PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اموزش قواعد عربی



امانی
2020_04_19, 08:30 PM
...1gol.... besm22 ...1gol....

سلام دوستان عزیز شب بر همگی خوشfarfallina-viola

لیست دروس ارائه شده در بخش صرف
۱ . الصفه المشبهه
۲. افعل التفضیل
۳. اسم المکان و الزمان
۴. المذکر و المونث
۵. جمع المذکر السالم
۶. جمع المونث السالم
۷. جمع المکسر
۸. احکام المثنی
۹. اسم الموصول
۱۰. صله الموصول
۱۱.اسما الشرط
۱۲. التصغیر



لیست دروس ارائه شده در بخش نحو
۱. الفاعل
۲. نائب الفاعل
۳. المبتدا و الخبر
۴. اسم کان و اخواتها
۵. اسم کاد و اخواتها
۶. لای نفی جنس
۷. ضمیر شان
۸. الاختصاص
۹. الاستغاثه
۱۰. التنازع
۱۱. المنادی
۱۲. الندبه
۱۳.الترخیم

امانی
2020_04_19, 09:31 PM
....r...o..z صفت مشبه ...3gol....
تعریف صفت : در زبان فارسی یاد گرفتیم که صفت برای بیان ویژگی یک شخص یا یک شیء به کار میرود.
در کل صفت مشبه برای بیان ویژگی ثابت در فرد بکار میرود.

✔✔✔مهمترین نکات صفت مشبه

.s5 دارای اوزانی از قبیل: فعیل / فَعل/ فعلان/ فَعَل میتوان اشاره کرد.
مثال: فعیل( شریف)
فعلان( عطشان )
فَعَل( حَسَن)
فَعل(صبر)
....pa.... هر اسمی که بر این وزن ها می آید اگر معنی صفت بدهد ، بعنوان صفت مشبه نقش میپذیرد. مانند: فَضیله، هَزیمه، حَسَن.

.s5 اگر صفت مشبه بر رنگ و عیب دلالت کند بر این دو وزن افعَل و فَعلاء دلالت میکند:
مثال:
اخضر / خضراء :Mohabbat ازرق/ زرقاء
احمر / حمراء
...ا..8... باید دقت کنید که این دو وزن با اسم تفضیل اشتباه نشود. چون صفت مشبه افعل و فعلاء فقط و فقط بر رنگ و عیب دلالت میکنند در حالیکه اسم تفضیل بر برتری داشتن دلالت دارد.
.s.

امانی
2020_04_21, 10:22 PM
besm18
...3gol....

امانی
2020_04_21, 11:38 PM
star.-
موضوع : نائب فاعل
Narahat111111


اهداف درس:
۱‌. آشنایی با فعل مجهول و نائب فاعل
۲. بیان نحوه ساختن فعل مجهول از فعل معلوم
۳. بیان عوامل حذف فاعل


فاعل: اسمی است مرفوع که فعل تام معلوم قبل از آن ذکر میشود.
که فاعل بصورت اشکال زیر از جمله:
اسم ظاهر / ضمیر متصل / ضمیر منفصل در جمله می آید.

نائب فاعل اسمی است مرفوع که بعد از فعل مجهول می آید که در اصل مفعول بوده است.
...ا..8...: نائب فاعل مانند فاعل گاه به صورت اسم ظاهر و ضمیر بارز ‌و مستتر می آید.
و از لحاظ مذکر و مونث مانند فعل و فاعل عمل میکند. مانند: مریم نُصِرت

...ا..8...: چنانچه فعل بیش از یک مفعول داشته باشد مفعول اول نائب فاعل و مرفوع و بقیه مفعول ها به حالت خود باقی می مانند.

