جايگاه عيد نوروز در اسلام

 

جايگاه عيد نوروز در اسلام

 

 

عيد نوروز سرآغاز طراوت طبيعت و جوان شدن جهان و تازه شدن فضاي زندگي طبيعي انسان است. نوروز جشن بالندگي طبيعت، جشن آغازي دوباره و جشن ايرانيان كهن است. مورخان نوروز را جشن همگاني در فرهنگ ايران و بين النهرين و آيين نوروزي را يك سنت كهن مي دانند كه بنابه احتمال زياد اين جشن از هزاره سوم پيش از ميلاد يعني پنج هزار سال پيش در ايران رايج بوده است. البته بايد گفت نوروز تنها يك جشن نيست زيرا اگر چنين مي بود بسيار پيش از اين در طوفان حوادث روزگار ناپديد مي شد و امروز تنها نامي از آن باقي مي ماند.

  نوروز از اساطير ايراني ريشه گرفته و از نخستين بافت هاي فرهنگي مردم است كه از نسلي به نسلي ديگر منتقل شده است. مردم معتقدند كه نوروز از آن دست آيين هايي است كه با فرهنگ ايراني زاده شده و تا امروز در تاروپود زندگي مردم به حيات خود ادامه داده است و در اين ميان هيچگاه پيوند خود را با مردم از دست نداده است.

   ظهور اسلام و برخورد مسالمت آميز آن با ساير اديان و آيين ها از جمله اعتقادات مذهبي و ملي ايرانيان موجب شد كه مراسم و آداب مربوط به نوروز از جامعه اسلامي رخت برنبندد. با مسلمان شدن ايرانيان، نوروز اندك اندك با اعتقادات اسلامي آميخته شد.

   ضمن اينكه اسلام هم از نوروز با عناوين مختلف به نيكي ياد كرد، در تعاليم اسلامي از ربيع و بهار كه سرآغاز سال نو مي باشد به عنوان ياد كرد رستاخيز سخن به ميان آورده است: اذا جاء الربيع فذكروا ذكرانشوراً يعني هنگامي كه بهار آمد پس ياد كنيد قيامت را.

   حضرت علي(ع) در قسمتي از نامه معروف خود به مالك اشتر درباره رعايت رسوم و آيين هاي مردم تأكيد كرده مي فرماييد: (( آداب پسنديده اي را كه بندگان اين ملت به آن عمل كردن و ملت اسلام با آن پيوند خورده و رعيت با آن اصلاح شدن بر هم مزن...))

  درست است كه اخبار و احاديث از نوروز به عنوان عيد نامبرده است اما دين مبين اسلام مانند برخي آداب و سنن تاريخي كه جنبه طبيعي و آموزنده دارند و براي آن فلسفه عقلايي و اجتماعي مطرح مي شود؛ در اينجا به تعدادي از روايات و برخي از برخوردهاي ائمه معصومين با نوروز اشاره مي كنيم:

1- علامه مجلسي حديثي از امام صادق(ع) در مورد نوروز نقل مي كند؛ امام(ع) مي فرمودند: امروز روزي است كه خداوند عهد ازل(پيمان جاودانه) را با مردم بست، روزي است كه نخستين بار خورشيد بدرخشد و باد بوزيدو...، روزي است كه كشتي نوع بر كوه جودي نشست؛ روزي است كه جبرئيل بر پيامبر فرود آمد، روزي است كه حضرت پيامبر(ص)، علي(ع) را بر شانه بلند كرد تا بتهاي كعبه را سرنگون ساخت، روزي است كه دستور داد مردم با علي(ع) بيعت كنند.روز است كه مردم براي بار دوم پس از مرگ عثمان با علي(ع) ايرانيان آن را نگاه داشتند.

2- عبدالصمد بن علي، روايتي از جد خود درباره حضرت رسول اكرم(ص) نقل مي كند:((در نوروز جامي سيمين، پر از حلوا براي پيامبر هديه آوردند، آن حضرت پرسيد اين چيست؟ گفتند امروز روز نوروز است، حضرت پرسيد نوروز چيست؟ گفتند عيد بزرگ ايرانيان است ؛ حضرت فرمودند: كاش هر روز بر ما نوروز بود.

3- منقول است كه افراد ايراني به حضرت علي بن ابيطالب(ع) جامهاي سيمين خبيص( خرمايي كه با روغن

آغشته شده باشد) هديه دادند. حضرت پرسيد اين چيست؟ گفتند: اين هداياي نوروز است. حضرت فرمودند: هر روز نوروز ماست و خبيص را ميل كردند و به حاضران دادند و جامها را در ميان مسلمين تقسيم كردند.

4- علامه مجلسي از امام صادق(ع) نقل مي كند: در اين روز (نوروز) فرشته وحي بر حضرت محمد(ص) نازل شد و پيام پيامبري به وي داد.

5- از امام صادق(ع) نيز حديثي نزديك به حديث بالا(شماره 1 ) با اندكي تغيير آمده است كه : نوروز روزي است كه خداوند در آن از بندگان خويش پيمان گرفته است كه او را عبادت كنند و هرگز براي خداوند متعال هيچ چيزي را شريك قرار ندهند....

6- معلي بن خنيس كه فردي موثق است مي گويد: (( روز نوروز خدمت امام صادق(ع) رفتم. فرمودند معلي آيا مي داني امروز چه روزي است؟ عرض كردم؟ عجم ( غير عرب) امروز را بزرگ مي داند و تبريك مي جويند وبراي همديگر هديه مي فرستد؛ امام فرمودند: به بيت عتيق(كعبه) سوگند مي خورم كه نوروز از زمان قديم است. نوروز روزي است كه در عالم خداوند از بندگانش پيمان گرفت كه او را بپرستند و مشرك نشوند و ايمان به پيغمبران و حجج و ائمه بياورند. روزي است كه آفتاب تاييد و هوا كه موجب حيات است وزيدن گرفت و زمين خلق شد. جبرئيل بر پيامبر نازل شد. روزي است كه قائم ما (عج) و ولاۃ امر ظاهر شوند و روزي است كه قائم(عج) بردجال غالب مي گردد و كناسه كوفه او را دار مي زنند . هيچ نوروزي نيست كه ما اهل بيت، انتظار فرج نداشته باشيم چون از روزهاي ما و شيعيان ماست. عجم احترام شما را نگه داشتند و شما ضايع كرديد.))

7- امام صادق(ع): ((در آغاز فروردين آدم آفريده شده و آن روز فرخنده اي است براي خواستن نيازها و برآورده شدن آرزوهاو... ))

8-  پيامبر اكرم(ص) : اگر مي توانيد هر روزتان را نوروز كنيد. يعني هر روز در راه خدا به يكديگر هديه بدهيد و با يكديگر پيوند برقرار كنيد.

9- پيامبر اكرم(ص) : ذكر خدا را يكي از كارهاي نوروز مي داند و مي فرمايد: ((اعياد خود را با ياد و ذكر عظمت خدا زينت دهيد.))

10- امام صادق(ع) نيز مي فرمايند: جشن نوروز براي آفريده شدن آدميان است.

آداب اسلامي نوروزي

   از آداب مهم نوروز طهارت و پاكيزگي است كه در اسلام به آن بسيار اهميت داده است . امام صادق(ع) به معلي بن خنيس تعليم دادند(( كه چون نوروز شود؛ غسل كن و پاكيزه ترين جامه هاي خويش را بپوش و با بهترين بوهاي خوش، خود را خوش بو گردان و در آن روز روزه بدار. پس چون از نماز پيشين و پسين و نافله هاي آن فارغ شوي ، چهار ركعت نماز بگذار يعني هر دو ركعت به يك سلام. و در ركعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره ان انزلنا بخوان و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل يا ايها الكافرين ، در ركعت سوم بعد از حمد ده مرتبه سوره توحيد و در ركعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه سوره فلق و ناس بخوان و به سجده ي شكر برو.))                                       

  شايد خواندن سوره قدر در اين نماز اشاره به نزول بركات وخواندن معوذتين اشاره به درخواست رفع انواع بدي ها باشد.

   از ديگر اعمال عيد نوروز صله رحيم و ديدار با دوستان است كه از سوي اسلام و امامان در روايات و احكام اسلامي مورد توجه قرار گرفته است؛ امام باقر(ع) مي فرمايند : ارتباط با خويشان، اعمال را پاكيزه مي كند، دارايي ها را افزايش و بلاها را دور مي كند و مرگ آدمي را به تأخير مي اندازد.

   از ديگر اعمال عيد نوروز برقراري ارتباط خالصانه با خالق هستي و تقاضاي تغيير در رفتار و گفتار و تمام احوال با دعاي تحويل سال مي باشد. بسم الله الرحمن الرحيم: يا مقلب القلوب و الابصار ، يا مدبر اليل و النّهار ، يا محول الحول و الاحوال ، حَوّل حالنا الي احسن الحال.

فقهاي بزرگوار اسلام به پيروي از اخبار و احاديث روزه گرفتن در روز عيد نوروز را مستحب پسنديده دانسته اند؛همچنين عموم فقها غسل كردن در نوروز را مستحب و ممدوح شمرده اند.

   از ديگر اعمال خواندن و تكرار ذكر يا ذالجلال و الاكرام مي باشد.

از اعمال مهم اين روز قرائت هفت سين قرآن است كه شامل 7 آيه از قرآن مي باشد كه با واژه ي سلام آغاز مي شود كه عبارتند از :

سلام علي آل ابراهيم ( سوره صافات آيه 109 )- سلام قولاً من رب الرحيم ( سوره يس آيه 58 )

سلام علي آل ياسين ( سوره صافات آيه 130 )– سلام علي موسي و هارون ( سوره صافات آيه 120)

سلام علي نوح في العالمين ( سوره صافات آيه 79 )- سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين  (سوره زمر آيه 73)

سلام عليكم بما صبرتم ( سوره رعد آيه 24 )

   البته برخي از مومنان 7 آيه ياد شده را در قدح چيني نوشته و با آب باران شستشو مي دهند و هنگام سال تحويل از آن مي نوشند.

 نوروز و انتظار زيباترين تحول ها

   انتظار به معني چشم به راه بودن و اميدواري به آينده اي زيباست؛ آينده اي نويدبخش و سعادت آفرين ، انتظار رهبري موعود كه با ظهورش تمام فساد ها و بدبختي ها از جهان رخت بر مي بندد و بشر طعم حقيقي خير و صلاح و آسايش و امنيت را مي چشد. انتظار فرج منجي حقيقي همان رسيدن به نيكوترين حال ها و زيباترين تحول هاست.

   پس بيايد در لحظه تحويل سال و نوروز جديد براي فرج منتظر حقيقي دعا كنيم و عاشقانه به انتظارش بنشينيم.

اي دل اگر عاشقي در پي دلدار باش            بر در دل روز و شب منتظر يار باش

آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها شهید شد؟ علت مرگ ایشان و ماجرای سقط حضرت محسن چه بود؟

عکس مذهبی با موضوع شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
 
سوال

آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها شهید شد؟ علت مرگ ایشان و ماجرای سقط حضرت محسن چه بود؟

 

پاسخ

دانشنامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی(ع) و اهانت به آن بزرگوار این است که: آیا (چنان که شیعیان می‏گویند) به ساحت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز جسارت کردند؟ و بر آن حضرت صدماتی وارد شد که منجر به شهادت او و فرزندش گردید یا خیر؟

برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه از تاریخ خودداری نموده‏اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود می‏گوید: «جساراتی را که مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل کرده است. [1]

البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی کرده‏اند؛ چنان که سید مرتضی رحمة ‏الله علیه در این زمینه می‏گوید :

«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمی‏کردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود و قنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند . » [2]

مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است: «فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا ؛ پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده و هجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود . » [3]

اما منابع اهل سنت:

1- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: « اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها ، به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.» [4]

همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: « اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ ، عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.» [5]

2- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت می‏گوید: «اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها ، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت  زد که محسن را سقط نمود . » [6]

3- مقاتل بن عطیه می‏گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.» [7]

4- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد .

ابو العاص به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) از مکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. پپامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد . »

ابن ابی الحدید می‏گوید :

«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح می‏شمرد . »

ابن ابی الحدید می‏گوید، به استادم گفتم :

«آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم می‏گویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که بر او وارد شد) فرزندش را از دست داد؟

پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است . » [8]

این قصه، به خوبی نشان می‏دهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف می‏کند؛ آن جا که می‏گوید: « عَلی اَن جَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ ، گروهی از اهل حدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان می‏گویند نقل کرده‏اند. [9]

5- سکونی یکی از راویان اهل سنت است [10] او می‏گوید: «نزد امام صادق علیه‏السلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیه‏السلام فرمود : ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر می‏دارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی می‏کند و از رزق شما نمی‏خورد (پس چرا ناراحتی؟) . »

سکونی می‏گوید: (با کلمات امام صادق علیه‏السلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود :

«ما سَمیْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یَدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیْتَها فاطِمَةَ فَلا تَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌ عِنْدَالله‏ِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِ الصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَ مَصائبَها وَلَمْ یَزَلْ یَذْکُرُ وَ یَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی فُلان [11] چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود : آه آه. سپس دست خود را بر پیشانی‏اش گذاشت و گویا گریه می‏کرد و فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی می‏گوید:) همیشه امام صادق علیه‏السلام این گونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را می‏شنید به یاد جده‏اش (فاطمه) و مصیبت های او می‏افتاد و همیشه تذکر می‏داد و می‏گفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمه علیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت .

توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنی‏گری خویش را نشان داده و ذیل کلام امام صادق علیه‏السلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ و عمر بر آن حضرت وارد شد .

چنان که ابابصیر از امام صادق علیه‏السلام متن کامل کلام حضرت را به این صورت نقل نموده است : « وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْ تَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها ، سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند) [12]

ب. منابع شیعه :

نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است :

هنگامی که خواستند علی علیه‏السلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامی‏اش صدمه‏های روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛ فقط به گوشه‏ای از آن در یک نقل تاریخی اشاره می‏کنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل های تاریخی فراوان است .

خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آن چنین می‏نویسد :

«... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه را حجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی او زدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشته‏های بدر و اُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروخته‏تر شد و چنان لگدی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد ." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله‏ِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ. .. ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من او را به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال می‏خواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...» [13]

آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد، تنها گوشه‏هایی از ستم هایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است. [14]



1- شرح نهج البلاغه، ج2، ص60 .

2- سید مرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76، تلخیص شیخ طوسی .

3- اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 ـ 24 .

4- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57 .

5- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107 .

6- الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج2، ص292 .

7- الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 161 .

8- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص193/ ر.ک: زندگی علی علیه‏السلام ، ص252 .

9- شرح نهج البلاغه، ج2، ص21 .

10- سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهم‏السلام روایت نقل نموده‏اند که علمای شیعه آنان را ثقه می‏دانند و به سخن آنان اطمینان دارند و روایات آنها را می‏پذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی .

11- شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی) .

12- بحار الانوار، ج43، ص170 .

13- بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحین الشریعة، ج1، ص267 .

[14] کتاب "الهجوم علی بیت فاطمه"، حسین غیب غلامی، در این باره روایات مربوطه را خوب بررسی کرده است.

 

مراسم عزاداری ایام فاطمیه

 

 مراسم عزاداری ایام فاطمیه  در خوابگاه شهید مطهری

با سخنرانی استاد شادرام

  مدیحه سرایی مداح اهل بیت اقای وجودی

و با حضور جناب اقای صفری مسئول مهدویت استان

برگزار گردید.

زندگی نامه حضرت فاطمه(س) از ولادت تا شهادت

زندگی نامه حضرت فاطمه(س) از ولادت تا شهادت

از ویژگی های مهم حضرت فاطمه (س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی (ع) در اجرای فرامین الهی بود. پیامبر(ص) از علی(ع) سوال کرد: همسرت را چگونه يافتى؟ و علی(ع) پاسخ گفت: نِعْمَ الْعَوْنُ على‏ طاعَةِ اللَّهِ (بهترين يار و ياور براى اطاعت و بندگى خدا).

سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) چگونه بود؟

 

زندگی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) راهنمای بسیار روشنی است برای کسانی که بخواهند به بهترین حیات دنیوی و اخروی دست یابند. این مساله آنقدر پر اهمیت است که در برخی احادیث شیعه گی و پیروی از ایشان به التزام و تبعیت عملی از سبک زندگی ایشان در آمده است.

در زیارت مقدسه جامعه کبیره که از امام هادی(ع) نقل شده است می خوانیم:اَلسَّلامُ عَلى مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ (سلام بر جايگاههاى شناسايى خدا)؛ آنچه از این فراز بر می آید این است که بهترین راه و جایگاه برای شناخت خدا و راه رسیدن به خدا بررسی زندگی ائمه و معصومین (ع) است.

