PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هر کی دعوت بشه دوستش دارند



ملکوت
2013_04_20, 03:44 PM
مرحوم طبرسى در كتاب احتجاج خود آورده است :
دريكى از سال ها بر اثر نيامدن باران ، شهر مكّه را بى آبى و خشك سالى فراگرفته بود، آن چنان كه مردم سخت در مضيقه و تنگناى بى آبى قرار گرفته بودند.
لذا بعضى از شخصيّت ها همانند: مالك بن دنيار، ثابت بنانى ،ايّوب سجستانى ، حبيب فارسى و... جهت نيايش و نياز به درگاه خداوند متعال وارد مسجدالحرام شده و كعبه الهى را طواف كردند؛ وليكن هر چه دعا واستغاثه كردند، نتيجه اى حاصل نشد و باران نيامد.

در همين بين ، جوانى خوش سيما، غمگين و محزون وارد شد و پس از طواف و زيارت كعبه الهى ، خطاب به جمعيّت كرد و فرمود:
اى جماعت ! آيا در جمع شماها كسى نيست كه مورد محبّت خداى مهربان باشد؟
جمعيّت گفتند: اى جوان ! وظيفه ما دعا و درخواست كردن است و استجابت دعا بر عهده خداوند رحمان مى باشد.

جوان فرمود: چنانچه يك نفر از شما محبوب پروردگار مى بود، دعايش ‍ مستجاب مى گرديد؛ و سپس به آن ها اشاره نمود كه از نزديك كعبه كنار رويد، و آن گاه خودش نزديك آمد و سر به سجده الهى نهاد و چنين اظهار داشت :



((سَيِّدى بِحُبِّك لى إ لاّ سَقَيْتَهُمُ الْغَيْثَ))
اى مولا و سرورم ! تو را قسم مى دهم به آن محبّت و دوستى كه نسبت به من دارى ، اين مردم را از آب باران سيراب فرما.





ناگهان ابرى پديدار شد و همانند دهانه مشگ ، باران بر اهل مكّه و بر آن جمعيّت فرو ريخت .
ثابت بنانى گويد: به او گفتم : اى جوان ! از كجا دانستى كه خدايت تو را دوست دارد؟
فرمود:



چنانچه خداوند كريم ، مرا دوست نمى داشت ، به زيارت خانه اش ‍ دعوتم نمى كرد؛
پس چون مرا به زيارت خود پذيرفته است ؛ دوستم مى دارد، و به همين جهت وقتى دعا كردم مستجاب شد.





پس از آن ، جوان اشعارى را به اين مضمون سرود:

هركه پروردگار متعال را بشناسد و عارف به او باشد؛ ولى در عين حال خود را از ديگران بى نياز نداند، شقىّ و بيچاره است .

بنده خدا به غير از تقوا و پرهيزكارى چه چيز ديگرى مى تواند برايش ‍ سودمند باشد؟

با اين كه مى داند تمامى عزّت ها و سعادتمندى ها و خوشبختى ها تنها براى افراد باتقوا و پرهيزكار خواهد بود.

ثابت بنانى گويد: پس از آن از اهالى مكّه سؤ ال كردم كه اين جوان كيست ؟
مرحوم طبرسى در كتاب احتجاج خود آورده است :
دريكى از سال ها بر اثر نيامدن باران ، شهر مكّه را بى آبى و خشك سالى فراگرفته بود، آن چنان كه مردم سخت در مضيقه و تنگناى بى آبى قرار گرفته بودند.
لذا بعضى از شخصيّت ها همانند: مالك بن دنيار، ثابت بنانى ،ايّوب سجستانى ، حبيب فارسى و... جهت نيايش و نياز به درگاه خداوند متعال وارد مسجدالحرام شده و كعبه الهى را طواف كردند؛ وليكن هر چه دعا واستغاثه كردند، نتيجه اى حاصل نشد و باران نيامد.

در همين بين ، جوانى خوش سيما، غمگين و محزون وارد شد و پس از طواف و زيارت كعبه الهى ، خطاب به جمعيّت كرد و فرمود:
اى جماعت ! آيا در جمع شماها كسى نيست كه مورد محبّت خداى مهربان باشد؟
جمعيّت گفتند: اى جوان ! وظيفه ما دعا و درخواست كردن است و استجابت دعا بر عهده خداوند رحمان مى باشد.

جوان فرمود: چنانچه يك نفر از شما محبوب پروردگار مى بود، دعايش ‍ مستجاب مى گرديد؛ و سپس به آن ها اشاره نمود كه از نزديك كعبه كنار رويد، و آن گاه خودش نزديك آمد و سر به سجده الهى نهاد و چنين اظهار داشت :




((سَيِّدى بِحُبِّك لى إ لاّ سَقَيْتَهُمُ الْغَيْثَ))
اى مولا و سرورم ! تو را قسم مى دهم به آن محبّت و دوستى كه نسبت به من دارى ، اين مردم را از آب باران سيراب فرما.





ناگهان ابرى پديدار شد و همانند دهانه مشگ ، باران بر اهل مكّه و بر آن جمعيّت فرو ريخت .
ثابت بنانى گويد: به او گفتم : اى جوان ! از كجا دانستى كه خدايت تو را دوست دارد؟
فرمود:



چنانچه خداوند كريم ، مرا دوست نمى داشت ، به زيارت خانه اش ‍ دعوتم نمى كرد؛
پس چون مرا به زيارت خود پذيرفته است ؛ دوستم مى دارد، و به همين جهت وقتى دعا كردم مستجاب شد.





