بیم مرگ
ترس از مرگ علل و جهات مختلفی دارد كه به مواردی از آنها اشاره میكنیم:
● علل ترس از مرگ
۱ـ عشق به زندگی
علی علیهالسلام میفرماید:
«و اعلموا أنَّه لیس من شیء الاّ و یكاد صاحبه یشبع منه و یملُّه الاَّ الحیاهٔ فانَّه لا یجد فی الموت راحهٔ؛ توجّه كنید كه انسان سرانجام همه لذّتهای دنیا سیر میشود، جز لذّت زندگی؛ برای این كه هیچ كس در مرگ آسایش نمیبیند.»
چنان كه گفتیم حتّی عرفا و اولیای الهی این نكته را قبول دارند كه نظام ادراكی یعنی هوش و حواسّ ما بر محور حیات دنیوی تنظیم شدهاند، بنابراین تا از هوش و حواسّ بهره مندیم،
حیات دنیوی و لذایذ آن ارج و منزلت خود را از دست نمیدهد.
یك انسان متعادل زندگی را دوست میدارد، جهان و زیبائیهای آن را دوست میدارد و آرزو میكند كه بتواند برای همیشه زنده بماند.
انسان در دشوارترین شرایط هم دل از زندگی برنمیكند و معذور هم هست برای این كه عشق به زندگی یك عشق غریزی و نهادی است.
انسان زندگی را حتّی در شرایط تلخ و ناگوار هم بر مرگ و تلخیهای آن ترجیح میدهد.
۲ـ دست نیافتن به آرزوها و اهداف
امام علی علیهالسلام مرگ را عامل دستنیافتن آدمی به آرزوها و اهداف خویش میداند و میفرماید:
«فانّ الموت... مباعد طیّا مرگ میان شما و هدفهایتان فاصله میشود.»
بنابر تحقیقات آماری برخی از محققان غرب، بسیاری از افراد مورد سؤال، دلیل خود را برای گریز از مرگ، در این نكته دانستهاند كه مرگ مانع تحقق هدفها است برای عدّهای شماره سالهای عمر مهمّ نیست، بلكه این مهم است كه انسان به كدام هدف دست یافته است؟ به دانشمندی گفتند: تا كی میخواهی زنده بمانی؟ گفت: آن قدر كه بتوانم نوشتن این دو كتاب را كه در دست دارم به پایان برسانم.
۳ـ كیفیت مرگ
یكی دیگر از عوامل ترس از مرگ، نگرانی و ترس از چگونگی مرگ است. این چگونگی گاهی به خود مرگ مربوط است و گاهی به شرایط و موقعیت مرگ.
الف ـ ترس از چگونگی خود مرگ
چنان كه گذشت،
هیچ انسانی، مرگ را نیازموده است. بنابراین طبیعی است كه انسان نگران چگونگی مرگ و جان دادن باشد. چون نمیداند كه جان دادن چیست و جدائی جان از جسم چگونه است، مرگ با همه هیبت و سطوتش میآید و ما چیزی از آن نمیدانیم جز آن كه:
«میهمانی است ناخوانده و ناخوشایند! هماوردی شكست ناپذیر كه میكشد و قصاص نمیشود! دامش را همه جا گسترده، با لشكر درد و رنج محاصره مان كرده، از هر سو هدف تیر و نیزه مان قرار میدهد. كابوس مرگ، با قدرت تمام، به حریم هستی انسان تجاوز كرده. بی آن كه ضربتش خطا كند در هالهای از ابهام و تیرگی و با لشكری از بیماریها و دردهای جانكاه، و با انبوهی از مشكلات سایه سنگین خود را گسترده، طعم تلخش را میچشاند.»
ب ـ ترس از شرایط و موقعیت مرگ
انسان گاهی علاوه بر خود مرگ،
از شرایط خاصّ مرگ نیز نگران میشود، مانند مرگ تصادفی و نابهنگام، مرگ با بی ایمانی، مرگ در بستر نه در میدان جهاد، مرگ پس از بیماری طولانی، كشته شدن به دست دیگران، مرگ در غربت و تنهایی و امثال اینها.
امام علی علیهالسلام :
«
انَّ اكرم الموت القتل. والذّی نفس ابن ابیطالب بیده، لألف ضربهٔ بالسَّیف أهون علیَّ من میتهٔ علی الفراش فی غیر طاعهٔ اللّه؛
همانا گرامیترین مرگها كشته شدن در راه خداست. بدان كس كه جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است، تا در بستر مردن نه در طاعت خدا.»
۴ـ حوادث پس از مرگ
یكی دیگر از عوامل نگرانی و ترس و اضطراب مردم نسبت به مرگ، نگرانی از حوادث پس از مرگ است. قسمتی از این حوادث مربوط، به این دنیاست از قبیل: بیسرپرست ماندن كودكان،
ازدواج همسران،
تقسیم و تصرّف اموال،
كامیابی دشمنان،
فروپاشی تن و... و قسمتی مربوط به آن دنیاست از قبیل: عذاب قبر و مشكلات حساب و كتاب اخروی.
ابن سینا عوامل و اسباب ترس از مرگ را از دیدگاه اشخاص مختلف به شرح زیر مطرح میكند:
الف ـ عده ای از مجهول و مرموز بودن مرگ میترسند.
ب ـ گروهی از معلوم نبودن سرنوشت انسان پس از متلاشی شدن بدن بیمناكند.
ج ـ و بعضیها از نابودی مطلق جسم و روح میترسند.
د ـ و برخی از درد و رنج جان دادن نگرانند.
ه·· ـ و جمعی از عذاب بعد از مرگ میترسند.
و ـ و گروهی از جدایی از مال و جاه و لذایذ و خوشیهای زندگی بیمناكند.
۵. نگرانی از نقص و كمبود عمل.
انسانهای با ایمان در هر شرایطی كه باشند اعمال خود را ناچیز دیده و از این بابت نگرانند.امام علی علیهالسلام میفرماید:
«ینبغی للعاقل ان یعمل للمعاد و یستكثر من الزّاد قبل زهوق نفسه و حلول رمسه»
همین افزودن بر زاد و توشه همیشه مورد تأكید انبیا و اولیا بوده است و توشه را هر چه زیادتر هم باشد نسبت به طولانی بودن راه ناچیز شمردهاند.
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
«
آگاه باش كه راهی سخت و دراز در پیش داری كه توفیق شما در پیمودن این راه در گرو آن است كه به شایستگی بكوشی و تا میتوانی توشه برگیری و بار گناه خود را سبك گردانی كه سنگینی آن در این راه دشوار، رنج آور است. پیشاپیش تا میتوانی به آن سرای توشه بفرست. مستمندان را یاری رسان تا بدین وسیله توشهای بر دوش آنان بگذاری كه روز قیامت به تو باز گردانند تا میتوانی انفاق كن و برگ عیشی به گور خویش بفرست. اگر از تو وام خواهند غنیمت بشمار كه اگر به وامی دست كسی را بگیری در روزهای سخت آن دنیا، دست تو را بگیرند. بدان كه در پیش روی تو گردنههای صعب العبور وجود دارد كه تا میتوانی باید سبك بار بوده و توشه راه داشته باشی.»
6. كثرت گناه
یكی دیگر از عوامل نگرانی مؤمنان از مرگ زیادی گناهان است.
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند:
«
چنان مباش كه به خاطر گناهان زیاد خود مرگ را ناخوش داری.»
بنابراین اگر گناهكار نباشی باید همانند مولا از مرگ باك نداشته باشی كه تو به سوی آن بروی یا او به سوی تو گام بردارد.
7. بیم از مرگ بیفضیلت
اگر چه همه اقسام مرگ، مرگ اند؛ امّا به لحاظ فضیلت مرگ با مرگ دیگر تفاوتی دارد از زمین تا آسمان.
علی علیهالسلام ، آرزومند شهادت بود و مرگ در بستر را دوست نمیداشت.
او در این باره میگوید:
«
مرگ چنان با سرعت و جدّیت در تعقیب ماست كه چه ایستادگی كنیم و چه بگریزیم، بر ما دست خواهد یافت. با ارجترین مرگها نزد من، كشته شدن با شمشیر(شهادت) است.سوگند به خداوندی كه جان فرزند ابوطالب در دست اوست، اگر هزار شمشیر بر سرم بخورد، برایم آسانتر از آن است كه در بستر بمیرم و نه در راه فرمان خدا.»
البتّه برای مردم عادی، مرگ در وطن مألوف، خانه شخصی، در بستر و میان فرزندان و خویشاوندان مطلوب است؛ امّا مرگ در میدان و شهادت در راه خدا چیز دیگری است.
8. بیم از مرگ پیش از توبه
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
«
مسوِّف نفسه بالتَّوبهٔ من هجوم الاجل علی اعظم الخطر»
از آنجا كه انسان مدام در معرض خطا و گناه است، خدای مهربان براساس همین طبیعت غیر معصوم انسان، برای جبران وی، همیشه توبه و عذر او را پذیرفته، بر گناهانش قلم عفو میكشد.
علی علیهالسلام میفرماید:
«
حاصل توبه، جبران گستاخیهای نفس است.»
امّا انسان به اقتضای هوا و هوس، از این فرصت هم، غالبا بد بهره برداری میكند. بدین سان
كه او باز بودن در توبه را دست آویز ادامه اعمال خلاف خود قرار داده،
به امید توبه، در ارتكاب گناه گستاخ و بی پروا میگردد. امّا در عمل، گناه نقد شده و توبه نسیه میگردد.
علی علیهالسلام در این باره میفرمایند:
«
اگر پای لذت و شهوتی در میان باشد، به گناه شتافته و در توبه درنگ میورزند.»
چنین انسانهایی غالبا هم قصد توبه دارند، امّا به پیروی از هوس آن را به تأخیر میاندازند.
گاه به توبه موفق میشوند و گاهی هم به وسیله مرگ غافلگیر شده، پیش از آن كه توفیق توبه و جبران نواقص خود را داشته باشند، از دنیا میروند.
در اینجا نكته حسّاسی هست كه نباید از آن غفلت كرد و آن اینكه
مرگ نقطه پایان خطوط دفتر شخصیت انسان است. امام علی علیهالسلام پس از بحثی در اقسام ایمان و
تقسیم ایمان بر دو قسم پایدار و ناپایدار، میفرماید كه:
«اگر از كسی بدتان آمد و خواستید كه او را از دایره دلبستگیهای ایمانی خود بیرون كنید، تا فرا رسیدن مرگش درنگ كنید! و چون بر حالتی كه بود بمیرد دیگر وقت آن است كه بیزاری جوئید.»
9. ترس از مرگ در كفر و گمراهی
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«اتَّقُو اللّه حق تقاته ولاتموتنّ إلا وأنتم مسلمون.» آل عمران / ۱۰۳
علی علیهالسلام در خطبهای پس از بحث ظریف و دقیقی درباره توحید و تقوا و پس از یك ارزیابی مفصّل از دنیا و آخرت، سرانجام سخنش را با این آیه پایان میبخشد كه:
«
از خدا چنانكه شایسته است، پروا كنید و بكوشید كه جز بر مسلمانی نمیرید.»
بدون تردید از همه بدتر مرگ در حال كفر و گمراهی است. علی علیهالسلام با بیانی لبریز از احساس درد از مردمی كه به چنین سرنوشتی گرفتارند مینالد.
او درباره مردم دوران جاهلیّت میگوید كه:
«هیچ حریمی را حرمت نمی نهادند فرزانگان را در میانشان ارج و منزلتی نبود. به دور از نظام دینی زندگی كرده و در حال كفر جان میسپردند.»