PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امام علی علیه السلام و عرفان



مهدی
2013_07_28, 05:55 PM
شاخصه ‏هاي عرفان امام علي(ع) در نهج البلاغه



http://rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/08/001/15323.JPG


مقدمـه

امروزه بازار عرفان در بسياري از كشورها، همچنين كشور ما داغ شده است و بسياري از جوانان حقيقت‌جو به دليل پایین بودن سطح آگاهي در اين زمينه دچار دام‌های افراد سودجویی شده‏اند كه احساسات پاك آنان را براي مقاصد شوم خود به بازي گرفته‏اند. از آنجايي كه بیشتر فرق انحرافي، عرفان خود را به زهد امام علی (ع) منسوب مي‏دانند، بررسي شاخصه‏هاي عرفان از ديدگاه امام علی (ع) امري ضروري است. آيا امام العارفين و الزاهدين تنها به عبادت و رياضت مي‏پرداخت و در اجتماع حضور فعّالي نداشت؟ يا اينكه او علم و حلم، جنگ و زهد، آخرت و دنيا، تعقل و عزت نفس و فقر و غنا را با هم يك جا جمع كرده بود و يك فرد با كامل‌ترين ظرفيت انساني‏اش بود؟ اصولاً اسلام براي كمال بشر، هدفي جز به فعليت رساندن تمامي استعدادهاي بالقوه‏اش ندارد و علی (ع) يگانة تاريخ در بهره‏مندي از تمام ظرفيت الهي‏اش بود. بر سالكان كوي حق است كه به امام خود اقتدا كنند و درس سلوك از او گيرند كه براي هدايت بشري بهترين راهنما و الگو است.

مهدی
2013_07_28, 05:55 PM
تعريف عرفان در لغت و اصطلاح


عرفان در لغت، به معنای شناختن، آگاه شدن، دانستن و بازشناسي آمده است و بيشتر به مفهوم شناخت و معرفت حق سبحانه استعمال مي‏شود (صادقی ارزگانی،1384، ص 21-22).
راغب اصفهاني (1416 ق، ص 560) در مفردات الفاظ قرآن كريم، معرفت و عرفان را ادراك شيء با انديشيدن و تدبر در اثر آن دانسته است.
عرفان در اصطلاح، ‌علم و ادراك خاص است كه از راه تزكية نفس و تصفية جان به دست مي‏آيد؛ يعني از طريق سير و سلوك، مكاشفاتي نصيب سالك مي‏شود كه از وقايع و حقايق هستي حكايت مي‏كند و نيازمند تفسير است (صادقی ارزگانی، 1384، ص 22).
البته گاهي عرفان به مفهوم عام، يعني وقوف به دقايق رموز چيزي (مقابل علم سطحي و قشري) است.

مهدی
2013_07_28, 06:00 PM
تقسيمات عرفان‌


علم عرفان به دو دسته عرفان نظري و عرفان عملي تقسيم مي‏شود. عرفان نظري، تفسير مشاهدات عارف و يافته‏هاي حضوري و بي واسطة او از حقايق هستي است كه در قالب الفاظ و مفاهيم بيان مي‏شود و گاهي به صورت استدلال‌هاي فلسفي به شكل بحث‏هاي علمي مطرح مي‏گردد. گاهي به ضوابط كشف و شهود نيز عرفان نظري گويند.
عرفان عملي، همان مراحل سير و سلوك است كه نتیجه آن شهود قلبي حقايق هستي است (کاشفی، 1384، ص 18).
عرفان ممكن است سازنده و مثبت يا منفي و مخرب باشد. عرفان مثبت، يك حركت پويا به سمت رشد و تعالي انساني است و همة جنبه‏ها، ظرفيت‏ها و استعدادهاي بشري را رو به تكامل مي‏برد؛ اما عرفان مخرب يا منفي، همان حركت انحرافي از مسير حق و ركود از پله‏هاي انسانيّت و گوشه‏گيري افراطي از جامعه است.
در عرفان منفي، زهدگرايي و رياضت‌هايي كه اين افراد مي‏كشند، بيشتر براي كسب اعتبار و رتبة دنيايي است و به هدف سير و سلوك الهي توجه ندارند.
اين عارف نمایان در صحنه‏هاي سياسي و اجتماعي حاضر نمي‏شوند و بيشتر به گوشه‏گيري مشغول‏ هستند تا تلاش و فعاليت اقتصادي و توجه به اصلاح جامعه.

مهدی
2013_07_28, 06:01 PM
هدف عرفان از ديدگاه امام علی (ع)


عرفان در نظر اميرالمؤمنين (ع) هدفي جز تعالي روح توحيدي افراد ندارد.
امام علی (ع) اساس و شالودة دين، معرفت خداوند و كمال شناخت حضرت حق را تصديق و توحيد الهي مي‏داند كه باعث اخلاص انسان در تمامي مراحل زندگي و انجام همة امور می‌شود:
اول الدين معرفته و كمال المعرفته التصديق به و كمال التصدق به توحيده و كمال توحيده الاخلاص له؛ اساس دين (آغاز دينداري)، شناخت خداوند است و كمال شناخت خداوند، تصديق به وجود او (باور داشتن او) و كمال باور داشتن خدا، اقرار به توحيد و يگانگي اوست و توحيد او با اخلاص نسبت به او تكميل مي‏شود (نهج‌البلاغه، خطبه 1، ص 20).
بنابراين، براي رسيدن به اخلاص بايد فرد مؤمن ابتدا ايمان خود را كامل نمايد تا به بينش توحيدي برسد و براي هيچ كس يا هيچ چيز در مقابل خداوند، ارزشي قائل نشود؛ بلكه تنها به سوی معبود و محبوب حقيقي حركت نمايد.
پس عبادت كه همان تسليم و خضوع در برابر معبود است، از احساس وابستگي وجود و كمال عبد به معبود ناشي مي‏شود و اين برخاسته از معرفت است (جعفری، 1358، ج 2، ص 53).

