توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امام علی علیه السلام و عرفان
شاخصه هاي عرفان امام علي(ع) در نهج البلاغه
http://rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/08/001/15323.JPG
مقدمـه
امروزه بازار عرفان در بسياري از كشورها، همچنين كشور ما داغ شده است و بسياري از جوانان حقيقتجو به دليل پایین بودن سطح آگاهي در اين زمينه دچار دامهای افراد سودجویی شدهاند كه احساسات پاك آنان را براي مقاصد شوم خود به بازي گرفتهاند. از آنجايي كه بیشتر فرق انحرافي، عرفان خود را به زهد امام علی (ع) منسوب ميدانند، بررسي شاخصههاي عرفان از ديدگاه امام علی (ع) امري ضروري است. آيا امام العارفين و الزاهدين تنها به عبادت و رياضت ميپرداخت و در اجتماع حضور فعّالي نداشت؟ يا اينكه او علم و حلم، جنگ و زهد، آخرت و دنيا، تعقل و عزت نفس و فقر و غنا را با هم يك جا جمع كرده بود و يك فرد با كاملترين ظرفيت انسانياش بود؟ اصولاً اسلام براي كمال بشر، هدفي جز به فعليت رساندن تمامي استعدادهاي بالقوهاش ندارد و علی (ع) يگانة تاريخ در بهرهمندي از تمام ظرفيت الهياش بود. بر سالكان كوي حق است كه به امام خود اقتدا كنند و درس سلوك از او گيرند كه براي هدايت بشري بهترين راهنما و الگو است.
تعريف عرفان در لغت و اصطلاح
عرفان در لغت، به معنای شناختن، آگاه شدن، دانستن و بازشناسي آمده است و بيشتر به مفهوم شناخت و معرفت حق سبحانه استعمال ميشود (صادقی ارزگانی،1384، ص 21-22).
راغب اصفهاني (1416 ق، ص 560) در مفردات الفاظ قرآن كريم، معرفت و عرفان را ادراك شيء با انديشيدن و تدبر در اثر آن دانسته است.
عرفان در اصطلاح، علم و ادراك خاص است كه از راه تزكية نفس و تصفية جان به دست ميآيد؛ يعني از طريق سير و سلوك، مكاشفاتي نصيب سالك ميشود كه از وقايع و حقايق هستي حكايت ميكند و نيازمند تفسير است (صادقی ارزگانی، 1384، ص 22).
البته گاهي عرفان به مفهوم عام، يعني وقوف به دقايق رموز چيزي (مقابل علم سطحي و قشري) است.
تقسيمات عرفان
علم عرفان به دو دسته عرفان نظري و عرفان عملي تقسيم ميشود. عرفان نظري، تفسير مشاهدات عارف و يافتههاي حضوري و بي واسطة او از حقايق هستي است كه در قالب الفاظ و مفاهيم بيان ميشود و گاهي به صورت استدلالهاي فلسفي به شكل بحثهاي علمي مطرح ميگردد. گاهي به ضوابط كشف و شهود نيز عرفان نظري گويند.
عرفان عملي، همان مراحل سير و سلوك است كه نتیجه آن شهود قلبي حقايق هستي است (کاشفی، 1384، ص 18).
عرفان ممكن است سازنده و مثبت يا منفي و مخرب باشد. عرفان مثبت، يك حركت پويا به سمت رشد و تعالي انساني است و همة جنبهها، ظرفيتها و استعدادهاي بشري را رو به تكامل ميبرد؛ اما عرفان مخرب يا منفي، همان حركت انحرافي از مسير حق و ركود از پلههاي انسانيّت و گوشهگيري افراطي از جامعه است.
در عرفان منفي، زهدگرايي و رياضتهايي كه اين افراد ميكشند، بيشتر براي كسب اعتبار و رتبة دنيايي است و به هدف سير و سلوك الهي توجه ندارند.
اين عارف نمایان در صحنههاي سياسي و اجتماعي حاضر نميشوند و بيشتر به گوشهگيري مشغول هستند تا تلاش و فعاليت اقتصادي و توجه به اصلاح جامعه.
هدف عرفان از ديدگاه امام علی (ع)
عرفان در نظر اميرالمؤمنين (ع) هدفي جز تعالي روح توحيدي افراد ندارد.
امام علی (ع) اساس و شالودة دين، معرفت خداوند و كمال شناخت حضرت حق را تصديق و توحيد الهي ميداند كه باعث اخلاص انسان در تمامي مراحل زندگي و انجام همة امور میشود:
اول الدين معرفته و كمال المعرفته التصديق به و كمال التصدق به توحيده و كمال توحيده الاخلاص له؛ اساس دين (آغاز دينداري)، شناخت خداوند است و كمال شناخت خداوند، تصديق به وجود او (باور داشتن او) و كمال باور داشتن خدا، اقرار به توحيد و يگانگي اوست و توحيد او با اخلاص نسبت به او تكميل ميشود (نهجالبلاغه، خطبه 1، ص 20).
بنابراين، براي رسيدن به اخلاص بايد فرد مؤمن ابتدا ايمان خود را كامل نمايد تا به بينش توحيدي برسد و براي هيچ كس يا هيچ چيز در مقابل خداوند، ارزشي قائل نشود؛ بلكه تنها به سوی معبود و محبوب حقيقي حركت نمايد.
