PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نوّاب اربعه



گل مريم
2013_06_15, 09:06 AM
besm12




در زمان غيبت صغرى ، چهار تن از بزرگان شيعه وكيل و سفير و نايب خاص ‍ امام زمان عليه السلام بودند كه خدمت آن حضرت مى رسيدند و وكالتشان به خصوص مورد تاييد بود، و پاسخ ‌هاى امام در حاشيه نامه هاى حاوى پرسش ، توسط آنان به دست مردم مى رسيد.

البته غير از اين چهار نفر، وكلاى ديگرى هم از طرف امام عليه السلام در مناطق مختلف بودند كه يا به وسيله همين چهار نفر امور مردم را به عرض ‍ امام زمان عليه السلام مى رساندند و از سوى امام در مورد آنان توقيع هايى صادر شده بود.(المهدى ، ص 182.) و يا به گفته سيد محسن امين ، سفارت اين چهار نفر سفارت عام و مطلق بوده ولى ديگران در موارد خاصى سفارت داشتند، از قبيل ابوالحسن محمّد بن جعفر اسدى و احمد بن اسحاق اشعرى و ابراهيم بن محمّد همدانى و احمد بن حمزة بن اليسع .( اعيان الشيعة ، ج 4، بخش سوم ، ص 21.)

نواب اربعه به ترتيب عبارتند از:

1 - ابوعمرو عثمان بن سعيد عمرى .
2 - ابوجعفر محمّد بن عثمان بن سعيد عمرى .
3 - ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى .
4 - ابوالحسن على بن محمّد سمرى .


allahomma1allahomma25allahomma1

گل مريم
2013_06_17, 09:43 AM
ابوعمرو عثمان بن سعيد فردى گرانقدر و مورد اعتماد مردم و وكيل حضرت هادى و حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام بود،( منتهى المقال ، المهدى ، ص 181.) و به امر امام عليه السلام متصدى كفن و دفن امام عسكرى عليه السلام گرديد.( اعيان الشيعة ، ج 4، بخش سوم ، ص 16.)
وى در سامرا در محله عسكر سكونت داشت و به همين مناسبت به او نيز عسكرى گفته مى شد، و براى آنكه ماءموران دربارى پى به كارها و خدمات او نسبت به امام عليه السلام نبرند روغن فروشى مى كرد( اعيان الشيعة ، ج 4، بخش سوم ، ص 16.) و زمانى كه تماس با امام عسكرى عليه السلام براى شيعه مشكل بود، او اموال را در ظرف هاى روغن مى ريخت و نزد امام مى برد.( بحارالانوار، ج 51، ص 344.)

احمد بن اسحاق قمى مى گويد: خدمت امام هادى عليه السلام عرض كردم من گاهى غايب و گاهى حاضرم ، وقتى هم حضور دارم هميشه نمى توانم خدمتتان برسم ، سخن چه كسى را بپذيرم و فرمان چه شخصى را اطاعت كنم ؟
فرمود: اين ابوعمرو (عثمان بن سعيد عمرى ) مورد اطمينان و امين است ، آنچه به شما بگويد از من مى گويد و آنچه به شما برساند از من مى رساند.
احمد بن اسحاق مى گويد: پس از شهادت امام هادى عليه السلام نزد امام عسكرى عليه السلام رفتم و همان گفته را تكرار كردم ، آن گرامى نيز مانند پدر بزرگوارش فرمود: ابوعمرو امين و مورد اطمينان امام گذشته و مورد اطمينان من در زندگى و پس از مرگ من است ، آنچه به شما بگويد از من گفته و آنچه به شما برساند از من رسانده است .( بحارالانوار، ج 51، ص 344.)
عثمان بن سعيد پس از امام عسكرى به فرمان امام قائم به وكالت و نيابت ادامه داد و شيعيان مسائل خود را نزد او مى بردند و پاسخ امام عليه السلام توسط او به مردم مى رسيد.( المهدى ، ص 181؛ بحارالانوار، ج 51، ص 346.)