 

همینطور در فرازی دیگر از این زیارت امده است:مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک (هرکس به نزد شما آمد نجات يافت و هر كس نيامد هلاك شد).

 

و ثمره وصال انسان به آن بزرگواران را طيباً لِخَلْقِنا وَطَهارَةً لاِنْفُسِنا وَتَزْكِيَةً لَنا وَكَفّارَةً لِذُنُوبِنا (موجب پاكى اخلاق ما و پاك شدن خود ما و تزكيه ما و كفاره گناهان ما) بیان می کند.

 

در زیارت عاشورا که به اعتقاد شیعه از احادیث قدسی است می خوانیم:اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْيايَ مَحْيا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتي مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد. که همان اشاره به خواست خداوند و دعای شیعه برای قرار گرفتن در مسیر سبک زندگی اهل بیت(ع) است.

 

از میان معصومین(ع) آن که زندگی پر برکتش بخصوص برای زنان مسلمان همچون خورشیدی نورافشانی می کند، وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا(س) است که آشنایی با سبک زندگی آن حضرت بسیار برای ما راهگشا خواهد بود.

 

در جامعه امروز که نظام سرمایه داری غرب با تهاجم فرهنگی خود سعی دارد الگویی مبتذل و غیرانسانی برای زنان و دختران مسلمان ارائه کند مسلما پرداخت به ابعاد گوناگون شخصیتی آن حضرت می تواند الگوی عملی مناسبی برای جامعه شیعی باشد.

 

در ذیل به بررسی برخی از گوشه های عبرت آموز زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) می پردازیم:

 

ولادت

 

نحوه ولادت حضرت فاطمه(س) بسیار جالب توجه است. آنچه که برای شیعیان آن حضرت باید مورد توجه قرار گیرد اهمیت مراقبت های لازم قبل از تولد فرزند است. لزوم طهارت روحی و جسمی  برای تشکیل نطفه یک فرزند صالح از خصوصیات آشکاربه وجود آمدن یک انسان پاک سرشت والهی است.

آمده است برای تولد ایشان جبرئیل به پیامبر(ص) عرض کرد: اى محمد! خداوند على اعلى به تو سلام مى رساند و امر مى نمايد كه چهل روز از خديجه دورى كنى! 

 

و آن حضرت 40 روز به خانه خديجه نرفت .پیامبر(ص) روزها را روزه گرفت و شبها را به عبادت حق تعالى مشغول بود و در اين مدت، در خانه فاطمه بنت اسد به سر مى برد و هر شب، هنگام افطار، به على (ع) امر مى فرمود در خانه را باز كنند تا هر كه مى خواهد داخل شود و از غذاى حضرت تناول كند.

 

پس از چهل روز، جبرئيل نازل شد و عرض كرد: خداوند على اعلى سلام مى رساند و مى فرمايد: براى تحفه و كرامت من آماده باش! آنگاه ميكائيل طبقى از ميوه هاى بهشتى را فرود آورد .

در آن شب، پيامبر (ص) به على (ع) فرمود تا در منزل را ببندند؛ زيرا خوردن اين غذا بر غير نبى خاتم (ص) روا نبود . آنگاه پيامبر(ص) از آن غذا و آب تناول فرمودند و در آن شب، نطفه بهترين زنان جهان منعقد شد.

 

نحوه رفتار با والدین و احترام به پدر

 

فاطمه هشت سال در مکه پا به پای پدر در اعتلا و پیشرفت اسلام کوشید و در آزار کفار و مشرکان و منافقان یار و مددکار پدر بود . در دره و شعب ابوطالب، سه سال درکنار پدر تحمل کرد  و زمانی که مشرکان پیامبر(ص) را آزار و اذیت و زخمی و یا جسارتی می کردند، پیامبر(ص) را دلداری می داد و زخم هایش را مداوا می کرد؛ این گونه بود که پیامبر(ص) ایشان را «ام ابیها» (مادر پدرش) نامید.

فاطمه زهرا (س) در همه حال به یاد پدر گرامی خویش بود و از هیچ نعمت و کمکی برای یاری به پدر دریغ نمی کرد. در روایت است که: سه روز بود که پیامبر (ص) غذایی نخورده بودند به طوری که بر حضرت سخت می گذشت. در نزد همسرانش خوراکی یافت نمی شد. نزد فاطمه آمد و گفت: دخترم نزد تو چیزی برای خوردن هست که بسیار گرسنه ام؟ عرض کرد: نه بخدا سوگند! وقتی پیامبر(ص) بیرون رفت ، دخترش از اینکه نتوانسته پدر را سیر کند محزون شد. ناگهان دختر همسایه در زد و دو قرص نان و یک تکه گوشت خدمت فاطمه (س) آورد. او خوشحال شد و گفت خود را بر رسول خدا مقدم نمی داریم . درحالیکه همه گرسنه بودند آن را زیر سبد نهاده و سرپوش بر آن گذاشت . حسن و حسین علیها السلام را خدمت پیامبر (ص) فرستاد ، تا جدشان را برای غذا دعوت کنند. پیامبر(ص) تشریف آوردند و غذای بسیار معطری زیر سبد یافت. سوال کرد این غذا از کجاست ؟ فاطمه (س) جواب داد : از جانب خدایی که به هر کس بخواهد بدون حساب روزی می دهد. پیامبر (ص) و همه اعضای خانواده علی(ع) و همسران پیامبر (ص) از آن غذا خوردند و برای همسایه ها هم فرستادند. 

 

زهرا(س) همیشه رفتاری سرشار و آمیخته از ادب و تواضع و فروتنی نسبت به پدر داشت. گرچه رابطه ایشان بسیار عاطفی و سراسر محبت و صمیمیت بود ، اما این مانع احترام و تواضع ویژه ایشان نسبت به پیامبر(ص) نمی شد. نقل است از حضرت فاطمه (س) که فرمود: وقتی بر پیامبر (ص) آیه نازل شد (که پیامبر(ص) را با نامش خطاب نکنید)، هیبت پیامبر (ص) مرا گرفت ، بطوری که نتوانستم به او "یا ابة" بگویم و یا رسول الله به او می گفتم. حضرت از من روی گرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم و او جواب نداد. سپس فرمود: دخترم این آیه درباره تو و خاندان تو نازل نشده است. تو از منی و من از تو هستم. این آیه درباره اهل جفا و تکبر و کسانی که فخر می ورزند نازل شده است. تو "یا ابة" بگو. چون برای قلب من محبوب‌تر و برای پروردگار رضایت‌بخش‌تر است. 

 

ازدواج

 

 ازجمله نکات مهم زندگی حضرت فاطمه(س) ازدواج آن حضرت بود. ایشان خواستگارانی بسیار در میان صحابه داشت که از نظر مالی در رتبه های بالایی قرار داشتند اما رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می‌نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و گفت:ای محمد! خدا بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است.

 

و فاطمه(س) و پیامبر(ص) و اگر بهتر بگوییم خداوند تبارک و تعالی، علی(ع) را که جوانی سرشار از ایمان و تعهد بود انتخاب کردند.

 

مسأله، مسأله زندگي، مهر و عطوفت، آرامش و تربيت، ايمان و تقوا بود. مسأله، مسأله حفظ دين و سلامت فکر و روح بود. قرار بود از محفل ساده و بي تکلف و بي رياي علي(ع) و فاطمه(س) هر لحظه نوري به عرش بلند شود و عرش را نوراني کند که خدا خود خواسته بود و اذن داده بود. آري! «في بيوت اذن الله ان يرفع و يذکر فيها اسمه». قرار بود ماحصل این ازدواج حسن(ع) و حسین(ع) و زينب(س) وام کلثوم(س) باشند که هرکدام چون نوری در آسمان ولایت بدرخشند و راه زندگی ارادتمندانشان را به سوی خداوند روشن کنند.

 

فايده اي که آن ازدواج داشت چيزي نبود که با زر و سيم  بتوان آن را قيمت گذاشت که هرچه فايده کمتر است معنويت بيشتر به ثمن بخث فروخته مي شود و هرچه تجلي معنويت بيشتر باشد مال کم ارزش تر خواهد بود. قرار بود ازدواج علي(ع) و فاطمه(س) الگويي شود براي شیعیانشان تا ابد.

 

در روایات متعددی نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. از اینجا مشخص می شود منظور پیامبر(ص) در کفویت زوجین، ایمان دوطرف است.

 

درآن زمان دارايي علي(ع) منحصر به شمشير و زرهي بود براي جهاد در راه خدا و شتري براي کار در باغستانهاي مدينه. او به دستور پيامبر(ص) زره را کابين فاطمه(س) قرار داد که به حدود 400 درهم به فروش رسيد و پول آن صرف فراهم آوردن مقدمات زندگيش شد.

