سعيد بن عبدالعزيز نقل كرده ، مى گويد: امام حسن عليه السلام شنيد مردى از پروردگار تقاضا دارد كه ده هزار درهم نصيب او كند. امام حسن عليه السلام پس از شنيدن درخواست او به منزلش برگشت و آن مبلغ را براى وى فرستاد.((( كشف الغمه ، )) ص 166 و (( مطالب السؤ ول ، ص 66. )
نقل شده است كه مردى خدمت امام حسن عليه السلام رسيد و حاجتى درخواست كرد. فرمود:
((حق درخواست تو در نظر من بزرگ ، و اطلاع من از آنچه براى تو لازم است نيز در نظر من مهم است ولى دست من از رساندن آنچه كه شايستگى دارى كوتاه است ، در حالى كه كثير در پيشگاه ذات مقدس خدا اندك است ، و آنچه در ملك من است در برابر اداى شكر و سپاس تو كافى نيست حال اگر تو اندك مرا بپذيرى و زحمت كوشش و اهتمام بر آنچه را كه از واجب تو بر عهده من است از من بر طرف سازى ، در اين باره اقدام مى كنم .
عرض كرد: يابن رسول اللّه ، من اندك را پذيرايم و از لطف و بخشش شما سپاسگزارم و اگر هم چيزى ندهيد عذر شما را قبول دارم .
پس امام حسين عليه السلام وكيلش را طلبيد و مخارجش را محاسبه كرد تا به آخر رسيد، فرمود:
هر چه از سيصد هزار درهم بيشتر است بياور، پنجاه هزار درهم حاضر كرد. فرمود: آن پانصد دينار چه شد؟ عرض كرد: نزد من است ، فرمود: آن را هم بياور، آورد، تمان آن درهم و دينارها را به آن مرد داد و فرمود: كسى را براى بردن آنها بياور، او رفت و دو باربر آورد، امام حسن عليه السلام يك رداء هم براى كرايه آن دو باربر داد. غلامان امام عليه السلام سوگند ياد كردند كه در نزد ايشان حتى يك درهم نمانده است .
امام عليه السلام فرمود: ليكن من اميدوارم كه نزد خدا پاداش فراوانى داشته باشم .(همان ماءخذ، ص 167، و همان ماءخذ، همان ص . )