حرف الف چون حرکت نمیپذیرد ابتدای کلمه واقع نمیشود و در غیر ابتدا، زایدبودنش مشروط به این است که در لفظ، بیش از دو حرف اصلی باشد
مثل: ضارِبٌ و کاتِبٌ که با سه حرف اصلی جمع شده،
پس اگر در کلمه، بیش از دو حرف اصلی نباشد، الف، زاید نیست
الف زاید ممکن است حرف دوم باشد، مثل: ضارِبٌ و کاتِبٌ
و ممکن است حرف سوم باشد، مثل: کِتابٌ
یا چهارم، مثل: سَکری ( زن مست) سکون کاف و الف کوتاه روی یاء
یا پنجم، مثل: سُلامی ( استخوان کوچک میان تهی)الف کوتاه روی یاء
یاششم، مثل: قُبَعثَری ( شترنربزرگ) سکون عین والف کوتاه روی یاء
یاهفتم،مثل: بَردَرایا ( محلی در نهروان بغداد) سکون راء اول و الف کوتاه روی راء دوم و یاء
الف در حروف و اسم های مبنی،اصلی است،
مثل:
و در فعل ها و اسم های معرب یا زاید است، مثل کاتِبٌ یا اصلیِ منقلب از واو و یاء،
مثل: قالَ (اجوف واوی)، باعَ ( اجوف یایی)، دعا( ناقص واویی) و رَمی (ناقص یایی)
و یا اصلیِ غیر منقلب، مثل: إلی ( منظور الف بعد از لام است) به معنای نعمت که اسم است و جمعش آلاء می شود در آیه ی 13 سوره ی الرحمن
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿١٣﴾