 

پيامبر(ص)  مقدار اندکي از پول را به بلال داد تا با آن عطر بخرد و بقيه پول را به چند تن از صحابه داد تا جهيزيه را از بازار فراهم کنند.

 

جهيزيه ساده و اندکي فراهم و نزد پيامبر(ص) آوردند. ساده و بي تکلف مي نمود. پيامبر(ص) چون سادگي بيش از حد اشياء را نگريست دست به دعا بلند کرده و فرمود: خدا به اهل بيت برکت دهد. و البته خدانيز چنين کرد چرا که «انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» در حق هيچ کسي به جز اين خاندان نازل نشد! آري خدا خواست که اهل بيت پاک و مطهر قرار گيرند، به دور از هرگونه رجس و نازيبايي و ناپاکي. و خدا خواست که تا روزگار هست و هست، هرجا کرامتي ديده شود دوستدارانش به ياد حسن(ع) بيفتند و هر جا قيامي در راه خدا بر عليه ظلم ستم کيشي روي دهد با پرچم حسين(ع) افراشته شود و الگوي هر زن مسلماني زينب(س) باشد.

 

همسرداری

 

همسرداری حضرت فاطمه(س) نیز بهترین الگو برای زنان مسلمان است. شیوه رفتار با همسر برای یک زن آن قدر مهم است که حضرت علی (ع) می فرماید: جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.

فاطمه (س) با آن همه فضیلت، همسری نیکو و مطیع برای امیر مؤمنان علی(ع) بود. روایت است هنگامی که علی (ع) به فاطمه (س) می‌نگریست، غم و اندوهش برطرف می‌شد. 

 

رسول خدا در اولین شب ازدواج علی (ع) و زهرا (س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود: خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی (ع) انجام دهد.

 

پس از آن بود که حضرت زهرا (س) فرمود: جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است،‌ باز داشت.

 

فاطمه (س) هیچ گاه حتی اموری را که احتمال می داد علی (ع) قادر به تدارک آنها نباشد، از او طلب نمی نمود؛ تا آنجا که از علی(ع) در رابطه با فاطمه(س) نقل شده است: بخدا سوگند که او را به خشم نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید نکردم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم نکرد.

 

از ویژگی های مهم حضرت فاطمه (س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی (ع) در اجرای فرامین ا لهی بود. پیامبر(ص) از علی(ع) سوال کرد: همسرت را چگونه يافتى؟ و علی(ع) پاسخ گفت: نِعْمَ الْعَوْنُ على‏ طاعَةِ اللَّهِ (بهترين يار و ياور براى اطاعت و بندگى خدا).

 

آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد می‌کرد. گاهی وی را با کنیه «ابالحسن» می‌خواند و گاهی با یاد قرابت نسبی (یا ابن عم) وی را ندا می‌داد. در حدیث شریف کساء آمده است که حضرت فاطمه(س) می فرماید: ابوالحسن على بن ابيطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام اى ابا الحسن و اى امير مؤ منان. این گونه نقل نام و خطاب احترام آمیز یکی از نکات اصلی رابطه زوجین نسبت به یکدیگر است.

 

از دیگر نکات متابعت ایشان از شوهر بود. نقل است هنگامی که مصدوم کردن حضرت زهرا(س) از امیرمومنان درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(ع) تقاضای آن دو را به فاطمه(س) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند: البيت بيتك و الحره امتك(خانه متعلق به شماست و من هم به منزله كنيز و خدمتگزار در خانه شماهستم).

 

رسیدگی به وضع ظاهری به خاطر همسر از اصول زندگی یک زن و مرد مسلمان است. آمده است پیامبر برای شب عروسی حضرت زهرا (س) دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و حضرت زهرا (س) نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند.

 

تربیت و رفتار با فرزندان

 

سیره رفتار فاطمه(س) با فرزندان خود نیز سرمشقی مناسب برای تربیت صحیح فرزندان است. ایشان به فرزندان احترام می گذاشتند و آنها را با احترام خطاب می کردند و همیشه سعی در آموزش و تربیت دینی و اخلاقی آنها داشتند. 

 

در حدیث شریف کساء حضرت فاطمه(س) در پاسخ سلام فرزند خود امام حسن(ع) می فرماید: سلام برتو اى نور ديده ام و ميوه دلم. و در پاسخ سلام امام حسین(ع) می فرماید: سلام بر تو اى فرزند من و اى نور ديده ام و ميوه دلم.

 

حضرت زهرا (س) فرزندان خود را همیشه برای یادگیری و تعلیم و تزکیه آماده می کرد؛ به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) می فرمود: «به مسجد برو ، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن». 

 

و در عین حال شادی و خوشحالی را در بیت خود تسری می داد و این تا حدی بود که از بازی با کودکان که نقش بسزایی در تربیت آنها دارد اجتناب نمی نمود. نقل شده است که فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را روی دست می گرفت و بالا می انداخت و حرکت می داد و می فرمود: اشبه أباک یاحسن، واخلع عن الحق الرّسن، واعبد الهاً ذامنن، ولاتوال ذا الاحسن. (ای حسن ، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور کن، و خداوندی را که صاحب نعمت هاست پرستش کن و با افراد تیره دل دوست مباش).

 

ایشان همیشه رسیدگی به فرزندان را در اولویت قرار می داد. سلمان می گوید: روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام فرزندش حسین گریه می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید.

 

همچنین از نکات بارز حضرت زهرا(س) در تربیت فرزندان سبک عملی تشویق به عبادت برای آنها بود. مسلما وقتی والدین الگوی عملی کودکان برای عبادت پروردگار باشند، در آینده و بزرگسالی آنها نیز به تعصی از والدین این راه را پیش خواهند برد.

 

در همین زمینه امام حسن (ع) می فرماید: مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت دیدم که به عبادت و نماز مشغول است، او پیوسته به رکوع و سجود مشغول بود که شب به پایان رسید.

 

آن حضرت در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری فرا می خواند. حضرت در روز بچه ها را می خواباند تا استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتری برای شب زنده داری داشته باشند. ایشان نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و می فرمود : محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند. 

 

از نکات دیگر تربیتی ایشان عدالت در توجه به کودکان بود. آمده است روزی امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار تشنگی کرد. رسول خدا(ص) برخاست، ظرفی برداشت و از گوسفندی که داخل منزل بود مقداری شیر دوشید و به امام حسن(ع) داد. فاطمه زهرا (س)، به پیامبر(ص) گفت: گویا حسن برای شما عزیزتر از حسین است. پیامبر(ص) فرمود: نه. هردو برایم عزیز و محبوبند ولی چون اول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم. 

 

همچنین روزی حسنین(ع) در حضور پیامبر (ص) کشتی گرفتند. در این میان فاطمه(س) شنید که پدر بزرگوارش، امام حسن را به پیروزی بر امام حسین ترغیب می کند. حضرت زهرا(س) از این نوع رفتار پیامبر(ص) اظهار تعجب کرد. پیامبر فرمود: دوستم جبرئیل ، حسین را تشویق می کند و من حسن را تشویق می نمایم. 

 

تعلیم مسائل دینی

 

حضرت فاطمه زهرا(س) در آموختن مسائل دین به دیگران از اشتیاق زایدالوصفی بهره مند بود. روزی زنی نزد او آمد وگفت: مادری پیر دارم که در مورد نماز خود اشتباهی کرد و مرا فرستاده تا از شما مسئله ای را بپرسم. حضرت زهرا(س) سؤال او را پاسخ فرمود؛ زن برای بار دوم وسوم مسئله ای پرسید و پاسخ شنید. این کار تا ده بار تکرار شد و هر بار آن بانوی بزرگوار ، سؤال وی راپاسخ فرمود. زن از رفت و آمدهای پی در پی شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمی اندازم. فاطمه(س) فرمود: باز هم بیا و سوالهایت را بپرس ، تو هر قدر سؤال کنی من ناراحت نمی شوم. زیرا از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای پیرو ما محشور می شوند و به آنها به اندازه دانش شان خلعت های گرانبها عطا می گردد و اندازه پاداش به نسبت میزان تلاش است که برای ارشاد و هدایت بندگان خدا نموده اند.

 

ساده زیستی و پرهیز از تجمل

 

ساده زیستی و پرهیز از تجمل از نکات بارز زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) است. مهریه کم، جهیزیه مختصر، اکتفا به غذای اندک و معاش کم، استفاده از حداقل امکانات برای زندگی و... همانگونه که در فوق شرح داده شد از خصوصیات آشکار سیده زنان عالم است.

