سخن اول:
چه أسفبار است که همسر پیامبر مَثَل برای کافران و تبه کاران گردد! و نامی زشت و ننگین از خویش به یادگار گذارد، و چه باشکوه است عکسِ این جریان؛ یعنی این که بانویی درباری مَثَل برای مؤمنان بشود و نامی نیک بر جای گذارد، اگر چه این دو جریان زیاد اتّفاق می افتد و عجیب می نماید و خلافِ عادت است،
لیکن کاشفِ از این حقیقت است که چنین نیست که عوامل تربیتی و تأثیر گذاری چون محیط، مربّی، دوست و همنشین و مانند آن حرف اول را بزند؛ بلکه حرفِ اول همواره از آنِ خودِ شخص و قدرت اراده و تصمیم خودِ اوست، فلذا زنانی چون زنِ نوح پیامبر و زنِ لوط پیامبر با همه امکان بهره وری از فضایل و معنویات این پیامبران الهی با بد سلیقه گی تمام در جهت مخالف مسیر آنان گام بر میدارند و هم خطّ و هم مسیر با کفار و همدست آنان می شوند
و خویشتن را به قهر و عذاب الهی دچار می سازند و زنانی چون آسیه همسر فرعونِ مصر و مریم با تفکّری درست و اراده ای آهنین در مسیری قرار می گیرند که خدای بزرگ از آنان به عظمت و نیکی یاد می کند، پس این یک واقعیت است که هر کسی سر سفره عزم و اراده و ذکر و عمل خویش نشسته است و مهمان خویشتن است.
«میزبان خویشی و مهمانِ خویش» و عوامل دیگر مقهور عامل اراده و همّت خودِ آدمی است. همّت حافظ و انفاس سحر خیزان بود که زبنـد غـم أیـام نـجاتـم دادنـد
ادامه دارد