خدای تنها
توسط
در تاریخ 2014_02_02 در ساعت 12:04 AM (3824 نمایش)
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یارب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق دلخونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم
گفت:ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
بدی ما ادما اینه که وقتی یه نفر خیلی به ما نزدیک میشه نمی بینیمش و فقط افراد دور از خودمون رو می بینیم،به همین خاطره که:وقتی یه نفر میمیره دنبال زندگینامه و.... اون میافتیم و از اون مهم تر وقتیه که خدا میخواد ما رو امتحان کنه و برا همین کمی ما رو هل میده عقب،و ما کلی دنبال خدا میدوییم تا اینکه اون عقب افتادگی رو جبران کنیم و وقتی جبران کردیم باز خدا رو.........