در فاصله مردن تا آن قیامت، از مردنی که امروز ما می میریم یا اشخاصی در گذشته مرده اند تا قیامت که معلوم نیست چقدر طول خواهد کشید و شاید میلیاردها سال طول بکشد، شاید هم مثلا هزارسال دیگر تمام بشود - که ما عرض کردیم مجهول است و نمی دانیم کی هست -
در این فاصله وضع چیست؟ از قرآن چه استفاده می شود؟
آیا در این فاصله آن کسی که مرده، دیگر واقعا مرده، همین طوری که ما به حسب زندگی حسی دنیایی می گوییم؟ یعنی مثل این است که در یک خواب
خیلی عمیقی فرو رفته و عمیق تر از آن در یک سکوت مطلق و در یک بی خبری مطلق فرو می رود و هست تا در قیامت محشور شود یا نه، در فاصله این مردن تا قیامت هم یک وضعی دارد که آن وضع هم بازنوعی زندگی است؟
قرآن چه می کند؟ آیا در اینجا سکوت کرده است یا نظری دارد و اگر نظری دارد نظرش چیست؟
مسلم وضع فاصله مردن تا قیامت را اگر ما بدانیم،خودش اولا جزء عوالم بعد از مرگ است و ثانیا تا اندازه زیادی می تواند قرینه باشد برای وضع خود قیامت که بعد ببینیم قیامت چیست.
طبعا این مساله پیش می آید که از نظر قرآن تفسیر مردن چیست؟
اگر ما باشیم و همین اطلاعات ظاهر ومحسوسی که درباره انسانها داریم یا اطلاعاتی که یک پزشک درباره انسان دارد، [مردن مساوی است با فساد و تباهی]، انسان می میرد، یعنی یک دستگاهی که کار می کند، دستگاه سالمی است و گاهی معیوب می شود، اصلاحش می کنند به کار خودش ادامه می دهد، یک وقت این دستگاه
صفحه : 645
آنچنان خراب می شود که دیگر درست شدنی نیست، ماشینی است که یکدفعه خراب می شود که دیگر بکلی متلاشی می شود، یا مثل یک مرکب طبیعی یا مرکب مصنوعی است که در یک لابراتوار یا در طبیعت تجزیه شود، وقتی که تجزیه شد، آن هویت و شخصیت خودش را از دست داده، دیگر الآن آن[مرکب]با آن شخصیتی که بود نیست یا به تعبیر حکما فساد به مفهوم مصطلح رخ داد و این مرکب فاسد شد.