آشنايى با زبان قرآن
منظور از تلاوت ، تنها ثواب بردن ، بدون درك معانى آن نيست . بلكه خواندن ، مقدمه اى است براى درك معانى آن . درك معانى قرآن ويژگى هايى دارد كه بايد به آن توجه داشت .
يك وظيفه قرآن ، تعليم انديشه هاى تازه است . در اين جهت مخاطب قرآن ، عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن مى گويد. اما به جز اين زبان ، قرآن زبان ديگرى نيز دارد كه مخاطب آن دل است و زبان آن احساس . يكى از متعالى ترين غرايز و احساسات انسان حس مذهبى و فطرت خداجويى اوست . سر و كار قرآن با اين حس شريف و برتر است . قرآن كريم نيز در توصيف خود، براى خود دو زبان قايل مى شود. گاهى خود را كتاب تفكر و منطق و استدلال معرفى مى كند و گاهى كتاب احساس و عشق . قرآن نه تنها غذاى عقل و انديشه ، كه غذاى روح هم هست . براى آشنايى و انس با قرآن ، آشنايى با اين دو زبان لازم است و عدم تفكيك آن ها مايه بروز خطا خواهد شد.
قرآن بر موسيقى خاص خودش تاءكيد زيادى دارد، نوعى از موسيقى كه اثرش در برانگيختن احساسات عميق و متعالى انسان از هر موسيقى ديگر بيشتر است . قرآن در خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى گويد: ((در حالى كه به عبادت ايستاده اى ، قرآن را ترتيل كن .))(1)
((ترتيل ))، يعنى قرائت قرآن ، نه آن قدر تند كه كلمات مفهوم نشوند و نه آن قدر جدا از هم كه رابطه ها از بين برود. مى گويد: قرآن را با تاءنى و در حالى كه به محتواى آيات توجه دارى بخوان .
در ميان مسلمان ها يگانه چيزى كه مايه نشاط و كسب قدرت روحى پيدا كردن خلوص و صفاى باطن بوده ، همان موسيقى قرآن است . نداى آسمانى در اندك مدتى از مردم وحشى شبه جزيره عربستان ، مؤمنانى ثابت قدم به وجود آورد كه توانستند با بزرگترين قدرتهاى زمان در افتند و آن ها را از پا در آورند. مسلمانان ، قرآن را نه فقط به عنوان يك كتاب درس و تعليم كه همچون يك غذاى روح و مايه كسب نيرو و ازدياد ايمان مى نگريستند.
پيامبر نيز تنها و بى هيچ پشتيبان در حالى كه تنها قرآن را در دست دارد، قيام مى كند، اما همين قرآن براى او سرباز و سلاح و نيرو فراهم مى كند و دشمن را در برابرش خاشع و خاضع مى گرداند.
وقتى قرآن زبان خود را زبان دل مى داند، منظورش آن دلى است كه مى خواهد با آيات خود، آن را صيقل بدهد و تصفيه كند و به هيجان بياورد. اين زبان ، غير از موسيقى است كه احيانا احساسات شهوانى را تغذيه مى كند و يا حس سلحشورى را تقويت مى كند. اين همان زبانى است كه از اعراب بدوى ، مجاهدينى مى سازد كه براى آنان منافع شخصى و مسائل فردى در كار نبود و در همه لحظات ، با عمق هستى در ارتباط بودند، شب هايشان به عبادت مى گذشت و روزهايشان به جهاد.
قرآن ، روى اين خاصيت خودش كه كتاب دل و روح است ، كتابى است كه جان ها را به هيجان مى آورد و اشكها را جارى مى سازد و دل ها را مى لرزاند، خيلى تاءكيد دارد و آن را حتى براى اهل كتاب صادق مى داند. گروهى را توصيف مى كند كه چون قرآن برايشان مى خوانند، چشم هاى آن ها را مى بينى كه (از شوق )، اشك مى ريزد، به خاطر حقيقتى كه دريافته اند، آن ها مى گويند: ((پروردگارا! ايمان آورديم ، پس ما را با گواهان و شاهدان حق در زمره ياران محمد بنويس .))(2)
در اين آيات ، قرآن نشان مى دهد كه صرفا كتابى علمى و تخيلى نيست . بلكه در همان زمان كه از استدلال منطقى استفاده مى كند، با احساس در ذوق و لطايف روح بشر نيز سخن مى گويد و جان او را تحت تاءثير قرار مى دهد.
1)و رتل القرآن ترتيلا (مزمل / 4)
2)- و اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدفع مما عرفوا من الحق يقولون ربنا آمنا فاكتبنا مع الشاهدين
(مائده / 83)
خلاصه كتاب آشنائى با قرآن ج 1و2