 

عبادت

 

امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: در دنيا كسى عابدتر از مادرم فاطمه(س) نبود؛ آن قدر به عبادت مى ايستاد تا پاهايش ورم مى كرد.

 

همینطور ابن عمره از پدرش نقل مى كند كه گفت: از امام صادق(ع) پرسيدم: چرا فاطمه(س) زهرا ناميده شد؟

 

فرمود: براى آن كه وقتى فاطمه زهرا(س) در محراب عبادت مى ايستاد، نورش براى اهل آسمان مى درخشيد، همان طورى كه نور ستارگان براى اهل زمين مى درخشد.

 

پیامبر(ص) درباره حضرت فاطمه(س)می فرمود:ایمان به خدا در اعماق دل و باطن روح زهراء چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا خودش را از همه چیز فارغ می سازد. فاطمه دخترم بهترین زن عالم است. پاره تن من و نور چشم من و میوه دل من و روح و روان من است. حوریه ای است به صورت انسان. آنگاه که در محراب عبادت می ایستد نورش برای ملائک آسمان درخشندگی دارد و خداوند به ملائکه خطاب می کند: بنده مرا ببینید! چطور در مقابل من به نماز ایستاده و اعضای بدنش را خوف می لرزد و غرق عبادت است! ای ملائکه گواه باشید که پیروان فاطمه را از عذاب دوزخ در امان قرار دادم.

 

 در حدیث دیگری به سلمان می فرماید: ای سلمان! خدای تعالی چنان دل و جان و تمام اعضاء و جوارح دخترم فاطمه را به ایمان پر کرده که یک سره برای عبادت و فرمانبرداری حق تعالی خود را از همه چیز فارغ ساخته است.

 

حجاب و عفاف

 

حضرت زهرا(س) الگوى يك بانوى اسلامى است. او حتی خود را بر نامحرم نابینا می پوشاند.

على (ع) می فرماید: نزد پيامبر بوديم و او در منبر بود ٬پرسيد: به من خبر دهيد و بگوئيد چه چيز براى زن از همه چيز بهتر است؟ هر كس سخنى گفت و به نتيجه اى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه آمدم و سؤال پيامبر را تكرار كردم. فاطمه فرمود: بهترين چيز براى زن اين است كه او مردى را نبينند و مردى هم او را نبيند.

 

مشارکت در مسائل سیاسی و اجتماعی 

 

حضرت فاطمه(س) حتی الامکان از ظاهر شدن در انظار عمومی اجتناب می کرد اما این بدان معنی نبود که در مواقع حساس و لازم از انجام وظیفه خود شانه خالی کند.

 

ابن ابی الحدید از واقدی نقل می کند که پس از جنگ احد فاطمه (س) با گروهی از زنان مدینه از خانه خارج شد و چون چهره مجروح پدرش را دید او را در آغوش گرفت و خون از صورت مبارکش پاک کرد؛ سپس آبی فراهم نمود و خونهای چهره رسول خدا را شست و شمشیر او را پاک کرد.

 

همچنین می نویسد :زنانی که از مدینه آمده بودند چهارده نفر بودند که زهرا(س) یکی از آنان بود و آب و نان با خود به جبهه برده و در کنار رزمندگان از مجروحین پرستاری می کردند. 

 

همچنین علی (ع) نقل می کند:ما بهمراه پیامبر (ص) در جریان حفر خندق بودیم که فاطمه (س) با تکه نانی نزد پیامبر (ص) آمد و آن را به خدمت او برد . پیامبر (ص) فرمود : این چیست فاطمه عرض کرد: از نانی است که برای دو فرزندم پختم ، این تکه آن را برای شما آوردم. پیامبر (ص) فرمود: دخترم ! این اولین غذایی است که بعد از سه روز وارد دهان پدرت می شود. 

 

دفاع از حریم ولایت

 

از مهمترین و بارزترین قله های زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) دفاع ایشان از حریم ولایت امیرمومنان علی (ع) و خطبه فدکیه آن حضرت است. که سرانجام آن حضرت در راه دفاع از ولایت مجروح شده، نوزادش محسن(ع) را سقط کرده و به شهادت رسید.

 

فلسفه دو دهه عزاداری ایام فاطمیه چیست؟

فلسفه دو دهه عزاداری ایام فاطمیه چیست؟

 

باید توجه داشت که مصیبت حضرت زهرا(س) مصیبتی عظیم است و هر چه مصیبت بزرگ‌تر باشد، عزاداری مربوط به آن هم بیشتر خواهد بود. به گزارش نامه، علمای بزرگ ما به ایام شهادت معصومین توجه خاصی داشتند و برای ذکر فضائل آن بزرگواران در ایام شهادت ثواب زیادی قائل بودند، در این رابطه شهید مطهری(ره) می‌فرماید: «ایام فاطمیه است چرا ذکر فضائل و زندگی اهل بیت پیغمبر این همه اجر و ثواب دارد آنها انسان‌های ساخته‌شده هستند...» و باید توجه داشت که چون در تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) اختلاف نظر وجود دارد، لذا در هر دوره تاریخ مشهور شهادت آن حضرت عزاداری برپا می‌شود. البته تعبیر به «دهه فاطمیه» کمتر می‌شود و بیشتر «ایام فاطمیه» گفته می‌شود در این ایام، ممکن است در برخی از جاها یک روز و در برخی از جاها چند روز برای آن حضرت عزاداری شود. از طرفی باید توجه داشت که مصیبت حضرت زهرا(س) مصیبتی عظیم است و هر چه مصیبت بزرگ‌تر باشد، عزاداری مربوط به آن هم بیشتر خواهد بود. آیت‌الله وحید خراسانی آن را مصیبت کبری می‌نامد. ایشان می گوید: «... در این مصیبت کبری که ناموس خدا و بضعة خاتم انبیاء وکفو سید اوصیاء و مادر ائمه هدی نیمه شب دفن شد... به پاخیزیم و آنچه در توان داریم در تعظیم شعائر شهادت او انجام دهیم». به واسطه همین بزرگی مصیبت است که شیعیان ممکن است چند روز قبل یا بعد از شهادت اقامه عزا کنند. از طرفی به واسطه نزدیک بودن این دو روزاختلافی، کم کم یک حالت پیوستگی بین ایام به وجود آمده و برخی آن را به دو دهه تقسیم کرده و آن را اختصاص به حضرت زهرا(س) داده‌اند. و روایتی در این زمینه وجود ندارد. اما سیره ائمه اطهار و علمای دین بزرگداشت شهادت آن حضرت بوده است.

ولادت حضرت زینب  مبارک

 

 

 

 

میلاد عقیله بنی هاشم، سمبل کمال عقل و بردباری
حضرت زینب علیها السلام مبارک باد . . .

Daheye Fajr (6)

 

همدلان ، همنفسان ، عاشقان سلام، سلامی چو بوی خوش آشنایی ، سلامی از دیار احساس در لفافه ای از مهر و محبت و در طبقی از عطر گل یاس پیشکش حضور پر لطفتان و درودی چون گلواژه ی سرخ عشق به پاکی صداقت چشمانتان تقدیمتان باد.

سلام بر فجر و سلام بر فجر آفرینان میدان عشق
پرهای بافته را بگشا که تندیسی به لطافت نسیم روی امام، چونان تمثیلی جاندار از این دیار می گذرد و با تبسمی پاک، عشقی بی آلایش را از دروازه ی شرق عبور می دهد تا خورشیدی را به طلوعی دوباره فراخواند.

پرهای بافته را بگشا که تیغه های نور در رگهای ظلمت می دود . دانه های مدفون را به تجربه ای نیازموده دعوت می کند. اکنون باغ در انتظار مولودی جدید است.

پرهای بافته را بگشا تا برای محشریان پلی از پیغام عبودیت سازیم و سرود پیروزی و آمدن آفتابی سرخ را همگی به یک آهنگ بخوانیم.

 

نشانه های حتمی ظهور امام زمان

نشانه های حتمی ظهور امام زمان

امام علی (ع) می فرماید :

 من المحتوم الذی لابد منه ان یکون قبل القائم

« خروج السفیانی – و خسف بالبیداء و قتل النفس زکیه و المنادی من السماء و خروج الیمانی»

  کتاب ارشاد- شیخ مفید 

طبق این روایت علائم قطعی و نشانه های حتمی ظهور پنج دسته اند که ما هر یک از آنها را در این مطلب پورتال آسمونی به اختصار بیان می نماییم: 

۱-خروج و شورش سفیانی :

قطعی ترین نشانه در روایات شیعه شورش و خروج سفیانی است اما در کتب حدیث اهل سنت از سفیانی اسمی نیست و در عوض در کتب اهل تسنن از شخصی به نام دجال سخن رفته و تعداد احادیث مربوط به او بسیار بیشتر از روایات شیعه در مورد سفیانی است البته از دجال در بعضی از از روایات شیعه هم نام برده شده است که بعدا به توصیف آن خواهیم پرداخت(انشاالله). اما در مورد سفیانی از امام صادق(ع) رسیده است که:

«و من یحتوم خروج سفیانی من رجب»

 از علائم حتمی ظهور٬ شورش سفیانی در ماه رجب است.

کتاب الغیبه 

در روایت دیگری حضرت فرموده اند که: سفیانی طبق روایتی از امیر المومنین(ع) فردی است با نام عثمان از نوادگان ابوسفیان و بسیار خبیث و قسی القلب و مدت ۸ یا۹ ماه غارت و کشور گشایی می کند. 

سپس حضرت مهدی(عج) او را از بین می برد و در بعضی روایات آمده که حضرت عیسی (ع) در بیت المقدس سفیانی را می کشد. اما قبل از نابودی شخص سفیانی لشکر خونخوار او در سرزمین بیداء به زمین فرو می روند.

(خسف بیداء) که خسف بیداء نیز این خود از علائم حتمی ظهور است و ما قبل از شرح این واقعه مختصری در وصف دجال می گوییم :

دجال :

دجال صیغه مبالغه از کلمه دجل به معنای پنهان کننده حق و آشکار کننده باطل و گفته شده که نام اصلی دجال ٬ صاید بن صید است و والدینش هر دو یهودی اند و ۳ سال قبل از خروجش قحطی می شود. در روایات اهل تسنن خصوصیاتی برای دجال گفته شده از جمله اینکه فردی کافر کیش و دارای عمر طولانی٬کوتاه قد٬ چاق و زشت رو است. که تمام عالم جز مکه و مدینه را تصرف می کند و هنگام خروجش حضرت بقیه الله بر سفیانی فائق آمده است. 

۲- خسف بیداء :

بیداء نام سرزمینی است در دو منزلی مدینه و خسف٬ به معنای بلعیدن و نابود کردن است و طبق روایات متعددی تمام لشکر سفیانی پس از جنایتهای بی شمار هنگام عبور از این سرزمین به دل زمین فرو رفته و نابود می شوند و فقط سه نفر از این لشکر زنده می ماند(امام باقر(ع))

کتاب الغیبه

در جای دیگر امام باقر می فرماید: و ینرل جیش السفیانی البیداء فینادی مناد من السماء یا ابیدالقوم٬ فیخسف بهم. «سپاه سفیانی در سرزمین بیداء فرود می آیند٬ پس منادی آسمانی بانگ می دهد ای سرزمین بیداء این جمعیت را نابود ساز٬ آنگه همگی در کام زمین فرو می روند.»

ارشاد مفید 

۳- صیحه ی آسمانی :

 از مجموع روایات در باب نداهای آسمانی بر می آید که این ندا ها دو نوعند :

۱- یک دسته جزء نشانه های غیر حتمی اند مثل ندای آسمانی در ماه رجب

۲- یک دسته جزء نشانه های حتمی ظهورند مثل دو صیحه ی آسمانی که در یک روز از ماه رمضان واقع می شوند.

امام باقر(ع) می فرماید:

لابد من هاتین الصوتین قبل خروج القائم صوت من السماء و هو صوت جبرئیل و صوت من الارض و هو صوت ابلیس اللعین.

کتاب الغیبه – شیخ طوسی

حتما قبل از ظهور قائم(عج) این دو صوت شنیده می شودیکی از آسمان که صدای جبرئیل است و دیگری از زمین صدای شیطان لعین است.

امام صادق در دنباله ی آیه ی: 

واستمع یوم ینادی المنادی من مکان قریب یوم یسمعون الصیحه القائم من السماء و ذلک یوم الخروج.

آنگاه که منادی از مکانی نزدیک ندا می دهد گوش فرا دار…) می فرمایند:

ینادی المنادی باسم القائم و اسم ابیه علیهماالسلام و الصیحه فی هذه الایه صیحه القائم من السماء و دلک یوم الخروج.

تفسیر قمی

«منادی با نام حضرت قائم و نام پدرش ندا سر می دهد و صیحه در این آیه همان بانگ آسمانی و صیحه زمان قیام حضرت است و آن روز روز خزوج قائم است.»

در روایتی پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: مفاد و مضمون این آیه چنین است:

ایها الناس قطع عنکم مده الجبارین و ولی الامر خیرامه محمد فالحقوا بمکه.

کتاب الاختصاص – شیخ مفید

هان ای مردم مهلت ستمگران به پایان رسیده و بهترین امت محمد(ص) به پیشوایی برگزیده شد٬ خود را در مکه به او برسانید.

امام باقر می فرمایند:«منادی آسمانی در ابتدای روز بانگ می زند ای مردم! آگاه باشید حق با علی(ع) و شیعیان اوست وشیطان لعنه الله درآخر روز صدا می زند حق با سفیانی و پیروان اوست.»

ارشاد- شیخ مفید 

۴- قتل نفس زکیه :

اغلب روایات در باب کشته شدن نفس زکیه متعلق به کتب بزرگ شیعه است ولی در کتب اهل سنت روایتی بر رد آنها نبوده استو بعضا روایاتی موافقی هم وجود دارد در مورد نفس زکیه سه نظریه وجود دارد که عبارتند از:

۱- نفس زکیه از نظر لغت به معنای انسان کامل و تذهیب نفس کرده است و محدثین آن را لقب جوانی از بنی هاشم از فرزندان امام حسین (ع) می دانندکه جزو لشکریان امام زمان بوده و حضرت او را به عنوان پیک برای رساندن پیام خود به مردم مکه به آنجا می فرستند و او پس از ابلاغ پیام حضرت در مکه مورد هجوم مردم قرار می گیرد و مظلومانه در بیت الحرام در بین رکن و مقام در ماه حرام به شهادت می رسدو طبق روایت پانزده روز پس از این واقعقیام حضرت واقع می شود.

۲- بعضی دیگر از محدثین نفس زکیه را از اولاد امام حسن(ع) می داند و می گویند وی پشت دروازه ی کوفه(نه مکه) به همراه هفتاد نفر از صالحین به شهادت می رسد.

۳- گروه سوم گفته اند که او کسی نیست جز ابو عبدالله محمد بن عبدالله بن الحسن ابن الحسن بن علی بن ابی طالب که در زمان منصور دوانیقیخلیفه عباسی سر به شورش برداشت و کشته شد.

این گروه وی را از مدعیان مهدویت دانسته و از نظر اخلاقی انسان چندان پاک و کاملی نمی دانند. 

۵-خروج و قیام یمانی :

امام صادق(ع) نسب یمانی را چنین معرفی می کند:

خروج رجل من ولد عمی زید بالیمن

کتاب بشاره الاسلام

از نشانه های ظهور یکی از اولاد عمویم زید است در یمن.

در حدیث دیگری آمده:

پادشاهی در صنعاء یمن به نام حسن یا حسین خروج می کند.

و در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که خروج سفیانی و خراسانی و یمانی در یک روز واحد است.

و امام باقر(ع) فرموده اند که سفیانی (عثمان بن عنبس یا عثمان بن عتبه) از شام و یمانی از یمن(از آبادی به نام کرعه) و سید خراسانی (شعیب بن صالح) از ری قیام میکنند.

“و لیس فی الرایات اهی من رایه الیمانی هی رایه هدی لانه یدعو الی صاحبکم “

در بین این سه یمانی هدایت کننده تر از دیگران است و شما را به سوی صاحبتان دعوت و هدایت می کند.

…آنگها که او قیام کرد به سوی او شتاب کن که پرچم هدایت برافراشته استو بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او روا نیست و هرکه نافرمانی او کند اهل آتش است.

کتاب الغیبه – طوسی

و در بعضی از روایات دارد که سید خراسانی نیز با لشکرش به یمانی پیوسته و با سفیانی جنگیده و او را شکست می دهند. 

قیام و خروج سید خراسانی

در برخی از روایات از خروج سید خراسانی به عنوان علائم ظهور نام برده شده (اما ظاهرا در هیچ حدیثی به صراحت جزو علائم حتمی شمرده نشده است.) برخی محدثین سید خراسانی را با سید حسنی یکی دانسته اند. و بعضی نفس زکیه را همان سید حسنی دانسته اند.

