2. کودکي
امام حسن ـ عليه السّلام ـ بهترين دورة زندگي خود را در زير ساية پرعطوفت جدّ بزرگوارش آغاز کرد. مادرش سيدة نساء العالمين و پدرش اميرالمؤمنين(ع) بود که مقام و منزلت آنها برکسي پوشيده نيست. پيامبر اعظم ـ صلي الله عليه و آله ـ توجه و محبت خاصي به نوه اش داشت. او را بر دوش خود سوار مي کرد و با خود به مسجد مي برد و در بالاي منبر درکنار خود مي نشاند، آن حضرت مدام به امام حسن ـ عليه السّلام ـ اظهار محبت مي کرد
و مي فرمود: « اللهم إني اُحبهُ فأحبَّ من يحبّهُ» خدايا من او را دوست دارم پس تو هم دوست داران او را دوست بدار.[1]
روزي پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ براي اقامه نماز جماعت به مسجد آمد و امام حسن ـ عليه السّلام ـ را که کودکي خردسال بود همراه خود آورد. نماز شروع شد در اثناء نماز يکي از سجده ها خيلي طول کشيد، مردم نگران شدند و فکر کردند حتماً اتفاقي افتاده است، وقتي نماز به آخر رسيد، علت را از نبي اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ سئوال کردند، آن حضرت در جواب فرمود: هنگام سجده فرزندم حسن بر پشتم، سوار شده بود به همين خاطر سجده را طولاني کردم تا از پشتم پايين بيايد.
امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ در جلساتي که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي مردم صحبت مي کرد، شرکت مي نمود و هنگامي که به خانه بر مي گشت کلام آن حضرت را بي کم و کاست براي مادرش بازگو مي کرد.
يکي از بزرگترين رويدادهاي دوران کودکي امام حسن ـ عليه السّلام ـ ماجراي مباهله بود، آن حضرت با اينکه کودکي خردسال بود در اين مبارزه تاريخي به دستور خداوند شرکت کرد، و اين نشانگر عظمت روحي و مقام و منزلت والاي آن حضرت در پيشگاه خداوند بود.
پايان دوران کودکي پايان خاطرات خوش آن حضرت بود، نزديک سن هشت سالگي، جد بزرگوارش به شدت مريض شد، حضرت فاطمه زهرا ـ عليها السّلام ـ او و برادرش امام حسين ـ عليه السّلام ـ را پيش پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ برد، رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به آنها ابراز محبت کرد و فرمود: فرزندم حسن، هيبت و سيادت مرا به ارث خواهد برد.
پس از رحلت جانگداز خاتم الانبياء ـ صلي الله عليه و آله ـ ضربة روحي شديدي به امام حسن ـ عليه السّلام ـ که در سن کودکي بود وارد شد و پس از اين ضايعة بزرگ مصائب آن حضرت شروع شد. و سيل مشکلات به سوي خاندان وحي جاري شد. ماجراي سقيفه، آتش زدن درگاه منزل، شهيد شدن برادرش محسن، بيعت گرفتن اجباري از پدرش و شهادت مظلومانة مادر مکرمه اش، حضرت صديقه طاهره و ديدن صحنه هاي ناگوار از ظلمي که بر او و خاندانش روا داشتند، روح لطيف او را به شدت آزرده کرد.
[1] . ابي الحسن علي ابن عيسي بن ابي الفتح الاربلي، کشف الغمه في معرفة الهه، ادب حوزه و کتاب فروشي اسلامي، ج2، ص88.