گل مريم
2013_06_17, 09:44 AM
مرحوم محقق داماد در كتاب صراط مستقيم نوشته است :

شيخ موثق عثمان بن سعيد عمرى نقل كرده است : ابن ابى غانم قزوينى گفت : "امام عسكرى عليه السلام در حالى كه فرزندى نداشت شهيد شد!" و شيعيان با او نزاع و مجادله كردند و به ناحيه مقدسه امام نامه نوشتند، نامه اى بدون مركب ، يعنى مطالب خود را با قلم خشك روى كاغذ سفيد نوشتند تا پاسخ آن نشانه و آيه و معجزه اى باشد؛ از ناحيه امام عليه السلام جوابى به اين شرح صادر شد:

"بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند ما و شما را از گمراهى و فتنه ها محفوظ بدارد، خبر شك و ترديد گروهى از شما در دين و در ولايت ولى امرشان به ما رسيد، اين خبر ما را متاءثر و اندوهگين ساخت ، البته اين تاءثر براى شماست نه براى خودمان ، زيرا خدا با ماست ، كسى كه از ما دور شود موجب وحشت ما نمى گردد، ما ساخته و پرداخته پروردگارمان هستيم و آفريدگان ساخته و پرداخته ما، چرا در شك غوطه وريد؟ آيا نمى دانيد آنچه از امامان شما رسيده واقع خواهد شد؟

(امامان گذشته خبر دادند كه حضرت قائم عليه السلام غيبت خواهد كرد) آيا نديديد چگونه خدا از زمان حضرت آدم تا زمان امام گذشته همواره پناه گاه هايى قرار داد كه مردم به سوى آنها بروند و نشانه هايى كه مردم به وسيله آنها هدايت يابند، هرگاه پرچمى پنهان شد، پرچمى ديگر آشكار گشت ، و هر وقت ستاره اى افول كرد ستاره اى ديگر درخشيد.
آيا پنداشته ايد كه خداوند پس از آنكه امام گذشته (امام يازدهم ) را قبض روح فرمود و به سوى خود برد، دين خود را باطل و سبب و وسيله ميان خود و خلق را قطع كرده است ؛ هرگز چنين نيست و نخواهد بود تا قيامت برپا گردد و امر خدا ظاهر شود در حالى كه خوشايندشان نباشد.
پس از خدا بپرهيزيد و تسليم ما باشيد و امر را به ما برگردانيد، من شما را نصيحت كردم و خدا گواه بر من و شماست ."( انوار البهية ، ص 324.)

عثمان بن سعيد پيش از وفات ، به فرمان امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف ، فرزند خود ابوجعفر محمّد بن عثمان را به جانشينى خود و نيابت امام معرفى كرد.

گل مريم
2013_06_17, 09:47 AM
محمّد بن عثمان نيز همچون پدر از بزرگان شيعه و در تقوا و عدالت و بزرگوارى مورد اعتماد و احترام شيعيان بود، و قبلا نيز حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام نسبت به او و پدرش اظهار اعتماد و اطمينان فرموده بود، و مرحوم شيخ طوسى مى نويسد: شيعيان بر عدالت و تقوا و امانت او اتفاق داشتند.( بحارالانوار، ج 51، ص 345 و 346؛ غيبت شيخ طوسى ، ص 216 و 219؛ الكنى و الالقاب ، ج 3، ص 230.)

پس از درگذشت نايب اول يعنى عثمان بن سعيد، توقيعى (توقيع يعنى حاشيه نويسى و اصطلاحا به دستورات و نامه هاى خلفا و پادشاهان نيز گفته مى شد. در كتاب هاى علماى شيعه به نامه ها و فرمان هايى كه در زمان غيبت از طرف امام غائب و احيانا بقيه امامان به شيعيان رسيده توقيعات گفته مى شود.) از طرف امام زمان عليه السلام در مورد وفات او و نيابت فرزندش محمّد صادر شد كه ترجمه آن چنين است :

" انّا لله و انا اليه راجعون ، در برابر فرمان او تسليم و به قضاى او راضى هستيم ، پدرت سعادتمند زيست و پسنديده درگذشت ، خداوند او را رحمت كند و به پيشوايان و سرورانش عليهم السلام ملحق سازد، همواره در كار آنان جهد مى ورزيد و در آنچه موجب تقرب به خداى عزيز و جليل و پيشوايان بود مى كوشيد، خداوند روح او را شاد و شاداب دارد و از لغزشش ‍ درگذرد."