به هر شکل تعداد زیادی احادیث همزمان با قیام یمانی و شورش سفیانی از سید خراسانی هم نام برده اند. طبق احادیث سید خراسانی جوانی گندمگون و چهارشانه اهل تمیم است به نام شعیب بن صالح که با چهار هزار نفر از ری قیام می کند. لباسهی ایشان سفید و پرچم هایشان سیاه است و وارد سرزمین ایلیا (قدس) می شود و پرچمدار حضرت مهدی (عج) خواهد بود.

آداب انتظار، اخلاق منتظر

 

آداب انتظار، اخلاق منتظر


آداب انتظار، اخلاق منتظر


 

نويسنده:حجت الاسلام مهدي نيلي‌پور




 
در دوران غیبت امام عصر(ع) و در دورة انتظار ظهور حضرتش، آداب و اخلاقي براي پيروان اهل بيت(ع)‌ در قرآن و روايات ترسيم شده است که آشنايي و انجام آنها، راه نجات و رمز عبور سالم از اين بحران مي‌باشد. در روايات اهل بيت(ع) دوره‌اي بحراني و سخت براي ايام غيبت ترسيم شده است و ضرورت ايجاب مي‌نمايد نسبت به آداب و اخلاق اين دوره آموزش‌هاي کافي را ديده باشيم، خداوند در اين خصوص مي‌فرمايد: «اي اهل ايمان، در کار دين صبور باشيد، يکديگر را به صبر و مقاومت سفارش کنيد و مراقب کار دشمن و خداترس باشيد، شايد رستگار شويد».1 حضرت باقر(ع) در تفسير اين آيه فرمودند: «يعني صبور باشيد بر انجام واجبات و يکديگر را به صبر و مقاومت در برابر دشمنان سفارش کنيد و عهدتان را با امام منتظرتان محکم کنيد».2
يا در روايت ديگري از حضرت صادق(ع) در تفسير همين آيه آمده است: «يعني صبور باشيد بر انجام واجبات و در مقابل مشکلات و مصائب يکديگر را به صبر و مقاومت سفارش کنيد و عهدتان را با ائمه و پيشوايان دين محکم کنيد. (و با امامتان پا برجا بمانيد)».3
در اينجا به معرّفي 14 صفت از صفات اخلاقي که لازمة يک شخص منتظر است مي‌پردازيم:

1. ورع و رعايت محاسن اخلاقي: 
 

امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «هر که دوست دارد از ياران قائم باشد، پس بايد انتظار کشد و در حالي که منتظر است، پارسايي و اخلاق نيک را در پيش گيرد. اگر (با چنين حالتي) از دنيا برود و بعد از مرگ او، قائم(ع) قيام کند، همانند اجر کسي را دارد که قائم را درک نموده است. پس (در کار و عمل) بکوشيد و منتظر باشيد، گوارايتان باد اي جماعت مشمول رحمت».
آن حضرت مي‌فرمايند: «صاحب اين امر (امامت) غيبتي دارد که در آن روزگار، ديندار همانند کسي است که خار مغيلان را با دست خويش خُرد کند. امام سپس، اندکي خاموش ماند و آنگاه فرمود: صاحب اين امر را غيبتي است، پس بايد که بنده از خدا بترسد و به دين خويش چنگ آويزد».4

2. پرهيز از شکّاکيّت و پيروي از راه ائمة پيشين:
 

امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «پس هرگز در حقّ او شک و ترديد به خود راه ندهيد، از صفحة دل هرگونه شک و ترديد را بزداييد. من شما را برحذر کردم، سخت از آن بپرهيزيد، از خدا توفيق و راهنمايي‌تان را مسئلت مي‌نمايم».5
همچنين فرمودند: «اگر در زماني قرار گرفتي که به امامي از آل محمّد(ص) دست نيافتي، هر که را قبلاً دوست داشتي (از ائمة گذشته) دوست بدار و هر که را از دشمنانشان، دشمن داشتي، دشمن بدار و از هر که پيروي نمودي، پيروي کن و هر صبح و شام در انتظار فرج باش».6

3. سفارش يکديگر به صبر: 
 

سيّد ابن طاووس، در کتاب «اقبال» از وجود مبارک پيامبر اکرم(ص) در خطبة روز غدير اين‌گونه آورده است: «سورة والعصر دربارة حضرت علي(ع) نازل شد و تفسيرش اينکه: «و» سوگند به پروردگار «عصر» قيامت که «همانا انسان در زيان است»: يعني دشمنان آل محمّد(ص) «مگر کساني که ايمان آوردند» به ولايت ايشان «وکارهاي خوب انجام دادند» به همدردي کردن با برادرانشان «و يکديگر را به صبر سفارش دادند» در زمان غيبت غايبشان...».7
«منظور از سفارش کردن يکديگر به صبر آن است که مؤمن به فرزندان، نوادگان، خاندان و عيال، عشيره و برادران ديني، دوستان خويش و ديگر مؤمنان سفارش و امر به يقين داشتن به حضرت قائم(ع) و صبر کردن در زمان غيبت آن حضرت بر طولاني شدن زمان غيبت و بر آنچه از آزار دشمنان و جفاي دوستان و غير اينها... مي‌بينند به اينکه خوبي‌هاي صبر را برايشان باز گويد و...»8

4. دوري از صفات ناپسند مردم آخرالزّمان: 
 

امام ششم(ع) فرمودند: «... پس در اين موقع بترسيد و از خداوند متعال نجات را خواهان شويد و بدانيد که مردم مورد خشم الهي قرار گرفته‌اند و تنها خداوند آنها را مهلت مي‌دهد به خاطر امري که اراده کرده برايشان و لذا در اين هنگام آرزومند ظهور و فرج باش و تلاش کن براي اينکه خداوند عزّوجل تو را در خلاف آن چيزي (آن اعمالي) که مردم بر آن هستند، ببيند».

5. اختيار گمنامي و پرهيز از شهرت کاذب و حفظ زبان:
 

امام صادق(ع) فرمودند: «(در دوران غيبت) زبان‌هاي خود را حفظ کنيد، در خانه‌هاي خود بمانيد (مگر به ضرورت) تا آنکه حادثه‌اي (که براي ديگران پيش مي‌آيد به واسطة گناه کردنشان در جامعه) براي شما پيش نيايد.
«براي مردم زماني مي‌رسد که انسان ميان ناتواني و تبه‌کاري مخيّر مي‌شود، هر کس چنين زماني را درک کند، بايد ناتواني را بر فساد و تباهي برگزيند».9

6. زمينه‌سازي ظهور: 
 

پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمودند: «از مشرق زمين، مردمي قيام مي‌کنند و زمينه را براي (ظهور) مهدي(ع) آماده مي‌سازند».10

7. ذکر کثير و عبادت:
 

امام علي(ع) فرمودند: «خانه‌هاي محقّر خود را، مسکن خود قرار دهيد، همانند کسي که در آتش گداخته مي‌سوزد، دندان روي جگر بگذاريد و خدا را بسيار زياد ياد کنيد که ياد خدا بزرگ‌ترين پناه‌گاه است؛ اگر بدانيد».11

8. گرفتن معارف دين از دين‌شناسان امين و رجوع به علما:
 

امام مهدي(ع) مي‌فرمايند: «و امّا دربارة اتّفاقات مهم، به راويان حديث ما رجوع کنيد که آنان حجّت من بر شما هستند و من نيز حجّت خدا بر آنها هستم».12 امام هادي(ع) نيز مي‌فرمايند: «در زمان غيبت قائم ما، اگر نبودند دانشمنداني که مردم را به سوي خدا دعوت، به طرف او راهنمايي کنند و با دلايل و براهين الهي از آيين او دفاع کنند؛ دست بندگان مستضعف را بگيرند و آنها را از دام‌هاي شيطان و شبکه‌هاي ناصبيان (دشمنان سرسخت اهل بيت(ع)) نجات دهند، هيچ کس باقي نمي‌ماند مگر اينکه از دين خدا مرتد مي‌شد، امّا آن دانشمندان رشتة دل‌هاي ضعفاي شيعه را مي‌گيرند، همچنان‌که ناخداي کشتي، سکّان کشتي را مي‌گيرد. آنها در نزد خداي عزّوجلّ از هر طبقه‌اي برترند».13

9. آمادگي نظامي: 
 

امام صادق(ع) فرمودند: «[بايد]هر يک از شما براي خروج حضرت قائم(ع) [سلاحي] مهيّا کند هر چند که يک تير باشد، که خداي تعالي هرگاه چنين نيّتي در او ببيند، اميدوارم عمرش را طولاني کند».14

10. تقيّه:
 

امام رضا(ع) فرمودند: «همانا گرامي‌ترين شما نزد خدا، با تقواترين و پاي‌بندترين شما به تقيّه است. عرض شد: اي پسر پيامبر خدا! تا کي؟ فرمود: تا روزگار آن زمان معين و آن روزگار قيام قائم ماست. پس هر که پيش از قيام قائم ما تقيه را ترک کند از ما نيست».15 امام علي(ع) فرمود: «و آن زماني است که در آن نجات نمي‌يابد، مگر هر مؤمن بي‌نام و نشان که اگر [در مجالس] حضور يابد شناخته نشود و هر گاه غايب باشد در جستجويش بر نيايند. اينان چراغ‌هاي هدايت و روشنگران راه شب‌روانند، که به تنفه و فساد و سخن‌چيني در ميان مردم آمد و شد نکنند و دهان به غيبت‌ مردم و ياوه‌گويي نگشايند، براي آنان خداوند درهاي رحمتش را باز و سختي عذابش را از ايشان برطرف مي‌نمايد. اي مردم؛ زماني بر شما خواهد رسيد که اسلام در آن واژگون مي‌شود همچنان‌که ظرف واژگون گردد و آنچه در آن است بريزد...».16

11. دعا: 
 

حضرت صادق(ع) خطاب به ابن سنان فرمودند: «به زودي در شبهه‌اي خواهيد افتاد و بدون نشانه‌اي نمايان و امامي رهنما خواهيد ماند. از اين شبهه رهايي نيابد مگر آن کس که دعاي غريق را بخواند. عرض کردم دعاي غريق چگونه است؟ فرمود: مي‌گويي: « يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلّب القلوب ثبّت قلبي علي دينک؛ خدايا! بخشايشگرا! مهربانا! اي دگرگون‌ساز دل‌ها! دل مرا بر دينت استوار گردان. عرض کردم اي دگرگون‌ساز دل‌ها و انديشه‌ها! دل مرا بر دينت استوار گردان. فرمود: البتّه خداي دگرگون‌ساز دل‌ها و انديشه‌هاست، امّا تو همان بگو که من مي‌گويم: اي دگرگون‌ساز دل‌ها! دل مرا بر دينت استوار ساز».17
همچنين از سيّد بن طاووس دعايي در ضمن حديث غيبت حضرت مهدي(ع) نقل شده که به ذکر آن مي‌پردازيم.
راوي مي‌گويد عرض کردم: شيعيانت چه کار کنند؟ فرمود: بر شما باد بر دعا کردن و انتظار فرج کشيدن تا آنجا که مي‌گويد: عرضه داشتم: به چه چيزي دعا کنيم؟ فرمود: مي‌گويي: «بار خدايا! تو خودت و فرستاده‌ات و فرشتگانت و پيغمبرت و واليان امرت را به من شناسانيدي، بار خدايا من نگيرم جز آنچه تو عطا کني و هيچ نگهدارنده‌اي جز تو برايم نيست، بارخدايا! مرا از منازل دوستانت دور مگردان و دلم را پس از آنکه هدايت کرده‌اي منحرف منما، بار خدايا! مرا به ولايت کسي که اطاعتش را بر من واجب ساخته‌اي، هدايت فرماي».18

12. مراجعه به کتب دانشمندان امين و اصيل:
 

امام صادق(ع) به مفضّل بن عمر فرمود: «بنويس و دانش خود را در ميان برادرانت منتشر کن و چون (خواستي) بميري، آن را به پسرانت ميراث بده، زيرا بر مردم زمانه‌اي، پرآشوب مي‌رسد که در آن زمان جز با کتاب‌هايشان همدم نشوند».19

13. همکاري بين شيعيان و حديث‌شناسي: 
 

امام باقر(ع) فرمودند: «بايد که توانمندان شما ضعيفانتان را تقويت کنند و ثروتمندان شما فقيرانتان را ياري رسانند و سرّ ما (اهل بيت) ر افشا نکنيد و امر ما را برملا ننماييد و هرگاه حديثي از جانب ما به شما رسيد که بر آن يک يا دو شاهد از قرآن يافتيد پس آن را قبول کنيد وگرنه (از عمل به آن) توقّف نماييد و آن را به ما برگردانيد (و در قبول يا ردّ آن سخني نگوييد) تا اينکه حقيقت آن برايتان آشکار شود و بدانيد که براي منتظر اين امر (فرج امام عصر(ع)) ثواب روزه‌دار شب زنده‌دار ثبت مي‌گردد و هر کس قائم ما را درک کند و به همراه او خارج شود (براي نبرد) و دشمن ما را بکشد، برايش مانند پاداش بيست شهيد منظور مي‌گردد و هر کس همراه قائم ما بجنگد برايش همچون اجر بيست و پنج شهيد منظور خواهد شد».20

14. مسئوليت‌پذيري نسبت به شيعيان:
 

همانا کسي که متکفّل ايتام آل محمّد(ص) شود، آنان که از امامشان جدا شده و در جهل خود سرگردان مانده و در دست شياطين و ناصبيان از دشمنانمان اسير گشته‌اند، پس آنان را از چنگال شياطين و دشمنان ما نجات داده، از حيرتشان بيرون برد و شياطين را با ردّ وسوسه‌هايشان سرکوب نموده، ناصبيان را با دلايل پروردگارشان و دليل امامتشان مقهور سازد. چنين کساني نزد خداوند به بلندترين جايگاه از بندگان برتري يابند، بيش از فضيلت آسمان بر زمين و بيش از فضيلت عرش و کرسي و حُجُب بر آسمان و برتري آنها بر اين عابد همچون امتياز ماه شب چهارده بر مخفي‌ترين ستاره در آسمان مي‌باشد».21
در اينجا به فهرستي از تکاليف بندگان نسبت به آن حضرت حجّت(ع) در دوران غيبت که در کتاب شريف «مکيال المکارم» گردآوري شده، اشاره مي‌کنيم:
1.تحصيل صفات و آداب ويژة آن حضرت،
2.رعايت ادب نسبت به ياد او،
3.محبّت او به طور خاص،
4.محبوب نمودن او در ميان مردم،
5.انتظار فرج و ظهور آن حضرت،
6.اظهار اشتياق به ديدار آن بزرگوار،
7.ذکر مناقب و فضايل آن حضرت،
8.اندوهگين بودن مؤمن از فراق آن حضرت،
9.حضور در مجالس فضايل و مناقب آن حضرت و تشکيل آن مجالس،
10.سرودن و خواندن شعر در فضايل و مناقب آن حضرت،
11.قيام، هنگام ياد شدن نام يا القاب آن حضرت،
12.گريستن، گرياندن و خود را به گريه کنندگان شبيه نمودن بر فراق آن حضرت،
13.درخواست معرفت امام عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ از خداوند متعال،
14.تداوم درخواست معرفت آن حضرت،
15.دعا در زمان غيبت آن حضرت،
16.شناختن نشانه‌هاي ظهور،
17.تسليم بودن و عجله نکردن،
18.صدقه دادن به قصد سلامتي آن حضرت و انجام اعمال واجب و مستحب به نيابت از ايشان،
19.سعي در خدمت کردن به آن حضرت،
20.تجديد بيعت با ايشان در هر روز و هر لحظه.22

پي نوشت ها :
 

1. تفسير برهان، ج 2، ص 149.
3.تفسير عياشي، ج 1، ص 236، ح 198.
4.غيبت نعماني، ص 169، ح 11.
5.همان، ص 150، ح 10.
6.بحارالانوار، ج 52، ص 133.
7.اقبال، ص 457.
8.مکيال المکارم، ج 2، ص 418.
9.کافي، ج 2، ص 225، ح 13.
10.نهج الفصاحه، ج 2، ص 372.
11. کشف الغمه، ج 3، ص 267.
12.بحارالانوار، ج 52، ص 267.
13.کمال‌الديّن و تمام‌النعمه، ج 2، ص 238.
14.محجّه البيضاء، ج 1، ص 32.
15.غيبت نعماني، ص 173.
16.نهج البلاغه، خطبة 103، فيض 291.
17.إعلام الوري، ص 408.
18.بحارالانوار، ج 52، ص 149، ح 73.
19.مهج الدّعوات، ص 332.
20.کافي، ج 1، ص 52، ص 11.
21.امالي طوسي، صص 232 و 410؛ بشارة المصطفي، ص 113.
22.با استفاده از کتاب مکيال المکارم.
 

منبع: www. mouood.org