انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 21 از 22 نخستنخست ... 1119202122 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 201 تا 210 , از مجموع 219

موضوع: داستان های بحارالانوار

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    جدید داستان های بحارالانوار





    داستان های بحارالانوار
    جلد 1 تا 8
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  2. Top | #201

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    22_پندهاي حكمت آميز


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    عنوان بصري مي گويد:
    از امام صادق عليه السلام خواستم به من پند و اندرز بدهند. فرمود:
    - تو را به انجام نه چيز سفارش مي كنم، آن سفارش ها نه تنها براي شما بلكه به همه كساني است كه مي خواهند در راه خداوند قدم بردارند و از خداوند مي خواهم تو را نيز در انجام آنها ياري فرمايد.
    سه تاي آنها در تهذيب اخلاق و تربيت نفس است.
    و سه تاي ديگر در صبر و شكيبايي است.
    و سه تاي هم در علم و دانش است.
    به آنها مواظب باش هرگز آنها را سبك مشمار!
    عنوان بصري مي گويد:
    خود را براي ياد گرفتن آنها آماده كردم.
    آنگاه امام عليه السلام فرمود:
    اما آن سه چيز كه در رياضت و تهذيب نفس است، عبارتند از:
    1. بپرهيز! از خوردن چيزي كه به آن ميل نداري. زيرا باعث ناداني و كودني مي گردد.
    2. هرگز غذا نخور! مگر وقتي كه گرسنه هستي.
    3. همواره غذاي حلال بخور! و هنگام خوردن نام خدا را ببر! (بسم الله بگو!)
    همواره فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و آله را در نظر داشته باش! كه درباره مذمت پرخوري فرمود:
    انسان هيچ ظرفي را پر نكرده كه بدتر از شكم باشد.
    چنانچه به ميل غذا ناگزيري، شكم را سه قسمت كن! يك قسمت آن را به خوراك و يك قسمت ديگرش را به نوشيدني و قسمت سومش را براي نفس كشيدن اختصاص بده!
    اما آن سه چيز كه در حلم و بردباري است، عبارتند از:
    1. هرگاه كسي به تو گفت:
    اگر يك حرف دشنام و ناسزا بگويي در مقابل ده تا مي شنوي، تو در جواب بگو:
    اگر ده تا سخن زشت بگويي يك حرف از من نخواهي شنيد.
    2. هرگاه كسي تو را فحش داد و بد گفت، در پاسخ بگو:
    اگر آنچه را كه گفتي راست است از خداوند مي خواهم مرا ببخشد و از تقصيراتم بگذرد و اگر آنچه را كه گفتي دروغ است و ابدا در من نيست از خداوند مي خواهم تو را ببخشد.
    3. هر كس تو را وعده فحش و دشنام داد، تو به او وعده پند و اندرز و احترام بده!
    و اما آن سه چيز كه در علم و دانش است، عبارتند از:
    1. آنچه را كه نمي داني از دانشمندان بپرس و بپرهيز از اين كه پرسش تو به قصد اذيت و يا امتحان آنان باشد.
    2. در هيچ چيز تنها را رأي و عقيده خود عمل نكن (با مشورت كارها را انجام بده) و در تمام كارها اجانب احتياط را رعايت كن!
    3.از فتوي دادن فرار كن همانندي كه از شير فرار مي كني و خودت را پلي براي سود و زيان مردم قرار نده!
    امام صادق عليه السلام پس از بيان اين پند و موعظه هاي حكمت آميز، به عنوان بصري فرمود:
    حقا تو را نصيحت كردم، بلند شو برو! وقت عبادت من است، وقتم را بيشتر از اين نگير! زيرا من بر نفس خود تنگ نظرم و حاضر نيستم وقت خود را تلف كرده و بيهوده بگذرانم و سلام و رحمت خداوند بر كسي باد كه از ارشاد و راهنمايي پيروي مي كند.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  3. Top | #202

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    23_آنان كه خويشتن را مسخره مي كنند


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    امام رضا عليه السلام مي فرمايد:
    هفت چيز بدون هفت چيز ديگر، مسخره است:
    1. هر كس با زبان استغفار كند ولي در قلب استغفار نكند، خود را مسخره كرده.


    2. هر كس از خدا توفيق بخواهد و كوشش ننمايد، خود را مسخره كرده.


    3. هر كس هوشياري و احتياط در زندگي بطلبد ولي بي مبالاتي كند، خود را مسخره نموده.


    4. هر كس از خدا بهشت بخواهد و بر مشكلات عبادت صبر نكند، خود را مسخره كرده.


    5. هر كس از آتش جهنم به خدا پناه برد ولي خواسته هاي نا مشروع دنيا را ترك ننمايد، خود را مسخره نموده.


    6. و هر كس به ياد خدا باشد ولي سرعت براي ديدارش نگيرد خود را مسخره كرده.
    (در بحارالانوار هفتمي ذكر نشده است.)
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  4. Top | #203

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    24_لباس خشن براي خدا و لباس نرم براي مردم


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    كامل مدني جهت پرسش از مسائلي خدمت امام حسن عسكري عليه السلام شرفياب شد. مي گويد:
    وقتي محضر امام رسيدم، ديدم لباس سفيد و نرمي بر تن دارد. با خود گفتم حجت و ولي خدا لباس نرم و لطيف مي پوشد آن وقت به ما دستور مي دهد كه با برادران خود مساوات كنيد و حال آنان را رعايت نماييد و از پوشيدن چنين لباسي ما را باز مي دارد.
    در اين موقع حضرت آستين هاي خود را بالا زد، ديدم لباس سياه رنگ خشن در زير لباس نرم پوشيده، در حال تبسم فرمود:
    اي كامل هذالله و هذا لكم: اين لباس زيرين خشن براي خداست و اين لباس نرم كه از رو پوشيده ام براي شما است. آري! در تمامي كارها بايد رضايت خدا را در نظر گرفت و شخصيت ظاهري را نيز حفظ كرد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  5. Top | #204

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5






    25_حكومت امام زمان (عج)


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    از امام صادق عليه السلام روايت شده است:
    هنگامي كه امام زمان قيام نمود، به عدالت حكم مي كند و در حكومت او ظلم و ستم از بين مي رود و راهها امن مي گردد، بركات زمين آشكار مي شود، هر حقي به صاحبش مي رسد، پيروان هيچ مذهبي نمي ماند مگر اينكه مسلمان شده و مؤمن شناخته مي شوند و خداوند مي فرمايد: هر كس در زمين و آسمان از روي ميل و رغبت تسليم او مي شوند...
    سپس امام صادق عليه السلام فرمود:
    حكومت ما آخرين حكومتها خواهد بود پيش از ما گروهها حكومت خواهند كرد (خداوند به همه قدرت مي دهد روي زمين حكومت كنند ولي نتوانند حق را به طور شايسته پياده كنند).
    آنگاه كه روش حكومت ما را ديدند، نگويند اگر حكومت به دست ما هم مي افتاد، مي توانستيم مانند اينها (حكومت امام زمان) حكومت كنيم.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  6. Top | #205

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    26_رمز سقوط ملت ها


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    پس از شكست خاندان بني اميه، بني عباس روي كار آمدند و زمام خلافت را به دست گرفتند.
    در زمان منصور دوانيقي، محمد بن مروان (پسر مروان حمار وليعهد پدرش بود به زندان افتاد.
    روزي به منصور گفتند:
    محمد بن مروان در زندان تو است، خوب است او را احضار كني و از جرياني كه بين او و پادشاه نوبه پيش آمده، بپرسي.
    دستور داد احضارش كردند.
    منصور گفت: محمد! گفتگويي كه بين تو و پادشاه نوبه اتفاق افتاده مي خواهم از خودت بشنوم.
    محمد گفت:
    هنگامي كه در آخر حكومتمان شكست خورديم، از اينجا فرار كرده به جريره نوبه پناهنده شديم. وقتي كه خبر ما به پادشاه نوبه رسيد دستور داد خيمه هاي شاهانه براي ما زدند و وسايل زندگي از هر لحاظ آماده كردند، به طوري كه مردم نوبه از ديدن آنها تعجب مي كردند. روزي پادشاه نوبه كه مردي بلند قد، كم مو و پابرهنه بود، به ديدار ما آمد و سلام كرد و بر روي زمين نشست.
    از او پرسيدم: چرا روي فرش نمي نشيني؟
    پاسخ داد:
    من پادشاهم و سزاوار است كسي كه خداوند مقام او را بالا برده، تواضع كند، به اين جهت روي خاك نشستم.
    سپس به من گفت:
    شما چرا با چهارپايان خود زراعت مردم را پايمال مي كنيد با اينكه فساد و تبه كاري در دين شما حرام است. مسلمان نبايد در روي زمين فساد كند.
    گفتم:
    اطرافيان ما از روي جهالت اين گونه كارها را مي كنند.
    گفت:
    چرا شراب مي خوريد خوردن شراب براي شما حرام است و نبايد مسلمان شراب بخورد.
    گفتم: گروهي از جوانان ما از روي ناداني مرتكب چنين كاري مي شوند.
    گفت: چرا لباسهاي حرير مي پوشيد و با طلا زينت مي كنيد با اينكه اينها طبق گفته پيغمبرتان براي شما حرام است، مسلمان بايد از اينها پرهيز كند.
    گفتم: خدمتگزاران غير عرب ما اين كارها را مي كنند و ما نمي خواهيم بر خلاف خواسته آنها رفتار كنيم.
    ديدم خيره خيره به من نگاه كرد و گفت:
    آري، خدمتگزاران ما، جوانان ما چنين مي كنند، سپس از روي استهزا سخنان مرا تكرار كرد.
    آنگاه گفت:
    محمد! چنين نيست كه تو مي گويي. بلكه حقيقت مطلب اين است كه شما ملتي بوديد وقتي به رياست رسيديد به زيردستان ستم كرديد و دستورات ديني خود را زير پا گذاشتيد به آنها عمل نكرديد. خداوند هم طعم كيفر كردار شما را چشاند، لباس عزت را از تن شما كند و جامه ذلت بر شما پوشانيد.
    هنوز غضب خداوند درباره شما به آخر نرسيده، دنباله دارد كه وقت آن خواهد رسيد.
    ولي من مي ترسم در سرزمين ما عذاب الهي به شما نازل شود و كيفر تو دامن ما را نيز بگيرد. زودتر از اينجا كوچ كنيد و از خاك من بيرون رويد و ما نيز از كشور نوبه خارج شديم.
    آري بزرگترين رمز سقوط يك ملت فساد و تبه كاري است، بخصوص فساد فرمانروايشان.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  7. Top | #206

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5






    27_من يا تو؟


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    مردي از ابو عمرو فرزند علا حاجتي خواست. ابو عمرو وعده داد حاجت او را بر آورده سازد. اتفاقا مانعي پيش آمد او نتوانست به وعده خود عمل كند. مرد ابو عمرو را ديد و گفت: ابوعمر! تو به من وعده دادي ولي وفا نكردي. ابوعمر: درست است. اكنون بگو ببينم كدام يك از ما بيشتر ناراحت و غمگين هستيم، من يا تو؟
    مرد: البته كه من، چون حاجتم بر آورده نشد.
    ابوعمرو: نه، چنين نيست، بلكه من بيشتر از تو ناراحت و غمگينم.
    مرد:
    - چرا و چگونه؟
    ابوعمرو: براي اين كه من به تو وعده دادم حاجتت را بر آورده سازم، تو به خاطر وعده من شب را با شادي و سرور گذراندي، اما من شب را در فكر و غم انجام وعده به سر بردم كه چگونه به وعده خود وفا كنم و قضا و قدر مانع از آن شد و اينك به ديدار يكديگر رسيديم، تو مرا با ديده حقارت مي بيني و من تو را با چشم بزرگواري و حقا سزاوار است من بيشتر از تو غم و غصه بخورم.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  8. Top | #207

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    28_دروغ شاخدار


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    روزي معاويه به سعد بن وقاص گفت:
    چرا در خونخواهي امام مظلوم (عثمان) به من ياري نكردي؟ خوب بود در اين مورد به من كمك مي نمودي!
    سعد گفت:
    مي داني كه من در كنار تو با علي مي جنگيدم. اما از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شنيدم به علي عليه السلام مي فرمود:
    تو نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسي هستي.
    معاويه گفت:
    تو اين سخن را از رسول خدا شنيدي؟
    سعد گفت:
    آري! اگر نشنيده باشم اين دو گوشم كر شوند.
    معاويه گفت:
    اكنون عذر تو مقبول است كه ما را ياري نكردي.
    سپس گفت:
    به خدا سوگند! اگر من هم چنين سخني را از پيغمبر صلي الله عليه و آله مي شنيدم هرگز با علي جنگ نمي كردم!
    البته اين ادعاي معاويه به هيچ گونه قابل قبول نيست، چون معاويه از اين گونه فرمايشات، از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله درباره علي عليه السلام بيشتر شنيده بود. با اين همه هنگامي كه علي عليه السلام از دنيا رحلت نمود، معاويه او را لعنت مي كرد و به حضرت ناسزا مي گفت. نظر معاويه اين بود كه سلطنت و حكومت او به وسيله لعن و ناسزا گفتن، به علي برقرار مي گردد و هدف او از آن سخني كه به سعد گفت، اين بود كه عذر او پذيرفته باشد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  9. Top | #208

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    29_در جستجوي همسر لايق


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    يكي از هوشمندترين و خردمندترين عرب مردي بود بنام شن.
    روزي گفت:
    به خدا سوگند آنقدر دنيا را مي گردم تا زني عاقل و هوشيار مانند خودم را پيدا كنم و با او ازدواج كنم.
    با اين انديشه به سياحت پرداخت. در يكي از مسافرتها با مردي مواجه شد، شن از او پرسيد:
    كجا مي روي؟
    مرد: به فلان روستا.
    شن متوجه شد او هم به آن روستا كه وي قصد آن را دارد، مي رود.
    به اين جهت با وي رفيق شد.
    شن در بين راه به آن مرد گفت:
    تو مرا جمل مي كني يا من تو را حمل كنم.
    مرد گفت:
    اي نادان! هر دو سواره هستيم چگونه يكديگر را حمل كنيم. شن ساكت ماند و چيزي نگفت. به راه خود ادامه دادند تا نزديك آن روستا رسيدند. زراعتي را ديد كه وقت درو كردن آن رسيده است. شن گفت:
    آيا صاحب زراعت آن را خورده است يا نه؟
    مرد پاسخ داد:
    اي نادان! مي بيني كه اين زراعت وقت درو آن تازه رسيده است باز مي پرسي صاحبش آن را خورده است يا نه؟
    شن باز ساكت شد و چيزي نگفت تا اينكه وارد روستا شدند با جنازه اي روبرو شدند.
    شن گفت:
    اين جنازه زنده است يا مرده؟
    مرد گفت:
    من تاكنون كسي را به اندازه تو نفهمتر و نادان تر نديده بودم، اينكه جنازه را مي بيني مي پرسي مرده است يا زنده؟
    شن بار ديگر ساكت ماند و چيزي نگفت. در اين وقت شن خواست از او جدا شود. ولي مرد نگذاشت و او را با اصرار همراه خود به منزلش برد.
    اين مرد دختري داشت كه او را طبقه مي ناميدند. دختر از پدرش پرسيد اين ميهمان كيست؟
    مرد گفت: با او راه رفيق شدم، آدم بسيار جاهل و ناداني است. سپس گفتگوهايي را كه با هم داشتند براي دخترش نقل كرد.
    دختر گفت:
    پدر جان! اين شخص آدم و نادان نيست بلكه او آدم عاقل و فهميده است. سپس سخنان او را پدرش توضيح داد، گفت:
    اما اينكه گفته است آيا تو مرا حمل مي كني يا من تو را حمل كنم؟ مقصودش اين بوده كه آيا تو برايم قصه مي گويي يا من براي تو داستان بگويم؟ تا راه طي كنيم و به پايان برسانيم.
    و اما اينكه گفته است:
    اين زراعت خورده شده يا نه؟ منظورش اين بوده كه آيا صاحبش آن را فروخته و پولش را خورده يا نفروخته است؟
    و اما سخن در مورد جنازه اين بوده آيا مرده فرزندي دارد كه بخاطر آن نامش برده شود يا نه؟
    پدر از نزد دخترش خارج شد و پيش شن آمد و با او مدتي به گفتگو پرداخت، سپس گفت:
    ميهمان گرامي! آيا ميل داري آنچه را كه گفتي برايت توضيح دهم؟
    شن پاسخ داد: آري.
    مرد سخنان او را توضيح داد.
    شن گفت:
    اين سخن از آن تو نيست و نتيجه انديشه تو نمي باشد. حال بگو ببينم اين سخنان را چه كسي به تو ياد داد.
    مرد در پاسخ گفت:
    دخترم اينها را به من آموخت. شن متوجه شد او فهميده است، از آن دختر خواستگاري كرد و پدرش هم موافقت نمود و دختر را به ازدواج شن در آورد.
    شن با همسرش نزد خويشان خود آمد.
    وقتي خويشان، شن را با همسرش ديدند، گفتند:
    وافق شن طبقه، سازش كرده است. و اين جمله در ميان عرب مثال شد و به هر كس با ديگري سازش كند، گفته مي شود.
    نكته:
    ازدواج مسئله اي بسيار حساس و مهمي است. بايد خيلي مواظب بود و همسر مناسب انتخاب نمود وگرنه انسان در طول زندگي با مشكلات فراوان روبرو گشته، سرمايه عمرش به كلي سوخته و نابود مي گردد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  10. Top | #209

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    30_قلمها از نوشتن باز ماندند


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    هرگاه كسي عايشه را سر زنش مي كرد چرا جنگ جمل را به پا كردي؟
    مي گفت: قضا كار خود را كرد و قلمها از نوشتن باز ماندند!! مقدراتي بود پيش آمد!
    به خدا سوگند! اگر من از پيغمبر صلي الله عليه و آله بيست پسر مي داشتم كه همه مانند عبدالرحمن بن حارث مي بودند، داغ آنها را به وسيله مرگ و يا قتلشان مي ديدم، برايم آسان تر از اين بود كه به علي بن ابي طالب خروج كردم و آن همه دشمني ها درباره او انجام دادم! در اين مورد دردم را جز به كسي نخواهم گفت.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  11. Top | #210

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    31_دانشمندتر از همه


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    حضرت موسي به خداوند عرض كرد:
    كدام يك از بندگانت نزد تو محبوب تر است؟
    خداوند فرمود:
    آن كس كه مرا ياد كند و فراموشم نكند.
    موسي عرض كرد: كداميك در قضاوت برتر از ديگران است؟
    خداوند فرمود:
    آن كس كه به حق قضاوت كند و از نفس پيروي ننمايد.
    موسي عرض كرد:
    كداميك از بندگانت دانشمندتر است؟
    خداوند فرمود:
    آن كس كه علم ديگران را بر علم خود بيفزايد، ممكن
    است در اين وقت به سخني برخورد كه سبب هدايت او گردد و از هلاكت باز دارد...
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

صفحه 21 از 22 نخستنخست ... 1119202122 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 7 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ویژه استاد دارستانی : خدايا ممنونم
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016_10_02, 04:31 PM
  2. استاد دارستانی وصیت نامه شهید باغانی ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2016_10_02, 04:00 PM
  3. علی ابن ابیطالب - استاد دارستانی ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016_04_11, 05:50 PM
  4. غوغای استاد دارستانی و سید مهدی میرداماد -ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016_01_16, 10:12 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 04:56 PM