و در قسمت ديگر از همين توقيع فرموده است :

"خداوند پاداش تو را بزرگ دارد و به تو در مصيبت ، آرامش نيكو عطا فرمايد، تو مصيبت زده شدى و ما نيز مصيبت زده شديم ، و دورى او تو را و ما را به مصيبت تنهايى و فقدان او مبتلا ساخت ، خداوند او را به رحمت خود در جايگاه و آرامگاهش مسرور سازد. از كمال سعادت پدرت بود كه خداوند فرزندى چون تو را به او عنايت كرد كه پس از او جانشينش گردى و در امورش جانشين او باشى و برايش طلب رحمت و آمرزش نمايى و من خدا را سپاس مى گويم ، همانا دل ها به مكان و منزلت تو و به آنچه خدا در تو و نزد تو قرار داده شاد و خشنود است ، خداوند تو را يارى فرمايد و نيرومند و استوار سازد و موفق بدارد، و سرپرست و مراقب و نگهبان تو باشد."(بحارالانوار، ج 51، ص 349؛ كمال الدين ، ج 2، ص 188؛ غيبت شيخ طوسى ، ص 219 و 220.)

گل مريم
2013_06_17, 09:51 AM
عبدالله بن جعفر حميرى مى گويد: وقتى عثمان بن سعيد درگذشت نامه اى به خطى كه امام قبلا به آن با ما مكاتبه مى كرد براى ما آمد كه در آن ابوجعفر (محمّد بن عثمان بن سعيد عمرى ) به جاى پدر منصوب شده بود.( بحارالانوار، ج 51، ص 349.)
و نيز در توقيعى ديگر امام عليه السلام ضمن پاسخ به سوالهاى اسحاق بن يعقوب كلينى نوشتند:

"و اما محمّد بن عثمان عمرى ، كه خدا از او و از پدرش كه قبلا مى زيست راضى و خشنود باشد، او مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است ." (بحارالانوار، ج 51، ص 349 و 350؛ كشف الغمة ، ج 3، ص 457.)

عبدالله بن جعفر حميرى مى گويد: از محمّد بن عثمان پرسيدم صاحب الامر را ديده اى ؟
فرمود: آرى ، و آخرين ملاقاتم با او كنار بيت الله الحرام بود كه مى گفت :

اءللهمّ اءنجز لى ما وعدتنى

و نيز او را در مستجار ديدم كه مى فرمود:

اءللهمّ انتقم بى اءعدائى .( بحارالانوار، ص 351؛ مستجار محلى است نزديك ركن يمانى و مقابل در كعبه و جايى است كه گناهكاران به آنجا پناه مى برند.)
و نيز محمّد بن عثمان مى فرمود: صاحب الامر عليه السلام هر سال در حج حاضر مى شود، او مردم را مى بيند ولى مردم او را نمى شناسند.(بحارالانوار، ص 350.)

محمّد بن عثمان براى خود قبرى ترتيب داده و آن را با چوب درخت ساج پوشانده بود و روى آن آياتى از قرآن كريم و اسامى ائمه اطهار را نوشته بود و هر روز داخل آن مى شد و يك جزو از قرآن را قرائت مى كرد و بيرون مى آمد.( الكنى و الالقاب ، ج 3، ص 267 و 268.)
اين بزرگوار، پيش از مرگ ، از زمان وفات خود خبر داد و همان روز درگذشت .( الكنى و الالقاب ، ج 3، ص 267 و 268.)
پيش از رحلت ، گروهى از بزرگان شيعه نزد او آمدند وى ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى را به امر امام زمان عليه السلام براى سفارت و ارتباط با امام معرفى كرد و فرمود: او جانشين من است به او مراجعه كنيد.( بحارالانوار، ج 51، ص 354 و 355؛ الغيبة ، ص 326 و 327.)
جناب ابوجعفر محمّد بن عثمان عمرى در سال 305 قمرى رحلت كرد.( همان ، ص 352.)