از این روی، خوانندگان این تحقیق نباید انتظار داشته باشند که هر برگ با مآخذ و استنادات همراه گردد. گاه به ضرورت از جایی مطلبی نقل کردهایم؛ امّا بنا بر این بوده که در خود قرآن کریم و بدون پیشداوری رایج سنتی به مطالعه و تعمق پردازیم تا رگههای نگاه هنری را دریابیم. در حقیقت، اصلیترین مآخذ این رساله، همین آیات روشن و استوار قرآن هستند. بدیهی است که چنین نگرشی اصولاً با مخالفت و نزاع روبرو میشود و این دو دلیل دارد؛ یکی آن که هر نگاه مقابل سنّت ناچار است در برابر هزار سال حاکمیت اندیشهای خاص مقاومت کند؛ و دیگر آن که بسیاری از مرزبانان دین در روزگار ما از این که پای مقولاتی چون هنر در میان آید و تبعات و رهامدهایی ناخوشایند داشته باشد، میهراسند. مثلا ترجیح میدهند که دامان خود را از بحث موسیقی دور نگاه دارند. حاضرند صدها ساعت در بارة نماز مسافر تدریس کنند و بنویسند؛ امّا در باب موسیقی، اگر خیلی کرم نمایند، به چند ساعت بحث اکتفا میکنند. به مجموعة مباحث دروس خارج فقه در حوزههای علمی، حتّی در همین روزگار بنگرید تا دریابید که چه مقدار هنر و مباحث هنری یا اصولاً هر بحث تنشزایی مهجور است! عالمان دینی بیشتر اهل تقوای پرهیزند تا ستیز؛ پس نمیخواهند سری را که درد نمیکند، با دستمال ببندند! ایشان غافلند که این سر مدتهاست شکسته شده و کارش از دستمالبستن هم گذشته است. نیاز به جراحی و معالجات سخت داریم تا این سر درمان شود و سامان یابد. امّا دریغ که ما گمان میکنیم اگر از این مباحث دور بمانیم و آن را مسکوت بگذاریم، دیگران هم ساکت مینشینند و نسخه نمیپیچند و از سکوت ما تبعیت میکنند.
با این توضیح، بیشتر میخواهم تأکید کنم که برای گام برداشتن در این گونه موضوعات باید تا حدی خطرپذیر بود. احتمال خطا در این گونه مباحث بسیار بیشتر از موضوعات روشن و روان سنتی است که هزاران صفحه مأخذ دارند. این بندة کمترین، بی هیچ ادعایی پیشاپیش میپذیرد که اولاً اثرش مستند به نقل قول و مأخذ نیست و ثانیاً احتمال برداشت خطا در آن فراوان است. این طبیعت مقولاتی از این دست است که روزگاری دراز مهجور مانده و همواره سایة پرهیزی سنتی بر سرش سنگینی کرده است. اکنون با چالشهای فراوان این روزگار، بهویژه جایی که دین حکومت میکند و باید پاسخگوی نیازهای جامعهای بزرگ باشد، دیگر نمیتوان به آن مدارا و مماشات چندین صدساله ادامه داد و دامن از این مباحث دور داشت و یا به مباحث کلی و بیخطر پرداخت. این مردم هم دیگر مردمان پیشین نیستند. انتظاراتشان بسیار تفاوت کرده و از دین توقعی فراتر یافتهاند.
باری؛ هدف این گفتار آن است که با نگاهی درونهای، رابطه میان هدایت قرآنی و زیبایی شناسی را که گوهر هنر است، بیابد تا درآمدی بر مباحث تفصیلی شناخت هنر از منظر دین بگشاید. اگر حتّی همة این دریافتها غلط باشد، به کاویدن و رنج کشیدن میارزد، بدان شرط که راهی باز کند تا دانشوران دینی بیشتر به این مباحث روی آورند.
فدای همت آن نازنیـنم
که کار خیر بی روی و ریا کرد