...ا..8...: اگر فاعل متعدی نباشد و مفعول به نداشته باشد ظرف و جارومجرور بعنوان نایب فاعل در جمله قرار میگیرند. مانند: یوم یُنفَخُ فی الصور... فی الصور جارومجرور به عنوان نایب فاعل در جمله عمل میکند.
و صیم یوم کامل که صیم فعل مجهول و یوم به عنوان نایب فاعل است.

توجه کنید که اگر مجرور ما مونث بود پس علامت تانیث به فعل ملحق نمی شود. مثال: مُرَّ بهند



فعل مجهول : فعلی است که فاعل نداشته باشد و نائب فاعل جایگزین آن شده باشد . مانند: سُرِقَ البیتُ
نحوه ساختن فعل مجهول:
برای ساختن فعل مجهول ابتدا فاعل را از جمله حذف میکنیم و اگر فعل ماضی باشد بر وزن * فُعِلَ* و اگر فعل مضارع باشد فعل بر وزن * یُفعِلُ* می آید . و مفعول را جایگزین فاعل میکنیم و اعراب فاعل را می گیرد.

-2-06- : اگر فاعل و مفعول از لحاظ جنس با هم متفاوت باشند پس از اینکه فاعل را حذف کردیم باید فعل متناسب با نائب فاعل بیاید.
مانند: سَرَقَ علیُ محفظهً = سُرِقَت محفظه
و نکته دیگر اینکه تنها فعل های متعدی میتوانند مجهول شوند.


1..4
عوامل حذف فاعل:
الف) ممکن است گوینده فاعل را بشناسد ولی مایل به افشای آن نباشد: سُرِقَ البیتُ
ب) گوینده فاعل را نشناسد: مثلا قُتِلَ علیُ که گوینده در جریان نییت که چه کسی قاتل علی است.

فاعل به علت شهرت زیاد نیازی به ذکر اسم ان نیست.
مثلا : خُلِقَ الانسانُ ... که الله به دلیل شهرت فراوان نیازی له ذکر الله نیست.



salavat..

امانی
2020_04_26, 08:51 PM
besm8
...3gol....

امانی
2020_04_26, 09:40 PM
سلام خدمت دوستان عزیز و دانشجویان محترم.

طاعات و عبادات شما قبول.

جلسه امشب (اسم زمان و اسم مکان )




bunnyearsmiley-001

اسم مکان : اسمی است که بر مکان وقوع فعل دلالت دارد .
و اگر از فعل ثلاثی مجرد( ریشه فعل تنها از سه حرف اصلی تشکیل شده باشد) ساخته شود بر وزن مَفعَل و مَفعِل می آید. مانند: یَطبَخ: مَطبَخ / یَضرِب: مَضرِب

و اگر بخواهیم از فعل ثلاثی مزید ، اسم مکان بسازیم بر وزن اسم مفعول می آید . مانند : یجتمع: مُجتَمَع


اسم زمان: اسمی که بر زمان وقوع حادثه و زمان انجام فعل دلالت میکند .
اسم زمان از فعل ثلاثی مجرد و مزید مانند اسم مکان ساخته می شود ولی با این تفاوت که اسم زمان بر زمان وقوع دلالت میکند. مانند: یَغرِب= مَغرِب * زمان غروب* / یشرق= مشرِق

...ا..8... اگر کلمه ای اسم زمان و مکان بود آن اسم ها مشتق هستند نه جامد

جمع اسم های مکان و زمان بر وزن مفاعل می آید مانند مَلعَب: ملاعِب / مسجد: مساجد


عزیزان سوالی داشتید بفرمایید. farfallina-viola

امانی
2020_04_28, 08:00 PM
besm18


سلام دوستان عزیزم.
طاعات و عبادات همگی قبول حق.

امانی
2020_04_28, 10:17 PM
جلسه امشب در مورد تحذیر و اغراء میباشد

تعاریف: تحذیر بمعنای بر حذر داشتن کسی از امری ناپسند.
احکام تحذیر
الف) با لفظ ایاک بکار میرود .
۱. بدون عطف
مانند: ایاک الکذبَ : تو را از دروغگویی بر حذر میدارم
ایاک( مفعول به برای فعل واجب الحذف اُحذرَ/ الکذب: مفعول به دوم برای فعل واجب الحذف احذر

۲. با حرف عطف: ایاک و الکذب : تو را از دروغگویی برحذر میدارم.
( ایاک : مفعول به برای فعل واجب الحذف احذر / و : حرف عطف/ الکذب: معطوف و منصوب برای فعل واجب الحذف احذر

]
...ا..8... در صورتی که تحذیر با الفاظ ایاک انجام شود فعل ان وجوبا محذوف است. محذوف احذر

محذر منه( اسمی که بعد از ایاک بکار میرود) در اسلوب ایاک میتواند مجرور با من اید.
مانند: ایاک من الکذبِ

اغراء : تشویق کردن مخاطب به انجام کارهای پسندیده.
الف) تکرار : الوفاءَ الوفاءَ
الوفاء : مفعول له برای فعل واجب الحذف الزم
ب) با عطف
اخاک و الوفاء
اخاک: مفعول به برای فعل واجب الحذف الزم / الوفاء : معطوف به مفعول

امانی
2020_05_03, 11:23 PM
...1gol....farfallina-viola

امانی
2020_05_04, 12:01 AM
besm22




سلام دوستان عزیز.
جلسه امشب در مورد تصغیر اسم

تصغیر مترادف تحقیر است ، کوچکی چیزی که در مورد ان صحبت می شود.
تصغیر یعنی افزودن ی ساکن بعد از حرف دوم .

تصغیر ۳ وزن دارد.
۱ دلالت بر تحقیر .فُعَیل ( رُجَیل) ۲ . دلالت بر تقلیل فُعَیعِل( دُرَیهِم) ۳. دلالت بر دوست داشتن بُنَیّ

حکم اسم مصغر این است که حرف اول ان ضمه و حرف دوم ان فتحه میگیرد.
مانند : عُبَید.

نکته: اگر اسم از ۴ حرف بیشنر باشد حرف بعد از (ی ) را کسره می دهیم. دِرهَم (دُرَیهِم) اما اگر دارای علامت تانیث و ان زائد در علم و صفت باشد کسره بعد از یا را نمی پذیرد.
مُهرَه (مُهَیرَه) سَکران ( سُکَیران)

نکته: اگر دومین حرف از اسم حرف عله باشد و منقلب از حرف دیگری باشد در تصغیر ادغام می شود. مانند: باب . بُوَیب

اگر سومین حرف عله باشد الف و واو به یاء تبدیل می شود و در یاء تصغیر ادغام می شود. مانند: عُصَی‌ّ در عصا = عصا دارای حرف عله الف است و چون سومین حرفش حرفه عله داره پس تبدیل به ( ی )می شود
...3gol....
نکته: اگر چهارمین حرف اسمی واو و الف باشد هر کدام از انها در تصغیر به یاء مبدل می شوند.
عُصفُور ( عُصَیفیر)= عصفور که چهارمین حرفش واو است پس در تصغیر به یاء مبدل شده است.



...3gol....

بهار
2020_05_19, 01:12 PM
سلام استاداین درس جدید

امانی
2020_05_19, 01:25 PM
allah3


سلام همراهان عزیز

درس جلسه امروز بحث * ندبه* می باشد.

تعریف ندبه
ندبه آن است که مورد ندا واقع شود . اسمی که درد و مصیبت و لطمه بر او وارد شده یا اینکه دیگران از آن عذاب می کشند.

ادات ندا: وا ، یا
گاهی هم ادات ندبه یا می باشد و این در صورتی که با منادا اشتباه نشود مثل اینکه مادری فرزندش را از دست داده باشد میگوید: ( یا ولدی لهفی علیک ): فرزندم اندوه من بر تو باد
یا حرف ندبه میباشد.

وا مصیبتاه= وا حرف ندبه


...ا..8...: ادات ندبه به هیچ وجه قابل حذف نیستند و همیشه در جمله ظاهر میشود.


مندوب: لفظی است که بعد از ادات ندبه می اید مانند: وا قلباه/ وا : حرف ندبه/ قلباه: مندوب
مندوب: شخصی را می گویند که مصیبت بر او وارد شده و متکلم بر فقدان او گریه میکند.

مندوب به سه شکل می آید:
۱) اسم + الف: وا یوسفا... یوسف + ا
۲) اسم + اه: وا یوسفاه
۳) به حالت خود باقی میماند: وا یوسف

...ا..8...: اگر اسمی خود دارای الف بود مانند مصطفی و به الف ندبه ملحق شود *الف * آن اسم حذف میشود. در این مثال وا مصطفا : ی در مصطفی بخاطر اینکه با الف ندبه در کناره هم قرار میگرفتند و باعث التقاء ساکنین میشدند ان الف حذف شده و الف ندبه جایگزین میشود.


...ا..8...: اگر اسمی مرکب باشد الف و ها به ترکیب دوم اضافه می شود مانند: عبد الملک/ وا عبدالملکاه

...5gol....

...ا..8...: اگر اسمی خود دارای الف و ها بود مانند عبدالله دیگر ان اسم به الف و ها ندبه بخاطر تهی از سنگینی تلفظ به ان ملحق نمی شود.

....pa....

شرایط مندوب
در مندوب شرط است که معرفه و معین باشد؛ زیرا در صورتی که ندوب نکره باشد، غرض از ندبه ( عظمت و بلا ) حاصل نمیشود

شرایط معرفه بودن مندوب:

۱. عَلَم؛ مانند: «وا حسیناه»؛ در این مثال "حسین" اسم عَلَم واقع شده است؛ از این رو شرط مذکور در "مندوب" رعایت شده است.
۲. مضاف به معرفه؛ مانند: «وا عبدَالله»؛ دراین مثال "عبد" به لفظ "الله" اضافه شده که معرفه است.
۳. موصول مشترک غیر از "ال"، در صورتی که صله‌ی آن مشهور باشد؛ مانند: «وا مَن حَفَر بئرَ زمزَماه»؛ در این مثال "مَنْ" موصول مشترک بوده و صله آن (حفر بئر زمزماه) مشهور و مراد از آن "حضرت عبد المطلب" است. 




گفتنی است در صورتی که مندوب، "متوجع‌منه" باشد، نکره بودن آن جایز است؛ 

 مانند: «وا مصیبتاه»؛ در این مثال "مصیبت" متوجع‌منه و سبب درد و ناراحتی است.


دوستای عزیز سوالی داشتید در خدمتم

امانی
2020_06_09, 01:52 PM
besm18
سلام دوستان عزیز.طاعات و عبادات قبول

درس این جلسه افعال مدح و ذم می باشد.
افعال مدح و ذم
که شامل :(( نعم و حبَّذا و بئسَ و ساءَ))

نعم و حبّذا برای مدح و بئس و ساء برای مذمت بکار میروند.

نعم الرجلُ علی علی چه مرد خوبی است.
بئس قاضی السوءِ موسی موسی چه بسیار قاضی بدی است.


در این قسمت *نعم* برای مدح و ستایش و *بئس * برای مذمت مبالغه بکار رفته است.

...ا..8...: این افعال مدح و ذم همیشه بشکل جامد و ماضی بکار میروند و غیر قابل صرف میباشند.

...4gol....ساختار جمله مدح و ذم:...4gol....
از فعل + فاعل مدح و ذم +مخصوص مدح و ذم

که مهمترین ویژگی فاعل مدح و ذم معرفه بودن انهاست که :
۱. باید معرفه به ال باشد : نِعمَ الرجلُ زید
الرجل معرفه به ال است.

۲. به اسمی که دارای ال است اضافه شده باشد. بئس قاضی السوءِ زید
قاضی فاعل بئس است که به السوء اضاف شده است.

۳. به مضاف اسمی که ال دارد اضاف شده باشد. ساء قاضی احکام الظلمِ زید

قاضی از طریق اضافه شدن به مضاف به کلمه ای که دارای ال است.




...ا..8...:
۱. در میان این افعال فعل حبّذا اندکی متفاوت است.
حبّ : فعل ماضی است که با اسم اشاره ذا ترکیب یافته و ذا فاعل حب بشمار می آید.
حبَّ فنُّ ریاضه
حب فعل مدح
فن فاعل مدح

۲. اگر ذا حذف شود اسم مخصوص فاعل ان قرار میگیرد.
۳. افعال مدح و ذم همیشه به صورت مفرد بکار میروند. حتی اگر اسم مخصوص آنها مثنی یا جمع باشد.




...ا..8...فعل مدح حَبَّذا حَبَّ فعل ماضي ، ذا اسم اشاره و فاعل محلاً مرفوع است و در محل رفع است.
در حَبّذا محمدٌ ، حبَّ فعل ماضي ، "ذا" فاعل و محلاً مرفوع و هر دو در محل رفع بنابر خبر مقدّم ، و محمدّ مبتدا مؤخر و مرفوع است.حبّذا همواره به صورت مفرد و مذکر مي آيد

۴. فعل نِعم و بِئس براي فاعل مؤنث به صورت نِعْمَت و بِئسَتْ مي آيد.
نِعْمَت المرأةُ زينبُ
بِئسَتْ المرآةُ السارقه



فاعل نعم و بئس و ساء به صورت ضمیر مستتر وجوبی بکار می رود وقتی که یک اسم‌نکره منصوب به عنوان تمیز بعد از این افعال بیاید . نعمَ ربعاً دارُنا.
نعم: فعل مدح و فاعله ضمیر مستتر وجوبی
ربعا: تمیز و منصوب
دارُ : مخصوص مدح و مرفوع


اما ویژگی مخصوص مدح و ذم
۱. اسم علم باشد : نعم المراه فاطمه
۲.معرفه به ال باشد یا مضاف به اسمی که معرفه است.
۳. همراه صفت بیاید.
..gol......

نکته : اسم مخصوص نمي تواند افعال مدح و ذمّ بر فاعل آن مقدم گردد. امّا فعل و فاعل مي تواند مقدم گردد يعني نعم زيدُ الصديق صحيح نيست امّا زيد نعم الصديق صحيح است

امانی
2020_07_04, 04:38 PM
besmellah3

ضمير شأن

۱-ضمير شأن ضمير مفرد غايبى است كه به منظور بزرگ جلوه دادن يا بزرگداشت ۱امرى مى آيد . حتماً مفرد و به دو صورت مى آيد:

الف) شأن ، اگرمذكّر باشد ، مانند: " هو الله رحيمٌ " .

ب) قصه ، اگر مؤنث باشد ، مانند : هي القبيلةُ راحلةٌ .

كه بر دو نوع است :....pa....

الف) منفصل : هو ، هي ، در اين صورت مبتداست .مانند: هو الدین اساس التمدن
و ( هی الحیاهُ تَبسِمُ لمن یَبسِمُ لها)

ب) متصل : هُ ، ها ، كه بعد از * إنَّ* و أخوات آن و افعال قلوب مى آيد ، مانند : " أُخبرتُ أنَّهُ يقومُ الأمير و " إنَّها القناعة غِنىً " .

جمله بعد از " إنّ" و اخوات آن خبر و مرفوع محلاً ، و جمله بعد از افعال قلوب مفعول دوم و منصوب محلاً و ضمير شأن مفعول اوّل است .

ياد آورى : خبر ضمير شأن بايد جمله ى اسميه خبرى ، و پس از آن بيايد.