پس عبادت كه همان تسليم و خضوع در برابر معبود است، از احساس وابستگي وجود و كمال عبد به معبود ناشي ميشود و اين برخاسته از معرفت است (جعفری، 1358، ج 2، ص 53).
ضرورت و اهميت بررسي شاخصه هاي عرفان امام علی (ع)
بيشتر عرفا مدّعي اند كه عرفان خود را با واسطه از امام المتقّين، علی (ع) گرفتهاند و سر سلسلة خود را به زهد حضرت متصل ميدانند. از طرفي بدعتها، آداب ظاهري و زهدگراييهاي افراطي در ميان گروههاي مختلف آنان هرگز با روحية حقمداري، شريعتگرايي و تعادل اجتماعي حضرت علی (ع) سازگار نیست؛ بنابراين، براي آشنايي سالكان حق از مسير صحيح سير و سلوك و بازشناسي عرفان مثبت و سازنده از عرفان منفي و مخرب، شناسايي شاخصههاي عرفان امام علی (ع) يك ضرورت به نظر ميرسد. حضرت علی (ع) در اين مورد ميفرماید:
ألا و انّ لكّل مأموم اماماً يقتدي به و سيتضيء به نور علمه؛ آگاه باشيد كه هر شخصي را پيشوايي است كه به او اقتدا ميكند و از نور دانش او روشني ميجويد (نهجالبلاغه، نامه 45، ص 394).
بنابراين، بايد دستورات و برنامههاي عرفان ناب را از امام العارفين (ع) دريافت كرد و به گوش جان سپرد.
از طرفي، اگر ما بخواهيم به كمال انساني خودمان برسيم، بايد بدانيم كه سيماي معنوي انسان كامل چگونه سيمايي است و مشخصات آن چيست تا جامعة خودمان را همان گونه بسازيم و اگر ما انسان كامل را نشناسيم، قطعاً نميتوانيم يك مسلمان كامل باشيم (مطهری، 1362، ص 6).
ادامه دارد!
محورهاي عرفان امام علی (ع) در نهجالبلاغه
الف. توحید محوری
توحید محوری از تمامي سخنان حضرت آشکار است. هر بحث و برهانی كه مطرح ميشود و آنچه از تعاليم آسماني از قلب مباركش بر زبانش جاري ميگردد، حول پیرامون «لا اله الا الله» است.
امام المتقين، علی (ع) در ابتدا درس توحيدي را به سالك الي الله گوشزد مينمايد:
الحمدلله العلّي عن شبه المخلوقين؛ حمد و سپاس خدايي را كه از شباهت داشتن به مخلوقين والاتر است (خطبه 213، ص 310).
نفي شباهت از خداوند بدون هيچ قيدي بيان شده است؛ بنابراين، تمامي شئون شباهت را نهي ميكند، مانند: شباهت در وجود، خلق، هيئت، صورت، حيات و ممات. در واقع، نفي شباهت به نوعي بيان قدرت و تسلّط خداوند بر تمام هستي است.
وقتي حقيقت توحيد بر قلب سالك مستولي شد، شرك از ميان ميرود. آن گاه سالك همه جا فقط او را ميبيند؛ پس رعايت حقوق الهي براي او بسيار مهم ميشود. حضرت ميفرمايد:
طوبي لنفس ادّت الي ربها فرضها؛ خوشا به حال كسي كه حقوق الهي را ادا نمايد (نامه 45، ص 396).
كسي كه حقوق الهي را ادا نمايد، به مرحلهاي ميرسد كه همواره خداوند را بر اعمالش ناظر ميبیند؛ بنابراين، راه تجاوز و سركشي را بر خود ميبندد و توفيق مييابد كه همواره در پرتوی «ياد الهي به اطمینان و آرامش برسد» [الا به ذکر الله تطمئن القلوب؛ (رعد، 28)].
أفيضوا في ذكر الله فانّه احسن الذّكر؛ همواره به ياد خدا باشيد كه بهترين ذكرهاست (آمدی تمیمی، 1407، ج 1، ص 147).
از نظر اميرالمؤمنين، انسان موّحد بينش عميق و معرفت كافي به ساحت مقدس ربوبي دارد؛ بنابراين، تفكّر توحيدي او تمام امور جهان را در يد حكمت الهي ميبيند و لذا هرگز زبان به اعتراض نميگشايد. در حالي كه بسيارند كساني كه به دليل ضعف معرفتي ناله و شكايت دارند و همواره نسبت به همه چيز معترض هستند.
كلام عميق امام علی (ع) اين گونه است:
التوّحيد الاّ تتوهمه و العدل ألاّ تتّهمه؛ توحيد آن است كه خدا را در وهم نياوري و عدل آن است كه او را متّهم نکنی (حکمت 470، ص 530).
علاوه بر اينكه فرد موّحد، خداوند را متّهم نميکند و لب به شكايت نميگشايد، تمام اموال و نعمتهایش را هديهاي الهي ميبيند و مالك حقيقي آن را خداوند میداند و هيچ قدرت و مؤثري در جهان را شريك خداوند نميپندارد، حتّي خودش را مالك خودش نميداند؛ بنابراين، اطاعت از دستورات الهي و انواع بخششها و حقوق واجبه، مانند خمس، زكات و غیره براي او آسان ميشود و جايي براي بهانهتراشي و عذر آوردن باقي نميماند؛ چرا كه بنده همواره به دنبال اجراي اوامر مولاي خود است. اگر نعمتي يا مقامي هم از او سلب شد، آن را تكليفي الهي ميداند كه برداشته شده و نه تنها ناراحت نيست؛ بلكه شكرگزار است. امام الموحدّين علی (ع) ميفرمايد:
انّا لا نملك مع الله شيئاً و لا نملك الاّ ما ملكنا، فمتي ملّكنا ما هو املك به منّا كلّفنا و متي اخذه منّا وضع تكليفه عنّا؛ ما برابر خدا مالك چيزي نيستيم و مالك چيزي نميشويم، جز آنچه او به ما بخشيده است. پس چون خدا چيزي به ما ببخشد كه خود سزاوارتر است، وظايفي نيز به عهدة ما گذاشته است و چون آن را از ما گرفت، تكليف خود را از ما برداشته است (حکمت 404، ص 520).
نكته مهم اين است كه لازمة چنين توحيدي كه سراسر زندگي فرد را تحت تأثير قرار دهد، يك نوع شناخت و بينش عميق است؛ پس وقتي توحيدمحوري در گفتار و رفتار حاصل ميشود كه شخص داراي معرفتي عميق نسبت به خالق باشد. حضرت علی (ع) ميفرمايد:
من عرف الله توحّد؛ هر كس خدا را شناخت، او را يكتا بداند (موحد شود) (آمدی تمیمی، 1407، ج 2، ص 158).
در نگاه امام علی (ع) آغاز دينداري با شناخت خداوند و معرفت او صورت ميپذيرد و كامل شدن اين شناخت با ورود ايمان به قلب فرد مؤمن است كه تمام گرايشات و اميال او از همين نقطه سر چشمه ميگيرد. نشانة توحيد كامل نيز اين است كه در عمل، گفتار و نيّت خود فقط خداوند را در نظر داشته و همواره اخلاص ورزد. وقتي به عظمت و قدرت خداوند معرفت پيدا كرد و كوچكي خود را شناخت، حتماً در مقابل ساحت ملكوتي دربار الهي سر تعظيم فرود خواهد آورد و خضوع و خشوع در او نمايان خواهد شد. وقتي فرد به اين مرحله رسيد، بيچون و چرا دستورات الهي را اجرا خواهد كرد و از نواهي او پرهيز خواهد نمود. اين شناخت، نه تنها در گفتار و اعمال، بلكه در حالات قلبي او نيز نفوذ خواهد داشت.
وقتي معرفت حاصل شد، با اعتراف به عجز مخلوق همراه است و نوعي محبّت و خشوع نسبت به قدرت برتر در او ايجاد ميشود (جوادی آملی، 1372، ص 19-20). سعدي ميگويد:
گر اهل معرفتي هر چه بنگري خوب است
كه هر چه دوست كند همچو دوست محبوب است
حضرت آيت الله بهجت جملة جالبي در اين رابطه دارند:
خداشناس مطيع خدا ميشود و سر و كار با او دارد و موافق رضاي او عمل ميكند و در آنچه نميداند، توقف مينمايد تا بداند و آن به آن استعلام مينمايد و عمل ميكند و عملش از روي دليل و توقفش از روي عدم دليل است (بهداروند، 1357، ص 106).
او مطيع اوامر خداوند ميشود و توحيدمحوري او به همة زندگياش جهت ميدهد و اگر اين چنين نباشد، دچار شرك و گمراهي خواهد شد؛ بنابراين، موحد از دستورات الهي پيش نميرود و عقب هم نميماند و در مقابل خالق خاضع ميشود. امام خميني (ره) نيز ميفرمايد:
كسي كه قلبش ايمان به عدم الهي جز «الله» دارد، گرايش به غير خدا نكند، ستايش ديگران نكند و خوف و هراسي از غير خدا نداشته باشد (همان، ص 53).
همچنين ايشان در نامهاي كه به فرزندش احمد نوشته، اين گونه سفارش كرده است:
ديگران براي هر دانشمند، ثروتمند و قدرتمندي تعظیم ميكنند و گاهي بالاتر از آنچه براي معبود ميكنند [ستايش مينمايند]، از هر كس استمداد و استعانت ميجويند و از قدرت حق غفلت دارند، تو دلت را به خدا بسپار و مؤثري جز او ندان (همان، ص 53-54).
وقتي حقيقت توحيد بر قلب عارف مستولي شد، شرك از آن رخت ميبندد.
ادامه دارد!
ب. ولايت مداري
ولايت در لغت به معني قرب است و در اصطلاح به معني تدبير و سرپرستي است. ولايت به دو گونه تكويني و تشريعي اجرا ميشود. ولايت تكويني، تدبير عوالم وجود و تصرف مستقيم در كائنات است و ولايت تشريعي به معني سرپرستي از طريق وضع قوانين و دستوراتي است كه از ارادة تشريعي خداوند سرچشمه گرفته است (شیخ الرئیس کرمانی، 1385، ص 208).
قرب الي الله توسط تولّي به ولايت اوليای دين صورت ميگيرد. تولّي به معني خودسپاري است و سالك در اثر ارتباط با وليّ قرب و كثرت تقاضا از او و خالصتر شدن درجة تولي نسبت به وليّ قرب، به عبوديت نزديك ميشود؛ چرا كه وليّ، هدايت كل تاريخ انساني را به عهده دارد و همة انسانها را با تمام ضعفها و ظرفيتهايشان ميشناسد و تصرف مستقيم در آنان مينمايد و به عبارت ديگر، نه تنها راه را نشان ميدهد، بلكه آنان را به مقصد حقيقي ميرساند؛ بنابراين، عصمت لازمة اوست. او انسان كاملي است كه براي هدايت ديگر انسانها برگزيده شده است. در واقع، وليّ حلقۀ اتصال دنيا و آخرت است [أين السبب المتصل بين الارض و السماء (مفاتیح الجنان، دعای ندبه، ص 1041)]، خليفۀ الله و اسم اعظم است، معدن كلمات الهي است [و كل شيء أحصيناه في امام مبين (یس، 12)].
معیارهای ولیّ الهی از نظر نهج البلاغه عبارت است از:
1. وليّ خدا قطب عالم امكان است.
حضرت ميفرمايد:
أنّ محليّ منها محلّ القطب من الرّحا؛ جايگاه من چون محور آسياب است به آسياب (خطبه 3، ص 28).
2. انسان كامل جامع تمام علوم است.
يا كميل ... ها انها هنا لعلماً جمّاً لو اصبت له حملة؛ اي كميل! ... اينجا علم فراواني است (اشاره به سينة مباركش كرد). كاش افراد شايستهاي مييافتم و به آنها تعليم ميدادم (حکمت 147، ص 470).
3. او خليفة الله است.
اولئك خلفاء الله في ارضه و الدّعاه الي دينه؛ آنان (اهل البيت) جانشينان خدا بر روي زمين هستند و دعوتكنندگان به سوي دين او (همان، ص 472).
4. مؤيد به روح القدس است.
من نور وحي و رسالت را ميديدم و رايحة نبوت را استشمام ميكردم (خطبه 192، ص 284).
5. حجّت خداوند بر بندگان است.
بلي لا تخلوا الارض من قائم لله بحجّۀ، امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مغموراً؛ آري، زمين خالي از حجّت خدا نيست يا آشكار و مشهور است يا در حال تقيه است و پنهان (حکمت 147، ص 470).
6. كمال عالم وجود است.
فانّا صنايع ربنّا و الخلق بعد صنائع لنا؛ ما آفريدگان پروردگارمان هستيم و خلايق بعد از آن تربيت شده و پروردههاي ما هستند (نامه 28، ص 366).
بر سالك كوي حق لازم است كه به چنين ولايتي سر سپارد تا به قرب الهي نائل شود. پاي در پشت قدم وليّ قرب نهد و در حركت به سوي كمال از چراغ هدايت او بهره گيرد.
از ديدگاه امام علی (ع)، سالك هرگز بدون راهنمايي و دستگيري وليّ الهي به قلّه عرفان، كمال انساني و معرفت حقيقي نخواهد رسيد:
عليكم بطّاعه أئمّتكم، فانّهم الشّهداء عليكم اليوم و الشفعاء لكم عندالله تعالي غداً؛ بر شما باد! به پيروي از پيشوايانتان، زيرا آنان امروز گواهان بر اعمالتان هستند و فرداي قيامت نزد خداوند شفاعتكنندگان شما هستند (آمدی تمیمی، 1407، ج 2، ص 26).
انّما الأئمّة قوّام الله علي خلقه، و عرفائه علي عباده و لا يدخل الجنّه الاّ من عرفهم و عرفوه و لا يدخل النّار الاّ من انكرهم و انكروه؛ به طور قطع امامان شيعه نمايندگان خدا بر آفريدههاي او هستند و او را به بندگانش ميشناسانند و هيچ كس داخل بهشت نشود، مگر آنكه امامان شيعه را بشناسد و آنان هم او را به نيكي بشناسند و وارد دوزخ نشود، مگر كسي كه انكار امامان كند و آنان نيز او را انكار نمايند (همان، ج 1، ص 270).
سفارش حضرت علی (ع) به سالكان الي الله اين است كه راه سلوك بدون پيروي از ولايت امكان ندارد؛ پس آنان كه از اين راه منحرف شدهاند، به خطا رفتهاند و هلاك خواهند شد. بنابراين، ولايت محوري از شاخصههاي مهم عرفاني است و عارف بدون آن همچون سيركنندة در گمراهي است.
نحن الشّعار و الاصحاب و الخزنة و الابواب و لا تؤتي البيوت الاّ من أبوابها فمن أتاها من غير ابوابها سمّي سارقاً؛ ما محرم اسرار حق و ياران راستين و گنجينهها و درهاي علوم پيامبريم، هيچ كس به خانهاي مگر از درش وارد نميشود و كسي كه از غير در وارد شود، سارق است (خطبه 154، ص 202).
همچنين:
انظروا اهل بيت نبيّكم فألزموا سَمْتَهم و اتّبعوا اثرهم، فلن يخرجوكم من هدي و لن يعيدكم في ردي، فإن لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا و لا تسبقوهم فتضلّوا و لا تتأخّروا عنهم فتهلكوا؛ به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام برميدارند، برويد. قدم جاي قدمشان بگذاريد. هرگز آنها شما را از راه هدايت بيرون نميبرند و به پستي و هلاكت باز نميگردانند. اگر سکوت كردند، سكوت كنيد و اگر قيام كردند، قيام كنيد. از آنها پيشي نگيريد كه گمراه ميشويد و از آن عقب نمانيد كه نابود ميشويد (خطبه 97، ص 128).
فيهم كرائم القرآن و هم كنوز الرحمن، ان نطقوا صدقوا و ان صمتوا لم يسبقوا؛ آيات كريمة قرآن در شأن و منزلت اهل بيت نازل شده است و آنها گنجهاي علوم خداوند رحمان هستند. اگر سخن بگويند، راست است و اگر سكوت كردند، از آنها سبقت گرفته نشود (خطبه 154، ص 202).
آيا رشتهاي محكمتر از گنجينة علوم الهي ميتواند راه مقصود را نمايان سازد، خطراتش را نشان دهد و مشكلاتش را بيان كند؟ آيا علم حقيقي و سلوك واقعي جز از طريق وليّ الهي كه از اهل بيت نبي است و داراي عصمت لدّني میباشد، امكانپذير است؟ اكنون دانسته ميشود كه چرا علی (ع) ميفرمايد: «اي مردم! از من بپرسيد، زيرا من راههاي آسمان را بهتر از راههاي زمين ميدانم». او به مرتبة غيب آگاهتر از مرتبة شهود است. بدون واسطه درك حقايق هستي كرده و قلّهاي است كه امواج معارف از دامنههايش سرازير است. آنان كه از راه ولايت منحرف شدهاند، در پيمودن راه بندگي نيز به خطا رفتهاند. اينجا اهميت سخن مولی آشكار ميشود كه فرمود:
العامل به غیر علم كالسّائر علي غير طريق ... الاّ بعداً من حاجته؛ عملكننده بدون آگاهي مانند كسي است كه به بيراهه ميرود، هر چه تلاش كند، از مقصد دورتر ميشود (همان).
ادامه دارد!!!
ج. نهايت بندگي و اخلاص
برخي از عارفنمايان اعتقاد دارند، که وقتي سالك به مرتبهاي برسد كه قطب گردد و جزء ابرار يا اوتاد شود، از خطاب امر و نهي الهي بيرون ميآيد و ميتواند شريعتگريز باشد. اينان شريعت را پوسته و ظاهري ميدانند كه آن را كنار گذشته و به حقيقت و طريقت رسيدهاند و احكام شريعت را براي تازهكاران ميدانند (کاشفی، 1384، ص 44-46). همچنين معتقدند شريعت نردبان رسیدن به مقامات معنوي است و بعد از آن، احتياجي به شریعت نيست؛ بنابراين، بر خود لازم نميدانند كه نماز بخوانند يا روزه بگيرند (ناظمزاده، 1374، ص 95). گاهي نيز آداب و شرايطي بر عبادات ميافزايند يا بدعتهايي در دين پديد ميآورند و پا از حدود احكام الهي فراتر مينهند.
امام علی (ع) با آنكه در قلّه ملكوت ايستاده بود تا آخرين لحظه زندگي دنيايي خويش، لحظهاي از وظيفة بندگي خود كوتاه نيامد تا آنجا كه در محراب عبادت به شهادت رسيد. عبادت او، نه عبادت تجّار بود و نه عبادت خائفان، بلكه عبادت احرار بود.
مناجات شعبانيه، مناجاتهاي او در نخلستان كوفه، گريستنهاي بيحد و حصر او در مناجات با خداوند و پايبندي به حدود شرع تا آخرين لحظة زندگي او را ممتاز و يگانة جهان كرده است.
ايمان و امان و مذهبش بود نماز در وقت عروج، مركبش بود نماز
هنگام كه هنگامة آن كـار رسيد چون بوسه ميان دو لبش بود نماز (همان، ص 365)
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مينويسد:
علي عابدترين مردم بود و از همه مردم بيشتر نماز و روزه به جا ميآورد و ديگران از او نماز، نافله و ادعيه ميآموختند (ابن ابی الحدید، 1379، ج 1، ص 22).
از ديدگاه امام علی (ع) اداي حقوق الهي و پايبند بودن به احكام و شريعت، نه به دليل منفعتطلبي است و نه رنجگريزي (از شكنجههاي آخرت)، بلكه به خاطر شكر منعم و به دنبال حقيقتجويي فطرت انساني است. بنابراين، ايشان ميفرمايد:
العبادة الخالصۀ ان لا يرجوا الرّجل الاّ ربّه و لا يخاف الاّ ذنبه؛ عبادت خالص آن است كه مرد اميدي به غير پروردگارش و ترسي از غير گناهش نداشته باشد (همان، ج 1، ص 116)
از اين فراز بر ميآيد که وقتی عبادت انسان را به غايت بندگي ميرساند كه با اخلاص و فقط براي رضاي خداوند باشد؛ در اين صورت، مؤمن فقط از گناهان خويش بيم دارد كه دوركنندة او از مسير الي الله است و نه چيز ديگر. ایشان در التزام و اهتمام به فرایض فرمود:
لا عبادۀ كأداء الفرض؛ هيچ پرستشي مانند به جا آوردن واجب نيست (ناظمزاده قمی، 1375، ص 384).
غايت بندگي، را هم طاعت و فرمانبرداري معرفی نمود: «غاية العبادة الطاعة» (همان، ص 386).
