PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دمی با علی علیه السلام



مهاجر
2013_07_29, 11:12 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

ابوذر غفاری میگوید :روزی از روزها با رسول خدا در مسجد نماز میخواندم . سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد ،ولی کسی چیزی به او نداد. دست خود را به آسمان بلند کرد

و گفت :خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ؛ولی کسی جوابی به من نداد. در همین حال علی (ع) که در حال رکوع بود ،با انگشت کوچک دست خود اشاره

کرد . سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد .پیامبر (ص) که شاهد ماجرا بود دعایی کرد . هنوز دعای پیامبر (ص) پاپان نیافته بود که آیه ی 55سوره مائده نازل شد:

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنو الذین یقیمون الصلوه و یعتون الزکوه و هم راکعون

مهاجر
2013_07_29, 11:15 PM
در جنگ صفین لشکر معاویه با نقشه ی عمر و عاص،از روی مکر و حیله قرآنها را بر سرنی کردند و بالا بردند و ندای دین خدا و قرآن سر دادند .نواهای ترحم انگیز سراسر صفین راپر کرد .

ساده لوحان لشکر عراق گول این نقشه را خوردند . بیش از بیست هزار نفر از آنان که پیشانی آنها از سجده پینه بسته بود میدان را ترک کردند و حتی امام را تهدید به مرگ کردند .

غربت امیرالمومنین (ع)را بنگر امان از جهل جاهلان !خون به دل امیرالمومنین (ع) کردند لذا علی (ع) در لیله المبیت ،خطبه ای خواند و از دست آنان شکایت کرد (عجبا) من میخواهم با یاری شما

بیماریها را مداوا کنم ؛اما شما خود درد من هستید من به کسی میمانم که میخواهد خار را به وسیله خار بیرون بیاورد با اینکه میداند خار همان خار است (مانند خار قبلی میشکند و در بدنباقی میماند ).

خون آشام های کربلا از نسل همان هایی بودند که در صفین قرآن به سر نیزه بلند کردند . در کربلا هم دوباره همان نقشه شوم را اجرا کردند. در صفین قرآنها را به سر نیزه بستند اما اینجا

نیزه ها را به قرآن ناطق زدند و سر امام خود را بلند کردند .

پدر این را به صفین امتحان کرد

که قرآن را به نیزه میتوان کرد

پسر در شام وکوفه پیروش شد

سر قرآن ناطق بر سنان کرد

مهاجر
2013_07_29, 11:19 PM
سلیم بن قیس میگوید :علی (ع) فرمود :همراه با رسول خدا (ص) از بعضی راههای مدینه میگذشتیم . به باغی رسیدیم . عرض کردم :ای رسول خدا چه باغ زیبایی !فرمود:چه زیباست اما

در بهشت زیبا تر از اینها از برای توست . به باغ دیگری رسییدیم همین حرفها دوباره تکرا شد تا اینکه از هفت باغ گذشتیم و من همواره عرض میکردم :ای رسول خدا چه باغ زیبایی ؟ و آن

حضرت میفرمود در بهشت زیباتر از اینها از برای توست . وقتی راه خلوت شد پیامبر (ص) مرا در آغوش گفت و به گریه افتاد و گفت : پدرم فدای شهید تنها! عرض کردم یا رسول الله !چرا

گریه میکنی ؟فرمود : از کینه های سختی که در دل گروهی از مردم است . بعد از من آنها را ظاهر خواهند کرد ،کینه های جنگ بدر و پیامدهای جنگ احد ....
آری کینه های بدر و احد و خیبر ظاهر شد . خیلی هم زودتر از انتظار ظاهر شد .هنوز جنازه رسول خدا دفن نشده بود که عده اغی در سقیفه جمع شده بودند و بر سر تصاحب قدرت

با هم میجنگیدند . گویا لحظه شماری میکردند که چه وقت پیامبر از دنیا میرود . چیزی از رحلت رسول خدا نگذشته بود که پشت در خانه امیرالمومنین (ع) جمع شدند ؛

چون در خانه با لگد وا شد
میخ سوزان به سینه اش جا شد
کاش اهل مدینه میمردند
مرتضی را کشان کشان بردند
مادرم میرود به دنبالش
خون دل ریزد از پر و بالش
مادر خسته میزند فریاد
مرتضی بین کوچه جان میداد
ذکر مهدی بیا به لبها داشت
مجتبی گوشواره بر میداشت
رد خون بین کوچه ها پیدا بود
گوئیا کربلا هویدا بود

مهاجر
2013_07_29, 11:21 PM
رسول خدا (ص) در جمعه آخر شعبان خطبه ای خواندند و مردم را متوجه ماه مبارک رمضان کردند : این ماه ،ماه پربرکت و ماه رحمت است . ماه مغفرت و دعا و اجابت است . ماه نماز ماه

قرائت قرآن ،ماه صدقه صله رحم و ایثار است ...
امیرالمومنین (ع) میفرماید در پایان خطبه عرض کردم :یا رسول الله !ما افضل الاعمال فی هذه الشهر ؟ فقال : یا ابالحسن افضل الاعمال فی هذه شهر الورع عن محارم الله.
ای رسول خدا بهترین اعمال در این ماه چیست؟ رسول خدا فرمود : ای ابوالحسن بهترین اعمال در این ماه ،اجتناب از گناهان است .سپس رسول خدا گریه کرد . عرض کردم ای رسول خدا

علت گریه شما چیست ؟فرمود :گریه میکنم برای آن حادثه عظیمی که در این ماه برای تو اتفاق می افتد ؛خون تو را حلال میکنند ، گویا میبینم که تو در حال مناجات ونماز با پروردگارت

هستی و شقی ترین و اولین و آخرین ،هم دوش و هم ردیف پی کننده ی ناقه صالح برمیخیزد و چنان ضربتی به فرق سر تو وارد میآورد که از آن ضربت محاسنت به خون آغشته میشود.....

یاران امام مارا وقت نماز کشتند
آن حجت خدا را وقت نماز کشتند
داماد مصطفی را وقت نماز کشتند
سلطان اولیا را وقت نماز کشتند
از تیغ ابن ملجم فرق علی دو تا شد
فریاد اعلیا از قدسیان به پاشد
از خون مرتضی شد محراب کوفه رنگین
بانگ عزا و ماتم از شیعیان به پاشد
کشتند امام ما را سلطان اولیا را
خاک مصیبت و غم بر فرق ماسوی شد

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید