با مقایسهي آیهی هدایت یعنی «اهدنا الصراط المستقيم»
و آيهي ولايت یعنی «اَللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا، يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ اِلَي النُّورِ، وَالَّذِينَ كَفَرُوا اَولِيَائُهُمُ الطَّاغُوت يُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ اِلَي الظُّلُمَاتِ... »: "خدا ولي و سرپرست ايمان آورده ها است؛ آنان را از تاريكي ها بسوي نور خارج مي كند. كساني كه كفر ورزيدند سرپرست هاي آن ها طاغوت است؛ خدا آنان را از نور بسوي تاريكي ها خارج مي كند..." نكات مهمي بدست مي آيد:
1- نکتهی مشترک آن ها این است که هادی و مُخرِج یکی است و آن خداست. در آيه «اَللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخرِجُهُم...»، صحبت از مُخرِج يعني خارج كننده است و در آيهي «اهدنا الصراط المستقيم»، صحبت از هادي يعني هدايت كننده است.
قرآن در دو آیهی ذكر شده، خدا را هادي و مُخرِج معرفی میکند.
در آيهي ولايت صحبت از خروج نيست، اخراج است. يعني انسان با پاي خودش خارج نمیشود؛ او را بيرون میآورند.
در آیهی هدایت هم صحبت از راه رفتن نیست، راهبري است؛ انسان خودش راه را پيدا نمیكند؛ او را میبرند. «اهدنا الصراط المستقيم» ميگويد که خدایا راهبريام كن. به نظر ميآيد كه آیه ميگويد از اين راه برو! در حاليكه ميگويد كه از اين راه ميبريم تا برود!
سورهي حمد از آيه الكرسي، در عين اجمال، مشهورتر است. زيرا علاوه بر معرفي معارضين، «الذين انعمت عليهم» را از اركان دين معرفي كرده است.
«اهدنا الصراط المسقيم» ميگويد كه آنها اين قدر مهم هستند كه شما نميتوانيد آنها را كشف كنيد و با آنها متحد شويد؛ بايد به آنها وصل شويد. اين وصل، اساس اطاعت و عبادت است.
2- مطلب دیگری که از مقایسه آيهي ولایت و آیهی هدایت بهدست میآید این است که: صراط «انعمت علیهم» حركت از ظلمت به سوي نور است و صراط «مغضوب عليهم و ضالّين» حرکت از نور به سوی ظلمت مي باشد.
آيهي هدايت ميگويد همه در حركتند و ولیّ دارند؛ فرد يا تحت ولايت الله است یا تحت ولايت طاغوت میباشد وخارج از این دو نیست؛ به مجردي كه ولايت الله نبود، ولايت طاغوت است.
3- آيهي هدايت، مسايلي مافوق مسألهي ولايت را مطرح ميكند.
آيهي ولايت ميگويد كه يك ولايت بيشتر نيست و آن هم ولايت الله است و در غير اين صورت ولايت با طاغوت است.
آيهي هدايت، ولايت «الذين انعمت عليهم» را ولايت الله دانسته و واسطه بودن آنها را ذكر ميكند. درحالیکه آيهي ولايت، معارضين ولايت الله را ذكر ميكرد و بحثي از واسطه مطرح نيست.
نفس اَمَّارهي هر فرد طاغوت اوست و بر او ولايت دارد.
چرا كلمهي طاغوت، به غير خدا اطلاق ميشود؟ علتش اين است كه از خودش حول و قوهاي و چيزي ندارد! مال خدا و حول و قوهي خدا دستش است، اما طغيان كرده و سوءاستفاده ميكند. معني طاغوت اين است كه هرچه دارد از خداست. اما چون به او آزادي داده شده، از آزادي سوء استفاده کرده، طغيان ميكند.
بنابراين دين، عضويت در كاروان هدايت است. اگر كسي عضو اين كاروان نشد، حتماً عضو كاروان مغضوب عليهم يا ضالين ميشود. اين سه قافله الان در حركتند.