د. زهد و آخرتگرايي در كنار تلاش اقتصادي
امیرالمؤمنین (ع) همانند برخي عارفنمايان نيست كه به دليل زهد و رهبانيت از اجتماع فاصله گرفته باشد. او علاوه بر عبادت، نماز، ذكر و عدم دنياگرايي، در مزارع و كشتزارهاي بسياري به آباداني زمين، حفر چاه، كاشتن درخت و غیره پرداخت و با وجود ثروت فراوان، نه تنها هيچ تعلّقي به آن نداشت؛ بلكه همه را در راه خداوند انفاق نمود (همان، 1374، ص 135).
او در كنار گفتن اين سخن كه:
ايّها الناس، انظروا الي الدنيا نظر الزاهدين فيها؛ اي مردم! به دنيا چون زاهدين بنگريد (همان، ص 135).
اين كلام را هم فرموده است:
يا بنیانی اخاف عليك الفقر فاستعذ بالله منه؛ فرزندم! من از خطر فقر بر تو ميترسم، پس از آن به خدا پناه ببر (حکمت 319، ص 504).
زهد علی (ع) از غناي نفس او ناشي شده است. او كسي بود كه روزي چهار هزار دينار طلا به فقرا صدقه ميداد و همان روز از گرسنگي سنگ به شكم ميبست (ناظمزاده قمی، 1374، ص 318). بنابراين، زهد او براي خودنمايي و فقرنمايي نبود؛ بلكه براي اعتلاي انسانيت بود.
زهد علی (ع) مسئوليتپذيري است. تلاش براي كسب حلال، خدمت به مردم، رفع نيازمندي حاجتمدان و از همه بالاتر، كسب رضايت الهي است و هرگز از محدودة دستورات الهي فراتر نميرود.
تلاش براي ايجاد چنين روحيهاي بسياري از مشكلات زندگي انسان را حل خواهد نمود. اين دستور براي همة انسانهايي است كه خواستار آرامش در زندگي هستند و از بسياري از امراض روحي مانند افسردگي، يأس، ترس و غیره شكايت دارند و آن اینکه: تأسف نخوردن بر گذشته و دل نبستن به آيندهاي كه هنوز نيامده است.
بنابراين، ايشان ميفرمايد:
من زهد في الدّنيا استهان بالمصيبات؛ هر كسي در دنيا زهد ورزد، مصيبتها را ناچيز میشمرد (حکمت 31، ص 448).
زاهد آن نيست كه گوشهگيري كرده و از نعمتهاي الهي بهره نميبرد؛ بلكه زاهد از نعمتها بهره ميبرد و شكرگزار است، از محارم ميپرهيزد، آرزوي دستنايافتني او را در وهم و خيال نميافكند، بلكه واقعانديش است.
امام علي(ع) ميفرمايد:
ليس للعقال ان يكون شاخصاً الاّ في ثلاث: مرّمة لمعاش أو خطوة في معاد، او لذّۀ في غير مُحّرَم؛ خردمند را شايسته نيست كه جز در يكي از اين سه مورد به صحنه آيد: سامان دادن به زندگي، برداشت گامي در راه معاد، لذت بردن بدون ارتكاب گناه (حکمت 390، ص 518).
ادامه دارد...!
ه. جهاد و حضور فعّالانه در اجتماع
اسلام به همة جنبه هاي وجودي بشر توجه كرده و رشد همه جانبة انسان را خواستار است. جهاد با استكبار خارجي براي اعتلاي حق و كمك به محرومان و دفاع از حقيقت ايمان از نظر اسلام داراي ارزش فراوان است.
حضرت نه تنها به جهاد تشويق ميكرد؛ بلكه خود يكّهتاز ميدان نبرد حق عليه باطل بود و كسي در تاريخ به اندازة علی (ع) در راه مبارزه با انحرافات، كجرويها و استبدادها به جهاد و مبارزه نپرداخت. در نظر ايشان، مجاهد با زبان، اموال، جان و به عبارتي، با تمام قدرت در راه خداوند مبارزه ميكند و تمام دارايي و سرماية وجودياش را با خداوند معامله مينمايد: به هدف اعتلاي اسلام.
الله الله في الجهاد باموالكم و انفسكم و ألسنتكم في سبيل الله؛ خدا را خدا را! در جهاد به اموالتان، جانهايتان و زبانهايتان در راه خدا (نامه 47، ص 398).
عارف حقيقي، زهد را در گوشهگيري از جامعه نميداند، بلكه در متن جامعه حضور فعال دارد و نمونة بارز آن جهاد در راه حق با جبهة باطل است و اين چنين محبت و عشق واقعي خويش را به حضرت حق، اثبات ميكند.
و. بها دادن به تعقل و عزت نفس
سعدي در گلستان (بیتا، ص 229) خود ميگويد: «تلميذ بيارادت عاشق بيزر است و روندة بيمعرفت مرغ بيپر».
شهيد مطهري (1362، ص 160) در اين باره كلامي زيبا دارد: «علی (ع) هرگز عقل را تحقير نميكند».
اين جمله معناي عميقي دارد و آن اين است كه در منطق علی (ع) عقل جايگاه ويژهاي دارد: زيرا رساننده انسان به كمال و ميزان تشخيص حق از باطل است. حضرت علی (ع) ميفرمايد:
لا شرف كالعلم؛ هيچ شرافتي، همچون علم نيست (حکمت 113، ص 462).
من مات منكم علي فراشه و هو علي معرفة حق ربّه و حق رسوله و اهل بيته مات شهيداً؛ هر كس بر بستر خانهاش بميرد و در حالي كه به حق پروردگارش و رسول و اهل بیتش معرفت داشته باشد؛ شهید مرده است (خطبه 190، ص 266).
همچنين يكي از شاخصههاي عرفان حضرت علی (ع) بها دادن به عزت نفس و كرامت انساني است. در روش علی (ع) عزت نفس و كرامت انساني، راه رسيدن به كمال است و تخلّف از آن، انسان را به ورطة نابودي ميكشاند.
اكرم نفسك عن كلّ دنيّة و ان ساقتك الي الّرغائب فإنّك لن تعتاض به ما تبذل من نفسك عوض؛ نفس خويش را از هر پستي برتر و بالاتر بدار، هر چند تو را به مقصد برساند؛ زيرا تو هرگز نميتواني در عوض آنچه از آبرو و شخصيت خود كه در اين راه ميدهي، بهايي به دست آوري (نامه 31، ص 378).
بنابراين، از ديدگاه امام علی (ع) آبرو و شخصيت مؤمن در پرتوی عزت نفس او تأمين ميشود و هيچ ارزشي بالاتر از آن براي انسان وجود ندارد.
ادامه دارد...!
ز. تهذيب نفس
جهاد اكبر (مبارزه با هواي نفس) در كنار جهاد اصغر (مبارزه با دشمنان) ميتواند يك عارف را كامل کند؛ چرا كه عرفان مثبت و آنچه مورد نظر مكتب اسلام است، اين است كه يك انسان از تمام ظرفيتهاي خدادادياش استفاده نمايد و در مبارزه با دشمن دروني و بيروني هر دو در كنار هم تلاش نمايد. بنابراين، هم آنان كه تنها به فكر جنگ و خونريزياند و از جهاد با نفس غافل شدهاند، از حقيقت انساني خود دور ماندهاند و هم عارفاني كه از صحنه جنگ و نبرد با دشمن شانه خالي نمودهاند؛ لذا حضرت علی (ع) در نهج البلاغه چنين ميفرمايد:
و الجهاد منها (من دعائم الايمان) علي اربع شعب: علي الامر بالمعروف و النّهي عن المنكر و الصّدق في المواطن و شنئآن الفاسقين، فمن امر با لمعروف شد ظهور المؤمنين و من نهي عن المنكر أرغم انوف الكافرين و من صدق في المواطن قضي ما عليه و من شنئيء الفاسقين و غضب لله غضب الله له و أرضاه يوم القيامۀ؛ جهاد از پايههاي ايمان، داراي چهار قسمت است: امر به معروف و نهي از منكر، صدق و راستي در هنگامة نبرد، كينه و دشمني با فاسقان. آنكه امر به معروف كند، پشت مؤمنان را محكم كرده و آنكه نهي از منكر نمايد، بيني كافران را به خاك ماليده است و كسي كه در ميدانهاي نبرد صادقانه بايستد، وظيفهاش را انجام داده است و آنكه فاسقان را دشمن بدارد و به خاطر خدا خشم گيرد، خداوند به خاطر او خشم كند و او را در روز قيامت خشنود خواهد کرد (حکمت 31، ص 448).
سفارش امام العارفين به سالك راه حق چنين است:
فارفض الدنيا، فانّ حبّ الدنيا يعمي و يصم و يبكم و يذلّ الرّقاب؛ دنيا را رها كن كه دنيادوستي انسان را كور، كر، لال و خوار ميکند (محمدی ریشهری، 1379، ص 1704).
حضرت آگاهي ميدهد به سالك كه همواره قيمت نفس خويش را با آنچه نزد پروردگارش است، معامله كند و قدر و ارزش خود را با چيزي فروتر از آن، يعني دنيا معامله نكند كه در اين صورت، در اين تجارت ضرر كرده و سرمايه وجودياش را به بهاي كم از دست داده است.
اكنون مهمترين مراحل تهذيب نفس را از نظر امام علی (ع) بيان ميكنيم:
1.توبه
عارفان ميگويند: اولين مرحلة تهذيب نفس توبه است. امام علی (ع) در پاسخ كسي كه از ايشان تقاضاي موعظه كرد، فرمودند:
لاتكن ممّن يرجوا الاخرة به غیر العمل و يرجّي التّوبه به طول الأمل ... إن عرضت له شهوة أسلف المعصية و سّوف التّوبه؛ از كساني مباش كه بدون عمل اميد به سعادت آخرت دارند و به واسطة آرزوهاي بلند اميد قبول توبه را دارند... اگر شهوت به او رد كند نافرماني و معصيت را پيش گيرد و توبه را پشت سراندازد (حکمت 150، ص 472).
بنابراين، اصل مهم در توبه و بازگشت به سوي خداوند اين است كه فرد توبهاي نصوح و حقيقي نمايد، به گونهاي كه در مقابل گناه و شهوت نلغزد و دلخوش به قبول توبه و از غافلان نشود.
2. تقوی
در تهذيب نفس دومين گام (پس از توبه) تقوی است.
التّقي رئيس الاخلاق؛ تقوی، رئيس اخلاق است (حکمت 410، ص 520).
3. صبر
حضرت علی (ع) در بيان صبر (شكيبايي و تحّمل) ميفرمايد:
الصبر صبران: صبر علي ما نكره و صبر عمّا تحبّ؛ صبر بر دو گونه است: صبر بر آنچه كراهت داري و صبر بر چيزي كه دوست داري (حکمت 55، ص 452).
انسانها عموماً در دو جايگاه دچار عدم شكيبايي ميشوند: اول، هنگام مصيبت يا بلا يا رخدادي كه خوشايند آنها نيست كه اغلب زبان به ناسپاسي و شكايت ميگشايند و دوم، هنگامي كه يك خوشي يا رخداد خوشايند در انتظار آنهاست و گاهي براي رسيدن به آن حاضر ميشوند که مرتكب گناه يا خطا بشوند و براي به دست آوردن آن هر كاري را انجام دهند؛ بنابراين، حضرت علی (ع) صبر را دو گونه معرفي مينمايد: صبر بر آنچه كراهت داري و آنچه دوست داري.
پايههاي صبر در نظر علی (ع) چنين است:
و الصبر منها علي اربع شعب: علي الشوق و الشّفق، و الزهد و الترقّب، فمن اشتاق الي الجنّه سلا عن الشّهوات و من اشفق من النار اجتنب المحّرمات و من زهد في الدنيا استهان بالمصيبات و من ارتقب الموت سارع الي الخيرات؛
صبر بر چهار چیز است: اشتياق، ترس، زهد و انتظار. پس هر كس مشتاق بهشت است، از خواهشهاي نفساني به دور است و هر كس از آتش دوزخ بهراسد، از محرمات دوري كند و هر كس در دنيا زهد ورزد، مصيبتها را سبك شمارد و هر كس كه منتظر مرگ باشد، به سوي نيكيها بشتابد (حکمت 31، ص 448).
نتيجهگیری
عرفان را علم و ادراكي دانستيم كه از راه تزكية نفس و تصفية جان به دست ميآيد. از طريق سير و سلوك، مكاشفاتي بر عارف ميشود كه حقايق هستي را شهود مينمايد.
گفتيم بررسي شاخصههاي عرفان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه امري مطلوب براي يافتن معيار عرفان سازنده و مثبت، از عرفان منفي و مخرب است. مهمترين شاخصههاي عرفان امام علی (ع) توحيدمحوري و اخلاص در همة امور، ولايتمداري حول محور اهل بيت (ع) تلاش اقتصادي در كنار آخرتگرايي، حضور فعّالانه در اجتماع، جهاد عليه باطل، بها دادن به عقل، عزّت نفس و تهذيب نفس و تزكيه است.
تبیان
فهرست منابع
1. قرآن كريم.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي.
3. ابن ابي الحديد، عبدالحميد بن هبه (1379)، شرح نهجالبلاغه، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران: نشرني.
4. اسداللهي، يدالله (1384)، تجلي عبوديت در مقام معرفت، قم: صحيفة خرد.
5. آمدي تميمي، عبدالواحد (1407 ق)، غررالحكم و دررالكلم، لبنان: مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.
6. انصاريان، علي (1357)، الدليل علي موضوعات نهجالبلاغه، تهران: انتشارات مفيد.
7. بهداروند، محمدمهدي (1357)، رواق سحر، بيجا: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ نزسا.
8. بيات، محمدحسين (1374)، مباني عرفان و تصّوف، تهران: انتشارات علامه طباطبايي.
9. بینام (1363)، معجم الفاظ قرآن كريم، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
10. جعفري، محمدتقی (1358)، شرح نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
11. جوادي آملي، عبدالله (1372)، تحرير تمهيد القواعد (نوشته صائن الدين علي بن محمد التركه)، ويراستار حميد پارشا، قم: انتشارات الزهرا.
12. دشتي، محمد (بیتا)، فرهنگ موضوعات كلي نهج البلاغه، قم: مؤسسه تحقيقاتي امیرالمؤمنين.
13. راغب اصفهاني، ابي القاسم الحسين بن محمد، (1416 ق)، مفردات الفاظ قرآن، بیروت: دارالقلم.
14. سعدي شيرازي، شيخ مصلح الدين (بیتا)، گلستان، (از نسخة محمدعلي فروغي)، بيجا: انتشارات جاويدان.
15. شيخ الرئيس كرماني، عباس (1385)، طور تجلّي، قم: انتشارات عصر ظهور.
16. صادقي ارزگاني، محمدامين (1384)، آموزههاي عرفاني از منظر امام علی (ع)، قم: مؤسسه بوستان كتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم).
17. عطار نيشابوري، محمدبن ابراهيم (1370)، تذكرۀ الاولياء (نسخة نيكلسون)، تهران: انتشارات صفي عليشاه.
18. كاشفي، محمدرضا (1384)، عرفان و تصوف، قم: دفتر نشر فرهنگ معارف.
19. محمدي ريشهري، محمد (1379)، ميزان الحكمۀ، ترجمه حميدرضا شيخي، قم: دارالحديث.
20. مطهري، مرتضي (1362)، انسان كامل، قم: دفتر انتشارات اسلامي.
21. ناظم زادة قمي، سيد اصغر (1374)، علی (ع) آيينه عرفان، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.
22. ______________ (1375)، جلوههاي حكمت (گزيده موضوعي كلمات امیرالمؤمنین-)ع قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه.
vBulletin® v4.2.2, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.