كلاله:
در اصل، به‏ معناى « فرا گرفتن و احاطه كردن» است؛ و همانگونه كه «كلّ» اجزايش را فرا مى‏ گيرد، «كلاله» نيز «نسب» را كه از رابطه پدرى و فرزندى است شامل مى ‏شود؛ و امّا منظور از «آن» در آيه شريفه، خواهران و برادران كسى هستند كه از او ارث مى ‏برند.

برخى نيز اين واژه را «كلّ» گرفته ‏اند؛ چرا كه به اعتقاد آنان، «كلاله»ى ميّت درحقيقت «كلّ» بر ورثه مى‏ شوند... و عدّه ‏اى نيز آن را از «اكل» به ‏معناى «پشت» گرفته‏ اند.

در مفهوم واژه «كلاله» در آيه شريفه، ديدگاهها متفاوت است:

1. به‏ اعتقاد عدّه ‏اى از مفسّران، «كلاله» به ورثه‏ اى كه جز پدر و مادر باشد، گفته مى‏ شود.

2. جمعى معتقدند كه اين واژه درمورد همه ورثه‏ ها جز پدر بكار مى ‏رود.

3. دسته ‏اى ديگر برآنند كه اين واژه به ‏معناى كسى است كه از او ارث مى‏ برند.

4. و مطابق روايات رسيده از امامان نور، خواهران و برادران ميّت را «كلاله» مى‏ گويند. از متن آيه نيز برادران و خواهران مادرى ميّت دريافت مى‏ شود؛ امّا از آخرين آيه همين سوره مباركه چنين برمى ‏آيد كه «كلاله» به خواهران و برادران مادرى و پدرى ميّت يا خواهران و برادران پدرى تنها گفته مى‏ شود.

واژه «أو امرأةٌ» در آيه شريفه، عطف به «و ان كان رجلٌ» است؛ به عبارت ديگر، خود ميّت را «كلاله» مى‏ گويند و منظور اين است كه «اگر دارايى مردِ «كلاله» يا زنِ «كلاله»، به ‏ارث رود، ...»؛ امّا به ‏عقيدهُ كسانى كه «كلاله» را به ‏معناى «ورثه» گرفته ‏اند، تفسير آيه اين است كه: « اگر مردى يا زنى از دنيا برود و پدر و مادر و فرزند نداشته باشد و دارايى او را برادران و خواهران او ارث برند...».

«ابن عمر» و برخى از دانشمندان كوفه نيز آيه را همي ن‏گونه تفسير كرده و واژه «كلاله» را معادل برادران و خواهران كسى گرفته ‏اند كه خود از دنيا رفته است و وارث طبقه اوّل - يعنى پدر و مادر و فرزند - ندارد تا از او ارث برند؛ و اينان وارث او محسوب مى‏ شوند.

روايتى از پيامبر گرامى بوسيله «جابر» رسيده است كه اين ديدگاه را تأييد مى‏ كند و آن روايت اين است كه نامبرده مى‏ گويد:

در بستر بيمارى بودم كه پيامبر به عيادتم آمد. از او پرسيدم: «اى پيامبر خدا! من ورثه طبقه اوّل ندارم و ورثه ‏ام «كلاله» هستند. اينك مرا راه نما كه با دارايى ‏ام چه كنم؟» و اينجا بود كه آيه مورد بحث بر قلب پاك رسول اكرم فرود آمد و موضوع ارث «كلاله» را روشن ساخت.

با اين بيان، «كلاله» به كسانى گفته مى ‏شود كه ميّت را دربر گرفته و بسان برادران و خواهران به گونه‏ اى او را احاطه كرده ‏اند؛ و طبق اين ديدگاه، به ورثه طبقه اوّل، يعنى پدر و مادر و فرزند ميّت «كلاله» نمى‏ گويند، چرا كه اصل خويشاوندى و پيوند، همان پيوند پدر و مادرى از يك سو و پيوند فرزندى از سوى ديگر است و اين دو گروه از دو سو به انسان پيوند مى‏ خورند.
امّا جز اين دو گروه، نزديكان ديگر از اصل پيوند خويشاوندى دورند و به همين جهت است كه پيوند برادر و خواهر، نه از نوع پيوند پدرى و مادرى است و نه از نوع ارتباط فرزندى و از راه ولادت؛ و تنها با نبودن اين دو نوع پيوند، اينان انسان را احاطه مى‏ كنند و از او ارث مى‏ برند. از اين رو اين واژه «كلاله» بسان واژه «اكليل» به‏ مفهوم «تاج» است كه سر را فرا مى ‏گيرد، نه به‏ معناى سر.
در آيه شريفه نيز واژه «كلاله» به آن نوع پيوند خويشاوندى اطلاق مى‏ شود كه ميّت پدر و مادر و فرزندى - كه طبقه اوّل بشمار مى ‏آيند - نداشته باشد تا از او ارث برند، درنتيجه دو سوى پيوند خويشاوندى او خالى باشد؛ كه همين خالى‏ بودن دو طرف را «كلاله» گويند. و از او به سبك ميراث برى از «كلاله» ارث مى ‏برند.(مجمع البیان)