PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پرتوى از سيره و سيماى امام جعفر صـادق عليه السلام



فاطمه
2013_08_31, 09:20 AM
پرتوى از سيره و سيماى امام جعفر صـادق عليه السلام


http://www.tarbiat.org/ahlul_bayt/bank/images/serv_bar2.jpg

امام صادق(ع)

در روز 17 ربيع الاول سال 83 هجرى قمرى در مدينه متولد گرديد. پدر گرامى آن حضرت امام محمد باقر(ع) و مادر ارجمندش ام فروه, دختر قاسـم بـن محمد بـن ابـى بكر مـى باشد. نام شريفش جعفر و لقب معروفـش صادق و كنيه اش ابـو عبدالله مى باشد.
شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجرى قمرى, در 65 سالگى, به دستور منصور دوانيقـى, خليفه ستمگر عباسـى, به وسيله سمى كه به آن بزرگـوار خـوراندند, در شهر مـدينه اتفـاق افتـاد, ومحل دفنـش در قبـرستـان بقيع است.

برنامه امام صادق(ع)

امام جعفر صادق (ع) تلاش و كوشش خـود را با مساعى علمى سخت كوشانه آغاز و حـوزه فكرى و ثمر بخـش خـويـش را كه بزرگان فقها ومتفكران از آن بيرون آمدند, در صفـوف امت, افتتاح كرد, و با تربيت شاگردانـى دانشمند, ذخيره علمى بزرگى براى امت برجاى گذاشت. بعضـى از شاگردان نامى آن بزرگـوار عبارتند از: هشـام بن حكم و مومن الطاق و محمد بن مسلم و زراره بـن اعين و غير آنان كه هر يك چهره هاى درخشانـى از تربيت شـدگان مكتب آن حضرت انـد. حركت علمـى او آن سان گسترش يافت كه سراسر مناطق اسلامـى را در بـرگرفت و مردم از علـم او چيزها مـى گفتنـد و شهرتـش در همه شهرهـا پيچيـده بـود.

فاطمه
2013_08_31, 09:21 AM
جاحظ در مورد امام صادق (ع) گويد: (امام صادق(ع) چشمه هاى دانش وحكمت را در روى زمين شكافت وبراى مردم درهايى از دانش گشود كه پيـش از او معهود نبـود وجهان از دانـش وى سرشار گرديد.)(1)
هـدف امام صادق(ع) از گسترش برنامه فرهنگى, چاره جهل امت و تقويت عقيده به مكتب ونظام و نيز ايستادگـى در برابر امـواج كفرآميز و شبهه هاى گمراه كننده و حل مشكلات ناشـى از انحراف حكـومت بـود. تلاش آن حضرت از طرفى مقابله با امـواج ناشناخته و فاسد اوضاع سياسـى عهد امـويان وعباسيان بـود كه انحرافات عقيدتـى آن, بيشتر معلـول ترجمه كتابهاى يـونانى و فارسـى و هندى و پديد آمدن گروههاى خطـرناك از جمله غلات و زنـديقان و جـاعلان حـديث و اهـل راى و متصـوفه بـود كه زمينه هـاى مسـاعد رشـد انحـراف را به وجـود آورده بـودنـد.
امام(ع) در برابر تمامى آنها ايستادگى كرد و در سطح علمى, با همه مشاجره و مباحثه كـرد و خط افكارشان را بـراى ملت اسلام افشا نمـود و از طـرف ديگـر, با تلاشهاى خستگـى ناپذير, مفاهيـم عقيدتـى و احكام شريعت را منتشر ساخت و آگاهـى علمى را پراكند و تـوده هاى عظيـم دانشمندان را به منظور آمـوزش مسلمانان مجهز ساخت. امام صادق (ع) مسجـد پيامبر را در مدينه مـحـل تـدريـس خـويش قرار داد و مردم دسته دسته از دور و نزديك به آنجا مـى شتافتند و سـوالات گوناگـون خـود را مطرح و جـواب لازم را دريافت مـى نمـودند. از جمله استفاده كننـدگان از محضر آن بزرگوار , مالك بن انس و ابوحنيفه و محمد بن حسـن شيبانى و سفيان ثورى و ابـن عيينه و يحيـى بن سعيـد و ايـوب سجستانـى و شعبه بـن حجاج و عبـدالملك جريح و ديگران بـودند. امام صادق(ع) به پيروان خود فرمان داد كه به حاكـم منحرف پناه نبـرند و از داد و ستـدو همكارى با او خوددارى كننـد وبه اصحاب و دوستان خـود سفارش مـى كـرد كه در هر كار , مخفيانه عمل كنند و تقيه را رعايت نماينـد و در هر عملـى كه انجام مى دهند توجه كامل داشته باشند كه دشمنان مخالفانشان متـوجه آن نشونـد.
آن حضرت مردم را بر آن مـى داشت تا در شـورشـى كه زيـد بن علـى بـن الحسيـن (ع)(2) بر ضد دولت امـويان كرده بـود, پشتيبان زيد باشند. هنگامـى كه خبر قتل زيد به او رسيد بسيار ناراحت شـد و انـدوهـى عميق به او دست داد و از مال خـود به خانـواده هـر يك از ياران زيـد كه بـا او در آن واقعه آسيب ديـده بـودند هزار دينار داد.(3)
و نيز هنگامـى كه جنبـش بنـى الحسـن (ع) شكست خـورد , امام را حزن واندوه فراگرفت و سخت بگريست و مردم را مسئول كـوتاهـى در برابر آن جنبش دانست. با اين حال , آن حضرت از در دست گرفتـن حكومت خود دارى فرمود و ايـن كار را به وقتـى مـوكـول كرد كه نقـش دگرگـون سازى امت را ايفا كـند و در مـجـراى افكار امت تاثيـرگذارد و انحـرافهاى گوناگـونـى را كه واقعيت سياسـى و اجتماعى به وجـود آورده بـود تـصحيح نمايد, آن گاه در داخل امت عهده دار تجـديد بنا شود و امت را آماده سازد تا در سطحى درآيند كه بتوانند حكومت را كه خـود مى خواهند, تشكيل دهند.

فاطمه
2013_08_31, 09:21 AM
امام صادق در نگاه ديگران فقها و دانشمندان زمان امام صادق (ع) و هـمچنين عالمان بعد از او, همگى آن حضرت را به عظمت و برترى علمى و گستردگى دانش ستوده اند. از آن جمله:

1 ـ ابـوحنفيه, پيشـواى مشهور فـرقه حنفى , گفته است:
(مـن دانشمندتر از جعفربـن محمـد نديده ام.)(4)و نيز از او نقل شـده كه گفته است: (لـو لاالسنتان لهلك نعمان) يعنـى اگـر آن دو سال (شاگـردى مـن نزد او) نبود, نعمان هلاك مـى شد. (اسـم ابوحنفيه نعمان بـن ثابت بـوده است.)

2 ـ مالك , پيشواى فرقه مالك , گفته است:
(مدتى نزد جعفر بـن محمد رفت و آمد مى كردم, او را همـواره در يكى از سه حالت مى ديدم: يا نماز مى خـوانـد يا روزه بـود و يا قرآن تلاوت مـى كرد, و هرگز او را نـديـدم كه بـدون وضـو حـديث نقل كنـد.)(5) 3ـ ابـن حجـر هيتمـى گفته است:
(به قدرى علـوم از او نقل شـده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن, همه جا پخـش شده است و بزرگتريـن پيشوايان (فقه و حديث) مانند: يحيى بن سعيد, ابـن جريح , مالك , سفيان ثورى, سفيان بـن عيينه, ابـوحنيفه , شعبه و ايوب سبجستانى از او نقل روايت كـرده ايـد.)(6)
4 ـ ابـوبحـر جـاحظ گـويد:
(جعفر بـن محمد كسى است كه علـم و دانـش او جهان را پركرده است و گفته مى شود كه ابـوحنيفه و سفيان ثـورى از شاگردان اوست, و شاگـردى ايـن دو تـن در اثبات عظمت علمـى او كـافـى است.)(7)
5 ـ ابـن خلكـان مـورخ مشهور نـوشته است:
(او يكـى از امامان دوازده گانه در مذهب اماميه و از بزرگان خانـدان پيامبـر است كه به علت راستى و درستـى گفتار, وى را صادق مى خـواندند. فضل و بزرگـوارى او مشهورتر از آن است كه نياز به تـوضيح داشته باشد.ابـو مـوسى جابر بـن حيان طرطـوسى شاگرد او بـود. جابر كتابى شامل هزار ورق تالـيف كرد كه تعليمات جعفر صادق را در بـرداشت و حاوى پانصـد رساله بـود.)(8)
6ـ شيخ مفيـد مـى نـويسـد:
(به قدرى علـوم از او نقل شـده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن, همه جا پخـش شده است و از هيچ يك از افراد خاندان او, به اندازه او علوم و دانـش نقل نشده است.)(9)

فاطمه
2013_08_31, 09:22 AM
توفيق فرهنگى در پرتـو آشفتگى سياسى زمان امام صادق(ع) زمان تزلزل حكومت بنى اميه و فزونى قدرت بنى عباس بود و اين دو گروه مدتى در حال كشمكش, مبارزه بايكديگر بودند.
از زمان هشام بن عبدالملك , تبليغات و مبارزات سياسى عباسيان آغاز گرديد و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه وعمليات نظامـى گرديـد, سرانجام در سال 132 به پيروزى رسيد.
بنـى اميه در ايـن مدت, گرفتار مشكلات سياسى فروان بودند, لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شيعيان را نداشتند. عباسيان نيز چـون از دستيابـى به قـدرت در پـوشـش شعار طرفدارى از خاندان پيامبر و گرفتـن انتقام خون آنان عمل مى كردند, فشارى از طرف آنان مطـرح نبـود, از اين رو, ايـن دوران, دوران آرامـش و آزادى نسبـى امام صادق(ع) و شيعيان بـود و آن حضرت از ايـن فرصت استفاده كرده و تلاش فرهنگى وسيعى را آغار كرد.

او آن قدر فقه و دانش اهل بيت را گسترش داد و زمينه ترويج احكام و بسط كلام شيعى را فراهـم ساخت كه مذهب شيعه به نام او به عنـوان مذهب جعفرى شهرت يافت.

امام صادق (ع) با تمام جريانهاى فكرى و عقيدتى آن روز برخـورد كرده و مـوضـوع اسلام و تشيع را در برابر آنها روشـن ساخته و بـرتـرى بينـش اسلام شيعى را ثابت كـرده است. امام صادق(ع) هـر يك از شـاگـردان خـود را در رشته اى كه بـا ذوق و قريحه او سازگار بـود, تشويق و تعليـم مى نمود و در نتيجه, هر كدام از آنها در يك يا دو رشته او علـوم مانند: حديث, تفسير, فقه و كلام , تخصص پيدا مـى كردند. هشام بـن سالم مى گويد: روزى با گروهى از ياران امام صادق (ع) در محضر آن حضرت نشسته بوديـم. مردى شامى اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه , وارد مجلس شد.

فاطمه
2013_08_31, 09:22 AM
امام فرمود: بنشيـن. آن گاه پرسيد: چه مى خواهى؟ مرد شامى گفت: شنيده ام شما به تمام سوالات و مشكلات مردم پاسخ مى گوييد آمده ام با شما بحث و مناظره كنم ! امام فرمود: در چه موضـوعى ؟ شامى گفت: درباره كيفيت قرائت قرآن. امام رو به حمران كـرده فـرمـود: حمـران! جـواب ايـن شخص بـا توست.

مرد شامى گفت: مـن مى خـواهم با شما بحث كنم, نه با حمران, امام فرمود: اگر حمـران را محكـوم كـردى , مـرا محكـوم كرده اى.
مرد شامى ناگزيـر با حمـران وارد بحث شـد, هـر چه شامى پرسيد, پاسخ قاطع و مستـدلـى از حمران شيند, به طـورى كه سـرانجام از ادامه بحث فـرو مانـد و سخت ناراحت و خسته شد.
امام فرمـود:حمران را چگونه ديدى؟ مرد شامى گفت: راستى حمران خيلـى زبردست است, هر چه پرسيدم به نحـو شايسته اى پاسخ داد, آن گاه مرد شامى گفت: مى خواهـم درباره لغت و ادبيـات عرب با شما بحث كنـم. امـام رو به ابـان بـن تغلب كـرد , فرمود: با او مناره كـن. ابان نيز راه هر گونه گريز را به روى او بست و وى را محكوم ساخت. مـرد شـامـى گفت: مـى خـواهـم دربـاره فقه بـا شمـا منـاظره كنم.!
امام به زراره فرمـود: با او مناظره كن. زراره هم با او به بحث پرداخت وبه سرعت او را به بن بست كشاند.

شامى گفت: مى خواهم درباره كلام با شما مناظره كنم.
امام به مومن الطاق دستور دادبااو به مناظره بپردازد.طولى نكشيد كه شامى از مومـن الطاق نيز شكست خورد.
به همين ترتيب وقتى كه شامى درخواست مناظره دربـاره استطاعت برانجام خير و شر,توحيد و امامت نمود,امام به ترتيب به حمزه طيار, هشام بن سالم و هشـام بـن حكـم دستـور داد با وى به منـاظره بپـردازنـد و هـر سه بـا دلائل قـاطع و منطق كوبنده, شامى را محكوم ساختند. با مشاهده اين صحنه هيجان انگيز, از خوشحالى , خنـده اى بـر لبان امام نقـش بست.(10)

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1 ـ پيشوايان ما, ص 190
2 ـ زيـد بن علـى بن الحسيـن بـن علـى بـن ابيطالب (ع) , مـردى جليل القـدر , بزرگـوار , پـارسـا و پـرهيزگار بـود. بنـى اميه پيـوسته از او مـى تـرسيـدنـد.
زيد از كوفه به قصد مدينه خارج شد, مردم كـوفه بر وى گرد آمدند و گفتند اينجا صد هزار مرد شمشير زن است كه همه در ركاب تـو فداكارى خـواهند كرد, بازگرد تا با تـو بيعت كنيـم و از بنـى اميه در ايـن شهر جز گروهـى اندك نباشند و ما بر آنان پيروز مى شويم. زيد گفت : مـن از نيرنگ شما كوفيان ترسناكم و بيم دارم كه با من آن كنيد كه با جد مـن حسيـن (ع) روا داشتيد . ايشان سـوگند ياد كردند و عهد و پيمان با او بستند و در ايـن را بسـى مبالغه كردنـد تا وى به كـوفه باز گرديـد و پانزده هزار مرد تنهااز كـوفيان ـ غير ازمردم بصره و واسط و مـوصل و خراسان ـ با وى بيعت كردند. چـون كار تما شد زيد گفت:الحمدالله الذى اكمل لـى دينى . به خداى كه مـن از جد خـويـش شرم داشتم كه بدون امر به معروف و نهى از منكر در ميان امت,با او نزد حـوض كوثر حاضر آيـم . آن گاه دعوت خودش را آشكار كردو با امير كـوفه دست نشانده هشام بـن عبدالملك اموى به نبردى سخت برخاست , جنگـى عظيـم در ميان دو فريق در گرفت كم كـم لشكرش پـراكنده شـدنـد و به كمـى گراييدنـد. در ايـن هنگام ناگهان تيرى بـر پيشانـى زيـد فرود آمـد و به شهادت رسيد. يارانـش او را دفن كرده و بر قبر او آن راندند تا پيدا نباشد. ولى يوسف بـن عمر حاكـم كوفه زمين را كاويد تا جسد او را يافت و بر دارش زد و پس از آن آن را سـوزانـد و خاكستـرش را در آب فرات ريخت . شهادت زيـد در سال 121 هجـرى قمرى اتفاق افتاد. (كامل ابـن اثير , ج 5, ص 107ـ 116) فرقه زيديه بدو انتساب دارنـد پـس از او پسـرش يحيـى بـا خليفه به مخـالفت بـرخـاست.
3 ـ پيشوايان ما, ص 198.
4 ـ سيرده پيشوايان, ص 350.
5 ـ پيشين.
6 ـ همان.
7 ـ همان.
8 ـ پيشين.
9 ـ همان.
10 ـ پيشين,ص 361 ـ 362.
برگرفته شده از كتاب سيره وسخن پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا

گل مريم
2022_05_23, 08:21 AM
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم