سهم من از تو چیست پدر!غیر خون تو؟تکلیف من چه می شود آیا بدون تو؟!رفتی ولی درست زمانی که سقف منمحتاج بود تکیه کند بر ستون توچندین و چند سال گذشت و کسی نگفتچیزی برایم از تو به غیر از جنون توهمسنگرانت آنچه به من گفته اند نیستجز حال و روز دشمن زار و زبون تومی خواهم از تو باز بدانم بگو کجاستراهی که منتهی است به درک درون توگاهی به کوه می نگرم گاهی آبشار...سر در بیاورم مگر از چند و چون تو
یاری کن ای معادله مبهم محال !تا سر بلند بگذرم از آزمون توباغ معطر ملکوت است مدفنتای جان من فدای تن لاله گون تو !