
- داستان های قرآنی
-
2020_11_07, 03:44 PM
Top |
#1
داستان های قرآنی
.gif)
داستان های قرآنی
مجموعه ای از داستان های کوتاه قرآنی که شامل داستان های از:
1- حضرت آدم علیه السلام
2- حضرت ادریس علیه السلام
3- حضرت نوح علیه السلام
4- حضرت هود علیه السلام
5- حضرت صالح علیه السلام
6- حضرت ابراهیم علیه السلام
7- حضرت اسماعیل و حضرت اسحاق علیه السلام
8- حضرت لوط علیه السلام
9- حضرت یعقوب علیه السلام
10- حضرت یوسف علیه السلام
11- حضرت ایوب علیه السلام
12- حضرت ذی الکفل علیه السلام
13- حضرت شعیب علیه السلام
14- حضرت موسی علیه السلام
15- هارون برادر حضرت موسی علیه السلام
16- اشموئیل و طالوت و جالوت
17- حضرت داود علیه سلام
18- حضرت سلیمان بن داوود علیه السلام
19- حضرت یونس علیه السلام
20- حضرت الیاس علیه السلام
21- حضرت الیسع علیه السلام
22- حضرت عزیر علیه السلام
23- حضرت خضر علیه السلام
24- حضرت زکریا علیه السلام
25- حضرت یحیی علیه السلام
26- حضرت عیسی علیه السلام
27- حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم
28- حضرت لقمان علیه السلام
29- داستان اصحاب کهف
30- داستان اصحاب رقیم
31- داستان ذوالقرنین
32- داستان اصحاب رسّ
33- داستان هاروت و ماروت

رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:08 AM
Top |
#31
داستانهایقرآنی
حضرتنوحعلیهالسلام
ماجرایساختكشتیوحواد ثبعدازآن
_بلاي عظيم طوفان بر اثر نفرين نوح - عليه السلام -
سالها حضرت نوح - عليه السلام - قوم گنهكار خود را از عذاب الهي هشدار داد، ولي آنها همه چيز را به مسخره گرفتند و به هشدارهاي حضرت نوح - عليه السلام - اعتنا نكردند.
نوح - عليه السلام - صدها سال براي هدايت قوم خود تلاش كرد، ولي جز گروه اندكي به او ايمان نياوردند. نوح - عليه السلام - به طور كلي از هدايت شدن قوم مأيوس شد، زيرا ميديد روز به روز بر لجاجت و آزار آنها افزوده ميشود و آنها آن چنان از نظر فكري و روحي مسخ شدهاند كه هيچ روزنه اميدي براي جذب آنها باقي نمانده است و حتي از فرزندان آينده آنها نيز اميدي نيست.
از طرفي خداوند به نوح - عليه السلام - وحي كرد كه:
«لَنْ يؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ؛ جز آنان كه تا كنون ايمان آوردهاند، ديگر هيچ كس از قوم تو ايمان نخواهد آورد.»
اينجا بود كه نوح - عليه السلام - آنها را سزاوار نفرين ديد و در مورد آنها چنين نفرين كرد:
«رَبِّ لا تَذَرْ عَلَي الْاَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَياراً إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّارا؛ پروردگارا! احدي از كافران را روي زمين زنده مگذار چرا كه اگر آنها را زنده بگذاري بندگانت را گمراه ميكنند و جز نسلي گنهكار و كافر به وجود نميآورند».
در اين هنگام بود كه طوفان عالمگير و عظيم فرا رسيد. از آسمان و زمين، و از هر سو آب و سيل موج ميزد.
آبي كه از آسمان ميآمد باران نبود، بلكه چون سيلي بود كه بر زمين ميريخت و همه جاي زمين تبديل به آبشارهاي عظيم و بينظير شده بود، و باد تند از همه جا ميورزيد و رعد و برق و ابرهاي متراكم همه جا را تيره و تار ساخته بود. طولي نگذشت كه كشتي بر روي آب قرار گرفت و همه انسانها و موجوداتي كه در بيرون كشتي بودند، غرق شده و به هلاكت رسيدند. همه كوهها و دشتها زير آب قرار گرفت، گويي همه جا اقيانوس بود و ديگر زميني يا قلّه كوهي ديده نميشد.
به تعبير قرآن:«وَ هِي تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ؛ كشتي نوح - عليه السلام - با سرنشينانش، سينه امواج كوه گونه را ميشكافت و هم چنان به پيش ميرفت.»
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:10 AM
Top |
#32
داستانهایقرآنی
حضرتنوحعلیهالسلام
ماجرای ساختكشتی و حوادثبعدازآن
_هلاك شدن كنعان پسر نوح - عليه السلام -
يكي از پسران حضرت نوح - عليه السلام - «كنعان» نام داشت كه به زبان عربي به او «يام» ميگفتند. حضرت نوح - عليه السلام - با روش و شيوهها و گفتار گوناگون او را به سوي توحيد دعوت كرد، ولي او با كمال گستاخي و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل ساير مردم به بت پرستي ادامه داد.
هنگامي كه بلاي جهان گير طوفان فرا رسيد، نوح - عليه السلام - ديد پسرش كنعان در خطر غرق و هلاكت افتاده، دلش به حال او سوخت، از ميان كشتي او را صدا زد و گفت:
«يا بُنَي اِرْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ؛ پسرم! با ما به كشتي سوار شو و از گروه كافران مباش!»
ولي كنعان به جاي اين كه به دعوت دلسوزانه پدر پاسخ دهد و خود را كه در پرتگاه هلاكت بود نجات بخشد، با كمال غرور و گستاخي تقاضاي پدر را رد كرد و در پاسخ او گفت:
«سَآوِي اِلي جَبَلٍ يعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ؛ به زودي به كوهي پناه ميبرم تا مرا از آب حفظ كند.»
نوح - عليه السلام - گفت: «اي پسر! امروز هيچ نگهداري در برابر فرمان خدا نيست، مگر آن كس كه خدا به او رحم كند.»
هنگامي كه طوفان از هر سو وارد زمين شد، كنعان در خطر شديد قرار گرفت و ديگر چيزي نمانده بود كه هلاك گردد.
نوح - عليه السلام - فرياد زد:
«رَبِّ اِنَّهُ مِنْ اَهْلِي وَ اِنَّ وَعْدَك الْحَقُّ؛ پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است.»
خداوند در پاسخ نوح - عليه السلام - فرمود:
«إِنَّهُ لَيسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيرُ صالِحٍ...؛ اي نوح! او از اهل تو نيست، او عمل ناصالحي است و فرد ناشايستهاي ميباشد، بنابراين آنچه را از آن آگاه نيستي از من مخواه، به تو اندرز ميدهم تا از جاهلان نباشي.»
بگذار تا بميرد در عين خودپرستي با مدّعي مگوييد اسرار عشق و مستي
نوح - عليه السلام - عرض كرد: «پروردگارا! من به تو پناه ميبرم كه از درگاهت چيزي بخواهم كه آگاهي به آن ندارم، و اگر مرا نبخشي و به من رحم نكني از زيانكاران خواهم بود.»
به اين ترتيب عذاب الهي، حتي فرزند ناخلف نوح - عليه السلام - را نيز شامل شد و به شفاعت نوح - عليه السلام - از درگاه خداوند توجه نگرديد، چرا كه او با نوح و مكتب نوح - عليه السلام - مخالف بود و بر اثر انحراف و گناه، رشته خانوادگيش با نوح - عليه السلام - قطع شده بود، چنان كه سعدي ميگويد:
*پسر نوح با بدان بنشست
*خاندان نبوتش گم شد
*سگ اصحاب كهف روزي چند
*پي نيكان گرفت و مردم شد
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:11 AM
Top |
#33
داستانهایقرآنی
حضرتنوحعلیهالسلام
ماجرای ساختكشتی و حوادثبعدازآن
_شكرگزاري هميشگي نوح - عليه السلام -
قرآن كريم نوح - عليه السلام - را به عنوان «عبد شكور» (بنده بسيار شكرگزار) معرفي كرده است.
امام سجاد - عليه السلام - فرمود: «مردم سه خصلت را از سه نفر آموختند، صبر و استقامت را از ايوب - عليه السلام -،شكر و سپاس را از نوح - عليه السلام -،و حسادت را از پسران يعقوب».
اينك در اين جا به داستان زير از كتاب مثنوي معنوي مولانا در مورد خشنودي نوح - عليه السلام - به رضاي الهي و شكر او توجه كنيد:
پس از مناجات نوح - عليه السلام - با پروردگار، در مورد هلاكت پسرش كنعان، خداوند به نوح - عليه السلام - چنين پاسخ داد:
تو اي نوح! عزيز درگاه ما هستي، دلت را به خاطر كنعان نميشكنم، بگذار تو را از حال او اطلاع دهم.
نوح: نه، نه! اگر خود مرا نيز غرق سازي و نابود كني بنده تسليم تواَم. خدايا! تسليم فرمانت هستم، هر لحظه بخواهي زندهام كن يا بميران، حكم و فرمانت جان من است و من از اعماق جان خواسته تو را ميپذيرم و به آن خشنودم!
من در اين جهان جز جمال تو را نمينگرم، و اگر هم چيزي را بنگرم ازاين رو است كه چراغي فرا راه منظر تو است.
من عاشق آفريدههاي تو هستم، صابر و سپاسگزار خالص درگاهت ميباشم، من به وجود عيني مصنوعات عشق نميورزم، بلكه آنها را كه آيينه جمال تواند مشاهده ميكنم كه بين اين دو فرق بسيار ظريفي است كه تنها اهل شهود آن را درك ميكنند.
گفت:
*اي نوح! آر تو خواهي
*جمله را حشر گردانم بر آرم از ثَري
*بهر كنعاني دل تو نشكنم
*ليك از احوال او آگه كنم
*گفت: ني ني راضيم كه تو مرا
*هم كني غرقه اگر بايد تو را
*هر زمانه غرقه ميكن من خوشم
*حكم تو جان است چون جان ميكُشم
*ننگرم كس را وگر هم بنگرم
*او بهانه باشد و تو منظرم
*عاشق صُنع توام در شكر و صبر
*عاشق مصنوع كي باشم چو گبر
*عاشق صُنع خدا با فَر بود
*عاشق مصنوع او كافر بود
*در ميان اين دو فرقي بس خفي است
*خود شناسد آن كه در رؤيت صفي است
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:12 AM
Top |
#34
داستانهایقرآنی
حضرتنوحعلیهالسلام
ماجرای ساختكشتی و حوادثبعدازآن
_كشتي نوح - عليه السلام - بر فراز كوه جودي
طوفان، سيل و آب سراسر جهان را فراگرفت. كشتي نوح - عليه السلام - بر روي آب به حركت درآمد، سرنشينان كشتي نجات يافتند و گنهكاران به هلاكت رسيدند، آب به قدري بالا آمده بود كه بنابر روايتي پيامبر - صلّي الله عليه و آله - فرمود:
«مادري به كودك شيرخوار خود بسيار علاقه داشت، هنگامي كه مشاهده كرد از هر سو آب به جريان افتاده، به سوي كوهي شتافت و از آن بالا رفت تا اين كه يك سوم مسافت كوه را پيمود. همان جا ايستاد و چون آب به آن جا رسيد، مادر از آن جا بالاتر رفت تا به دو سوم ارتفاع كوه رسيد، پس از چند لحظه آب به آن جا نيز رسيد تا اين كه مادر خود را به قله كوه رسانيد. آب آن جا را نيز فرا گرفت و هنگامي كه آب به گردن آن مادر رسيد، او كودكش را با دو دست خود بلند كرد تا آب به او نرسد، ولي آب هم چنان بالا آمد و از سر آنها گذشت و آنها غرق شدند.»
سرانجام (چنان كه در آيه 44 سوره هود آمده) كشتي بر روي كوه جودي پهلو گرفت. اين كوه در يكي از مناطق شمال عراق، نزديك موصل قرار گرفته است.
نوح - عليه السلام - كشتي را به حال خود رها كرد و خداوند به كوهها وحي كرد كه من كشتي بندهام نوح را روي يكي از شما مينهم. كوهها در مقابل فرمان الهي گردن كشيده و سرافرازي كردند، ولي كوه جودي تواضع كرد، از اين رو آن كشتي بر سينه آن كوه نشست، دراين هنگام نوح - عليه السلام - عرض كرد: «خدايا! كار كشتي و ما را سامان بخش.»
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:14 AM
Top |
#35
داستانهایقرآنی
حضرتنوحعلیهالسلام
ماجرایساختكشتیوحواد ثبعدازآن
_زندگي نوين، پس از فرو نشستن طوفان
هنگامي كه كار مجازات الهي در مورد قوم ستمگر نوح - عليه السلام - به پايان رسيد، و آن سنگدلان لجوج و تيره بختان كور دل به هلاكت رسيدند، و طومار زندگي ننگينشان پيچيده شد، فرمان الهي به زمين و آسمان صادر گرديد كه:
«يا اَرْضُ اِبْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ اَقْلِعِي؛ اي زمين آبت را فرو بر، و اي آسمان از باريدن خودداري كن».
پس از اين فرمان، بيدرنگ آبهاي زمين فرو نشستند و آسمان از باريدن باز ايستاد و كشتي بر سينه كوه جودي پهلو گرفت.
از طرف خداوند به نوح - عليه السلام - وحي شد: «اي نوح! با سلامت و بركت از ناحيه ما بر تو و بر تمام آنها كه با تواند فرود آي.»
از امام صادق - عليه السلام - نقل شده كه فرمودند: حضرت نوح - عليه السلام - همراه هشتاد نفر از كساني كه به او ايمان آورده بودند از كوه جودي به پايين آمدند و در سرزمين موصل براي خود خانههايي ساختند (و زندگي نوين و گرم توحيدي را به دور از آلودگيهاي شرك و فساد، آغاز نمودند) و در آن جا شهري ساختند كه به نام «مدينة الثَّمانين» (شهر هشتاد نفر) معروف گرديد.
حضرت نوح - عليه السلام - بر فراز كوه جودي عبادتگاهي ساخت و در آن با پيروانش به عبادت خداي يكتا و بيهمتا ميپرداخت.
مطابق پارهاي از روايات، روز پياده شدن نوح - عليه السلام - و همراهان از كشتي، روز عاشورا (در آن عصر) بوده است.
نوح و همراهان در پاي همان كوه جودي خانههايي ساختند و نام آن را «سَوقْ الثَّمانين» (بازار هشتاد نفر) نهادند. كم كم نسل بشر، از همان هشتاد نفر كه سه نفر از آنها به نامهاي سام، حام و يافث از پسران نوح بودند، ادامه يافت و رو به افزايش نهاد.
در پارهاي از روايات آمده كه نسل بشر از اين تاريخ به بعد از سه پسر نوح (سام، حام و يافث) باقي ماند و گسترش يافت.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:15 AM
Top |
#36
داستانهایقرآنی
حضرتنوحعلیهالسلام
جانشيننوحعلیهالسلام
_سام؛ وصي حضرت نوح -عليه السلام-
از امام صادق - عليه السلام - نقل شده كه فرمود: حضرت نوح - عليه السلام - بعد از فرود آمدن از كشتي، پنجاه سال عمر كرد و در اواخر عمر، جبرئيل به او نازل شد و گفت: «اي نوح! نبوت خود را به پايان رساندي و ايام عمرت سپري شد. اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت را كه همراه تو است به پسرت «سام» واگذار كن، زيرا من زمين را بدون حجت و عالِم آگاه و مطيع كه پس از تو الگوي نجات مردم تا عصر پيامبر بعد باشد قرار نميدهم. سنت من اين است كه براي هر قومي، هادي و راهنمايي برگزينم تا سعادتمندان را به سوي حق هدايت كند و كامل كننده حجّت براي متمرّدان تيره بخت باشد.»
حضرت نوح - عليه السلام - اين فرمان را اجرا كرد، و «سام» را وصي خود ساخت. هم چنين فرزندان و پيروانش را به آمدن پيامبري به نام هود - عليه السلام - بشارت داد و وصيت كرد وقتي هود - عليه السلام - ظهور كرد، از او پيروي كنند، نيز وصيت نمود هر سال يك بار وصيتنامه را بگشايند و بخوانند و همان روز را روز عيد خود قرار دهند.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:16 AM
Top |
#37
داستانهایقرآنی
حضرتنوحعلیهالسلام
جانشیننوحعلیهالسلام
_فنا و بيوفايي دنيا از نظر نوح -عليه السلام-
حضرت نوح - عليه السلام - از پيامبراني بود كه عمر طولاني داشت. بعضي نوشتهاند 2500 سال عمر نمود، از اين رو به او «شيخُ الانبياء» ميگفتند. در عين حال او هرگز دل به اين دنياي فاني نبسته بود و خود را چون مسافري ميديد، شاهد بر مدعي اين كه در روزهاي آخر عمر آن پيامبر گرامي، شخصي از او پرسيد: «دنيا را چگونه ديدي؟!»
نوح - عليه السلام - در پاسخ گفت: «كَبَيتٍ لَهُ بابانِ دَخَلْتُ مِنْ اَحَدِهما وَ خَرَجْتُ مِنَ الْآخَرِ؛ دنيا را هم چون اطاقي ديدم كه داراي دو در است، از يكي وارد شدم و از ديگري بيرون رفتم.»
امام صادق - عليه السلام - فرمود: هنگامي كه عزرائيل نزد نوح - عليه السلام - براي قبض روح آمد، نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائيل سلام كرد، نوح - عليه السلام - جواب سلام او را داد و پرسيد: «براي چه به اين جا آمدهاي؟».
عزرائيل گفت: آمدهام روح تو را قبض كنم.
نوح - عليه السلام - فرمود: «اجازه بده از آفتاب به سايه بروم.»
عزرائيل اجازه داد و نوح - عليه السلام - به سايه رفت، سپس نوح (اين سخن عبرت آميز را به عزرائيل) گفت:
«اي فرشته مرگ! آن چه در دنيا زندگي نمودم، (به قدري زود گذشت كه) همانند آمدن من از آفتاب به سايه بود، اكنون مأموريت خود را در مورد قبض روح من انجام بده». عزرائيل نيز روح او را قبض كرد.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:19 AM
Top |
#38
4_حضرت هود علیه السلام
داستانهایقرآنی
حضرتهودعلیهالسلام
مشخصاتهودعلیهالسلام وقوماو
_مشخصات هود (ع) و قوم او
يكي از پيامبراني كه نام او در قرآن (ده بار) آمده، و يك سوره به نام او ناميده شده، حضرت هود - عليه السلام - است. سلسله نسب او را چنين ذكر نمودهاند: «هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح». بنابراين نسب او با هفت واسطه به حضرت نوح - عليه السلام - ميرسد.
حضرت نوح - عليه السلام - هنگام رحلت، به پيروان خود چنين بشارت داد: «بعد از من غيبت طولاني رخ ميدهد. در طول اين مدت طاغوتهايي بر مردم حكومت ميكنند و بر آنها ستم مينمايند، سرانجام خداوند آنها را به وسيله قائم بعد از من كه نامش هود - عليه السلام - است نجات ميدهد. هود - عليه السلام - رادمردي با وقار، صبور و خويشتندار است. در ظاهر و باطن به من شباهت دارد و به زودي خداوند هنگام ظهور هود - عليه السلام -، دشمنان شما را با طوفان شديد به هلاكت ميرساند.»
بعد از رحلت حضرت نوح - عليه السلام -، مؤمنان و پيروان او همواره در انتظار حضرت هود - عليه السلام - به سر ميبردند، تا اين كه به اذن خدا ظاهر شد و سرانجام دشمنان لجوج حق بر اثر طوفان كوبنده و شديد، به هلاكت رسيدند.
از اين رو به او هود گفته شد، كه از ضلالت قومش هدايت يافته بود و از سوي خدا براي هدايت قوم گمراهش برانگيخته شده بود.
هود - عليه السلام - در قيافه و قامت همشكل حضرت آدم - عليه السلام - بود. سر و صورتي پر مو و چهرهاي زيبا داشت.
هود - عليه السلام - دومين پيامبري است كه در برابر بت و بت پرستي قيام و مبارزه كرد، كه اولي آنها حضرت نوح - عليه السلام - بود.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:20 AM
Top |
#39
داستانهایقرآنی
حضرتهودعلیهالسلام
مشخصاتهودعلیهالسلام وقوماو
_قوم سركش عاد
حدود 700 سال قبل از ميلادِ حضرت مسيح - عليه السلام - در سرزمين احقاف (بين يمن و عمّان، در جنوب عربستان) قومي زندگي ميكردند كه به آنها قوم عاد ميگفتند. زيرا جدّشان شخصي به نام «عاد بن عوص» بود و حضرت هود - عليه السلام - نيز از همين قوم بود و عاد بن عوص، جدّ سوم او به شمار ميآمد.
قوم عاد افرادي تنومند، بلند قامت و نيرومند بودند، از اين رو به عنوان جنگاوراني برگزيده به حساب ميآمدند. از نظر تمدن نيز نسبت به قبايل ديگر تا حدود زيادي پيشرفتهتر بودند و شهرهاي آباد، زمينهاي خرم و سر سبز و باغهاي پر طراوت داشتند.
اين قوم در ناز و نعمت به سر ميبردند و هم چون شيوه بيشتر سرمايه داران و مرفّهين بيدرد، مست غرور و غفلت بودند. از قدرتشان براي ظلم و ستم و استعمار و استثمار ديگران سوء استفاده ميكردند و از طاغوتها و مستكبران عنود و سركش پيروي مينمودند و در ميان انواع خرافات و بت پرستي و گناهان غوطهور بودند.
طغيان، بيبند و باري، عيش و نوش و شهوت پرستي، جهل و گمراهي، لجاجت و يكدندگي در سراپاي وجودشان ديده ميشد و هرگز حاضر نبودند كه از روش خود دست بكشند و در برابر حق تسليم گردند.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
-
2020_12_27, 11:22 AM
Top |
#40
داستانهایقرآنی
حضرتهودعلیهالسلام
مشخصاتهودعلیهالسلام وقوماو
_دعوت و مبارزه هود - عليه السلام - با بت پرستي
حضرت هود - عليه السلام - در ميان قوم، دعوت خود را چنين آغاز كرد:
«اي قوم من! خدا را پرستش كنيد، چرا كه هيچ معبودي براي شما جز خداي يكتا نيست، شما در اعتقادي كه به بتها داريد در اشتباهيد، و نسبت دروغ به خدا ميدهيد.
اي قوم من! من از شما پاداشي نميخواهم، پاداش من فقط بر كسي است كه مرا آفريده است. آيا نميفهميد؟
اي قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوي او بازگرديد، تا باران رحمتش را پي در پي بر شما بفرستد، و نيرويي بر نيروي شما بيفزايد، روي از حق نتابيد و گناه نكنيد.»
قوم هود گفتند: اي هود! تو دليلي براي ما نياوردهاي و ما خدايان خود را به خاطر حرف تو رها نخواهيم كرد، و ما اصلاً به تو ايمان نميآوريم، ما فقط درباره تو ميگوييم؛ بعضي از خدايان ما به تو زيان رسانده و عقلت را ربودهاند.
هود گفت: من خدا را به گواهي ميطلبم، شما نيز گواه باشيد كه من از آن چه شريك خدا قرار دهيد بيزارم.
من در برابر شما هستم، هر چه ميخواهيد در مورد من نقشه بكشيد و مرا تهديد كنيد، ولي از دست شما كاري ساخته نيست، من بر «الله» كه پروردگار من و شما است توكل كردهام، هيچ جنبندهاي نيست، مگر اين كه او بر آن تسلط داشته باشد، اما سلطهاي براساس عدالت چرا كه پروردگار من بر راه راست است. من رسالتي را كه مأمور بودم به شما رساندم، پس اگر روي بگردانيد، پروردگارم گروه ديگري را جانشين شما ميكند، و شما كمترين ضرري به او نميرسانيد، پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چيز است.
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در

کانال ترجمه شهر نورانی قرآن
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
پاسخ: 1
آخرين نوشته: 2016_10_02, 04:00 PM
-
توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
پاسخ: 0
آخرين نوشته: 2016_02_22, 05:00 PM
-
توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
پاسخ: 0
آخرين نوشته: 2016_01_16, 10:12 AM
-
توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
پاسخ: 0
آخرين نوشته: 2015_12_10, 08:20 AM
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن
انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir
ساعت 10:12 AM