بسم الله الرحمن الرحیم
حقيقت وحي چيست؟ آيا وحي نوعي نبوغ بشري است؟ نقد تفسير فلاسفه از وحي چيست؟ و چرا گروهي منكر وحياند؟
فطرت سالم آدمي و عقل سليم بشري، حكايت از اين دارد كه انسان ها استعداد رسيدن به كمال و سعادت ابدي را دارند و براهين عقلي نشان مي دهند كه هدف از آفرينش انسان ها و حيات دنيوي آنها رساندن او به كمال است؛ هم چنان كه قرآن مي فرمايد:
(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ)؛[1] و نيافريديم جن و انس را، مگر براي اين كه بپرستند مرا.
امّا چگونه مي توان به كمال دست يافت و در مسير آن گام نهاد؟ بدون شك، عقل و حس و حتي شهود، ابزار مفيدي براي دست يابي به آن حقيقت اند؛ اما كافي نيستند؛ زيرا ره زنان اين طريقت فراوان اند و گاه ابزار عادي شناخت را مورد تزلزل قرار مي دهند و هم چنين حوزه اي از معرفت وجود دارد كه دست اين ابزار از آن كوتاه است؛ يعني عقل گريز و حس گريزند. در اين جا پاي ابزار ديگري به نام وحي به ميان مي آيد و اما حقيقت وحي چيست؟ آن قدر مي دانيم كه ابزار ديگري براي كسب معرفت وجود دارد، ولي درك حقيقت آن بر ما ميسر نيست؛ علاّمه طباطبايي در اين باره مي نويسد:
ما كه از موهبت وحي بي بهره ايم و به عبارت ديگر، آن را نچشيده ايم، حقيقت آن براي ما مجهول است. تنها برخي از آثار آن را كه قرآن و اوصاف نبوي مي باشد، مي توانيم بشناسيم.[2]
بنابراين، حقيقت وحي را از آثار و علايم آن مي توان شناخت؛ ولي محتواي وحي، يعني قرآن كريم را مي توانيم به دست آوريم.
ممكن است عده اي شبهه كنند كه پي نبردن به حقيقت وحي مي تواند دليلي بر روي گرداني از آن باشد. گر چه حقيقت وحي بر ما آشكار نيست، اما از طريق اعجاز، به نبوت و ارتباط پيامبر با خداوند پي مي بريم و از آن طريق، صحّت و حقانيت وحي را استنتاج مي نماييم و محتواي آن را مي پذيريم. همان گونه كه دستاوردهاي حس و عقل را مي پذيرم، بدون آن كه حقيقت حس و عقل بر ما معلوم باشد.
گروهي براي تبيين حقيقت وحي به دستاوردهاي علوم تجربي متوسل شدند و وحي را منبعي عقلاني و زاييده ي نبوغ انساني معرفي نمودند، و عواملي هم چون عشق، ستم كشي طولاني، در اقليت قرار گرفتن، دوران كودكي، تنهايي، سكوت و بيكاري را عوامل بالا رفتن استعداد و پيدايش نبوغ معرفي كرده اند.[3]