پس از آن ، جوان اشعارى را به اين مضمون سرود:

هركه پروردگار متعال را بشناسد و عارف به او باشد؛ ولى در عين حال خود را از ديگران بى نياز نداند، شقىّ و بيچاره است .

بنده خدا به غير از تقوا و پرهيزكارى چه چيز ديگرى مى تواند برايش ‍ سودمند باشد؟

با اين كه مى داند تمامى عزّت ها و سعادتمندى ها و خوشبختى ها تنها براى افراد باتقوا و پرهيزكار خواهد بود.

ثابت بنانى گويد: پس از آن از اهالى مكّه سؤ ال كردم كه اين جوان كيست ؟

گفتند:
او علىّ بن الحسين بن علىّ بن ابى طالب - يعنى امام سجّاد، زين العابدين - عليهم السّلام مى باشد.


گفتند:
او علىّ بن الحسين بن علىّ بن ابى طالب - يعنى امام سجّاد، زين العابدين - عليهم السّلام مى باشد.

ملکوت
2013_04_20, 03:44 PM
محبوب خدا بودن



داستان جالب وزيبايي است ،اين ماجرا را در الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏2، ص: 316 احمد بن على‏ طبرسى آورده است ،نكات جالبي دارد

1.براي خواستن از خدا بايد محبوب خدا بود،فَقَالَ أَ مَا فِيكُمْ أَحَدٌ يُحِبُّهُ الرَّحْمَنُ ؟آيا در جمع شماها كسى نيست كه مورد محبّت خداى مهربان باشد؟

2.ازكجا بدانيم محبوب خدا هستيم؟ اگر دوستمان نداشت دعوت نميكرد

فَقُلْتُ يَا فَتَى مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ أَنَّهُ يُحِبُّكَ؟ قَالَ لَوْ لَمْ يُحِبَّنِي لَمْ يَسْتَزِرْنِي فَلَمَّا اسْتَزَارَنِي عَلِمْتُ أَنَّهُ يُحِبُّنِي فَسَأَلْتُهُ بِحُبِّهِ لِي فَأَجَابَنِي‏

ثابت بنانى گويد: به او گفتم : اى جوان ! از كجا دانستى كه خدايت تو را دوست دارد؟
فرمود:چنانچه خداوند كريم ، مرا دوست نمى داشت ، به زيارت خانه اش * دعوتم نمى كرد؛پس چون مرا به زيارت خود پذيرفته است ؛ دوستم مى دارد، و به همين جهت وقتى دعا كردم مستجاب شد





.بعضي ها ميگن وظيفه ما فقط دعا كردن است ،ولي غافل از اينكه دعا هم آدابي دارد،فَقُلْنَا يَا فَتَى عَلَيْنَا الدُّعَاءُ وَ عَلَيْهِ الْإِجَابَةُ فَقَالَ ابْعُدُوا عَنِ الْكَعْبَةِ فَلَوْ كَانَ فِيكُمْ أَحَدٌ يُحِبُّهُ الرَّحْمَنُ لَأَجَابَهُ
جمعيّت گفتند: اى جوان ! وظيفه ما دعا و درخواست كردن است و استجابت دعا بر عهده خداوند رحمان مى باشد.

جوانفرمود: چنانچه يك نفر از شما محبوب پروردگار مى بود، دعايش * مستجاب مىگرديد؛ و سپس به آن ها اشاره نمود كه از نزديك كعبه كنار رويد،




3.انسان بايد به خود نگاه بكند ببيند چقدر آبرو در درگاه خدا دارد؟

ثُمَّ أَتَى الْكَعْبَةَ فَخَرَّ سَاجِداً فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي سُجُودِهِ سَيِّدِي بِحُبِّكَ لِي إِلَّا سَقَيْتَهُمُ الْغَيْثَ- قَالَ فَمَا اسْتَتَمَّ الْكَلَامَ حَتَّى أَتَاهُمُ الْغَيْثُ كَأَفْوَاهِ الْقِرَبِ

و آن گاهخودش نزديك آمد و سر به سجده الهى نهاد و چنين اظهار داشت :اى مولا و سرورم ! تو را قسم مى دهم به آن محبّت و دوستى كه نسبت به من دارى ، اين مردم را از آب باران سيراب فرما.
ناگهان ابرى پديدار شد و همانند دهانه مشگ ، باران بر اهل مكّه و بر آن جمعيّت فرو ريخت





4.تا كسي خدا خود را شناخت خود را از ديگران بي نياز ميبيند






مَنْ عَرَفَ الرَّبَّ فَلَمْ تُغْنِهِ‏


مَعْرِفَةُ الرَّبِّ فَذَاكَ الشَّقِيُ‏







هركه پروردگار متعال را بشناسد و عارف به او باشد؛ ولى در عين حال خود را از ديگران بى نياز نداند، شقىّ و بيچاره است .





5.سودمندترين چيز تقوا است




مَا يَصْنَعُ الْعَبْدُ بِغَيْرِ التُّقَى‏


وَ الْعِزُّ كُلُّ الْعِزِّ لِلْمُتَّقِي‏






بنده خدا به غير از تقوا و پرهيزكارى چه چيز ديگرى مى تواند برايش * سودمند باشد؟با اين كه مى داند تمامى عزّت ها و سعادتمندى ها و خوشبختى ها تنها براى افراد باتقوا و پرهيزكار خواهد بود.