تجزیه یا صرف:
ذَٰلِكَ مِمَّا أَوْحَىٰ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ ۗ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَتُلْقَىٰ فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا ﴿٣٩﴾
(ذلک) اسم اشاره مبنی در محل رفع
(لام) برای دور و (کاف) برای خطاب
(من) حرف جر
(ما) اسم موصول مبنی در محل جر
(أوحی) فعل ماضی مبنی بر فتح مقدر بر الف، ریشه(و ح ی) معتل لفیف مفروق، مفرد مذکر غایب، ثلاثی مزید باب افعال، اعلال به قلب
(إلی) حرف جر
(ک) اسم، ضمیر در محل جر ، مفرد مذکر مخاطب، منفصل جری
(رب) اسم،
(ک) اسم، ضمیر در محل جر ، مفرد مذکر مخاطب، منفصل جری
(من) حرف جر
(الحکمة) اسم، مفرد، مؤنث. (ال) فکر کنم عهد حضوری باشد.
ترکیب یا اعراب:
(ذلک) مبتدا
(مما) جارو مجرور متعلِق به خبر مبتدا
(أوحی) جمله فعلیه ، فاعل (رب)، مفعول ( میتونه الحکمة باشه محلا منصوب)
(الیک) جارو مجرور متعلِق به (أوحی)
(رب) فاعل مرفوع
(ک) مضاف الیه
(من الحکمة) جارو مجرور متعلق به حال از عائد محذوف یعنی (مما أوحاه إلیک ربک ) حال میباشد از (الحکمة)1
(1) یا متعلق می شود به (أوحی)