PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بگو ضربت از جنگ صفین است......داستان کرامت امام زمان(عج)



صبور
2013_08_18, 09:26 PM
علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار از بعضی از صالحین نقل كرده كه شخصی بنام محلی الدین اربلی گفت : من نزد پدرم بودم ، مردی همراه پدرم بود، او را چرت (خواب سبك) برد و عمامه اش از سرش افتاد، و پدرم دید اثر زخم سنگینی در سر او پیدا است ، از او علت آن را سوال كرد.

صبور
2013_08_18, 09:39 PM
او گفت : این ضربت از جنگ صفین (كه در زمان خلافت علی (علیه السلام) بین سپاه علی (علیه السلام) و معاویه واقع شد) می باشد. پدرم گفت : جنگ صفین در زمان علی (علیه السلام) واقع شد، تو كه در آن زمان نبودی ؟ گفت : من روزى به طرف مصر سفر مى كردم و دربين راه
مـردى از طـايـفه غره با من همراه شد.
با هم صحبت مى كرديم و در بين صحبت از جنگ صفين ,يـادى شـد.
آن مرد گفت : اگر من در آن جا حاضر بودم , شمشير خود رااز خون على و اصحابش سيراب مى كردم .
من هم گفتم : اگر من حاضر بودم , شمشير خود را از خون معاويه و يارانش رنگين مى كردم .
آن مرد گفت : على و معاويه و آن ياران كه الان نيستند, ولى من و تو كه از ياران آنهاييم .
بيا تا حقخـود را از يـكـديـگر بگيريم و روح ايشان را از خود راضى نماييم .
اين را گفت و شمشير را از نيامخارج نمود.
من هم شمشير خود را از غلاف كشيدم و به يكديگردرآويختيم .درگيرى شديدى واقع گرديد.ناگاه آن مرد ضربه اى بر فرق سرم وارد كرد كه افتادم واز هوش رفتم .

صبور
2013_08_18, 09:40 PM
ديگر ندانستم كه چه اتفاق افتاد, مگر وقتى كه ديدم مردى مرا با ته نيزه خود حركت مى دهد
و بـيـدار مـى نـمـايد, چون چشم گشودم , سوارى را بر سر بالين خود ديدم كه از اسب پياده شد.
دستى بر جراحت و زخم من كشيد, گويا دست اودارويى بود كه فورا آن را بهبودى بخشيد و جاى ضربه را خوب كرد.
بعد فرمود: كمى صبر كن تا برگردم .
آن مرد بر اسب خود سوار شد و از نظرم غايب گرديد.
طولى نكشيد كه مراجعت نمودو سر آن مردرا كـه بـه من ضربه زده بود, بريده و در دست داشت و اسب او و اثاثيه مرا باخود آورد.فرمود: اين سر, سر دشمن تو است , چون تو ما را يارى كردى , ما هم تو رايارى نموديم ولينصرن اللّه من ينصره(يقينا خداى تعالى , كسى كه او را يارى كند,ياريش مى نمايد.)
وقتى اين قضيه را ديدم مسرور گشته و عرض كردم : اى مولاى من تو كيستى ؟
خود را امام زمان (علیه السلام) معرفی نمود، سپس ‍ فرمود: هر كس از تو پرسید این ضربت از كجا آمده ؟ بگو از جنگ صفین است.


داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي