PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معارفی از سوره های قرآن (جزء بیست و هشت)



دژدان
2019_10_17, 01:10 PM
besm12


مـــعــارف قــــرآن
جــلــد 6
نــویـــسـنــده: جــمــعــے از نــویــســنــدگـان
فــــصــــل چهارم
مــعــارفــے از جزء 28

matn22

معارفی از سوره های مجادله, حشر, ممتحنه, صف, جمعه, منافقون, تغابن, طلاق و تحریم

دژدان
2019_10_17, 01:12 PM
جزء بیست و هشتم قرآن
جزء بيست و هشتم قرآن مجيد شامل 9 سوره, از مجادله تا تحريم است. اشاره‌اى اجمالى به مطالب اين سوره‌ ها كه همگى در مدينه نازل شده‌اند خواهيم كرد.
#سوره‌مجادله داراى 22 آيه است؛ و مانند ساير سوره‌ هاى مدنى درباره احكام زندگى اجتماعى و رفتار مسلمانان با همديگر و با غير مسلمانان بحث مى‌كند.
علت نامگذارى اين سوره، تعبير «تُجادِلُكَ» در نخستين آيه آن 5 است.
#سوره‌حشر، 24 آيه دارد و در آن به سرنوشت يهود بنى نضير و درگيرى آنان با مسلمانان و وعده‌هاى دروغين منافقان به آنها اشاره شده است.
در آيات آخر نيز به بندگان خدا دستور داده كه از طريق مراقبت نفس و محاسبه آن، آماده ديدار خداوند شوند، همچنين به عظمت قرآن تصريح كرده و برخى اسماى حسناى خدا را بر مى‌شمرد و نام آن نيز از آيه دوم كه كلمه حشر در آن آمده اقتباس شده است.


ادامه: سوره ممتحنه & سوره صف

1398/07/25
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_19, 01:20 PM
سوره ممتحنه&سوره صف
#سوره‌ممتحنه، داراى 13 آيه است.
در اين سوره از
_دوستى و صميميت با مشركان، حتى اگر خويشاوند باشند نهى كرده,
_و حضرت ابراهيم عليه السلام و همراهانش را به عنوان الگوى برائت معرفى نموده,
_و سياست خارجى و چگونگى رابطه با ملتهاى غير مسلمان از محارب و غير محارب را ترسيم مى‌نمايد.
داستان امتحان زنانى كه از مكه به مدينه هجرت مى‌كردند و همچنين بيعت كردن زنان مؤمن با پيامبر صلى الله عليه و آله ديگر مباحث اين سوره است. انتخاب نام ممتحنه نيز از همين دستور امتحانى است كه در آيه 10 آن آمده است.
#سوره‌صف نيز داراى 14 آيه است. اين سوره از
_تسبيح عمومى موجودات،
_نكوهش گفتار بدون عمل،
_محبت الهى نسبت به مجاهدان راه خدا،
_بشارت حضرت مسيح عليه السلام به آمدن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و
_وعده پيروزى نهايى اسلام بر شرك سخن گفته و
_مؤمنان را به جهاد با مال و جان به عنوان تجارت نجاتبخش تشويق نموده است.
نام اين سوره از آيه چهارم آن كه واژه صف را به كار برده، گرفته شده است.


ادامه:سوره جمعه & سوره منافقون

1398/07/27
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_20, 04:55 PM
سوره جمعه&سوره منافقون
#سوره‌جمعه، داراى 11 آيه است و براى ترغيب مردم به نماز جمعه نازل شده است.
اين سوره با تنزيه و تسبيح خداوند آغاز شده و هدف رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را شرح مى‌دهد. در آياتى نيز عالمان بى عمل از قوم يهود را سرزنش نموده و به دنيا دوستى شديد و فرار آنان از مرگ اشاره مى‌نمايد و سبب نامگذارى آن نيز روشن است.
#سوره‌منافقون، با 11 آيه، در بيان اوصاف منافقان و شدت دشمنى آنان با مؤمنان نازل شده و به همين جهت «منافقون» نام گرفته است.
در اين سوره، پس از برشمردن اوصاف و نشانه‌هاى منافقان، به مؤمنان هشدار مى‌دهد كه اموال و اولاد، آنان را از ياد خدا باز نداشته و قبل از تمام شدن مهلت عمر به انفاق مبادرت ورزند.


ادامه: سوره تغابن & سوره طلاق

1398/07/28
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_22, 10:38 AM
سوره تغابن&سوره طلاق
#سوره‌تغابن، داراى 18 آيه است.
در اين سوره به موضوعات مهمى اشاره نموده است؛ مانند:
_تسبيح عمومى موجودات و احاطه علمى خداوند بر جهان آفرينش،
_هشدار به مردم در مورد اعمال پنهان و آشكار،
_بحث معاد و انكار كافران،
_دستور به اطاعت از خدا و رسول او،
_تذكر به مؤمنان درباره تقوا،
_فريفته نشدن به اموال، اولاد و همسران و پاداش قرض الحسنه.
نام آن نيز از آيه نهم كه به يكى از اسامى قيامت يعنى يوم‌ التغابن اشاره كرده، اقتباس شده است.
#سوره‌طلاق، داراى 12 آيه مشتمل بر كلياتى از احكام طلاق و بدين نام نيز خوانده شده است.
اين سوره علاوه بر بيان احكام طلاق و عدّه آن، مؤمنان را به تقوا و توكل دعوت كرده و سرگذشت اقوام گذشته را كه از دستورات الهى سرپيچى كرده‌اند، بازگو نموده و رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله را بيرون بردن مردم از ظلمت‌ها به سوى نور براى يافتن صلاحيت ورود به داركرامت حق معرفى مى‌كند.


ادامه: سوره تحریم

1398/07/29
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_22, 10:42 AM
سوره تحریم
#سوره‌تحريم، داراى 12 آيه است.
در اين سوره جريان اذيت شدن پيامبر صلى الله عليه و آله توسط دو تن از همسرانش مطرح گرديده و مسلمانان نيز به توبه و حفظ خود و خانواده‌شان مأموريت يافته‌اند.
در اين سوره همچنين بعضى از زنان مؤمن و كافر به عنوان الگو و نمونه معرفى شده‌اند تا مؤمنان بدان زنان با ايمان اقتدا كرده و از سرنوشت زنان كافر عبرت بگيرند، سبب نامگذارى آن نيز وجود واژه «تُحَرِّمُ» در آيه نخست آن است.


آداب مجلس‌
«يا ايُّهَاالَّذينَ آمَنُوا اذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحوُا فِى الَمجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ اذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزوُا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوُا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ اوُتوُا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلوُنَ خَبيرٌ.»[مجادله_۱۱]
اى اهل ايمان هرگاه به شما گفته شد در مجالس، جا باز كنيد، جا باز كنيد (و به تازه واردها جا دهيد) تا خدا براى شما (در بهشت) جاز باز كند و هرگاه گفتند از جاى خود برخيزيد، برخيزيد كه خدا مقام اهل ايمان و دانشمندان را چندين درجه رفيع مى‌گرداند و خدا به هر چه انجام دهيد، آگاه است.


ادامه:شأن نزول‌ آیه

1398/07/30
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_24, 03:03 PM
آداب مجلس&شأن نزول‌(آیه ۱۱ سوره مجادله)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله يك روز جمعه در صُفه(سكوى بزرگى كنار مسجد پيامبر) نشسته بود و گروهى نزد آن حضرت حاضر بودند. در اين هنگام گروهى از بدريّون كه هميشه مورد احترام و تكريم پيامبر بودند، وارد شدند و پس از سلام و احوالپرسى با پيامبر و حاضران، به علت كمبود جا سرپا ايستادند، اين امر بر پيامبر صلى الله عليه و آله گران آمد و رو به بعضى از افراد كرد و فرمود: فلانى و فلانى برخيزيد، چند نفر را از جا بلند كرد تا وارد شوندگان بنشينند.
(اين درسى بود براى احترام‌ گذارى به پيشكسوتان ايمان و جهاد) اين مطلب بر آن چند نفر كه از جا برخاستند، ناگوار آمد، به طورى كه از چهره آنها مشخص بود. منافقان‌ گفتند: پيامبر صلى الله عليه و آله رسم عدالت را رعايت نكرد و كسانى را كه نزد او نشسته بودند به خاطر افرادى كه بعد وارد مجلس شدند، از جا بلند كرد! در اين هنگام آيه(مجادله_۱۱) نازل شد.


ادامه دارد...

1398/08/01
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_24, 03:05 PM
آداب مجلس&رعايت حال تازه واردان‌
پس از اينكه در آيات قبل، از سخن در گوشى به عنوان كار نكوهيده نهى كرد، در اين آيه[مجادله_11] ادب ديگرى را مطرح نموده و آن اينكه اگر شخص تازه واردى در مجلسى بر جمعى وارد شد؛ براى او جا باز كنند تا او به خاطر سرگردانى براى پيدا كردن جا، خجالت نكشد.
اين دستور هر چند ساده به نظر مى‌آيد، ولى تذكر و رعايت آن براى ايجاد پيوند محبّت بين افراد اجتماع، ضرورى و توجه به آن بسيار لازم است؛ به خصوص اگر شخص تازه وارد از نظر موقعيت علمى و تقوايى داراى رتبه ويژه‌اى باشد.
حال اگر در مجلسى جا نبود، بعضى از حاضران بايد ايثار كرده و جاى خود را به تازه‌ واردان ببخشند، آن هم با كمال دلجويى و نيّت خير نه براى تظاهر و ريا.


ادامه: علم و ايمان، ملاك برترى‌

1398/08/02
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_27, 08:57 AM
آداب مجلس&علم و ايمان، ملاك برترى‌
در اين آيه(مجادله_۱۱) به نكته‌اى اساسى اشاره شده و آن اينكه مقام انسان در نزد خدا به دو عامل بستگى دارد؛ يكى ايمان و ديگرى علم، در مقايسه بين اين دو، مؤمنان عالم به مراتب از مؤمنان بى‌علم بالاترند، زيرا با توجه به آيه 9 سوره زمر كه يكسان بودن عالمان با غير عالمان به صراحت نفى شده، معلوم مى‌شود بعد از «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ» كلمه «درجه» در تقدير است و با توجه به اين تقدير اين معنا به دست مى‌آيد كه خداوند براى اهل ايمان درجه‌اى و براى مؤمنان اهل علم، درجاتى قائل شده است. در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم:

«فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الشَّهيدِ دَرَجَةٌ وَ فَضْلُ الشَّهيدِ عَلَى الْعابِدِ دَرَجَةٌ وَ فَضْلُ النَّبىِّ عَلَى الْعالِمِ دَرَجَةٌ وَ فَضْلُ الْقُرْآنِ عَلى‌ سائِرِ الْكَلامِ كَفَضْلِ اللَّهِ عَلى‌ سائِرِ خَلْقِهِ وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلى‌ سائِرِ النَّاسِ كَفَضْلى‌ عَلى‌ ادْناهُمْ.»
عالم يك درجه از شهيد بالاتر است و شهيد يك درجه از عابد بالاتر است و برترى پيامبر بر عالم نيز يك درجه است و برترى قرآن بر ساير كلامها مانند برترى خدا بر خلقش مى‌باشد و برترى عالم بر بقيّه مردم مانند فضل من بر نزديكترين مردم به مقام من (يعنى علما) است.
بنابر اين وقتى ملاك فضيلت در نزد خدا، ايمان و علم است و وقتى مؤمن در نزد خدا درجه دارد و مؤمن عالم درجات و مراتب، بر ما افراد با ايمان نيز تكريم مؤمن و بخصوص مؤمن عالم لازم است و بايد اگر در مجلس ما وارد شدند براى آنان جا باز كرده و يا جاى خود را به آنان بدهيم. 


ادامه دارد...

1398/08/04
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_27, 08:59 AM
آداب مجلس&علم و ایمان, ملاک برتری
نقل شده كه روزى امام هادى عليه السلام در مجلس عمومى نشسته بود و گروهى از علويان و هاشميان در محضر آن حضرت بودند. در صدر مجلس تكيه گاهى بود كه امام كنار آن نشسته بود. در اين اثنا يكى از فقهاى شيعه كه روز قبل يكى از علماى ناصبى را در بحث شكست داده بود، وارد مجلس شد و در پايين مجلس نشست ولى امام عليه السلام او را به صدر مجلس دعوت كرد و بر آن تكيه‌گاه نشاند و تمام توجه خود را به او معطوف داشت. اين اكرام و بزرگداشت از طرف امام نسبت به يك فرد غير علوى و غير هاشمى، آن هم در حضور هاشميان و علويان بر آنان گران آمد و يكى از آنان به عنوان اعتراض عرض كرد:
اى پسر رسول خدا، اين چنين فردى عامى را بر سادات بنى‌هاشم‌ برترى مى‌دهى؟
امام عليه السلام آنان را از اعتراض و مخالفت با عملى كه مطابق دستور قرآن است بر حذر داشت و با تلاوت آيه مزبور، فرمود:
«فَلَمْ يَرْضَ لِلْعالِمِ الْمُؤْمِنِ الَّا انْ يُرْفَعَ عَلَى الْمُؤْمِنِ غَيْرِ الْعالِمِ كَما لَمْ يَرْضَ‌لِلْمُؤْمِنِ الَّا انْ يُرْفَعَ عَلى‌ مَنْ لَيْسَ بِمُؤْمِنٍ.»
خداوند نپسنديد براى مؤمن عالم مگر آن كه بر مؤمن غير عالم برترى داده شود همچنان كه‌ نپسنديد براى مؤمن مگر آن كه بر غير مؤمن برترى داده شود.


ادامه: اسوه‌هاى ايثار 

1398/08/05
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_29, 08:10 AM
اسوه‌هاى ايثار
«وَالَّذينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالايمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَالَيْهِمْ وَ لايَجِدوُنَ فى‌ صُدوُرِهِمْ حاجَةً مِمَّا اوُتوُا وَ يُؤْثِروُنَ عَلىْ انْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يوُقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحوُنَ.»
و (فئ) براى كسانى است كه پيش از مهاجرين (در مكه به رسول خدا صلى الله عليه و آله ايمان آوردند و) مدينه را خانه ايمان گردانيدند و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مى‌دارند و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى‌كنند و آنها را بر خود مقدّم مى‌دارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند؛ كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش باز داشته شده‌اند، رستگارانند!

اوصاف انصار خداوند در آياتى از سوره حشر به موارد مصرف «فئ» اشاره مى‌فرمايد و در ضمن به توصيف مهاجرين، انصار و كسانى كه پس از آنان به جمع مؤمنان مى‌پيوندند پرداخته و صفات آنان را با تمجيد فراوان ياد نموده است.


ادامه: صفات انصار 

1398/08/06
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_10_29, 08:17 AM
صفات انصار
1_استقبال ازمهاجرين:
آيه مورد بحث اولين توصيف از انصار را با اين جمله آغاز كرده است:
«وَالَّذينَ تَبَوَّءُاالدَّارَ وَالايمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ.»
«تَبَوُّء» از ماده «بَواء» به معناى هموار و مسطح نمودن مكان است. در اين آيه كه ايمان را در كنار «دار» يعنى خانه آورده مى‌خواهد برساند كه مراد آماده نمودن شهر و منزلشان جهت پذيرش مؤمنان است. يعنى آنان مقدمات را فراهم آورده و خود را آماده پذيرايى مهاجرين مسلمان نمودند، و پيامبر صلى الله عليه و آله و ياران مهاجرش را در شهر و خانه خود پذيرا شدند.

2_دوستداران مهاجرين:
گروه انصار از صميم دل به مهاجرين محبت مى‌ورزيدند و آنان را با كمال ميل به خانه‌هاى خود پذيرا شده و همه امكانات خود را در اختيار آنها نهادند. اموال خود را با آنان نصف نموده و در كسب و كار و زراعت خويش سهيمشان كردند. انصار در اين ابراز علاقه و محبت كه از ايمانشان ناشى مى‌شد چنان عمل نمودند كه تاريخ نظيرى براى آن سراغ ندارد.


ادامه دارد... 

1398/08/07
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_01, 04:53 PM
صفات انصار
1_استقبال ازمهاجرين
2_دوستداران مهاجرين

3_عدم چشمداشت:
انصار در محبت خود به مهاجرين صادق بودند و در درون خود نسبت به اموالى كه از غنايم به مهاجرين مى‌رسيد هيچ‌گونه چشمداشتى نداشتند.
آنان حتى وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله غنايم بنى نضير را بين مهاجرين تقسيم نمود در دل خود نيازى به آن اموال احساس نكردند و هيچ‌گونه حسدورزى نداشتند.
علّامه طباطبايى در مورد اين قسمت آيه، تعبير دقيق‌ترى نموده، درباره آن مى‌نويسد:
«معناى جمله اين است كه انصار حتى به خاطرشان هم نگذشت كه چرا رسول خدا صلى الله عليه و آله از فئ‌ بنى نضير به مهاجران داد و به ايشان نداد و از اين بابت نه دلتنگ شدند و نه حسد ورزيدند.

4_ايثار:
چهارمين ويژگى انصار در اين آيه، ايثار آنان است.
انصار با وجود فقر و حاجتى كه خود به اموال و غنايم داشتند، مهاجرين را نسبت به خود مقدّم مى‌داشتند. در شأن نزول اين آيه آمده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مورد تقسيم غنايم بنى نضير به انصار فرمود:
اگر مى‌خواهيد اموال و خانه‌هايتان را با مهاجرين تقسيم نموده و در اين غنايم شريك شويد و اگر مى‌خواهيد خانه‌ها و اموالتان براى خودتان باشد و از اين غنيمت نصيبى به شما داده نشود (اين غنيمت مختص مهاجرين باشد).
انصار در پاسخ آن حضرت گفتند: ما اموال و خانه‌هايمان را بين خود و ايشان تقسيم مى‌كنيم و از غنايم هم چيزى نمى‌خواهيم و شريك آنان نمى‌شويم. پس از اين گفتگو آيه‌ فوق در توصيف ويژگى‌هاى انصار نازل گرديد.


ادامه: انصار، مورد علاقه پيامبر(ص)

1398/08/08
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_01, 04:56 PM
انصار، مورد علاقه پيامبر(ص)
به دليل خصلت‌هاى نيكوى انصار در يارى رساندن به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ديگر مسلمانان، آنان همواره مورد علاقه و احترام رسول گرامى اسلام بودند.
پيامبر صلى الله عليه و آله از بزرگان آنان تجليل به عمل مى‌آورد و آنان را مورد عنايت خويش قرار مى‌داد.
پيامبر غنايم حنين را به تازه مسلمانان بخشيد.
اين عمل مورد اعتراض گروهى از انصار قرار گرفت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله در جمع آنان حاضر شد و سخنانى در مورد نعمت هدايتى كه به واسطه آن حضرت به انصار عطا شده بيان كرد و سابقه فداكارى انصار را نيز يادآورى نمود.
در اين هنگام، صداى انصار به گريه بلند شد و بزرگان آنان برخاسته و به عذرخواهى پرداختند. آنان همچنين از پيامبر خواستند كه براى ايشان استغفار نمايد.
پيامبر نيز به درگاه الهى عرضه داشت: «خداوندا، انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندانشان را بيامرز.» و سپس رو به انصار كرد و فرمود:
اى گروه انصار آيا راضى نيستيد كه ديگران با گوسفندان و چهارپايان (يعنى غنايمى كه نصيبشان شده) بر گردند و شما برگرديد در حالى كه رسول خدا در سهم شماست؟
آنان گفتند: بلى، راضى شديم.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم ادامه داد:
انصار ياران نزديك و معتمدين من هستند، اگر همه مردم راهى را بروند و انصار راه ديگرى را، من نيز راه انصار را طى مى‌كنم، خداوندا، انصار را مورد مغفرت خويش قرار ده.


ادامه: اسوه برائت از مشركان‌

1398/08/09
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_03, 07:19 AM
اسوه برائت از مشركان‌
«قَدْ كانَتْ لَكُمْ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى‌ ابْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ اذْ قالوُا لِقَوْمِهِمْ انَّا بُرَءؤُا مِنْكُمْ وَ مَمَّا تَعْبُدوُنَ مِنْ دوُنِ اللَّهِ كَفَرْنابِكُمْ وَ بَدَا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ ابَداً حَتَّى تُؤْمِنوُا بِاللَّهِ وَحْدَهُ الَّا قَوْلَ ابْراهيمَ لِابيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ مَآ امْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَىْ‌ءٍ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ الَيْكَ انَبْنا وَ الَيْكَ الَمصيرُ»[ممتحنه_۴]
براى شما الگوى خوبى در ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، چون به قوم خود گفتند ما از شما و آنچه به جاى خدا مى‌پرستيد، بيزاريم، به شما كافريم و ميان ما و شما دشمنى و كينه آشكار گشته تا زمانى كه به خداى يگانه ايمان آوريد، جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش (عمويش) گفت كه من فقط مى‌توانم از خدا برايت طلب مغفرت كنم و از ناحيه خدا هيچ كار ديگرى نمى‌توانم انجام دهم، پروردگارا بر تو توكل كرديم و به سوى تو بازگشتيم و هر فرجامى به سوى توست.


ادامه:شأن نزول‌ 

1398/08/11
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_03, 07:24 AM
شأن نزول‌(آیه 4_سوره ممتحنه)
در سال هشتم هجرى زمانى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله در تدارك حمله به شهر مكه بود، يكى از مسلمانان به نام حاطب بن ابى بلتعه، بر اثر ساده‌ انديشى، نامه‌اى به قريش نوشت تا آنان را از حمله قريب‌ الوقوع مسلمانان آگاه سازد، او نامه را به زنى به نام «ساره» داد تا به اهل مكه تحويل دهد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم توسط وحى از اين جريان اطلاع پيدا كرد و حضرت على عليه السلام و چند نفر ديگر را مأمور كرد تا ساره را تعقيب كرده نامه را از او گرفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سپس حاطب را مورد مؤاخذه قرار داد، او در مقام عذرخواهى عرضه داشت:
به خدا سوگند از آن روزى كه اسلام را پذيرفته‌ام لحظه‌اى كافر نشده و هرگز خيانت نكرده‌ام و نوشتن اين نامه هم بدين جهت بود كه منّتى بر مشركان مكّه داشته باشم تا به خانواده من كه در مكه هستند آزار و اذيت نرسانند و يقين داشتم كه خداوند سرانجام، آنان را گرفتار شكست مى‌كند و نامه من براى آنان سودى ندارد. چون حاطب، مؤمن و از شركت كنندگان در جنگ بدر بود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عذر او را پذيرفت. آنگاه آيات اوّل سوره ممتحنه (از جمله آيه فوق) نازل شد و آنان را از ارتباط دوستانه و صميمى با مشركان و دشمنان خدا منع كرد و ابراهيم عليه السلام و يارانش را به عنوان‌ اسوه برائت از كافران به آنها معرفى نمود.


ادامه:برائت از كافران‌ 

1398/08/12
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_06, 08:31 AM
برائت از كافران‌
حضرت ابراهيم عليه السلام و يارانش، به عنوان الگوى مؤمنان در بيزارى جستن از مشركان معرفى شده‌اند.
آنها هم قلبهايشان از مشركان بيزار و مملو از كينه و بغض گرديد(بَدَا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ) و هم با زبان اين عداوت و دشمنى را به آنان اعلام كردند(قالوُا لِقَوْمِهِمْ ...) و هم در عمل از آنان بريدند و مرام و منش آنان را انكار كرده و رد نمودند(كَفَرْنابِكُمْ).
بنابراين برائتِ كامل آن است كه در سه مرحله قلب، زبان و عمل ظهور داشته باشد و اگر مسلمان تنها به يك يا دو مرحله از اين مراحل سه گانه اكتفا كند در برائت ناقص است و به اسوه برائت يعنى ابراهيم عليه السلام و يارانش به طور كامل اقتدا نكرده است.


ادامه: وعده حضرت ابراهيم عليه السلام‌

1398/08/13
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_06, 08:32 AM
وعده حضرت ابراهیم علیه السلام
ممكن است گمان شود كه وعده حضرت ابراهيم عليه السلام به عمويش و استغفار آن حضرت براى وى، استثنايى از حكم برائت است.
به اين معنا كه حضرت ابراهيم و ياران وى الگوى برائت معرفى شده‌اند ولى اين عمل حضرت ابراهيم عليه السلام استثنا شده و نمى‌تواند الگو باشد، امّا دقت در اين آيه و آيات ديگرى كه در اين رابطه هستند، خلاف اين معنا را مى‌رساند. اين آيه(ممتحنه_۴) مى‌فرمايد كه حضرت ابراهيم عليه السلام و يارانش به همه مشركان اعلام بيزارى و دشمنى كرد و بغض آنان را به دل گرفتند و با آنان به طور كامل قطع رابطه كردند جز اينكه حضرت ابراهيم در آن مرحله با عمويش به طور كلى قطع رابطه نكرد.
ايشان وقتى دعوت خويش را ابلاغ كرد و با استدلال عقيده‌ آنان را باطل كرد و اصرار آنان را بر بت پرستى ديد از آنان و خدايان دروغينشان دورى جست، ولى از آنجا كه به ايمان آوردن عمويش هنوز اميدوار بود، فقط به وى وعده طلب آمرزش داد تا شايد قلبش را به ايمان متمايل كند، امّا پس از آنكه برايش روشن و قطعى شد كه كفر در قلب عمويش‌ رسوخ نموده و راهى براى بازگشتش نمانده است از او نيز تبرّى كامل جست.


ادامه دارد...

1398/08/14
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_06, 08:34 AM
وعده حضرت ابراهیم علیه السلام
وعده استغفار حضرت ابراهيم عليه السلام و استغفار ايشان براى وى تا آن زمان كه اميدى به ايمان آوردنش وجود داشت، نمى‌تواند مستمسكى براى مودت و رابطه داشتن به كافرانِ خويشاوند و غيرخويشاوند باشد و نمى‌تواند به استناد آن براى خويشاوندانى كه با كفر از دنيا رفته‌اند استغفار كرد.
آرى اگر از خويشاوندان و دوستان مشرك و كافر كسانى هستند كه اميدى به ايمان آوردن آنان هست، مى‌توان با اميد دادن و دلگرم كردنشان به مغفرت الهى، سعى در متمايل ساختن آنان كرد و اگر اين كار هم سودى نبخشيد، ديگر براى آنان استغفار هم نمى‌توان كرد و بايد بغض باطنى خود را به آنان اظهار و اعلام نمود.
نتيجه بحث اينكه اعلام استغفار ابراهيم عليه السلام براى عمويش نه تنها استثنايى از الگو بودن آن حضرت نيست بلكه از دقت در اين باره مى‌فهميم كه آن حضرت در همين عمل نيز الگوى مؤمنان بوده است كه اگر اميدى به هدايت ديگران وجود دارد، بايد آنان را به سوى راه حق دعوت و دلگرم كنيم و اگر پس از آن معلوم شد كه قابل هدايت نيستند، از آنها بيزارى كامل بجوييم.


ادامه: آيين همزيستى‌

1398/08/15
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_09, 09:37 AM
آيين همزيستى‌
«لا يَنْهكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلوُكُمْ فِى الدِّينِ وَ لَمْ‌يُخْرِجوُكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ انْ تَبَرُّؤهُمْ وَ تُقْسِطوُا الَيْهِمْ انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ انَّما يَنْهكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلوُكُمْ فِى الدّينِ وَ اخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَروُا عَلى‌ اخْراجِكُمْ انْ تَوَلُّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِموُنَ»
خدا شما را از نيكى و عدالت نسبت به آنان كه با شما به خاطر دين نجنگيده‌اند و از سرزمينتان اخراجتان نكرده‌اند، بازنمى‌دارد، همانا خدا كسانى را كه به عدالت رفتار مى‌كنند، دوست دارد. خدا تنها شما را از دوستى ورزيدن با كسانى نهى كرده كه بر سر دين با شما جنگيدند و شما را از ديارتان بيرون كردند و از اخراجتان پشتيبانى كردند؛ و آنان كه چنين كسانى را دوست بدارند، ستمكارند.

اين آيات، توضيحى است پيرامون آيه اوّل همين سوره كه مؤمنان را از اينكه با دشمنان خدا يعنى كافران رابطه دوستى داشته باشند، نهى كرده است. در اين آيه كافران را به دو دسته غيرمحارب و محارب تقسيم مى‌كند؛ گروه اوّل كافرانى هستند كه با مؤمنان جنگ نكرده و در اخراج آنها از مكه شركت نداشته‌اند، به همين دليل خداوند نيكى كردن به آنها را اجازه داده و نسبت به آنها رعايت قسط و عدل را مجاز دانسته است. امّا گروه دوم كه از درِ جنگ با مسلمانان در آمده و آنان را از مكّه اخراج كرده‌اند، نه تنها شايستگى بر خوردارى از روابط حسنه را ندارند بلكه سزاوار تنبيه نيز هستند...


ادامه دارد...

1398/08/16
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_09, 09:40 AM
آیین همزیستی
گروه دوم كه از درِ جنگ با مسلمانان در آمده و آنان را از مكّه اخراج كرده‌اند، نه تنها شايستگى بر خوردارى از روابط حسنه را ندارند بلكه سزاوار تنبيه نيز هستند:
«الا تُقاتِلوُنَ قَوماً نَكَثوُا ايْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِاخْراجِ الرَّسوُلِ وَ هُمْ بَدَءُوكُم اوَّلَ مَرَّةٍ اتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ احَقُّ انْ تَخْشَوْهُ انْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»
آيا با قومى كه پيمانهاى خويش را شكستند و بر اخراج پيامبر همت گماشتند نمى‌جنگيد؟ در حالى كه براى نخستين بار آنان متعرّض شما شدند، آيا از آنها بيم داريد؟ و حال آنكه خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمن هستيد.

اين آيات در حقيقت سياست خارجى مسلمانان را بيان مى‌كند و اختصاص به عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ندارد، بلكه در هر عصرى مسلمانان مى‌توانند روابط حسنه با كافرانى كه قصد جنگ با آنها را ندارند، داشته باشند ولى بايد با كافران حربى، ماجراجو و توطئه‌گر قطع رابطه كنند.


ادامه:جلوگيرى از تسلط بيگانگان‌

1398/08/18
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_12, 06:45 PM
جلوگيرى از تسلط بيگانگان‌
گفتنى است كه مسلمانان در برخورد با گروه اول بايد هشيار باشند كه داشتن روابط حسنه تا وقتى جايز است كه سبب تسلط كافران بر جامعه اسلامى نگردد، خواه تسلط فرهنگى و خواه سياسى و يا نظامى، زيرا قرآن كريم مى‌فرمايد:
«لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلًا»
خداوند هرگز راهى براى [برترى و سلطه‌] كافران بر مؤمنان قرار نداده است.

با توجه به آيه فوق، امام خمينى (ره) چنين فتوا مى‌دهد:
«اگر در روابط اقتصادى و غير آن بر قلمرو اسلام و كشورهاى اسلامى، ترسيده شود كه بيگانگان تسلط سياسى يا غيرآن بر مسلمانان پيدا كنند كه اين تسلط موجب استعمار مسلمانان يا كشورهاى اسلامى شود هر چند از نظر فرهنگى باشد، بر همه مسلمانان واجب است از داشتن چنين روابطى دورى كنند و اين گونه روابط، حرام است.»


ادامه:اهميّت نماز جمعه‌

1398/08/19
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_12, 06:48 PM
اهميّت نماز جمعه‌
يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اذا نوُدِىَ لِلصَّلوةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعِةْ فَاسْعَوْا الى‌ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌلَكُمْ انْ كُنْتُمْ تَعْلَموُنَ فَاذا قُضِيَتِ الصَّلوةَ فَانْتَشِروُا فِى الارْضِ وَ ابْتَغوُا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُروُا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحوُنَ»[جمعه_9]
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هنگامى كه براى نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوى ذكر خدا بشتابيد و خريد و فروش را رها كنيد كه اين براى شما بهتر است اگر بدانيد! هنگامى كه نماز پايان گرفت در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا بطلبيد و خدا را بسيار ياد كنيد شايد رستگار شويد!

نماز جمعه از نماز هاى واجب است كه اسلام به آن اهميت زياد داده است. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام هجرت قبل از رسيدن به مدينه، در بيت بنى سالم بن عوف، نماز جمعه را برپا كرد. در مورد اينكه اين نماز در حال غيبت معصوم واجب است يا نه، اختلاف است. امام خمينى (ره) در زمان غيبت آن را واجب تخييرى مى‌داند.


ادامه دارد...

1398/08/20
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_12, 06:49 PM
اهمیّت نماز جمعه
از عبارات آيه[۹_سوره جمعه] نيز اين اهميّت به دست مى‌آيد، زيرا تعبير «فَاسْعَوْا» كه نشان دهنده سعى و سرعت در راه رفتن مى‌باشد به كار رفته است. البته معنى بهتر سعى، تلاش جهت انجام عمل و برداشتن موانع كار است، همان طور كه مسلمانان صدر اسلام گاهى از روز پنج‌شنبه به فكر نماز جمعه بودند و سعى مى‌كردند موانعى نظير دورى راه و غيره را از بين ببرند تا بتوانند در نماز جمعه حاضر شوند. از طرفى به مؤمنان امر كرده كه موقع برپايى نماز جمعه از داد و ستد(و از هر كارى كه انسان را از نماز جمعه محروم كند) بپرهيزند و كسب و كار را به بعد از نماز موكول كنند.
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در يكى از خطبه‌هاى طولانى خود، در زمينه ترغيب مردم به شركت در نماز جمعه فرمود:
«خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده، هر كس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روى سبك شمردن، يا انكار ترك كند، خداوند او را پريشان مى‌كند و به كار او بركت نمى‌دهد و بدانيد كه نماز، زكات، حج و ديگر اعمال نيك او، هيچ كدام قبول نخواهد شد، تا اينكه از اين كار توبه كند.»


ادامه دارد...

1398/08/21
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_14, 11:22 AM
اهمیّت نماز جمعه
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در يكى از خطبه‌هاى طولانى خود، در زمينه ترغيب مردم به شركت در نماز جمعه فرمود:

«مَنْ اتَى الْجُمُعَةَ ايماناً وَاحْتِساباً اسْتَأْنَفَ الْعَمَلَ»
كسى كه از روى ايمان و براى خدا در نماز جمعه شركت كند (گناهان او بخشوده خداوند شد) برنامه عملش را از نو آغاز مى‌كند.
امام باقر عليه السلام در پيامد ترك نماز جمعه فرمود:

«مَنْ تَرَكَ الْجُمْعَةَ ثَلاثاً مُتَولِياتٍ بِغَيْرِ عِلَّةٍ طَبَعَ اللَّهُ علَى‌ قَلْبِهِ»
كسى كه نماز جمعه را سه مرتبه پشت سر هم بدون عذر ترك كند، خداوند بر قلبش مهر مى‌زند.
با توجه به آنچه گذشت، مسلمانان بايد براى نماز عبادى- سياسى جمعه اهميّت‌ زيادى قائل شوند.
به ويژه در جمهورى اسلامى و موقعيّت كنونى جهان اسلام كه نماز جمعه مظهر وحدت و هشيارى ملت و خارى در چشم دشمنان اسلام است و مى‌تواند بسيارى از مشكلات جامعه را حل كند؛
به تعبير راحل (ره):
نماز جمعه يك عبادت سياسى و اجتماعى است كه در هر هفته مردم اجتماع زياد بكنند و مسائلشان را حل بكنند.


ادامه:آثار نماز جمعه

1398/08/22
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_14, 11:24 AM
آثار نماز جمعه‌
آثار دينى، فرهنگى، سياسى و اجتماعى نماز جمعه چنان روشن و آشكار است كه نيازى به شرح ندارد. ما تنها به ذكر چند فايده آن بسنده مى‌كنيم:
1_آگاهى بخشيدن به مردم در زمينه معارف اسلامى و رويدادهاى مهم اجتماعى و سياسى.

2_ايجاد همبستگى و انسجام هر چه بيشتر در ميان صفوف مسلمانان به گونه‌اى كه دشمنان را به وحشت افكند و آنها را خوار و ذليل گرداند.

3_بيمه شدن جامعه از نفوذ بيگانه و بيگانه‌پرستان.

4_تجديد روح دينى و نشاط معنوى براى توده مردم مسلمان.

5_جلب همكارى براى حل مشكلات عمومى.
اى كه دستت مى‌رسد كارى بكن‌
«وَانْفِقوُا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ انْ يَأْتِىَ احَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقوُلَ رَبِّ لَوْلا اخَّرْتَنى‌ الى‌ اجَلٍ قَريبٍ فَاصَّدَّقَ وَ اكُنْ مِنَ الصَّالِحينَ».[منافقون_10]
از آنچه روزيتان داده‌ايم، در راه خدا انفاق كنيد؛ پيش از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگويد: اى پروردگار من، چه مى‌شد اگر مرگ مرا اندكى به تأخير مى‌انداختى تا صدقه دهم و از شايستگان باشم.


ادامه:انفاق

1398/08/23
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_26, 04:55 PM
انفاق
انفاق از جمله مسائلى است كه اسلام بدان اهميّت بسيار داده و در آيات فراوانى به آن اشاره شده است.
مفهوم انفاق در اسلام گسترده است و علاوه بر انفاقهاى واجب مانند زكات، خمس و نفقه، انفاقهاى مستحب مانند بخشش، وقف و صدقه را نيز در بر مى‌گيرد؛ چنانچه در روايات به آن اشاره شده و آن را شامل هر كار نيكى كه شخص انجام دهد يا آنچه انسان مؤمن براى برطرف كردن احتياج زندگى خود و خانواده‌اش خرج كند يا به وسيله آن آبروى خود را حفظ كند، دانسته است.
هشدار خداى متعال در آيه مورد بحث(سوره منافقون_آیه ۱۰) انسان را به اين نكته توجه مى‌دهد كه تا فرصت از دست نرفته و قادر بر انجام امور خير به ويژه انفاق است، اقدام كند و از صفت مذموم بخل بپرهيزد تا به رستگارى برسد و گرنه با فرا رسيدن مرگ كه هرگز به تأخير هم نخواهد افتاد، حسرت خوردن سودى ندارد.


ادامه دارد...

1398/09/03
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_26, 04:58 PM
انفاق
در توضيح مطلب پیام قبل گفتنى است كه خداوند تصّرفات مشروع انسان در اموالش را نافذ شمرده و حتى براى برخى از اين تصرفات همچون انفاق در راه خدا اجر فراوان در نظر گرفته است.
اما انسان بايد توجه داشته باشد اجازه تصرف در همه اموالش تنها تا زمان حياتش براى او ميّسر است و اگر در زمان حياتش بخواهد براى پس از آن وصيت كند اين وصيّت نيز تا ثلث اموالش نافذ است؛ و اگر شخصى نه در حال حيات از اين اموال براى تقرب به خدا استفاده كرد و نه براى بعد از خودش وصيّتى نمود، پس از مرگش تمام اموال او به ديگران منتقل شده و نفوذى را كه در اموالش داشت از دستش مى‌رود و همين مسأله سبب حسرت او خواهد شد؛ زيرا او مى‌توانست تمام سرمايه خود را در راههاى صحيح خرج كند و در حقيقت، همه را توشه سفر آخرت خود گرداند، ولى غفلت، جهالت و دنيا طلبى به او چنين امكانى نداد.
آيه(۱۰ سوره منافقون) انسان را به همين مطلب‌ توجه مى‌دهد و مى‌گويد: اى بشر تا قدرت دارى و تصّرفت نافذ است، از آنچه روزى‌ات كرديم توشه برگير كه فرصت از دست مى‌رود و با رسيدن مرگ، دستت از دنيا قطع شده و اموال تو ملك ديگران مى‌شود و فقط تبعات و عذاب آن براى تو مى‌ماند.
در جاى ديگر مى‌فرمايد:
«الَّذينَ يَكْنِزوُنَ‌الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لايُنفَقوُنَها فى‌ سَبيلِ‌اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٌ اليمٍ يَومَ يَحْمى‌ عَلَيْها فى‌ نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِانْفُسِكُمْ فَذُوقوُا ما كُنْتُمْ تَكْنِزوُنَ»
و كسانى كه طلا و نقره را ذخيره مى‌كنند و در راه خدا انفاق نمى‌كنند، آنها را به عذاب دردناك بشارت ده؛ روزى كه (آن طلا و نقره‌ها) در آتش دوزخ گداخته شود و پيشانى و پشت و پهلوى آنان را به آن داغ كنند (و فرشتگان عذاب به آنان گويند) اين است آنچه براى خود ذخيره كرده‌ايد، اكنون بچشيد عذاب سيم و زرى را كه اندوخته‌ايد


ادامه:مسئوليت خطير در برابر خانواده‌

1398/09/04
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_26, 05:02 PM
مسئوليت خطير در برابر خانواده‌
«يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنوُا قُوا انْفُسَكُمْ وَ اهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لايَعْصُونَ اللَّهَ ما امْرَهُمْ وَ يَفْعَلوُنَ ما يُؤْمَروُنَ».
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خود و خانواده‌تان را از آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ است نگه داريد. فرشتگانى درشت گفتار و سختگير بر آن آتش گماشته‌اند. هر چه خدا فرمان دهد، نافرمانى نمى‌كنند و به آنچه دستور يافته‌اند، عمل مى‌كنند.

شروع اصلاح از كجا؟
مهم ترين كار و بزرگ ترين مسئوليت انسان، اصلاح نفس و خودسازى است. تا انسان خود را تربيت نكرده باشد، نمى‌تواند ديگران را تربيت كند. سيره تربيتى اسلام نيز چنين است كه «مصلحان» بايد خود را ساخته باشند و به همين دليل آيه مورد بحث نخست‌ «خودسازى» و سپس «اهل سازى» را مطرح كرده است.
دقت در روش تبليغى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز ما را به اين حقيقت رهنمون مى‌كند كه بايد ابتدا اصلاح را از خود شروع كرد و سپس به اصلاح خانواده و پس از آن اقوام و عشيره و آنگاه جامعه همّت گمارد. نگه داشتن خانواده از آتش دوزخ به اين است كه آنها را به همه خوبيها آشنا كند و فرمان دهد از همه بديها دورى كنند؛ و به تعبير امام صادق عليه السلام «آنها را امر (به معروف) و نهى (از منكر) نمايد.»


ادامه:مقابله با تهاجم فرهنگى‌

1398/09/05
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_28, 07:59 AM
مقابله با تهاجم فرهنگى‌
تهاجم فرهنگى عليه باورهاى اسلامى مطلبى است انكار ناپذير كه همواره وجود داشته و با روندى رو به افزايش، بنيانهاى اصيل اسلامى را مورد هجوم قرار داده است.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى همواره سعى بر اين بوده كه در مقابل اين شبيخون، مقابله صورت گيرد. به نظر مى‌رسد كه يكى از بهترين راههاى مقابله با تهاجم فرهنگى استكبار، توجيه خانواده‌ها و به ويژه پدران است كه مراقب خود و خانواده‌ها باشند و در تربيت صحيح اعضاى خانواده بكوشند؛ زيرا مراقبت بايد از درون خانه باشد و نمى‌توان براى هر فردى از افراد جامعه، مراقبى گماشت. بنابراين، اگر خانواده كه مهم ترين ركن اجتماع است، اصلاح شود تمام جامعه اصلاح خواهد شد و به عكس، اگر خانواده‌ها صالح نباشند، جامعه صالح نيز نخواهيم داشت.
اسلام، مسئوليت اين اصلاح را بر عهده سرپرست خانواده نهاده تا با شناخت واقعى از روحيات و افكار خانواده خويش از يك سو و دلسوزى و صداقت و اعتمادى كه نسبت به آنان دارد از سوى ديگر، بر اين مهم همّت گمارد و آگاهى‌هاى لازم را در محيط گرم و اطمينان بخش خانواده به اعضاى آن بدهد و آنان را پس از تربيت اسلامى و ورزيدگى فرهنگى به جامعه بفرستد؛ در اين صورت اگر كاستيها و برخوردهاى فرهنگى در جامعه وجود داشته باشد، به افراد تربيت شده و با فرهنگ، آسيبى نخواهد رسيد.


ادامه:الگوها

1398/09/06
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_11_28, 08:02 AM
الگوها
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَروُا امْرَأَتَ نوُحٍ وَ امْرَأَتَ لوُطٍ ... وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ آمَنوُا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ ... وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ ...»
خدا براى كافران، زن نوح و زن لوط را مثال زد كه هر دو همسران دو تن از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خيانت ورزيدند. و آنها نتوانستند از همسران خود دفع عذاب كنند و گفته شد، با ديگران به آتش درآييد؛ و خدا براى كسانى كه ايمان آورده‌اند، زن فرعون را مثل مى‌زند و آنگاه كه گفت: پروردگارا، براى من در بهشت نزد خود خانه‌اى بنا كن و مرا از فرعون و كردارش نجات بخش و مرا از مردم ستمكار برهان. و مريم دختر عمران را كه دامان خويش را از آلودگى نگه داشت و ما از روح خود در آن دميديم و او كلمات پروردگار خود و كتابهايش را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود.

قرآن كريم پس از بيان ماجراى دو همسر پيامبر(ص) و توصيه مؤمنان به مراقبت از خود و خانواده و پس از دستور به شدّت عمل با كافران و منافقان كه از افشاى اسرار درونى خانه پيامبر(ص) و بروز مشاجره در ميان همسران پيامبر(ص) خوشحال بودند، به منظور هشدار به دو همسر پيامبر(ص) جريان دو تن از همسران پيامبران پيشين يعنى زن نوح عليه السلام و زن لوط عليه السلام را به عنوان الگوى كافران مطرح مى‌كند و مى‌فرمايد:
آن دو به خاطر خيانت به همسرانشان جهنمى شده و نسبت آنها با پيامبران نتوانست نجاتشان بخشد و به آنان گفته شد، همراه ديگر جهنميان بدون هيچ امتياز و تفاوتى وارد جهنم شويد. اين خود درسى است براى همگان كه تنها، صفاتِ انسانى و ايمان و عمل ملاك است و نسبت داشتن با بزرگان و موقعيت اجتماعى و اصل و نسب در صورت سرپيچى از دستور الهى و انجام گناهان، نمى‌تواند كارساز باشد.


ادامه: منظور از خيانت همسران نوح و لوط

1398/09/07
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_12_02, 07:31 AM
منظور از خيانت همسران نوح و لوط
منظور از خيانت همسران نوح و لوط، انحراف از جاده عفّت نيست، زيرا هرگز همسر هيچ پيامبرى آلوده به بى‌عفتى نشده است، چنان كه در
حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آمده است:

«ما بَغَتِ امْرَاةُ نَبىٍّ قَطُّ»
همسر هيچ پيامبرى هرگز آلوده به منافى عفت نشده.
بلكه منظور اين است كه ايمان واقعى به شوهرانشان نياورده و اسرار خانه را فاش مى‌كردند و گاهى بر ضد همسران خود با كافران و مشركان همدست مى‌شدند، تناسب اين داستان با داستان افشاى اسرار خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ايجاب مى‌كند كه منظور از خيانت همين باشد.
قرآن مجيد با طرح دو شخصيتِ منفى(همسران حضرت لوط و حضرت نوح عليه السلام) در صدد هشدار به پيروان خويش است كه با عبرت گرفتن از آن دو، از جادّه صواب و سداد، خارج نگردند. از سوى ديگر دو شخصيت مثبت(آسيه و مريم) را به عنوان الگو و سرمشق معرفى مى‌كند.


ادامه دارد...

1398/09/09
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_12_02, 07:36 AM
دو شخصیت مثبت(آسیه و مریم)
آسيه، همسر فرعون، با روحيه شهادت طلبى، گام در ميدان مبارزه نهاد و مركزيت كفر و شرك را مورد تهديد جدّى قرار داد و اين درس را به انسانها آموخت كه هم مى‌شود به زندگى فرعونى با همه زرق و برقش پشت و پا زد و هم مى‌توان يك تنه به جنگ فرعون رفت و از اعتقادات حق دفاع نمود.
نكته بسيار ظريف كه از نقل دعاى آسيه در اين آيات برداشت مى‌شود، معرفت و محبت او به خداوند متعال است؛ زيرا او در دعاى والاى خود از خدا مى‌خواهد كه سراى بهشتى‌اش را نزد خود بنا كند.
حضرت مريم صديّقه نيز در ميدان آزمايش الهى و تسليم و رضا به قضاى او و همچنين در عفت و پاكدامنى اسوه مؤمنان معرفى شد.
او حامل يكى از بزرگ ترين نشانه‌هاى الهى، يعنى حضرت عيسى عليه السلام شد و در سنگين‌ترين شرايط، با يقين به امداد الهى، به مصاف جنگ تبليغاتى دشمن رفت و در تير رس تهمت و افترا به حفاظت از يگانه فرزندش( كه امانت الهى بود) پرداخت.


#پایان

1398/09/10
https://t.me/shahrenuraniquran

دژدان
2019_12_02, 07:37 AM
پرسش‌ ها

1_با توجه به آيه 11 سوره مجادله ملاك فضيلت در نزد خدا چيست؟

2_خداوند در قرآن كريم درباره صفات و ويژگى‌هاى انصار چه فرموده است؟

3_برائت كامل از مشركان، چگونه برائتى است؟

4_آيا وعده حضرت ابراهيم (ع) به عمويش و استغفار براى او، با اصل برائت از مشركان تنافى ندارد؟

5_در چه موردى نيكى و رعايت قسط و عدل با مشركان، جايز است؟

6_سخن پيامبر (ص) در مورد شركت گسترده در نماز جمعه را بيان كنيد.

7_گستره نفاق در اسلام را بيان كنيد.

8_يكى از بهترين راههاى مقابله با تهاجم فرهنگى را ذكر كنيد.