انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 20 از 22 نخستنخست ... 101819202122 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 191 تا 200 , از مجموع 219

موضوع: داستان های بحارالانوار

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    جدید داستان های بحارالانوار





    داستان های بحارالانوار
    جلد 1 تا 8
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  2. Top | #191

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    12_شرايط مهماني


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    شخصي اميرالمؤمنين عليه السلام را به مهماني دعوت كرد.
    حضرت فرمود:
    دعوت تو را مي پذيرم اما به سه شرط.
    عرض كرد:
    آن سه شرط چيست؟
    فرمود:
    1. خارج از منزل چيزي برايم نياوري!
    2. چيزي كه در منزل هست از من مضايقه نكني(هر چه هست از آن پذيرايي كن).
    3. خانواده ات را هم به زحمت ميانداز!
    ميزبان شرايط را قبول كرد و حضرت نيز دعوت او را پذيرفت.
    در اسلام مهماني هاي تحميلي و تجملاتي درست نيست.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  3. Top | #192

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    13_رفاقت با سه كس ممنوع


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    هر گاه علي عليه السلام به منبر مي رفت، مي فرمود:
    مسلمان بايد از رفاقت و دوستي سه كس اجتناب كند؛
    1. آدم بي باك و هرزه (در گفتار و رفتار).
    2. احمق (كم عقل).
    3. دروغگو.
    زيرا آدم بي باك و هرزه، كارهايش را به تو آرايش مي دهد و مي خواهد كه تو هم مانند او باشي، چنين شخصي هرگز به درد دين و آخرت تو نمي خورد، دوستي با او جفا و سخت دلي و رفت و آمدنش بر تو، ننگ و عار است.
    و اما احمق، هرگز خير و خوبي از او به تو نمي رسد. هنگام مشكلات اميدي به او نيست، اگر چه در حل آن تلاش كند و چه بسا اراده كند بر تو خيري رساند (ولي به واسطه حماقتش) به تو ضرر مي زند. پس مرگ او بهتر از زندگي اوست و سكوت او بهتر از سخن گفتنش و دوري از وي بهتر از نزديكي با او مي باشد.
    و اما دروغگو، هيچگاه زندگي با او بر تو گوارا نيست، سخنان تو را نزد ديگران مي برد و گفته آنان را نزد تو مي آورد، هرگاه صحبتي را تمام كند سخن ديگري را شروع مي كند، ممكن است گاهي راست هم بگويد ولي مردم باور نكنند، مي كوشد مردم را به يكديگر دشمن سازد، در سينه شان كينه بروياند. پس از خدا بترسيد و مواظب خويشتن باشيد و ببينيد كه با چگونه افرادي رفاقت مي كنيد و طرح دوستي مي ريزيد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  4. Top | #193

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    14_گريه كنندگان در تاريخ


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    پنج كس بسيار گريسته اند: آدم يعقوب، يوسف، فاطمه زهرا و علي بن حسين عليه السلام.
    آدم براي بهشت به اندازه اي گريست كه رد اشك بر گونه اش افتاد.
    يعقوب به اندازه اي بر يوسف خود گريست كه نور ديده اش را از دست داد. به او گفتند:
    يعقوب! تو هميشه به ياد يوسف هستي يا در اين راه از گريه، آب يا هلاك مي شوي. يوسف از دوري پدرش يعقوب آن قدر گريه كرد كه زندانيان ناراحت شدند و به او گفتند:
    يا شب گريه كن روز آرام باش! يا روز گريه كن شب آرام باش! با زندانيان به توافق رسيد، در يكي از آنها گريه كند.
    فاطمه زهرا آن قدر گريست، اهل مدينه به تنگ آمدند و عرض كردند:
    ما را از گريه ات به تنگ آوردي، آن بانوي دو جهان روزها را از شهر مدينه بيرون مي رفت و در كنار قبرستان شهداي (احد) تا مي توانست مي گريست و سپس به خانه برمي گشت.
    و علي بن حسين (امام چهارم) بيست تا چهل سال بر پدرش حسين گريه كرد. هر گاه خوراكي را جلويش مي گذاشتند گريه مي كرد.
    غلامش عرض كرد:
    سرور من! مي ترسم شما خودت را از گريه هلاك كني.
    حضرت فرمود: من از غم غصه خود به خدا شكوه مي كنم، من چيزي را مي دانم كه شما نمي دانيد من هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به ياد مي آورم گريه گلويم را مي فشارد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  5. Top | #194

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    15_زندان مؤمن و بهشت كافر


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    روزي حسن مجتبي عليه السلام پس از شستشو، لباسهاي نو و پاكيزه اي پوشيد و عطر زد. در كمال عظمت و وقار از منزل خارج شد. به طوري كه سيماي جذابش هر بيننده را به خود متوجه مي ساخت، در حالي كه گروهي از ياران و غلامان آن حضرت در اطرافش بودند. از كوچه هاي مدينه مي گذشت، ناگاه با پيرمرد يهودي كه فقر او را از پاي در آورده و پوست به استخوانش چسبيده، تابش خورشيد چهره اش را سوزانده بود. مشك آبي به دوش داشت و ناتواني اجازه راه رفتن به او نمي داد، فقر و نيازمندي شربت مرگ را در گامش گوارا نموده بود، حالش هر بيننده را دگرگون مي ساخت، حضرت را در آن جلال و جمال كه ديد گفت:
    خواهش مي كنم لحظه اي بايست و سخنم را بشنو!
    امام عليه السلام ايستاد.
    يهودي: يابن رسول الله! انصاف بده!
    امام: در چه چيز؟
    يهود: جدت رسول خدا مي فرمايد:
    دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.
    اكنون مي بينم كه دنيا براي شما كه در ناز و نعمت به سر مي بري، بهشت است و براي من كه در عذاب و شكنجه زندگي مي كنم، جهنم است.
    و حال آن كه تو مؤمن و من كافر هستم.
    امام فرمود:
    اي پيرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببيني خداوند در بهشت چه نعمتهايي براي من و براي همه مؤمنان آفريده، مي فهمي كه دنيا با اين همه خوشي و آسايش براي من زندان است، و نيز اگر ببيني خداوند چه عذاب و شكنجه هايي براي تو و براي تمام كافران مهيّا كرده، تصديق مي كني كه دنيا با اين همه فقر و پريشاني برايت بهشت وسيع است. پس اين است معناي سخن پيامبر صلي الله عليه و آله كه فرمود:
    دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  6. Top | #195

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    16_بخشش امام حسين عليه السلام


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    مردي از انصار محضر امام حسين عليه السلام رسيد، خواست نياز خود را مطرح كند، امام فرمود:
    برادر انصاري آبرويت را از درخواست بخشش با زبانت نگهدار! هر چه مي خواهي در نامه اي بنويس و بياور كه من به خواست خداوند بقدري به تو خواهم داد كه تو را خوشحال كند.
    آن مرد نوشت.
    يا ابا عبدالله! فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و به من فشار آورده و من اكنون امكان پرداخت ندارم. خواهش مي كنم با او صحبت كن كه به من مهلت دهد تا روزي كه وضع ماليم بهتر شود.
    امام عليه السلام پس از خواندن نامه داخل منزل شد و كيسه اي همراه خود آورد كه هزار دينار در آن بود به او داد و فرمود:
    پانصد دينار آن را به قرضت بده و پانصد دينار آن را خرج زندگيت كن!
    سپس فرمود:
    حاجت خود را جز به سه نفر مگو؛
    1) آدم ديندار. 2) با مروت. 3) آبرودار.
    چون شخص ديندار به خاطر دينداريش به تو كمك خواهد كرد.
    انسان با مروت از مروتش حيا كرده به تو كمك خواهد نمود.
    و انسان آبرودار مي فهمد كه تو آبرويت را در راه اين حاجتت گذارده اي و بدون جهت اين كار را نكرده اي، حتما مشكلي برايت پيش آمده است از اينرو آبرويت را حفظ نموده و حاجت تو را بر مي آورد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  7. Top | #196

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    17_پرداخت قرض پيش از مرگ


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    روزي حسين عليه السلام به عيادت اسامة بن زيد كه در بستر بيماري افتاده بود، رفت. شنيد اسامه مي گويد:
    واي از اين غم كه من دارم!
    امام عليه السلام به او فرمود:
    برادر چه غم داري؟
    عرض كرد: قرضم، كه شصت هزار درهم است.
    حسين عليه السلام فرمود:
    قرضت به عهده من، آن را ادا مي كنم.
    عرض كرد:
    مي ترسم پيش از ادا بميرم.
    فرمود:
    نمي ميري تا من آن را از جانب تو ادا كنم!
    پيش از آن كه اسامة وفات كند، امام عليه السلام وام او را پرداخت نمود.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  8. Top | #197

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    18_اخلاق بزرگوارانه امام باقر عليه السلام


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    روزي يك نفر نصراني به امام باقر عليه السلام جسارت كرد و گفت:
    انت بقر؟ تو گاو هستي؟
    حضرت در جواب فرمود:
    انا باقر.
    اسم من باقر است.
    نصراني گفت:
    تو پسر زني آشپز هستي.
    امام فرمود:
    آشپزي شغل مادرم است.
    نصراني: تو پسر كنيز سياهرنگ و بدزبان هستي.
    امام باقر: اگر اين لقبهايي كه به مادرم دادي راست است خدا او را بيامرزد. و اگر دروغ است خدا تو را بيامرزد.
    نصراني وقتي اين اخلاق بزرگوارانه را از آن حضرت ديد تحت تأثير قرار گرفت و مسلمان شد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  9. Top | #198

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    19_در انديشه نجات خويشتن باش!


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    امام محمد باقر عليه السلام به جعفر جعفي فرمود:
    بدان! آن وقت از دوستان ما مي شوي كه اگر تمام مردم يك شهر بگويند: تو آدم بدي هستي، گفتار آنان تو را اندوهگين نكند و اگر همه آنها گفتند: تو آدم خوبي هستي، باز سخن آنان خوشحالت ننمايد؛ بلكه خودت را به كتاب خدا، عرضه كن.
    اگر ديدي به دستورات قرآن عمل مي كني، آنچه را كه دستور داده ترك بكن، ترك مي كني و آنچه را كه خواسته، با ميل و علاقه انجام مي دهي و از مجازات هايي كه در قرآن آمده ترسناكي، در راه و روش خود پابرجا و بردبار باش؛ زيرا در اين صورت گفتار مردم به تو زياني نمي رساند، ولي چنانچه از پيروان كتاب خدا نباشي و رفتارت ضد دستورات قرآن باشد آنگاه چه چيز تو را از خودت غافل مي كند. بايد در انديشه نجات خويشتن باشي، نه در فكر گفتار ديگران.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  10. Top | #199

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    20_با چه كساني مشورت كنيم


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
    مشورت داراي حدودي است كه بايد رعايت شود و اگر حدودش مراعات نشود، ضررش بيش از منفعت آن خواهد بود:
    1. كسي كه با او مشورت مي كنيد آدم عاقل باشد.
    2. آزاد متدين باشد.
    3. رفيق فهميده باشد.
    4. در مورد مشورت او را آگاه كني تا كاملا به منظورت پي ببرد.
    5. پس از آگاهي بر اسرار تو، آن را پنهان كند.
    زيرا اگر عاقل باشد به شما منفعت مي رساند.
    و اگر آزاد متدين باشد در نصيحت و راهنمايي شما مي كوشد. و اگر رفيق واقعي باشد اسرار شما را پنهان خواهد نمود.
    و اگر درست منظورت را درك نمايد، آن وقت مشورتي كامل انجام مي پذيرد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  11. Top | #200

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.76
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌بحار‌الانوار
    جلد5




    21_تلاش در راه زندگي


    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


    عمربن مسلم يكي از ياران امام صادق عليه السلام بود. مدتي گذشت، خدمت حضرت نيامد، امام جوياي حال او شد، عرض كردند:
    او تجارت را ترك كرده و مشغول عبادت است.
    حضرت فرمود:
    واي بر او آيا نمي داند كسي كه در طلب روزي كوشش نكند دعايش مستجاب نمي شود؟ سپس فرمود:
    گروهي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله هنگامي كه آيه (و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزيه من حيث لايحتسب) نازل شد درها را به روي خود بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند: خداوند روزي ما را عهده دار شده!
    اين قضيه به گوش رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيد حضرت فرمود:
    هر كس چنين كند دعايش مستجاب نمي شود، لذا شما بايد در راه زندگي سعي و تلاش كنيد.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

صفحه 20 از 22 نخستنخست ... 101819202122 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ویژه استاد دارستانی : خدايا ممنونم
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016_10_02, 04:31 PM
  2. استاد دارستانی وصیت نامه شهید باغانی ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2016_10_02, 04:00 PM
  3. علی ابن ابیطالب - استاد دارستانی ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016_04_11, 05:50 PM
  4. غوغای استاد دارستانی و سید مهدی میرداماد -ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016_01_16, 10:12 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 08:47 AM