PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام



گل مريم
2013_06_19, 09:27 PM
besm22

11شعبان، سالروز ولادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) است، او که به گواه تاریخ شباهت فوق العاده ای به پیامبر داشت، روز عاشورا با روحیه جانبازی خاصی که در راه حق از خود نشان داد، رشادت، رزم آوری و بصیرت دینی خویش را به خوبی متجلی کرد .


در چنین روزی حضرت علی اکبر (علیه السلام) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.



مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است . لیلا برای امام حسین علیه السلام پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا ، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست،

تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید: "هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت: " اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه...".


حضرت علی اکبر در کربلا حدود 25 سال داشت.

برخی راویان سن وی را 18 سال و 20 سال هم گفته اند . او اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .


وقتی امام حسین (ع) از منزلگاه «قصر بنی مقاتل» گذشت، روی اسب چشمان او را خوابی ربود و پس از بیداری «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و سه بار این جمله و حمد الهی را تکرار کرد. حضرت علی اکبر وقتی سبب این حمد را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سواری می گوید این کاروان به سوی مرگ می رود. پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. حضرت علی اکبر گفت: «فاننا اذن لا نبالی ان نموت محقین» پس باکی از مرگ در راه حق نداریم!


روز عاشورا پس از شهادت یاران امام، اولین کسی که اجازه میدان طلبید تا جان را فدای دین کند، او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولی از ایثار و روحیه جانبازی او جز این انتظار نبود. وقتی به میدان می رفت، امام حسین در سخنانی سوزناک به آستان الهی، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولی تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد.

علی اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهای شجاعانه ای با انبوه سپاه دشمن داشت. پس از شهادت، امام حسین صورت بر چهره خونین حضرت علی اکبر نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد . حضرت علی اکبر، نزدیکترین شهیدی است که با امام حسین دفن شده است. مدفن او پایین پای اباعبد الله الحسین قرار دارد و به این خاطر ضریح امام شش گوشه است.

مهاجر
2013_06_19, 09:48 PM
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی علی اکبرتر از تو نیست
منطق قبول داشت که با خلق و خوی تو
شخصی میان خلق پیمبرتر از تو نیست
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک باد

زنبق بنفش
2013_06_20, 09:13 AM
http://publicrelations.tums.ac.ir/UserFiles/Image/foto/FARHANGI/aliakbar2.jpg

نامت، تکرار جاودانه مهر است، در هجامه های مکرر درد.
نامت به گل می ماند؛ زیبایی... سکوت... و پرپر شدن.
نامت به شادی می ماند؛ سرور رقصانی که سینه پدر را به گُل می نشاند، وقتی که در ازدحام بی کسی هایش فریاد می شود.
نامت به شادمانی می ماند، علی! حتی در میان هجوم نیزه و تیر و... بی کسی.

http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2082.gif
و به برادر و به یاور. و به پدر بزرگ؛ وقتی که پدر، دلتنگ آغوش گرم محمد0ص) می شود، وقتی که پدر می خواهد به آرامش و سکوت چهره ای فراموش شده در اذهان سنگ شده مردم پناه ببرد. نامت بزرگ است؛ یک بزرگی آرام؛ یک بزرگی بی انتها که ساحل را می شود در زلالی دریای چشمانت یافت... نامت بزرگ است، «اکبر»!
http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2082.gif
نامت به تشنگی می رسد... ؛ درست وقتی که از لبان خشکیده پدر، آب طلب می کنی و مولای تشنگان، نام بلندت را در صفحه اول تشنگان، سرخ می نویسد و از آن جاست که با تشنگی، خویشاوند می شوی می سوزی، خاکستر می شوی و آن گاه، در تاریخ، جاودانگی را حک می کنی.

http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2082.gif

نمی دانم چرا نامت همیشه پس از آب می آید؛ دو واژه بعد از تشنگی؟ کسی که خویشاوند نزدیک زلالی است...، از خانواده دریا، کسی که به کوثر می رسد چرا؟ تشنگی چرا؟!
و پدر هم تشنه است؛ حتی تشنه تر از گریه های پیچیده در خیمه، حتی تشنه تر از غیرت متلاطم شمشیرِ عمو، حتی تشنه تر از... تو.
http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2082.gif


برو، برو پسرم! و چه نزدیک است سیراب شدنت؛ آن هم از دست زیباترین مخلوق هستی، از دست جدّت، محمد صلی الله علیه و آله وسلم برو پسرم!

زنبق بنفش
2013_06_20, 09:21 AM
هلال ماه جبینش از دل شبِ زلفش رخ نمود، ابرهای پلک واره از هم دور شد و برق نگاه یک جفت ستاره، آسمان مهتابی رخسارش را شکافت
این نخستین تصویر از شمایل شهزاد بنی هاشم در قاب نگاه چشم های لیلا علیهاالسلام بود

از وقتی که پنجره چشم هایش را به روی جاده بی انتها نگاه لیلا باز کرده بود، خواب را از دیدگان او ربوده بود؛ نه از آن جهت که دستی باید گهواره بی تابی هایش را تکان می داد و یا جرعه های شیره گل، لبان او را به شبنم می نشاند!
http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2082.gif


لیلا نیز مثل هر زن دیگری، راه و رسم مادری می دانست و سلوک مهربانی می شناخت، اما آن چه در گهواره دستان او تکان می خورد، یک کودک نبود که سپیدی موی مادر را به پای بزرگ شدن خویش بطلبد.

او از هم اینک بزرگ بود!
http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2082.gif
همانند اسم اعظمی که بر وی خطاب می کردند و غیرت بوتُراب را در برق چشمان او به تماشا می نشستند انگار که از هم اکنون با ذوالفقار نگاهش، دروازه های کربلا را می گشود!

آن جلال و جبروتی که کودک لیلا را بر تخت بزرگی و شوکت می نشاند، تکرار خطوط نسخه وجود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر صفحه هستی علی اکبر علیه السلام بود. گویی برگه ای از کتاب جان پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم در پیش چشم لیلای دور مانده از خاتم رُسُل قرار گرفته بود و او در آن نظر نمی افکند و چیزی نمی خواند، جز آن چه به امین اللّه منتسب بود!
http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2082.gif
لیلا دیگر مادر کودک خویش نبود، بلکه دایه کودکی های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شده بود و چه موهبتی برتر از آن که زنی موسپید شود در راه روسپیدی عشق

مگر نه آن که چیزی نخواهد گذشت که کودک رسول واره لیلا، دلاور صحنه های کربلا خواهد شد؟!
http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2082.gif

«هرروز، روز تولد توست»!