يك شهيد، شهرى را روح حماسه مى بخشد، اما آلودگى نسلى به ابتذال، روح جامعه را افسرده مى سازد.
هجوم نظامى، يك ملت را مقاومتر مى كند، و هجوم فرهنگى، سست تر مى سازد.
آنجا فشنگ شليك مى شود، اينجا آهنگ، پخش مى شود.
آنجا در پى ((ماه))اند، اينجا دنبال ((ماهواره)).
گذرگاهاى آن جبهه، سربالايى است، و عرصه هاى اين ميدان، سرازيرى.
آنجا از خود مى گذرند تا به خدا برسند، اينجا از خدا مى گذرند تا به خود برسند.
قربانيان آن، شهيد راه ((معروف))اند، و قربانيان اين، كشته بيراهه ((منكر))!
بكوشيم تا از مجروحان اين جبهه و تركش خوردگان اين حمله نباشيم.
اگر هم آسيب ديده ايم، به درمانگاه ((توبه)) برويم
و .... تا دير نشده، غده گناه را ((جراحى))كنيم.
آيا سلامت روح و فكر، به اندازه ((جسم)) مهم نيست؟!