بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
مــعــارف قــرآن
جــلــد 4
نــویــســنــده: جــمــعــے از نــویــســنــدگــان
فــصــل اول
مــعــارفــے از ســوره ڪــهف
❤ |
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
مــعــارف قــرآن
جــلــد 4
نــویــســنــده: جــمــعــے از نــویــســنــدگــان
فــصــل اول
مــعــارفــے از ســوره ڪــهف
ویرایش توسط دژدان : 2018_10_03 در ساعت 05:48 PM
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
گل مريم (2018_10_26)
❤ |
داستان موسى و خضر (ع)
«فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا اتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً, قالَ لَهُ مُوسى هَلْ اتَّبِعُكَ عَلى ان تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً, قالَ انَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِىَ صَبْراً, وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً, قالَ سَتَجِدُنى انْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا اعْصى لَكَ امْراً, قالَ فَانِ اتَّبَعْتَنى فَلا تَسْئَلْنى عَنْ شَىْءٍ حَتّى احْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً, فَانْطَلَقا حَتّى اذا رَكِبا فِى السَّفينَةِ خَرَقَها قالَ أَخَرَقْتَها لِتُغْرِقَ اهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً امْراً, قالَ ألمْ اقُلْ انَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِىَ صَبْراً, قالَ لا تُؤاخِذْنى بِما نَسيتُ وَ لا تُرْهِقْنى مِنْ امْرى عُسْراً(73_65)
(در آنجا) بندهاى از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوى خود علمى به او تعليم داده بوديم. موسى به او گفت آيا من از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده است و مايه رشد و صلاح است به من بياموزى؟! گفت: تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى! و چگونه مىتوانى در برابر چيزى كه از آن آگاه نيستى شكيبا باشى! (موسى) گفت: ان شاء اللَّه مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى مخالفت فرمان تو نخواهم كرد. (خضر) گفت: پس اگر مىخواهى بدنبال من بيايى، از هيچ چيز مپرس تا خودم (به موقع) آن را براى تو بازگو كنم. آن دو به راه افتادند تا اينكه سوار كشتى شدند و او كشتى را سوراخ كرد، (موسى) گفت آيا آن را سوراخ كردى كه اهلش را غرق كنى، راستى چه كار بدى انجام دادى؟! گفت: نگفتم تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى؟! (موسى) گفت مرا به خاطر اين فراموشكارى مؤاخذه مكن و بر من بخاطر اين امر سخت مگير.
#ادامه دارد...
1397/07/25
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
داستان موسى و خضر (ع)
فَانْطَلَقا حَتّى اذالَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أقَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً, قالَ الَمْ اقُلْ لَكَ انَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِىَ صَبْراً, قالَ انْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَىْءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنى قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنّى عُذْراً, فَانْطَلَقا حَتّى اذا اتَيا اهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما اهْلَها فَأَبَوْا انْ يُضَيِّفُو هُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ انْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ اجْراً, قالَ هذا فِراقُ بَيْنى وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْويلِ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً, امَّا السَّفينَةُ فَكانَتْ لِمَساكينَ يَعْمَلُونَ فِى الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ انْ اعيبَها وَ كانَ وَرائَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفينَةٍ غَصْباً, وَ امَّا الْغُلامُ فَكانَ ابَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشينا انْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً, فَأَرَدْنا انْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكوةً وَ اقْرَبَ رُحْماً, وَ امَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِى الْمَدينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ ابُوهُما صالِحاً فَارادَ رَبُّكَ انْ يَبْلُغا اشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنْزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ امْرى ذلِكَ تَأْويلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً(82_74)»
