گريه پيامبر صلى الله عليه و آله !
رسول خدا صلى الله عليه و آله شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود.
نيمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاريكى مشغول دعا و گريه زارى شد.
امّ سلمه كه جاى رسول خدا صلى الله عليه و آله را در رختخوابش
خالى ديد، حركت كرد تا ايشان را بيابد.
متوجه شد رسول اكرم صلى الله عليه و آله در گوشه خانه ، جاى
تاريكى ايستاده و دست به سوى آسمان بلند كرده اند.
در حال گريه مى فرمود:
خدايا! آن نعمت هايى كه به من مرحمت نموده اى از من نگير!
مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان !
خدايا! مرا به سوى آن بديها و مكروههايى كه از آنها
نجاتم داده اى برنگردان !
خدايا! مرا هيچ وقت و هيچ آنى به خودم وامگذار و
خودت مرااز همه چيز و از هر گونه آفتى نگهدار!
در اين هنگام ، امّ سلمه در حالى كه به شدت مى گريست به
جاى خود برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله كه صداى گريه ايشان
را شنيدند به طرف وى رفتند و علت گريه را جويا شدند.
امّ سلمه گفت :
- يا رسول الله ! گريه شما مرا گريان نموده است ، چرا مى گرييد؟
وقتى شما با آن مقام و منزلت كه نزد خدا داريد، اين گونه از
خدا مى ترسيد و از خدا مى خواهيد لحظه اى حتى به اندازه يك چشم
به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس واى بر احوال ما!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
- چگونه نترسم و چطور گريه نكنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و
به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم ، در حالى كه حضرت
يونس عليه السلام راخداوند لحظه اى به خود واگذاشت
و آمد بر سرش آنچه نمى بايست !