PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستانهايى از شان نزول قرآن



گل مريم
2013_07_04, 11:56 PM
besmellah3


داستانهايى از شان نزول قرآن

نويسنده : على نورالدينى






مقدمه






الحمد لله رب العالمين والصلوة والسلام على خير خلقه ، محمد و آله اجمعين ؛

خداوند را سپاس ‍ مى گوييم بر اين كه انسان را بيهوده و عبث نيافريد. بلكه بهترين امكانات را در به كمال رسيدن اين انسان خلق كرد. و رسولان و هاديانى همچون انبيا و امام معصوم عليه السلام را مقتداى بشر قرار داد.

و خدا را شاكريم كه بهترين كتاب (قرآن كريم ) را جهت هدايت بشر به بهترين مردمان ، محمد مصطفى عليه السلام نازل فرمود.

كتابى كه به زبان مردم است تا روشن گر آنها و مژده و بشارت راه رفته ، و يادآور فراموش شده ها باشد. و كتابى كه هدايتش براى تمام مردم است (هدى للعالمين ).

پروردگار! تو را بر نعمت هايى كه به من بخشيدى شكر مى كنم چرا كه خود فرمودى :لئن شكرتم لازيدنكم و از گناهانى كه براثر حب دنيا در آن غوطه ورم ،از تو سخت سرافكنده ام و چشم به عفو و رحمت تو بسته ام .

اميد اين دارم كه پدر، مادر، نياكان ،اهل ايمان و به ويژه مرا در سايه رحمت واسعه خود مشمول غفران و آمرزشت قرار دهى چرا كه بيش از همه به عفو و رحمت تو نيازمندم .

معبود! مرا از مغفرت خويش برخوردار ساز و اين اثر را بپذير تا همگان از آن بهره مند گردند.



والسلام و على عباد الله الصالحين
قم - على نور الدينى فروردين

گل مريم
2013_07_05, 12:00 AM
يهوديان لجوج (بقره /89)


وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ (http://shahrequran.ir/showthread.php?569-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%B1-%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%AC%D8%B2%D8%A1-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B5%D9%88%D8%AA&p=4019&viewfull=1#post4019)

از امام صادق عليه السلام درباره آيه مورد بحث نقل شده كه : يهود در كتابهاى خويش ديده بودند كه محل هجرت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بين كوه عير و كوه احد (نام دو كوه در اطراف مدينه .) خواهد بود.

يهود از سرزمين خويش بيرون آمدند و به جستجوى سرزمين مهاجرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله پرداختند. در اين ميان كوهى به نام حداد كه همان احد است ، رسيدند و در همان جا پراكنده شده ، هر يك در جايى مسكن گزيدند؛ بعضى در سرزمين تيما برخى در فدك و عده اى ديگر در خيبر . (پس از مدتى ) آنان كه كه در تيما بودند، ميل ديدار برادران خويش نمودند، در اين اثنا عربى عبور مى كرد، مركبى از او كرايه كردند. او گفت : من شما را از بين كوه عير و احد خواهم برد. به او گفتند: هنگامى كه بين اين دو كوه رسيديم ما را آگاه نما.

همين كه آنان به سرزمين مدينه رسيدند، مرد عرب اعلام كرد كه اين جا همان سرزمين است كه بين دو كوه عير و احد قرار گرفته ، سپس با دست اشاره كرد و گفت : اين عير است و آن هم احد.
يهود از مركب پياده شدند و گفتند ما به مقصود رسيديم ، ديگر احتياجى به مركب تو نيست . به هر كجا مى خواهى برو!

نامه اى به برادران خويش نوشتند كه ما اين جا(بين دو كوه عير و احد) محل هجرت پيامبر عليه السلام را يافتيم شما هم به سوى ما كوچ كنيد! آنان در پاسخ نوشتند كه ما اين جا مسكن گزيده و خانه و اموالى تهيه كرده ايم و از آن سرزمين فاصله اى نداريم هنگامى كه پيامبر موعود مهاجرت نمود به سرعت به سوى شما خواهيم آمد
يهود در سرزمين مدينه مانده اموال فراوانى كسب كردند اين خبر به سلطانى به نام تبع رسيد. او با آن جنگيد. يهود در قلعه هاى خويش متحصن شدند. وى هم آنها را محاصره كرد سپس به آنان امان داد. آنها به نزد سلطان آمدند. تبع كفت من اين سرزمين را پسنديده ام و در اين جا خواهم ماند.آنان در پاسخ گفتند: اين چنين نخواهد شد؛ زيرا اين سرزمين محل هجرت پيامبرى است كه جز او كسى نمى تواند - به عنوان رياست - در اين سرزمين بماند.

تبع گفت : بنابراين ، من از خاندان خويش كسانى را در اين جا قرار خواهم داد. تا هنگامى كه آن پيامبر آمد، وى را يارى نمايند؛ لذا دو قبيله معروف اوس و خزرج را در آن مكان قرار داد، به اموال يهود تجاوز نمودند.

يهوديان به آنها گفتند هنگامى كه محمد صلى الله عليه و آله مبعوث گردد، شما را از سرزمين ما بيرون خواهد كرد و دست شما را از اموال ما قطع خواهند نمود. هنگامى كه محمد صلى الله عليه و آله مبعوث شد. اوس و خزرج كه به نام انصار معروف شده بودند به او ايمان آوردند و يهود وى را انكار نمودند.

گل مريم
2013_07_05, 12:02 AM
سوالاتى درباره (بقره / 97)



قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ
(http://shahrequran.ir/showthread.php?569-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%B1-%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%AC%D8%B2%D8%A1-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B5%D9%88%D8%AA&p=4020&viewfull=1#post4020)
مى گويند روزى ابن صوريا (يكى از بزرگان يهود) و عده اى از يهود فدك نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آمدند و از وى سوالاتى كردند و نشانه هايى پرسيدند كه گواه نبوت و رسالت او بود، و پس از پاسخ هر يك ، صحت جواب را تصديق كردند.

آخرين سوالشان اين بود كه ؛ فرشته اى كه وحى براى تو مى آورد، چه نام دارد؟
ابن صوريا اضافه كرد؛ اگر اين را هم درست پاسخ دهى ايمان مى آورم ! رسول اكرم صلى الله عليه و آله در پاسخ فرمود؛ نام او جبرييل است !

ابن صوريا با اين جواب را صحيح يافت ، گفت ؛ جبرييل دشمن ما است ،او هميشه دستور جهاد و سختى و مشكلات مى آورد، ولى ميكاييل هميشه دستور آسان مى آورد. اگر فرشته وحى ميكاييل بود، ما به تو ايمان مى آورديم .

گل مريم
2013_07_07, 04:05 PM
سوء استفاده از كلمات (بقره /104)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ (http://shahrequran.ir/showthread.php?569-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%B1-%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%AC%D8%B2%D8%A1-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B5%D9%88%D8%AA&p=4023&viewfull=1#post4023)


ابن عباس نقل مى كند:

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول سخن گفتن و بيان آيات و احكام الهى بود، مسلمانان صدر اسلام از او مى خواستند كمى با حوصله سخن بگويد و به آنان مهلت دهد تا بتوانند مطالب حضرت را خوب درك كنند و همچنين خواسته هاى خود را به وى برسانند.

براى اين درخواست از كلمه راعنا كه از ماده الرعى گرفته شده و به معنى مهلت دادن مى باشد، استفاده می كردند، ولى يهود همين كلمه راعنا را از ماده ديگر؛ يعنى الرعونه به كار مى بردند كه به معنى كودنى و احمقى بود، به كار مى بردند.

در اين جا براى يهود رستاخيزى بود تا از اين كلمه كه مسلمانان به معنى صحيحى بكار مى بردند، هنگام سخن گفتن با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله استفاده كنند و معنى دومش را قصد نمايند.

آيه براى از سوء استفاده نازل شد و به مؤمنان دستور دادن كلمه انظرنا - كه همان مهلت را معنى مى بخشد و مترادف كلمه راعنا است - بكار بردند.

گل مريم
2013_07_07, 04:07 PM
تقاضاهاى نابجا (بقره /108)


أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ
(http://shahrequran.ir/showthread.php?569-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%B1-%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%AC%D8%B2%D8%A1-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B5%D9%88%D8%AA&p=4054&viewfull=1#post4054)

ابن عباس مى گويد:
رافع بن حرمله و وهب بن زيد، نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند:

از طرف خداوند نامه اى به عنوان ما بياور تا آن را قرائت نماييم و يا براى ما نهرهايى جارى فرما تا ترا پيروى و تصديق كينم ،

پروردگار بزرگ اين آيه را نازل فرمود و به سؤالات بى اساس ‍ آنها پاسخ گفت .