باز به راه خود ادامه دادند تا اينكه نوجوانى را ديدند و او آن نوجوان را كشت! (موسى) گفت: آيا انسان پاكى را بىآنكه قتلى كرده باشد كشتى؟! براستى كار منكر و زشتى انجام دادى. (باز آن مردم عالم) گفت: به تو نگفتم تو هرگز توانايى ندارى با من شكيبايى كنى؟! موسى گفت: اگر بعد از اين از تو درباره چيزى سؤال كردم، ديگر با من مصاحبت نكن؛ چرا كه از ناحيه من، تو به عذر رسيدهاى. (مقصود اين است كه تو در حد معذور بودن با من مماشات كردى) باز به راه خود ادامه دادند تا به قريهاى رسيدند. از آنها خواستند كه به آنها غذا دهند ولى آنها از ميهمان كردن آنان خوددارى كردند (با اين حال) آنها در آنجا ديوارى يافتند كه مىخواست فرو ريزد (آن مرد عالم) آن ديوار را برپاداشت. (موسى) گفت: كاش مىخواستى در برابر اين كار مزدى بگيرى. او گفت: اينك وقت جدايى من و تو فرا رسيده است؛ اما اكنون راز آنچه را كه نتوانستى در برابر آن صبر كنى، براى تو بازگو مىكنم. امّا آن كشتى متعلّق به گروهى از مستمندان بود كه با آن در دريا كار مىكردند و من خواستم آن را معيوب كنم (چرا كه) پشت سر آنها پادشاهى ستمگر بود كه هر كشتى را از روى غصب مىگرفت. و امّا آن نوجوان، پدر و مادرش با ايمان بودند، نخواستيم او آنها را به طغيان و كفر وا دارد و ما اراده كرديم كه پروردگارشان فرزند پاكتر و پرمحبتترى به جاى او به آنها بدهد و اما آن ديوار، متعلّق به دو نوجوان يتيم در آن شهر بود، و زير آن گنجى متعلّق به آنها وجود داشت و پدرشان مرد صالحى بود، پروردگار تو مىخواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند، اين رحمتى از پروردگارت بود، من به دستور خورد اين كار را نكردم و اين بود سرّ كارهايى كه توانايى شكيبايى در برابر آنها را نداشتى.
#در_ادامه: حضرت موسى(علیه السلام) در جستجوى معلّم بزرگ
1397/07/26
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
حضرت موسى (علیه السلام) در جستجوى معلّم بزرگ
در اين باره ابن عباس از پيامبر (ص) چنين نقل مىكند:
يك روز موسى در ميان قوم بنىاسرائيل مشغول خطابه بود، كسى از او پرسيد در روى زمين چه كسى از همه اعلم است، موسى گفت: كسى عالمتر از خود سراغ ندارم. در اين هنگام به موسى وحى شد كه ما بندهاى داريم در مجمع البحرين از تو دانشمندتر است. در اينجا موسى از خدا تقاضا كرد كه به ديدار اين مرد عالم نايل گردد و خدا راه وصول به اين هدف را به او نشان داد.
حضرت موسى (علیه السلام) به همراه فردى ديگر به نام يوشع بن نون- مرد رشيد و شجاع و با ايمان بنىاسرائيل- براى يافتن فرد عالم به سوى مجمع البحرين به راه افتادند. سرانجام او را پيدا كردند و خداوند از آن چنين ياد مىكند.
«فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا اتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»
پس بندهاى از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و علم و دانش قابل ملاحظهاى تعليمش كرده بوديم.
گرچه قرآن از او به اسم نام نمىبرد، ولى از روايات متعدد چنين بر مىآيد كه اين مرد عالم، حضرت «خضر» بوده است و از تعبير «مِنْ لَدُنَّا» چنين استفاده مىشود كه علم او يك علم عادى نبوده، بلكه آگاهى از قسمتى از اسرار جهان و رموز حوادثى كه تنها خدا مىداند بوده است.
#در_ادامه: ادب شاگرد و استاد
1397/07/28
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
ادب شاگرد و استاد
علّامه طباطبايى (ره) ادب حضرت موسى و خضر عليهما السلام را در برخورد با يكديگر با بيانى جالب توضيح داده است.
ايشان مىنويسد:
«مطلب عجيبى كه از اين داستان استفاده مىشود، رعايت ادب حضرت موسى (ع) در مقابل استادش حضرت خضر (ع) است و اين آيات آن را حكايت كرده است، با اينكه موسى (ع) كليماللَّه است و يكى از انبياى اولوالعزم و آورنده تورات بوده، با اين وجود در برابر يك نفر كه مىخواهد چيزى به او بياموزد، چقدر رعايت ادب كرده است! از همان آغاز برنامه تا به آخر، سخنش سرشار از ادب و تواضع است. به عنوان مثال، از همان #اول تقاضاى همراهى با او را به صورت امر بيان نكرد، بلكه به صورت استفهام آورده و گفت:
آيا مىتوانم از تو پيروى كنم؟
#دوم اينكه، همراهى با او را به مصاحبت و همراهى نخواند، بلكه آن را به متابعت و پيروى تعبير كرد.
#سوم اينكه، پيروى خود را مشروط به تعليم نكرد و نگفت از تو پيروى مىكنم به شرطى كه مرا تعليم دهى، بلكه گفت: از تو، پيروى مىكنم باشد كه مرا تعليم دهى.
#ادامه دارد...
1397/07/29
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
ادب شاگرد و استاد
#چهارم اينكه، بطور رسمى خود را شاگرد او خواند.
#پنجم اينكه، علم او را ستوده، به مبدأ نامعلوم نسبت داد، و به اسم و صفت معيّنش نكرد، بلكه گفت: «از آنچه تعليم داده شدهاى» و نگفت «از آنچه مىدانى».
#ششم اينكه، علم او را به صفت «رشد» مدح كرد و فهماند كه علم او رشد است (نه جهل مركب و ضلالت).
#هفتم اينكه، آنچه را كه خضر به او تعليم مىدهد، پارهاى از علم خضر خواند نه همه آن و گفت: «پارهاى از آنچه تعليم داده شدى، مرا تعليم دهى» و نگفت «آنچه تعليم داده شدى به من ياد بده».
#هشتم اينكه، دستورات خضر را امر او ناميد و خود را در صورت مخالفت، عاصى و نافرمان او خواند و به اين وسيله شأن استاد خود را بالا برد.
#نهم اينكه، وعدهاى كه داد، وعده صريح نبود و نگفت: من صبر مىكنم، بلكه گفت: انشاءاللَّه مرا صابر خواهى يافت و نيز نسبت به خدا رعايت ادب نموده، ان شاءاللَّه آورد.
#ادامه دارد...
1397/07/30
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
ادب شاگرد و استاد
حضرت خضر عليهالسلام نيز ادب را رعايت نموده، #اول آنكه با صراحت او را ردّ نكرد، بلكه بطور اشاره، گفت: تو توانايى تحمّل ديدن كارهاى مرا ندارى.
#دوم آنكه وقتى موسى (ع) وعده داد كه مخالفت نكند، امر به پيروى نكرد و نگفت: «خيلى خوب بيا» بلكه او را آزاد گذاشت تا اگر خواست بيايد و فرمود: «فَانِ اتَّبَعْنى» اگر مرا پيروى كردى.
#سوم آنكه بطور مطلق او را از سؤال نهى نكرد، بلكه نهى خود را منوط به پيروى كرد و گفت:
«اگر بنا داشتى از من پيروى كنى نبايد از من چيزى بپرسى» تا بفهماند كه نهىاش صرف پيشنهاد نيست، بلكه پيروى او چنين اقتضا مىكند.»
#در_ادامه: نكات تربيتى
1397/08/01
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
نكات تربيتى
الف- علم را بايد براى عمل آموخت:در اين داستان حضرت موسى (ع) به خضر (ع) مىگويد:
«هَلْ اتَّبِعُكَ عَلى انْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً»
آيا من از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده است و مايه رشد و اصلاح است به من بياموزى.
ب- در كارها نبايد عجله كرد:دليل اينكه حضرت خضر (ع) بعد از هر حادثهاى بدون درنگ رمزش را بيان نمىكرد، اين بود كه مىخواست به موسى بياموزد كه بسيارى از امور نياز به فرصت مناسب دارد، بخصوص كارهاى پر اهميّت
«الْامُورُ مَرْهُونَةٌ بِاوْقاتِها»
داستان موسى و خضر به ما مىآموزد كه نبايد در مورد رويدادهاى ناخوشايند زندگى عجولانه قضاوت كرد؛ زيرا چه بسيار حوادثى كه ما آن را ناخوشايند مىپنداريم؛ امّا بعد معلوم مىشود كه از الطاف پنهانى الهى بوده است و توجّه به اين واقعيت باعث مىشود كه انسان با بروز حوادث ناگوار، فورى نااميد نشود.
ج- چهره ظاهر و چهره باطن حوادث:
#در_ادامه: اعتراف به واقعیت ها
1397/08/02
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
نکات تربیتی
الف- علم را بايد براى عمل آموخت
ب- در كارها نبايد عجله كرد
ج- چهره ظاهر و چهره باطن حوادث
د- اعتراف به واقعيتها:انسان بايد واقعيتها را بپذيرد و برنامه زندگى خود را بر اساس واقعيات بنا كند. كسى كه واقعيات را در زندگى كتمان كند و به فراموشى بسپارد و در مسير زندگى آنها را رعايت نكند، به خود ضربه زده است. در اين داستان، وقتى حضرت موسى از عبد صالح تقاضاى همراهى مىكند، جواب مىشنود: «تو نمىتوانى همراهى مرا تحمّل كنى». حضرت موسى وعده مىدهد كه: «به خواست خدا تحمل خواهم كرد»، با اين شرط كه در مقابل كارهاى شگفت سكوت كند. با او همراه مىشود، ولى دو بار زمام تحمل از دست مىدهد و اعتراض مىكند. هر بار اين جمله را مىشنود:
«آيا نگفتم كه تو توان مصاحبت مرا ندارى؟» و او ضمن عذرخواهى، وعده تحمل مىدهد. بعد از بار دوّم مىپذيرد كه اگر باز هم اعتراض كرد، علامت اين باشد كه تحمل ندارد و حرف عبد صالح صحيح است و وقتى براى بار سوم زمام تحمل را از كف مىدهد، مىپذيرد كه توان تحمل همراهى با عبد صالح را ندارد و تقصير از ناحيه خود اوست و عبد صالح تا آخرين حد امكان با او همراهى و مساعدت كرده است.
#در_ادامه: خطر فرزند ناصالح
1397/08/03
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
نکات تربیتی
الف- علم را بايد براى عمل آموخت
ب- در كارها نبايد عجله كرد
ج- چهره ظاهر و چهره باطن حوادث
د- اعتراف به واقعيتها
ه- خطر فرزند ناصالح:از بخش ميانى داستان بر مىآيد كه فرزند ناصالح براى ايمان پدر و مادر، خطرآفرين است و احتمال دارد كه آنان تحت تأثير افكار سوء فرزند تبهكار خويش قرار گيرند و از عقيده توحيد دست بردارند.
«فَخَشينا انْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً»
ترسيديم كه به طغيان و كفر دچارشان كند.
#در_ادامه: مبناى تكليف
1397/08/05
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
❤ |
مبنای تکلیف
از آيات اين داستان مىتوان استفاده كرد كه يك انسان مسلمان مكلف به امور ظاهرى است، يعنى اگر ديد عملى بظاهر، مخالف شرع يا عقل است، نبايد سكوت كند، بلكه بايد به تناسب قبح آن عمل اعتراض يا انتقاد نمايد و سكوت انسان ديندار در چنين زمانى غير قابل قبول است، مگر آنكه عالم به انگيزه آن عمل باشد يا قطع داشته باشد كه عامل، معصوم است و خلاف حق از وى سر نمىزند.
حضرت خضر، ولىّ خداست و به اذن خدا باطن امور را مىداند (بندهاى از بندگان ماست كه به او رحمتى خاص و علمى خاص از جانب خود دادهايم) و اعمال او مطابق با باطن و حقيقت امور است و كسى كه علم به باطن ندارد، آنها را خلاف شرع يا خلاف عقل مىبيند و از اين رو هنگامى كه حضرت موسى تقاضاى همراهى و شاگردى را مطرح مىكند، جواب مىشنود كه تو نمىتوانى همراهى مرا تحمل كنى و ساكت باشى؛ زيرا برخى از اعمال من بظاهر مخالف شرع و عقل است و تو كه به حقيقت آنها علم ندارى، چگونه مىتوانى سكوت كنى؟
حضرت موسى با توجه به اينكه مىداند كه حضرت خضر ولىّ خداست و به مقام و مرتبه بالايى رسيده و علمى خاص دارد، تقاضا مىكند وى را به شاگردى بپذيرد و قول مىدهد كه به خواست خدا صبر و سكوت كند و به اين شرط همراه مىشود كه تا زمانى كه خود خضر، انگيزه اعمالش را توضيح نداده، از او سؤال نكند و اعتراض ننمايد؛ ولى همين كه اولين عمل بظاهر خلاف شرع را مىبيند، نمىتواند تحمّل كند و عهد و شرط را فراموش كرده و كنار گذارده و اعتراض مىنمايد. حضرت خضر نيز اعتراض او را قبيح و دور از انتظار تلقى نمىكند، چرا كه وى از حقيقت امر، بىاطلاع است و جز ظاهر را نمىبيند و نسبت به خلاف، سكوت را روا نمىدارد.
#ادامه دارد...
1397/08/06
21
https://t.me/shahrenuraniquran
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...
با ما همراه باشید در
کانال شهر نورانی قرآن
گروه شهر نورانی قرآن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)