PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آرایشگاه اینترنتی رایگان



مهدی
2013_07_21, 11:40 PM
بسم رب المزکّی و المطهّر



اینقدر که به آرایش مو و پوست و لباست اهمیت می دهی همینقدر هم به فکر آرایش روح و دل و جانت هستی؟

اگر هستی که ترا زهی سعادت! دست ما را هم بگیرید!
اگر هم که مثل من دلت آکنده از سیاهی و روحت انباشته از پلیدی است، بیش از این غم آنچه از دستت رفته را نخور، نخست با ناامیدی وداع کن و نبوسیده بگذارش کنار؛ آنگاه خدا رو شکر کن که هنوز زنده ای و تا دمی فرو می آید و می رود فرصت جبران داری.

از قافله خوبان جا مانده ای، بسیار خوب! این چاره دارد. کافی است دست دلت را بگذاری در دست کیمیاگرانی چون پیامبر و اهل بیت علیهم السلام.

نشنیده ای که آن پیامبر آب و آیینه فرمود: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.
با کلام جان بخشش می فرماید: آمده ام تا بذر کرامت های اخلاقی را در زمین دلها بکارم و باغبان کشتزار وجود آدمیان باشم، تا مبادا آلاف و علوف هرزه ای در گوشه و کنار این مزرع آباد کرده الهی بروید.
هر فضیلت اخلاقی به مثابه یک آرایه ای روحی است، لباسی بر قامت جان که وجود آدمی را از زشتیها و پلشتیها می پیراید و به خوبیها و کرامت ها می آراید.

مهدی
2013_07_21, 11:42 PM
حیف نیست خلعتی را که خدا و اهل بیت علیهم السلام برای زینت ارواح من و تو دوخته اند دیگران بپوشند.

جسم ناقص الخلقه را شاید بتوان با آرایش و پیرایش ظاهری پوشانید اما نقص عضو روح ناقص الخلقه را چگونه می خواهی برطرف کنی؟
اینجا اما در پی آرایشیم، آراستگی روح و جان به به خلعت فضایل اخلاقی و دیبای سلوک قرآنی.
این پنجره به مثابه یک آرایشگاه اخلاقی مجازی است که به روی مشتریان همیشگی مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام گشوده شده است.
در خاتمه باید بگویم که مبنا و طراز ما در این نگاره های سلسله وار، کتاب گرانسنگ "تحلیه" تالیف استاد اخلاق، کریم محمود حقیقی از شاگردان عارف ربانی آیت الله نجابت است، که می کوشد سلوک قرآنی را با زبانی هنرمندانه و بیانی ادیبانه به تصویر کشد.

مهدی
2013_07_21, 11:44 PM
شستشو در برکه اخلاق

مبنا و طراز ما در این نگاره های سلسله وار، کتاب گرانسنگ "تحلیه" تالیف استاد اخلاق، کریم محمود حقیقی از شاگردان عارف ربانی آیت الله نجابت است، که می کوشد سلوک قرآنی را با زبانی هنرمندانه و بیانی ادیبانه به تصویر کشد.


به نام آن ربّ که همه پیرایش ها و آرایش ها از اوست و او خود ذاتی مطهّر و جمیل است و خواهد که بندگانش را به پاکی و جمال و زیبایی برساند و هر چند بدین صفات مقرّب شویم بدان ذات مقرّب گشته ایم.

باری ای عزیز! اگر در این رهگذر که پیامبران و صالحین پشت سرنهادند با ما هم سفری، از گذشته خاطراتی داری که با نفس و شیطان سازش داشتی، و در هوی و هوس غوطه می خوردی؟ سپاس دار خدا را که بر اینها پشت کردی و با خدای خویش آشتی نمودی.
مزرع دل را خار و خس ریشه دوانیده بود؛ تو همه را از بن برکندی و در این سرزمین، انقلابی به وجود آوردی؛ خاکش زیر و رو کردی؛ اکنون به حمدالله از آن خار و خس اثری نیست؛ ولی دانی که اینجا باران رحمت می بارد، و نسیم حیات و زندگی می وزد؟ تو اگر در این سرزمین نهالی نشانی، بوته گلی نپروری؛ صحرا را بی درخت و گیاه، بی لذت بینی.
خواهم که در این دفتر با هم آیین گل نشانی آموزیم؛ و طریق نهال پروری دانیم، تا بوستان و گلستان سازیم و به جاوید برآن نازیم.

مهدی
2013_07_21, 11:47 PM
آبگیر را از لجن و لای بزدودی، آبهای آلوده را بیرون ریختی، اکنون تمام سطح آبگیر پاک است؛ ولی دانی که آبگیر چون خالی بود دل را صفایی ندهد؛ باید آب را برانیم تا در آبگیر ریزد و جان را از برکت آن صفا خیزد.
با تو گفته بودم که حرکت به سوی بزرگی است که همه بزرگی ها از اوست او مالک الملوک است؛ او بر آسمانها و زمین سلطنت میراند. به درگاه چنین بزرگی جز با آرایش جان و دل نتوان بار یافت؛ و در این دفتر سخن از این آرایش است.

تو چون از آلایش ها پاک به درآمدی، به راه رستگاری افتادی که:
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا(الشمس/9) وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا(الشمس/10)

«به تحقیق رستگار شد آن که خویشتن بپیراست و بی بهره ماند آنکه خویش را در تباهی نهاد».

ارسال انبیاء را، هدفی بود آن هدف تزکیه نفوس و سپس آشنایی با معرفت است که تو اولی را پشت سر نهادی پس بدان که:
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَكِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ(الجمعة/2)

«اوست که برانگیخت در امی ها رسولی را از ایشان، می خواند برایشان آیاتش را و پاک می سازد ایشان را؛ و می آموزد به ایشان کتاب و حکمت را؛ به راستی که در پیش بودند در گمراهی آشکار».

دیگر آنکه بر بهشت جاودان بدر آمدی، بهشت خلد بر تو مبارک باد.
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ مَنْ تَزَكَّى(طه/76)
«آن بهشت های جاوید که بر آنها نهرها جاریست جاودانند در آن و آن پاداش آن کس است که پاک شد.»
این نعمت عظیم، فضل خدای کریم بود بر تو. بر این راه بمان تا بر بساط تجلی ذات و صفات درآیی. اگر لطف خدای با تو نبود کی توانی بر این منزل اندر آبی.

مهدی
2013_07_21, 11:49 PM
... و َلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ یزَكِّی مَنْ یشَاءُ ... (النور/21)
«و اگر نبود فضل خدا و رحمتش بر شما، هیچکس از شما پاک نمی شد ولی خدا پاک می کند هر که را بخواهد».
دانی گروهی را خدا در آخرت ننگرد و سخن نگوید و پاک نسازد و در درد فراق همی سوزند. از قرآن بشنو:

... أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَلَا یكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلَا یزَكِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(آل عمران/77)
«آنان را در آخرت هیچ بهره نیست و خدا با ایشان سخن نگوید و به ایشان ننگرد و روز رستاخیز پاکشان نسازد و مر ایشان را عذابی دردناک است».

تو را پس شکر باید که از اینان نیستی؛ بر این دولت هر چند سپاس داری اندک است.
هم اکنون کمر بربند که راه در پیش است و صبح طالع می گردد و نسیم بامدادی می وزد و ساربان ندای الرحیل سرداده؛ مرکب رهوار آماده ساز و لگام و افسار محکم بربند و پای بر رکاب گذار که منازل بسیار در پیش داریم.



ادامه دارد...!!!

مهدی
2013_07_23, 10:31 AM
فضیلت صمت و سکوت


«ما یَلفِظُ مِن قولٍ اِلاّ لَدَیهِ رَقیبٌ عَتید» 1
« بیرون نیفکند از دهن هیچ سخنی إلاّ آن را که نزد آنست نگهبانی آماده.»

و چون است که بر این نگهبان نهراسی و بر سخنت نیندیشی؟!
اگر اندیشیده سخن گویی، گفتار خواه و ناخواه کوتاه شود که خوبان کم گویند و گزیده و از اندکشان جهان پر، تو نیز اگر خواهی با ایشان باشی.


کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پُر (نظامی)


و در کافی از زبان امام رضا علیه السلام آمده است:
«از نشانه های فهم، بردباری و دانش و خاموشی است. به راستی که خاموشی دری است از درهای حکمت. خاموشی دوستی آورد و آن راهنمای هر خوبی است.»
بسا از جمله ای که در جمعی گفتی و بس روزها سرگرم مانی و از فراغت باز ایستی.
بسا از گفتنی صد شِنفتن یابی.
بسا از کلامی هزار پیامی شنوی.
بساز از گشایش بحثی، جمعی را به جنجال کشی.
لب بر هم نه و از هزار فتنه در امان مان!
سخن کز دهان ناهمایون جهد چون ماری است کز خانه بیرون جهد
نگه دار از او خویشتن چون سِزد که نزدیکتر را سبکتر گزد (اسدی طوسی)



امام صادق علیه السلام فرمود که لقمان با پسرش گفت که ای فرزند! اگر پنداری سخن از نقره است، به راستی که خموشی از طلاست. تو ندانی که لذت انس و حزن و محبت و معرفت و تفکر درنخواهی یافت الاّ با سکوت.
این خبر از زبان محمد علیهم السلام بشنو:
«زبانت را نگه دار که این دستگیری است که از خود می نمایی.»
سپس فرمود: «هیچ بنده ای حقیقت ایمان را نشناسد تا زبان خود را در بند نیاورد.»

مهدی
2013_07_23, 10:33 AM
نسخه ای را وقتی برای خود تجویز نمودم که بسیار سخنم از حنجره بر لب نرسید و تعطیل ماند. دانی آن نسخه ارزشمند بچه بود؟ هر چه را فصد گفتن آمد، با خود گفتم: به تو چه؟ دیدم ای شگفتا! بسیار کلام است که اصلاً به من مربوط نیست. فضولی است، لغو است و لهو است. ای عزیز! همگی کار بس داریم. رها کن حرف دیگران را؛ کار خود را باش که مسیح علیه السلام فرمود:

«جز در ذکر خداوند، سخن بسیار نگویید؛ زیرا آنان که جز در ذکر سخن بسیار گویند، دلهاشان سخت است و خود نمی دانند.» این زبان بس فتنه گر است. او را بپای که همه اعضاء بدن تو از آن در هراسند.
فرمود رسول خدا علیه السلام:
«روزی نباشد جز آن که هر عضوی از اعضاء تن در برابر زبان کُرنش کند و گوید خدا را! مبادا فردای قیامت من برای تو عذاب کشم.»
تو معرفت و حکمت خواهی، تا اهل مراقبه و تفکر باشی. هیچ کدام این مقامات با جنجال و قیل و قال نسازد. بنگر به فرموده پیامبر که درود خدا بر او باد:
«هرگاه شخصی را خاموش و موقّر دیدید، بدون نزدیک شوید، حکمت به وی آموخته شده است.»
از ابوذر است که می فرمود:
«ای دانشجو! به راستی که این زبان کلید خیر و شرّ است. زبانت را مُهر کن چنان که بر طلا و نقره ات مُهر می نهی.»
و از امام رضا علیه السلام نقل شده است که:
«هر مردی در بنی اسرائیل می خواست عابد شود، بیش از ده سال خاموشی می گزید.»

مهدی
2013_07_23, 10:36 AM
اگر این عادت بر تو مستولی شده که دهانت بدون اذن قلبت به سخت پردازد، گوش دار تا نسخه دیگر نویسم! این عادت از زبان بازگیر و تا ملولش نیابی، عادتی دیگر بدو آموز.

عادتش ده مادام به ذکر مشغول شود که این عضله سرخ روی با همه چالاکیش، به دو کار نتواند پرداخت. بشنو که این نسخه را از نزد معصوم ششم امام صادق علیه السلام دارم.

«زبان خود را به وسیله اشتغال به ذکر، از آنچه خداوند منع نموده بازدارید؛ همچون گفتارهای بیهوده و ناحقی که سرانجام اهلش، خلود در دوزخ است، به دعا بچسبید؛ زیرا مسلمانان برای انجام حوائج خود وسیله ای بهتر از دعا و زاری به درگاهش ندارند.»
وهمی دان که خاموشی گاه برای جلوگیری از لغزش و گناه بُوَد که این در خور هر سالک و مبتدی بُوَد و زمانی خاموشی از ادب حضور بود؛ همچون خاموشی در قرائت کلام محبوب که فرمود:
«وَ اِذا قُرِیءَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَهُ وَ اَنصِتُوا لَعَلَّکُم تُرحَمُون»2
«و چون قرآن خوانده شود، بدان گوش دارید و خاموش باشید؛ شاید که شما را رحمت کنند.»
و یا در حضور عالم و عارف که تا خاموش و ساکت نباشی، بهره نبری و همه این خاموشی ها وسیله ای بود تا تو را در حضور محبوب برد؛ آنجا که حضور و شهود بر تو ظاهر شود و خواه و ناخواه خاموش شوی که این مقام، مقام هیبت است.
«وَ خَشَعَتِ الاَصواتُ لِلرَّحمنِ فَلا تَسمَع اِلاّ هَمساً.3

«و پست همی شود آوازها برای خداوند بخشنده. پس نشنوی مگر آواز آهسته».



امید که مقام اول، بدین مقامت کشاند که اول را تا نیاوری، خدایت به این مقام نرساند. و باش که ادب سکوت را نه تنها در ظاهر که در باطن نیز رعایت کنی که بسا در بیرون اهل سکوتی و در درون یک دنیا جنجال داری. در جنجال بیرون، به خلوت درون توان آمد؛ ولی در غوغای درون، به کجا پناه بری؟

مهدی
2013_07_23, 10:43 AM
و ما را در این مقال سر این است که آن غوغای درون خاموش کنیم و جنجال آن بنشانیم تا تو را جمعیت و حضوری دست دهد. در پایان بشنو از مصباح الشریعه کلام امامت را از زبان امام صادق علیه السلام:
«خاموشی شعار پژوهندگانی است که می خواهند در حقایق آفرینش و شگفتی هایش سیر کنند و آن کلید راحتی دنیا و آخرت است و در آن رضایت خداست و سبکی حساب و مصونیت از گناهان و لغزشهاست. خاموشی را خداوند پوششی بر جاهل و زینتی برای عالم قرار داده. در خاموش، هوی کارسازی ندارد و تربیتی برای نفس و شیرینی عبادت و زوال سختی دل و داشتن عفاف است.
پس از هر سخن اضافی زبانت را بر بَند؛ به ویژه آنگه که اهل سخن نیابی. بگو برای خدا و درباره خدا. ربیع بن حیثم کاغذی در پیش روی داشت و هر چه می گفت، در آن می نوشت. بعد سخنان خوب و بد را بازشناسی می کرد و سپس با خود می گفت: آه! آه! که خاموشان نجات یافتند. یکی از اصحاب پیامبر سنگ ریزه ای زر زبان می گذاشت. هر آن وقت می خواست ذکر خدا کند، آن را از دهان بیرون می آورد و سخن می گفت. بیشتر صحابه پیامبر مانند غریق نفس می کشیدند و در سخن همچون بیماران بودند. به راستی که انگیزه هلاک خلق، کلام و رهایی ایشان در سکوت است. پس ای خوش به حال آن کس که معرفت عیب و حسن سخن و علم سکوت و فوائد آن را دارد. چه، این از اخلاق انبیاء و شعار اصفیاء است. هر آن کس دانش ارزش کلام را دانست، بیشتر اوقات در خاموشی است و هر آن کس ارزش خاموشی را باز داند، سخن گفتن و سکوتش همه عبادت بود و بر این عبادت، کسی جز خداوند بزرگ آگهی ندارد.»


1- سوره ق، آیه 18.
2- سوره اعراف، آیه 204.
3- سوره طه، آیه 108.

ادامه دارد...http://shahrequran.ir/images/smilies/%21%21%21.gif