مهدی
2013_07_28, 06:03 PM
ضرورت و اهميت بررسي شاخصه‏ هاي عرفان امام علی (ع)


بيشتر عرفا مدّعي ‏اند كه عرفان خود را با واسطه از امام المتقّين، علی (ع) گرفته‏اند و سر سلسلة خود را به زهد حضرت متصل مي‏دانند. از طرفي بدعت‌ها، آداب ظاهري و زهدگرايي‏هاي افراطي در ميان گروه‌هاي مختلف آنان هرگز با روحية حق‌مداري، شريعت‌گرايي و تعادل اجتماعي حضرت علی (ع) سازگار نیست؛ بنابراين، براي آشنايي سالكان حق از مسير صحيح سير و سلوك و بازشناسي عرفان مثبت و سازنده از عرفان منفي و مخرب، شناسايي شاخصه‏هاي عرفان امام علی (ع) يك ضرورت به نظر مي‏رسد. حضرت علی (ع) در اين مورد مي‏فرماید:
ألا و انّ لكّل مأموم اماماً يقتدي به و سيتضيء به نور علمه؛ آگاه باشيد كه هر شخصي را پيشوايي است كه به او اقتدا مي‌كند و از نور دانش او روشني مي‌جويد (نهج‌البلاغه، نامه 45، ص 394).
بنابراين، بايد دستورات و برنامه‏هاي عرفان ناب را از امام العارفين (ع) دريافت كرد و به گوش جان سپرد.
از طرفي، اگر ما بخواهيم به كمال انساني خودمان برسيم، بايد بدانيم كه سيماي معنوي انسان كامل چگونه سيمايي است و مشخصات آن چيست تا جامعة خودمان را همان گونه بسازيم و اگر ما انسان كامل را نشناسيم، قطعاً نمي‏توانيم يك مسلمان كامل باشيم (مطهری، 1362، ص 6).

ادامه دارد!

مهدی
2013_07_30, 04:07 PM
محورهاي عرفان امام علی (ع)‌ در نهج‌البلاغه



الف. توحید محوری

توحید محوری از تمامي سخنان حضرت آشکار است. هر بحث و برهانی كه مطرح مي‏شود و آنچه از تعاليم آسماني از قلب مباركش بر زبانش جاري مي‏گردد، حول پیرامون «لا اله الا الله» است.
امام المتقين، علی (ع) در ابتدا درس توحيدي را به سالك الي الله گوشزد مي‏نمايد:‌
الحمدلله العلّي عن شبه المخلوقين؛ حمد و سپاس خدايي را كه از شباهت داشتن به مخلوقين والاتر است (خطبه 213، ص 310).
نفي شباهت از خداوند بدون هيچ قيدي بيان شده است؛ بنابراين، تمامي شئون شباهت را نهي مي‏كند، مانند: شباهت در وجود، خلق، هيئت، صورت، حيات و ممات. در واقع، نفي شباهت به نوعي بيان قدرت و تسلّط خداوند بر تمام هستي است.
وقتي حقيقت توحيد بر قلب سالك مستولي شد، شرك از ميان مي‏رود. آن گاه سالك همه جا فقط او را مي‏بيند؛ پس رعايت حقوق الهي براي او بسيار مهم مي‌شود. حضرت مي‏فرمايد:
طوبي لنفس ادّت الي رب‌ها فرض‌ها؛ خوشا به حال كسي كه حقوق الهي را ادا نمايد (نامه 45، ص 396).
كسي كه حقوق الهي را ادا نمايد، به مرحله‏اي مي‏رسد كه همواره خداوند را بر اعمالش ناظر مي‏بیند؛ بنابراين، راه تجاوز و سركشي را بر خود مي‏بندد و توفيق مي‏يابد كه همواره در پرتوی «ياد الهي به اطمینان و آرامش برسد» [الا به ذکر الله تطمئن القلوب؛ (رعد، 28)].
أفيضوا في ذكر الله فانّه احسن الذّكر؛ همواره به ياد خدا باشيد كه بهترين ذكرهاست (آمدی تمیمی، 1407، ج 1، ص 147).
از نظر اميرالمؤمنين، انسان موّحد بينش عميق و معرفت كافي به ساحت مقدس ربوبي دارد؛ بنابراين، تفكّر توحيدي او تمام امور جهان را در يد حكمت الهي مي‏بيند و لذا هرگز زبان به اعتراض نمي‏گشايد. در حالي كه بسيارند كساني كه به دليل ضعف معرفتي ناله و شكايت دارند و همواره نسبت به همه چيز معترض هستند.

مهدی
2013_07_30, 04:08 PM
كلام عميق امام علی (ع) اين گونه است:‌
التوّحيد الاّ تتوهمه و العدل ألاّ تتّهمه؛ توحيد آن است كه خدا را در وهم نياوري و عدل آن است كه او را متّهم نکنی (حکمت 470، ص 530).
علاوه بر اينكه فرد موّحد، خداوند را متّهم نمي‏کند و لب به شكايت نمي‏گشايد، تمام اموال و نعمت‌هایش را هديه‏اي الهي مي‏بيند و مالك حقيقي آن را خداوند می‌داند و هيچ قدرت و مؤثري در جهان را شريك خداوند نمي‏پندارد، حتّي خودش را مالك خودش نمي‏داند؛ بنابراين، اطاعت از دستورات الهي و انواع بخشش‌ها و حقوق واجبه، مانند خمس، زكات و غیره براي او آسان مي‏شود و جايي براي بهانه‌تراشي و عذر آوردن باقي نمي‏ماند؛ چرا كه بنده همواره به دنبال اجراي اوامر مولاي خود است. اگر نعمتي يا مقامي هم از او سلب شد، آن را تكليفي الهي مي‏داند كه برداشته شده و نه تنها ناراحت نيست؛ بلكه شكرگزار است. امام الموحدّين علی (ع) مي‏فرمايد:‌
انّا لا نملك مع الله شيئاً و لا نملك الاّ ما ملكنا، فمتي ملّكنا ما هو املك به منّا كلّفنا و متي اخذه منّا وضع تكليفه عنّا؛ ما برابر خدا مالك چيزي نيستيم و مالك چيزي نمي‏شويم، جز آنچه او به ما بخشيده است. پس چون خدا چيزي به ما ببخشد كه خود سزاوارتر است، وظايفي نيز به عهدة ما گذاشته است و چون آن را از ما گرفت، تكليف خود را از ما برداشته است (حکمت 404، ص 520).
نكته مهم اين است كه لازمة چنين توحيدي كه سراسر زندگي فرد را تحت تأثير قرار دهد، يك نوع شناخت و بينش عميق است؛ پس وقتي توحيدمحوري در گفتار و رفتار حاصل مي‏شود كه شخص داراي معرفتي عميق نسبت به خالق باشد. حضرت علی (ع) مي‌فرمايد:
من عرف الله توحّد؛ هر كس خدا را شناخت، او را يكتا بداند (موحد شود) (آمدی تمیمی، 1407، ج 2، ص 158).

مهدی
2013_07_30, 04:09 PM
در نگاه امام علی (ع) آغاز دينداري با شناخت خداوند و معرفت او صورت مي‏پذيرد و كامل شدن اين شناخت با ورود ايمان به قلب فرد مؤمن است كه تمام گرايشات و اميال او از همين نقطه سر چشمه مي‌گيرد. نشانة توحيد كامل نيز اين است كه در عمل، گفتار و نيّت خود فقط خداوند را در نظر داشته و همواره اخلاص ورزد. وقتي به عظمت و قدرت خداوند معرفت پيدا كرد و كوچكي خود را شناخت، حتماً در مقابل ساحت ملكوتي دربار الهي سر تعظيم فرود خواهد آورد و خضوع و خشوع در او نمايان خواهد شد. وقتي فرد به اين مرحله رسيد، بي‏چون و چرا دستورات الهي را اجرا خواهد كرد و از نواهي او پرهيز خواهد نمود. اين شناخت، نه تنها در گفتار و اعمال، بلكه در حالات قلبي او نيز نفوذ خواهد داشت.
وقتي معرفت حاصل شد، با اعتراف به عجز مخلوق همراه است و نوعي محبّت و خشوع نسبت به قدرت برتر در او ايجاد مي‏شود (جوادی آملی، 1372، ص 19-20). سعدي مي‏گويد:
گر اهل معرفتي هر چه بنگري خوب است
كه هر چه دوست كند همچو دوست محبوب است
حضرت آيت الله بهجت جملة جالبي در اين رابطه دارند:‌
خداشناس مطيع خدا مي‏شود و سر و كار با او دارد و موافق رضاي او عمل مي‏كند و در آنچه نمي‏داند، توقف مي‏نمايد تا بداند و آن به آن استعلام مي‏نمايد و عمل مي‏كند و عملش از روي دليل و توقفش از روي عدم دليل است (بهداروند، 1357، ص 106).
او مطيع اوامر خداوند مي‏شود و توحيدمحوري او به همة زندگي‏اش جهت مي‏دهد و اگر اين چنين نباشد، دچار شرك و گمراهي خواهد شد؛ بنابراين، موحد از دستورات الهي پيش نمي‌رود و عقب هم نمي‏ماند و در مقابل خالق خاضع مي‏شود. امام خميني (ره) نيز مي‏فرمايد:
كسي كه قلبش ايمان به عدم الهي جز «الله» دارد، گرايش به غير خدا نكند، ستايش ديگران نكند و خوف و هراسي از غير خدا نداشته باشد (همان، ص 53).
همچنين ايشان در نامه‏اي كه به فرزندش احمد نوشته، اين گونه سفارش كرده است:
ديگران براي هر دانشمند، ثروتمند و قدرتمندي تعظیم مي‏كنند و گاهي بالاتر از آنچه براي معبود مي‏كنند [ستايش مي‏نمايند]، از هر كس استمداد و استعانت مي‏جويند و از قدرت حق غفلت دارند، تو دلت را به خدا بسپار و مؤثري جز او ندان (همان، ص 53-54).
وقتي حقيقت توحيد بر قلب عارف مستولي شد، شرك از آن رخت مي‏بندد.

ادامه دارد!

مهدی
2013_08_01, 02:13 PM
ب. ولايت مداري


ولايت در لغت به معني قرب است و در اصطلاح به معني تدبير و سرپرستي است. ولايت به دو گونه تكويني و تشريعي اجرا مي‏شود. ولايت تكويني، تدبير عوالم وجود و تصرف مستقيم در كائنات است و ولايت تشريعي به معني سرپرستي از طريق وضع قوانين و دستوراتي است كه از ارادة تشريعي خداوند سرچشمه گرفته است (شیخ الرئیس کرمانی، 1385، ص 208).
قرب الي الله توسط تولّي به ولايت اوليای دين صورت مي‏گيرد. تولّي به معني خودسپاري است و سالك در اثر ارتباط با وليّ قرب و كثرت تقاضا از او و خالص‏تر شدن درجة تولي نسبت به وليّ قرب، به عبوديت نزديك مي‏شود؛ چرا كه وليّ، هدايت كل تاريخ انساني را به عهده دارد و همة انسان‌ها را با تمام ضعف‌ها و ظرفيت‌هايشان مي‏شناسد و تصرف مستقيم در آنان مي‏نمايد و به عبارت ديگر، نه تنها راه را نشان مي‏دهد، بلكه آنان را به مقصد حقيقي مي‏رساند؛ بنابراين، عصمت لازمة اوست. او انسان كاملي است كه براي هدايت ديگر انسان‌ها برگزيده شده است. در واقع، وليّ حلقۀ اتصال دنيا و آخرت است [أين السبب المتصل بين الارض و السماء (مفاتیح الجنان، دعای ندبه، ص 1041)]، خليفۀ الله و اسم اعظم است، معدن كلمات الهي است [و كل شيء أحصيناه في امام مبين (یس، 12)].

مهدی
2013_08_01, 02:14 PM
معیارهای ولیّ الهی از نظر نهج البلاغه عبارت است از:

1. وليّ خدا قطب عالم امكان است.
حضرت مي‏فرمايد:
أنّ محليّ منها محلّ القطب من الرّحا؛ جايگاه من چون محور آسياب است به آسياب (خطبه 3، ص 28).
2. انسان كامل جامع تمام علوم است.
يا كميل ... ها ان‌ها هنا لعلماً جمّاً لو اصبت له حملة؛ اي كميل! ... اينجا علم فراواني است (اشاره به سينة مباركش كرد). كاش افراد شايسته‏اي مي‏يافتم و به آن‌ها تعليم مي‏دادم (حکمت 147، ص 470).
3. او خليفة الله است.
اولئك خلفاء الله في ارضه و الدّعاه الي دينه؛ آنان (اهل البيت) جانشينان خدا بر روي زمين هستند و دعوت‌كنندگان به سوي دين او (همان، ص 472).
4. مؤيد به روح القدس است.
من نور وحي و رسالت را مي‏ديدم و رايحة نبوت را استشمام مي‏كردم (خطبه 192، ص 284).
5. حجّت خداوند بر بندگان است.
بلي لا تخلوا الارض من قائم لله بحجّۀ، امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مغموراً؛ آري، زمين خالي از حجّت خدا نيست يا آشكار و مشهور است يا در حال تقيه است و پنهان (حکمت 147، ص 470).
6. كمال عالم وجود است.
فانّا صنايع ربنّا و الخلق بعد صنائع لنا؛ ما آفريدگان پروردگارمان هستيم و خلايق بعد از آن تربيت شده و پرورده‏هاي ما هستند (نامه 28، ص 366).
بر سالك كوي حق لازم است كه به چنين ولايتي سر سپارد تا به قرب الهي نائل شود. پاي در پشت قدم وليّ قرب نهد و در حركت به سوي كمال از چراغ هدايت او بهره گيرد.

مهدی
2013_08_01, 02:14 PM
از ديدگاه امام علی (ع)، سالك هرگز بدون راهنمايي و دستگيري وليّ الهي به قلّه عرفان، كمال انساني و معرفت حقيقي نخواهد رسيد:
عليكم بطّاعه أئمّتكم، فانّهم الشّهداء‌ عليكم اليوم و الشفعاء لكم عندالله تعالي غداً؛ بر شما باد! به پيروي از پيشوايانتان، زيرا آنان امروز گواهان بر اعمالتان هستند و فرداي قيامت نزد خداوند شفاعت‌كنندگان شما هستند (آمدی تمیمی، 1407، ج 2، ص 26).
انّما الأئمّة قوّام الله علي خلقه، و عرفائه علي عباده و لا يدخل الجنّه الاّ من عرفهم و عرفوه و لا يدخل النّار الاّ من انكرهم و انكروه؛ به طور قطع امامان شيعه نمايندگان خدا بر آفريده‏هاي او هستند و او را به بندگانش مي‏شناسانند و هيچ كس داخل بهشت نشود، مگر آنكه امامان شيعه را بشناسد و آنان هم او را به نيكي بشناسند و وارد دوزخ نشود، مگر كسي كه انكار امامان كند و آنان نيز او را انكار نمايند (همان، ج 1، ص 270).
سفارش حضرت علی (ع) به سالكان الي الله اين است كه راه سلوك بدون پيروي از ولايت امكان ندارد؛ پس آنان كه از اين راه منحرف شده‏اند، به خطا رفته‏اند و هلاك خواهند شد. بنابراين، ولايت محوري از شاخصه‏هاي مهم عرفاني است و عارف بدون آن همچون سيركنندة در گمراهي است.
نحن الشّعار و الاصحاب و الخزنة و الابواب و لا تؤتي البيوت الاّ من أبوابها فمن أتاها من غير ابوابها سمّي سارقاً؛ ما محرم اسرار حق و ياران راستين و گنجينه‏ها و درهاي علوم پيامبريم، هيچ كس به خانه‏اي مگر از درش وارد نمي‏شود و كسي كه از غير در وارد شود، سارق است (خطبه 154، ص 202).

مهدی
2013_08_01, 02:16 PM
همچنين:
‌انظروا اهل بيت نبيّكم فألزموا سَمْتَهم و اتّبعوا اثرهم، فلن يخرجوكم من هدي و لن يعيدكم في ردي، فإن لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا و لا تسبقوهم فتضلّوا و لا تتأخّروا عنهم فتهلكوا؛ به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام برمي‏دارند، برويد. قدم جاي قدمشان بگذاريد. هرگز آن‌ها شما را از راه هدايت بيرون نمي‏‏برند و به پستي و هلاكت باز نمي‏گردانند. اگر سکوت كردند، سكوت كنيد و اگر قيام كردند، قيام كنيد. از آن‌ها پيشي نگيريد كه گمراه مي‏شويد و از آن عقب نمانيد كه نابود مي‏شويد (خطبه 97، ص 128).
فيهم كرائم القرآن و هم كنوز الرحمن، ان نطقوا صدقوا و ان صمتوا لم يسبقوا؛ آيات كريمة قرآن در شأن و منزلت اهل بيت نازل شده است و آن‌ها گنج‌هاي علوم خداوند رحمان هستند. اگر سخن بگويند، راست است و اگر سكوت كردند، از آن‌ها سبقت گرفته نشود (خطبه 154، ص 202).
آيا رشته‏اي محكم‌تر از گنجينة علوم الهي مي‏تواند راه مقصود را نمايان سازد، خطراتش را نشان دهد و مشكلاتش را بيان كند؟ آيا علم حقيقي و سلوك واقعي جز از طريق وليّ الهي كه از اهل بيت نبي است و داراي عصمت لدّني می‌باشد، امكان‌پذير است؟ ‌اكنون دانسته مي‏شود كه چرا علی (ع) مي‏فرمايد: «اي مردم! از من بپرسيد، زيرا من راه‌هاي آسمان را بهتر از راه‌هاي زمين مي‏دانم». او به مرتبة غيب آگاه‌تر از مرتبة شهود است. بدون واسطه درك حقايق هستي كرده و قلّه‏اي است كه امواج معارف از دامنه‏هايش سرازير است. آنان كه از راه ولايت منحرف شده‏اند، در پيمودن راه بندگي نيز به خطا رفته‏اند. اينجا اهميت سخن مولی آشكار مي‏شود كه فرمود:‌
العامل به غیر علم كالسّائر علي غير طريق ... الاّ بعداً من حاجته؛ عمل‌كننده بدون آگاهي مانند كسي است كه به بي‌راهه مي‏رود، هر چه تلاش كند، از مقصد دورتر مي‏شود (همان).

ادامه دارد!!!

مهدی
2013_08_03, 03:13 PM
ج. نهايت بندگي و اخلاص



برخي از عارف‌نمايان اعتقاد دارند، که وقتي سالك به مرتبه‏اي برسد كه قطب گردد و جزء ابرار يا اوتاد شود، از خطاب امر و نهي الهي بيرون مي‏آيد و مي‏تواند شريعت‌گريز باشد. اينان شريعت را پوسته و ظاهري مي‏دانند كه آن را كنار گذشته و به حقيقت و طريقت رسيده‏اند و احكام شريعت را براي تازه‌كاران مي‏دانند (کاشفی، 1384، ص 44-46). همچنين معتقدند شريعت نردبان رسیدن به مقامات معنوي است و بعد از آن، احتياجي به شریعت نيست؛ بنابراين، بر خود لازم نمي‏دانند كه نماز بخوانند يا روزه بگيرند (ناظم‌زاده، 1374، ص 95). گاهي نيز آداب و شرايطي بر عبادات مي‏افزايند يا بدعت‌هايي در دين پديد مي‏آورند و پا از حدود احكام الهي فراتر مي‏نهند.
امام علی (ع)‌ با آنكه در قلّه ملكوت ايستاده بود تا آخرين لحظه زندگي دنيايي خويش، لحظه‌اي از وظيفة بندگي خود كوتاه نيامد تا آنجا كه در محراب عبادت به شهادت رسيد. عبادت او، نه عبادت تجّار بود و نه عبادت خائفان، بلكه عبادت احرار بود.
مناجات شعبانيه، مناجات‏هاي او در نخلستان كوفه، گريستن‌هاي بي‌حد و حصر او در مناجات با خداوند و پاي‌بندي به حدود شرع تا آخرين لحظة زندگي او را ممتاز و يگانة جهان كرده است.
ايمان و امان و مذهبش بود نماز در وقت عروج، مركبش بود نماز
هنگام كه هنگامة آن كـار رسيد چون بوسه ميان دو لبش بود نماز (همان، ص 365)

مهدی
2013_08_03, 03:13 PM
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي‏نويسد:
علي عابدترين مردم بود و از همه مردم بيشتر نماز و روزه به جا مي‏آورد و ديگران از او نماز، نافله و ادعيه مي‏آموختند (ابن ابی الحدید، 1379، ج 1، ص 22).
از ديدگاه امام علی (ع) اداي حقوق الهي و پاي‌بند بودن به احكام و شريعت، نه به دليل منفعت‌طلبي است و نه رنج‌گريزي (از شكنجه‌هاي آخرت)، بلكه به خاطر شكر منعم و به دنبال حقيقت‌جويي فطرت انساني است. بنابراين، ايشان مي‏فرمايد:
العبادة الخالصۀ ان لا يرجوا الرّجل الاّ ربّه و لا يخاف الاّ ذنبه؛ عبادت خالص آن است كه مرد اميدي به غير پروردگارش و ترسي از غير گناهش نداشته باشد (همان، ج 1، ص 116)
از اين فراز بر مي‏آيد که وقتی عبادت انسان را به غايت بندگي مي‏رساند كه با اخلاص و فقط براي رضاي خداوند باشد؛ در اين صورت، مؤمن فقط از گناهان خويش بيم دارد كه دور‌كنندة او از مسير الي الله‏ است و نه چيز ديگر. ایشان در التزام و اهتمام به فرایض فرمود:‌
لا عبادۀ كأداء ‌الفرض؛ هيچ پرستشي مانند به جا آوردن واجب نيست (ناظم‌زاده قمی، 1375، ص 384).
غايت بندگي، را هم طاعت و فرمان‌برداري معرفی نمود: «غاية العبادة الطاعة» (همان، ص 386).

مهدی
2013_08_03, 03:14 PM
د. زهد و آخرت‌گرايي در كنار تلاش اقتصادي

امیرالمؤمنین (ع) همانند برخي عارف‌نمايان نيست كه به دليل زهد و رهبانيت از اجتماع فاصله گرفته‏ باشد. او علاوه بر عبادت، نماز، ذكر و عدم دنياگرايي، در مزارع و كشتزارهاي بسياري به آباداني زمين، حفر چاه، كاشتن درخت و غیره پرداخت و با وجود ثروت فراوان، نه تنها هيچ تعلّقي به آن نداشت؛ بلكه همه را در راه خداوند انفاق نمود (همان، 1374، ص 135).
او در كنار گفتن اين سخن كه:
ايّها الناس، انظروا الي الدنيا نظر الزاهدين فيها؛ اي مردم! به دنيا چون زاهدين بنگريد (همان، ص 135).
اين كلام را هم فرموده است:
يا بنیانی اخاف عليك الفقر فاستعذ بالله منه؛ فرزندم! من از خطر فقر بر تو مي‏ترسم، پس از آن به خدا پناه ببر (حکمت 319، ص 504).
زهد علی (ع) از غناي نفس او ناشي شده است. او كسي بود كه روزي چهار هزار دينار طلا به فقرا صدقه مي‏داد و همان روز از گرسنگي سنگ به شكم مي‏بست (ناظم‌زاده قمی، 1374، ص 318). بنابراين، زهد او براي خودنمايي و فقرنمايي نبود؛ بلكه براي اعتلاي انسانيت بود.
زهد علی (ع) مسئوليت‌پذيري است. تلاش براي كسب حلال، خدمت به مردم، رفع نيازمندي حاجتمدان و از همه بالاتر، كسب رضايت الهي است و هرگز از محدودة دستورات الهي فراتر نمي‏رود.
تلاش براي ايجاد چنين روحيه‏اي بسياري از مشكلات زندگي انسان را حل خواهد نمود. اين دستور براي همة انسان‌هايي است كه خواستار آرامش در زندگي‏ هستند و از بسياري از امراض روحي مانند افسردگي، يأس، ترس و غیره شكايت دارند و آن اینکه: تأسف نخوردن بر گذشته و دل نبستن به آينده‌اي كه هنوز نيامده است.

مهدی
2013_08_03, 11:15 PM
بنابراين، ايشان مي‏فرمايد:
من زهد في الدّنيا استهان بالمصيبات؛ هر كسي در دنيا زهد ورزد، مصيبت‌ها را ناچيز می‌شمرد (حکمت 31، ص 448).
زاهد آن نيست كه گوشه‏گيري كرده و از نعمت‌هاي الهي بهره نمي‏برد؛ بلكه زاهد از نعمت‌ها بهره مي‏برد و شكرگزار است، از محارم مي‏پرهيزد، آرزوي دست‌نايافتني او را در وهم و خيال نمي‏افكند، بلكه واقع‌انديش است.
امام علي(ع) مي‌فرمايد:
ليس للعقال ان يكون شاخصاً الاّ في ثلاث: مرّمة لمعاش أو خطوة في معاد، او لذّۀ في غير مُحّرَم؛ خردمند را شايسته نيست كه جز در يكي از اين سه مورد به صحنه آيد: سامان دادن به زندگي، برداشت گامي در راه معاد، لذت بردن بدون ارتكاب گناه (حکمت 390، ص 518).

ادامه دارد...!

مهدی
2013_08_05, 06:30 PM
ه‍. جهاد و حضور فعّالانه در اجتماع



اسلام به همة جنبه‏ هاي وجودي بشر توجه كرده و رشد همه جانبة انسان را خواستار است. جهاد با استكبار خارجي براي اعتلاي حق و كمك به محرومان و دفاع از حقيقت ايمان از نظر اسلام داراي ارزش فراوان است.
حضرت نه تنها به جهاد تشويق مي‏كرد؛ بلكه خود يكّه‌تاز ميدان نبرد حق عليه باطل بود و كسي در تاريخ به اندازة علی (ع)‌ در راه مبارزه با انحرافات، كج‌روي‌ها و استبدادها به جهاد و مبارزه نپرداخت. در نظر ايشان، مجاهد با زبان، اموال، جان و به عبارتي، با تمام قدرت در راه خداوند مبارزه مي‏كند و تمام دارايي و سرماية وجودي‏اش را با خداوند معامله مي‏نمايد: ‌به هدف اعتلاي اسلام.
الله الله في الجهاد باموالكم و انفسكم و ألسنتكم في سبيل الله؛ خدا را خدا را! در جهاد به اموالتان، جان‌هايتان و زبان‌هايتان در راه خدا (نامه 47، ص 398).
عارف حقيقي، زهد را در گوشه‌گيري از جامعه نمي‌داند، بلكه در متن جامعه حضور فعال دارد و نمونة بارز آن جهاد در راه حق با جبهة باطل است و اين چنين محبت و عشق واقعي خويش را به حضرت حق، اثبات مي‏كند.

مهدی
2013_08_05, 06:31 PM
و. بها دادن به تعقل و عزت نفس


سعدي در گلستان (بی‌تا، ص 229) خود مي‏گويد: «تلميذ بي‌ارادت عاشق بي‌زر است و روندة بي‏معرفت مرغ بي‏پر».
شهيد مطهري (1362، ص 160) در اين باره كلامي زيبا دارد:‌ «علی (ع) هرگز عقل را تحقير نمي‏‏‏كند».
اين جمله معناي عميقي دارد و آن اين است كه در منطق علی (ع) عقل جايگاه ويژه‏اي دارد: زيرا رساننده انسان به كمال و ميزان تشخيص حق از باطل است. حضرت علی (ع) مي‏فرمايد:
لا شرف كالعلم؛ هيچ شرافتي، همچون علم نيست (حکمت 113، ص 462).
من مات منكم علي فراشه و هو علي معرفة حق ربّه و حق رسوله و اهل بيته مات شهيداً؛ هر كس بر بستر خانه‏اش بميرد و در حالي كه به حق پروردگارش و رسول و اهل بیتش معرفت داشته باشد؛ شهید مرده است (خطبه 190، ص 266).
همچنين يكي از شاخصه‏هاي عرفان حضرت علی (ع) بها دادن به عزت نفس و كرامت انساني است. در روش علی (ع) عزت نفس و كرامت انساني، راه رسيدن به كمال است و تخلّف از آن، انسان را به ورطة نابودي مي‏كشاند.
اكرم نفسك عن كلّ دنيّة و ان ساقتك الي الّرغائب فإنّك لن تعتاض به ما تبذل من نفسك عوض؛ نفس خويش را از هر پستي برتر و بالاتر بدار، هر چند تو را به مقصد برساند؛ زيرا تو هرگز نمي‏تواني در عوض آنچه از آبرو و شخصيت خود كه در اين راه مي‏دهي، بهايي به دست آوري (نامه 31، ص 378).
بنابراين، از ديدگاه امام علی (ع) آبرو و شخصيت مؤمن در پرتوی عزت نفس او تأمين مي‏شود و هيچ ارزشي بالاتر از آن براي انسان وجود ندارد.

ادامه دارد...!

مهدی
2013_08_07, 10:02 PM
ز. تهذيب نفس



جهاد اكبر (مبارزه با هواي نفس) در كنار جهاد اصغر (مبارزه با دشمنان) مي‏تواند يك عارف را كامل کند؛ چرا كه عرفان مثبت و آنچه مورد نظر مكتب اسلام است، اين است كه يك انسان از تمام ظرفيت‏هاي خدادادي‏اش استفاده نمايد و در مبارزه با دشمن دروني و بيروني هر دو در كنار هم تلاش نمايد. بنابراين، هم آنان كه تنها به فكر جنگ و خونريزي‏اند و از جهاد با نفس غافل شده‏اند، از حقيقت انساني خود دور مانده‏اند و هم عارفاني كه از صحنه جنگ و نبرد با دشمن شانه خالي نموده‏اند؛ لذا حضرت علی (ع) در نهج البلاغه چنين مي‏فرمايد:‌
و الجهاد منها (من دعائم الايمان) علي اربع شعب: علي الامر بالمعروف و النّهي عن المنكر و الصّدق في المواطن و شنئآن الفاسقين، فمن امر با لمعروف شد ظهور المؤمنين و من نهي عن المنكر أرغم انوف الكافرين و من صدق في المواطن قضي ما عليه و من شنئيء الفاسقين و غضب لله غضب الله له و أرضاه يوم القيامۀ؛ جهاد از پايه‏هاي ايمان، داراي چهار قسمت است: ‌امر به معروف و نهي از منكر، صدق و راستي در هنگامة نبرد، كينه و دشمني با فاسقان. آنكه امر به معروف كند، پشت مؤمنان را محكم كرده و آنكه نهي از منكر نمايد، بيني كافران را به خاك ماليده است و كسي كه در ميدان‌هاي نبرد صادقانه بايستد، وظيفه‏اش را انجام داده است و آنكه فاسقان را دشمن بدارد و به خاطر خدا خشم گيرد، خداوند به خاطر او خشم كند و او را در روز قيامت خشنود خواهد کرد (حکمت 31، ص 448).
سفارش امام العارفين به سالك راه حق چنين است:
فارفض الدنيا، فانّ حبّ الدنيا يعمي و يصم و يبكم و يذلّ الرّقاب؛ دنيا را رها كن كه دنيادوستي انسان را كور، كر، لال و خوار مي‌کند (محمدی ری‌شهری، 1379، ص 1704).
حضرت آگاهي مي‏دهد به سالك كه همواره قيمت نفس خويش را با آنچه نزد پروردگارش است، معامله كند و قدر و ارزش خود را با چيزي فروتر از آن، يعني دنيا معامله نكند كه در اين صورت، در اين تجارت ضرر كرده و سرمايه وجودي‏اش را به بهاي كم از دست داده است.

مهدی
2013_08_07, 10:04 PM
اكنون مهم‌ترين مراحل تهذيب نفس را از نظر امام علی (ع) بيان مي‌كنيم:



1.توبه


عارفان مي‏گويند: اولين مرحلة تهذيب نفس توبه است. امام علی (ع) در پاسخ كسي كه از ايشان تقاضاي موعظه كرد، فرمودند:
‌لاتكن ممّن يرجوا الاخرة به غیر العمل و يرجّي التّوبه به طول الأمل ... إن عرضت له شهوة أسلف المعصية و سّوف التّوبه؛ از كساني مباش كه بدون عمل اميد به سعادت آخرت دارند و به واسطة آرزوهاي بلند اميد قبول توبه را دارند... اگر شهوت به او رد كند نافرماني و معصيت را پيش گيرد و توبه را پشت سراندازد (حکمت 150، ص 472).
بنابراين، اصل مهم در توبه و بازگشت به سوي خداوند اين است كه فرد توبه‏اي نصوح و حقيقي نمايد، به گونه‏اي كه در مقابل گناه و شهوت نلغزد و دلخوش به قبول توبه و از غافلان نشود.

مهدی
2013_08_07, 10:04 PM
2. تقوی



در تهذيب نفس دومين گام (پس از توبه) تقوی است.
التّقي رئيس الاخلاق؛ تقوی، رئيس اخلاق است (حکمت 410، ص 520).

3. صبر

حضرت علی (ع) در بيان صبر (شكيبايي و تحّمل) مي‏فرمايد:‌
الصبر صبران: صبر علي ما نكره و صبر عمّا تحبّ؛ صبر بر دو گونه است: صبر بر آنچه كراهت داري و صبر بر چيزي كه دوست داري (حکمت 55، ص 452).
انسان‏ها عموماً در دو جايگاه دچار عدم شكيبايي مي‏شوند: اول، هنگام مصيبت يا بلا يا رخدادي كه خوشايند آن‌ها نيست كه اغلب زبان به ناسپاسي و شكايت مي‏گشايند و دوم، هنگامي كه يك خوشي يا رخداد خوشايند در انتظار آن‌هاست و گاهي براي رسيدن به آن حاضر مي‏شوند که مرتكب گناه يا خطا بشوند و براي به دست آوردن آن هر كاري را انجام دهند؛ بنابراين، حضرت علی (ع) صبر را دو گونه معرفي مي‏نمايد: صبر بر آنچه كراهت داري و آنچه دوست داري.
پايه‏هاي صبر در نظر علی (ع) چنين است:‌
و الصبر منها علي اربع شعب: ‌علي الشوق و الشّفق، و الزهد و الترقّب، فمن اشتاق الي الجنّه سلا عن الشّهوات و من اشفق من النار اجتنب المحّرمات و من زهد في الدنيا استهان بالمصيبات و من ارتقب الموت سارع الي الخيرات؛
صبر بر چهار چیز است: ‌اشتياق، ترس، زهد و انتظار. پس هر كس مشتاق بهشت است، از خواهش‌هاي نفساني به دور است و هر كس از آتش دوزخ بهراسد، از محرمات دوري كند و هر كس در دنيا زهد ورزد، مصيبت‌ها را سبك شمارد و هر كس كه منتظر مرگ باشد، به سوي نيكي‌ها بشتابد (حکمت 31، ص 448).

مهدی
2013_08_07, 10:06 PM
نتيجه‌گیری


عرفان را علم و ادراكي دانستيم كه از راه تزكية نفس و تصفية جان به دست مي‏آيد. از طريق سير و سلوك، مكاشفاتي بر عارف مي‏شود كه حقايق هستي را شهود مي‏نمايد.
گفتيم بررسي شاخصه‏هاي عرفان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه امري مطلوب براي يافتن معيار عرفان سازنده و مثبت، از عرفان منفي و مخرب است. مهم‌ترين شاخصه‏هاي عرفان امام علی (ع) توحيد‌محوري و اخلاص در همة امور، ولايت‌مداري حول محور اهل بيت (ع) تلاش اقتصادي در كنار آخرت‌گرايي، حضور فعّالانه در اجتماع، جهاد عليه باطل، بها دادن به عقل، عزّت نفس و تهذيب نفس و تزكيه است.

تبیان
فهرست منابع
1. قرآن كريم.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي.
3. ابن ابي الحديد، عبدالحميد بن هبه (1379)، شرح نهج‌البلاغه، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران: نشرني.
4. اسداللهي، يدالله (1384)، تجلي عبوديت در مقام معرفت، قم: صحيفة خرد.
5. آمدي تميمي، عبدالواحد (1407 ق)، غررالحكم و دررالكلم، لبنان: مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.
6. انصاريان، علي (1357)، الدليل علي موضوعات نهج‌البلاغه، تهران: انتشارات مفيد.
7. بهداروند، محمدمهدي (1357)، رواق سحر، بي‏جا: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ نزسا.
8. بيات، محمدحسين (1374)، مباني عرفان و تصّوف، تهران: انتشارات علامه طباطبايي.
9. بی‌نام (1363)، معجم الفاظ قرآن كريم، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
10. جعفري، محمدتقی (1358)، شرح نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
11. جوادي آملي، عبدالله (1372)، تحرير تمهيد القواعد (نوشته صائن الدين علي بن محمد التركه)، ويراستار حميد پارشا، قم: انتشارات الزهرا.
12. دشتي، محمد (بی‌تا)، فرهنگ موضوعات كلي نهج البلاغه، قم: مؤسسه تحقيقاتي امیرالمؤمنين.
13. راغب اصفهاني، ابي القاسم الحسين بن محمد، (‌1416 ق)، مفردات الفاظ قرآن، بیروت: دارالقلم.
14. سعدي شيرازي، شيخ مصلح الدين (بی‌تا)، گلستان، (از نسخة محمدعلي فروغي)، بي‏جا: انتشارات جاويدان.
15. شيخ الرئيس كرماني، عباس (1385)، طور تجلّي، قم: انتشارات عصر ظهور.
16. صادقي ارزگاني، محمدامين (1384)، آموزه‏هاي عرفاني از منظر امام علی (ع)، قم: مؤسسه بوستان كتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم).
17. عطار نيشابوري، محمدبن ابراهيم (1370)، تذكرۀ الاولياء (نسخة نيكلسون)، تهران:‌ انتشارات صفي عليشاه.
18. كاشفي، محمدرضا (1384)، عرفان و تصوف، قم: دفتر نشر فرهنگ معارف.
19. محمدي ري‌شهري، محمد (1379)، ميزان الحكمۀ، ترجمه حميدرضا شيخي، قم: دارالحديث.
20. مطهري، مرتضي (1362)، انسان كامل، قم: دفتر انتشارات اسلامي.
21. ناظم زادة قمي، سيد اصغر (1374)، علی (ع) آيينه عرفان، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.
22. ______________ (1375)، جلوه‏هاي حكمت (گزيده موضوعي كلمات امیرالمؤمنین-)ع قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه.