PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : قطره ای از صبر و کرامت امام حسن مجتبی(ع)



صبور
2013_07_21, 04:02 PM
http://quranct.com/gallery/images/3/1_1705520224322771652371018537226812198146.jpg




قطره ای از صبر و کرامت امام حسن مجتبی(ع)

نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی






اشاره: آن چه بیش از دیگر ویژگی های امام حسن مجتبی علیه السلام -در مدت 48 سال حیات پر برکتش و پس از شهادت - از برجستگی برخوردار بود، صبوری و حلم آن حضرت بود که تاثیر بسزایی در زندگی وی و پیروانش داشت. امام حسن علیه السلام آن گونه صبور بود که صبوری وی زبانزد عام و خاص شد و ضرب المثل ((حلم الحسنیه)) درباره وی رواج یافت. در این گفتار برآنیم تا نتایج درخشان حلم را در زندگی امام حسن علیه السلام بنگریم.

صبور
2013_07_21, 04:05 PM
حلم امام حسن علیه السلام


امام حسن علیه السلام و سایر امامان علیهم السلام فرهیخته و تربیت شده مکتب قرآن بودند، چنان که در روایت آمده: کنیزی شاخه گلی را به امام حسن علیه السلام اهدا نمود، آن حضرت او را آزاد کرد، انس بن مالک به آن حضرت عرض کرد: «آیا شما برای یک شاخه گل ناچیز، او را آزاد کردید؟» امام حسن علیه السلام در پاسخ فرمود: «أدبنا الله تعالی* خداوند ما را چنین تربیت کرده است، آن جا که می فرماید: «وإذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها أو ردوها* هنگامی که کسی به شما تحیت گوید، پاسخ او را به طور بهتر، یا همان گونه بدهید.»(1) پاسخ بهتر همان آزاد کردن اوست.»(2) حلم امام حسن علیه السلام از آیات قرآن نشأت گرفته بود، از جمله از این آیه که خداوند می فرماید: «ادفع بالتی هی أحسن فإذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم* ناپسندی را با نیکی دفع کن، که ناگاه خواهی دید همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است.»(3)
خصلت حلم امام حسن علیه السلام در حدی بود که مروان یکی از دشمنان پر کینه خاندان رسالت، که امام حسن علیه السلام را بسیار رنج داد و آزرد، گفت: «این کارها را با کسی انجام دادم که حلم خویشتن داری او با کوه ها برابری می کند.»(4)
امام حسن علیه السلام در عصر حکومت خودکامه معاویه، در وضعیتی قرار گرفت که اگر صلح تحمیلی را (که به معنای آتش بس و متارکه جنگ موقت، مشروط به شرایط بود) نمی پذیرفت و با خصلت والای حلم و صبر انقلابی، با آن برخورد نمی کرد، کیان تشیع در خطری عظیم و جان همه شیعیان در معرض نابودی جدی قرار می گرفت. از این رو، در پاسخ به معترضان فرمود: «وای بر شما! شما نمی دانید که من چه کرده ام، سوگند به خدا پذیرش صلح من برای شیعیانم بهتر است از آن چه خورشید بر آن می تابد و غروب می کند...».(5) شاید بر همین اساس بود که پیامبر صلی الله علیه و آله با بینش جهانی و پیش بینی وسیعی که داشت، در شأن امام حسن علیه السلام فرمود: «لو کان العقل رجلا لکان الحسن* اگر عقل، خود را به صورت مردی نشان دهد، آن مرد، حسن علیه السلام است».(6)

صبور
2013_07_21, 04:08 PM
رفتار پر صلابت



پر واضح است که داشتن خصلت حلم، یک قانون غالبی است نه دائمی، باید موارد را شناخت و بر اساس ضوابط اسلامی با آن برخورد کرد، در بعضی از موارد باید سد حلم را شکست و فریاد زد و شدت عمل نشان داد، در آن مواردی که حلم موجب سوء استفاده گمراهان گردد، چرا که همیشه افرادی هستند که از شیوه حلم بزرگان، سوء استفاده می کنند. در این گونه موارد باید در برابر آن ها شدت عمل نشان داد، تا ایجاد مزاحمت نکنند، لذا در زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام ملاحظه می کنیم، در عین آن که به حلم معروف بود، در بعضی از موارد، فریادی چون صاعقه داشت که تار و پود دشمنان را می سوزانید. به عنوان نمونه پس از ماجرای صلح تحمیلی، معاویه به کوفه آمد و در میان ازدحام جمعیت برفراز منبر رفت، در ضمن گفتارش با گستاخی بی شرمانه ای از امیرمؤمنان علی علیه السلام بدگویی نمود، هنوز سخن او به پایان نرسیده بود که امام حسن علیه السلام بر پله آن منبر ایستاد، و خطاب به معاویه فریاد زد: «ای پسر هند جگر خوار! آیا تو از امیرمؤمنان علی علیه السلام بدگویی می کنی، با این که پیامبر صلی الله علیه و آله در شأن او فرمود: «من سب علیا فقد سبنی و من سبنی فقد سب الله و من سب الله ادخل نار جهنم و له عذاب عظیم * هر که به علی علیه السلام ناسزا گوید، به من ناسزا گفته و کسی که به من ناسزا گوید، به خدا ناسزا گفته و کسی که به خدا ناسزا گوید، خداوند او را برای همیشه وارد دوزخ میکند، و او در آن جا گرفتار عذاب بزرگ الهی است». آن گاه امام حسن علیه السلام از منبر پایین آمد و به عنوان اعتراض از مسجد خارج شد.(7) برخوردهای پر صلابت امام حسن علیه السلام در برابر معاویه و مزدوران او، بسیار است. که به همین یک نمونه بسنده شد.(8)

صبور
2013_07_21, 04:09 PM
فعالیت در امور سیاسی


اینک این سؤال مطرح می شود که امام حسن علیه السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارش حضرت علی علیه السلام با آن حضرت ده سال امامت کرد، تنها شش ماه و چهار روز خلافت و حکومت نمود و سپس از کوفه به مدینه و از سیاست و حکومت دوری نموده و انزوا را برگزید، آیا این روش که نشأت گرفته از حلم او بود، کناره گیری از سیاست نیست؟
پاسخ به طور خلاصه این است که شرایط و جوی که دشمنان و بدخواهان ، و حتی دوستان، برای آن حضرت ایجاد کردند، آن حضرت را قهرا از سیاست و حکومت داری کنار زدند، نه این که خودش کنار رفت و هرگز حلم او باعث این کار نشد، بلکه شرایط و صلاح اسلام، چنین اقتضاء می کرد، از این رو در مدینه نیز در فرصت های مناسب، مطالب را به طور صریح بیان می کرد و با روش معاویه مخالفت می نمود، به همین دلیل معاویه نتوانست وجود آن حضرت را تحمل کند و با پیام های محرمانه اش، جعده دختر اشعث را که همسر امام حسن علیه السلام بود، واداشت تا آن حضرت را مسموم نماید. شهادت جانسوز او بزرگترین دلیل بر دخالت او در سیاست و صلابت او در طاغوت زدایی است، چنان که حلم او نیز در این راستا بود.

صبور
2013_07_21, 04:11 PM
پی نوشت ها :


1- نساء/ 86
2- مناقب آل ابی طالب ج 4 ص 18
3- فصلت/ 34
4- منتهی الآمال ج 1 ص 171
5- بحار ج 44 ص 19«والله الذی عملت خیر لشیعتی مما طلعت علیه الشمس أو غربت».
6- فرائد السمطین ج2 ص 68
7- احتجاج طبرسی ج 1 ص 420/بحار ج 44 ص 91
8- برای اطلاع بیشتر در این مورد، به کتاب های زیر مراجعه کنید: احتجاج طبرسی ،ج 1، ص 398 تا 420/بحار؛ ج44،ص 70تا 109 /کشف الغمه،ج 2، ص 144 تا 152
منبع: ماهنامه قرآنی نسیم وحی
راسخون

ملکوت
2013_07_21, 05:04 PM
اسوه اخلاق حسنه (امام حسن مجتبي(ع)


مرحوم شيخ صدوق در كتاب امالى به سند خود از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:

حسن بن على(ع)عابدترين مردم زمان خود و زاهدترين آنها و برترين آنها بود، و چنان بود كه وقتى حج‏ به جاى مى‏آورد، پياده به حج مى‏ رفت و گاهى نيز پاى برهنه راه مى‏رفت.

و چنان بود كه وقتى ياد مرگ مى‏كرد مى‏گريست، و چون ياد قبر مى ‏نمود مى‏ گريست، و چون از قيامت و بعث و نشور ياد مى ‏كرد مى ‏گريست، و چون متذكر عبور و گذشت از صراط-در قيامت- مى‏ شد مى ‏گريست. و هر گاه به ياد توقف در پيشگاه خداى تعالى در محشر مى‏افتاد، فريادى مى‏زد و روى زمين مى‏افتاد...

و چون به نماز مى‏ ايستاد بندهاى بدنش مى ‏لرزيد، و چون نام بهشت و جهنم نزد او برده مى‏ شد مضطرب و نگران مى ‏شد و از خداى تعالى رسيدن به بهشت و دورى از جهنم را درخواست مى‏ كرد... و هرگاه در وقت ‏خواندن قرآن به جمله‏« يا ايها الذين آمنوا» مى‏رسيد مى‏ گفت: « لبيك اللهم لبيك‏»...

و پيوسته در هر حالى كه كسى آن حضرت را مى‏ديد به ذكر خدا مشغول بود، و از همه مردم راستگوتر، و در نطق و بيان از همه كس فصيح تر بود... (1)

ملکوت
2013_07_21, 05:05 PM
تواضع و فروتنى آن حضرت


ابن شهرآشوب در مناقب و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه و ديگران به سند خود روايت كرده‏اند كه امام حسن بن على(ع) بر جمعى از فقرا (4)عبور كرد كه روى زمين نشسته و تكه‏هاى نانى در پيش روى خود گذارده و مى‏خوردند، و چون آن حضرت را ديدند تعارف كرده گفتند:

هلم يابن بنت رسول الله الى الغداء»!؛اى پسر دختر رسول خدا بفرما! به صبحانه!

امام(ع) پياده شد و اين آيه را خواند: ان الله لا يحب المستكبرين‏؛بهراستى كه خدا مستكبران را دوست نمى‏دارد!

و سپس شروع كرد به خوردن غذاى آنان و چون سير شدند امام(ع) آنها را به مهمانى خود دعوت كرد و از آنها پذيرايى و اطعام كرده و جامه نيز بر تن آنها پوشانيد، و چون فراغت‏ يافت فرمود:

«الفضل لهم (5)لانهم لم يجدوا غير ما اطعمونى، و نحن نجد اكثر منه‏» (6)؛با همه اينها فضيلت و برترى از آنهاست، زيرا آنها بهغير از آنچه ما را بدان پذيرايى و اطعام كردند چيز ديگرى نداشتند، ولى ما بيش از آنچه داديم باز هم داريم!

ملکوت
2013_07_21, 05:05 PM
انس با قرآن و خوف و خشيت آن حضرت


از كتاب سير اعلام النبلاء ذهبى- يكى از دانشمندان اهل سنت- از ام موسى روايت ‏شده كه گفته: رسم امام حسن بن على(ع) آن بود كه چون به بستر خواب مى‏رفت، سوره كهف را مى‏خواند و مى‏خوابيد. (10)و زمخشرى در كتاب ربيع الابرار روايت كرده كه حسن بن على چنان بود كه چون از وضوى نماز فارغ مى‏شد رنگش تغيير مى‏كرد و مى‏فرمود:

«حق على من اراد ان يدخل على ذى العرش ان يتغير لونه‏.» (9)

شيخ صدوق(ره) در كتاب امالى به سندش از امام رضا(ع) روايت كرده كه فرمود: چون هنگام وفات امام حسن(ع) رسيد، گريست!

به آن حضرت عرض شد: چگونه مى‏گريى با اين كه مقام شما نسبت‏ به رسول خدا(ص) آنگونه است؟ و رسول خدا(ص) درباره شما آن سخنان را فرمود؟ (10)و بيست مرتبه پياده حج ‏به جاى آورده‏اى؟ و سه بار مال خود را با خدا تقسيم كرده‏اى؟

امام(ع) در پاسخ فرمود: «انما ابكى لخصلتين: لهول المطلع و فراق الاحبة‏» (11)؛من به دو جهت مى‏گريم يكى براىوحشت از روز قيامت و ديگرى براى فراق دوستان!

ملکوت
2013_07_21, 05:06 PM
نمونه‏ هايى از كرم و سخاوت امام(ع)


درباره سخاوت امام(ع) روايات زياد و جالبى نقل شده كه برخى از آنها را ذيلا خواهيد خواند، و در حديثى آمده كه امام حسن(ع) هيچ ‏گاه سائلى را رد نكرد و در برابر درخواست او«نه‏» نگفت، و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است كه هيچ ‏گاه سائلى را رد نمى ‏كنيد؟
پاسخ داد:«انى لله سائل و فيه راغب و انا استحيى ان اكون سائلا و ارد سائلا و ان الله تعالى عودنى عادة، عودنى ان يفيض نعمه على، و عودته ان افيض نعمه على الناس، فاخشى ان قطعت العادة ان يمنعني المادة‏»!
؛من سائل درگاه خدا و راغب در پيشگاه اويم، و من شرم دارم كه خود درخواست كننده باشم و سائلى را رد كنم، و خداوند مرا به عادتى معتاد كرده، معتادم كرده كه نعمت هاى خود را بر من فرو ريزد، و من نيز در برابر او معتاد شده ‏ام كه نعمتش را به مردم بدهم، و ترس آن را دارم كه اگر عادتم را ترك كنم اصل آن نعمت را از من دريغ دارد.

ملکوت
2013_07_21, 05:06 PM
نامه پر بركت


ابراهيم بيهقى، يكى از دانشمندان اهل سنت، در كتاب المحاسن و المساوى (20)روايت كرده كه مردى نزد امام حسن(ع) آمده و اظهار نيازى كرد، امام(ع) به او فرمود:

«اذهب فاكتب حاجتك فى رقعة و ارفعها الينا نقضيها لك‏»؛برو و حاجت ‏خود را در نامه ‏اى بنويس و براى ما بفرست ما حاجتت را برمى ‏آوريم!

آن مرد رفت و حاجت‏ خود را در نامه ‏اى نوشته براى امام(ع) ارسال داشت، و آن حضرت دو برابر آنچه را خواسته بود به او عنايت فرمود. شخصى كه در آنجا نشسته بود عرض كرد:

«ما كان اعظم بركة الرقعة عليه يابن رسول الله!» ؛به راستى چه پر بركت ‏بود اين نامه براى اين مرد اى پسر رسول خدا!)

امام(ع) فرمود: بركت او زيادتر بود كه ما را شايسته اين كار خير و بذل و بخشش قرار داد، مگر ندانسته‏اى كه بخشش و خير واقعى، آن است كه بدون سؤال و درخواست ‏باشد، و اما آنچه را پس از درخواست و مسئلت‏ بدهى كه آن را در برابر آبرويش پرداخته‏اى!

ملکوت
2013_07_21, 05:07 PM
زهد امام حسن(ع)




اين داستان را نيز از تاريخ ابن عساكر نقل كرده ‏اند كه از شخصى به نام مدرك بن زياد روايت كرده كه گويد:

ما در باغ هاى ابن عباس بوديم كه امام حسن و امام حسين(ع) و پسران عباس وارد شدند و مقدارى در آن باغ ها گردش كردند، سپس در كنار يكى از جوى‏هاى آن نشستند، آنگاه امام حسن(ع) فرمود:

«يا مدرك هل عندك غذاء»؟؛اى مدرك آيا غذايى دارى؟

عرض كردم: آرى، و به دنبال آن قرص نانى با قدرى نمك و دو شاخه سبزى نزد آن حضرت بردم، و امام(ع) آن را خورده و فرمود:« يا مدرك ما اطيب هذا»؟؛اى مدرك چه غذاى خوبى!

پس از آن غذايى در نهايت ‏خوبى آوردند، و امام(ع) متوجه مدرك شده و به او دستور داد غلامان را جمع كند و آن غذا را نزد آنها بگذارد.

مدرك غلامان را جمع‏آورى كرد و آنها از آن غذا خوردند، ولى امام(ع) چيزى از آن نخورد.

مدرك عرض كرد: چرا از غذا نمى ‏خوريد؟

امام(ع) فرمود: «ان ذاك الطعام احب عندى‏»؛به راستى كه من همان غذا را بيشتر دوست دارم