توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معارفی از سوره های قرآن (جزء بیست و هفت)
دژدان
2019_09_01, 04:26 PM
besm8
مـــعــارف قــــرآن
جــلــد 6
نــویـــسـنــده: جــمــعــے از نــویــســنــدگـان
فــــصــــل سوم
مــعــارفــے از جزء 27
matn22
معارفی از سوره های
طور, نجم, قمر, الرحمن, واقعه, حدید
..5.....
دژدان
2019_09_01, 04:29 PM
معارفى از جزء بيست و هفتم
جزء بيست و هفتم قرآن كريم، شامل شش سوره، #طور، #نجم، #قمر، #الرحمن، #واقعه و #حديد است.
#سوره_طور مكى و داراى 49 آيه است.
محتواى آن
_تهديد معاندان و اهل كتاب به عذاب قيامت،
_توصيف نعمتهاى بهشت،
_نكوهش پى در پى كافران و وعده دوزخ به آنها است
و به مناسبت آيه نخست آن كه به كوه طور قسم ياد كرده سوره طور ناميده شده است.
#سوره_نجم، در سال پنجم بعثت، در مكه نازل شده و 62 آيه دارد و يكى از چهار سورهاى است كه سجده واجب دارد و به مناسبت نخستين كلمه خود «والنجم» بدين نام خوانده شده است.
مطالب كلى اين سوره عبارت است از:
ارتباط پيامبر با وحى و فرشته وحى،
معراج،
_نفى عقايد باطل مشركان درباره ملائكه،
_رسيدن نتيجه تلاش هر شخص به خود او،
_بيان تدبير ربوبى و نمونههايى از قدرت الهى در خلقت.
ادامه: سوره قمر و سوره الرحمن
1398/06/10
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_02, 09:43 AM
سوره قمر و سوره الرحمن
#سوره_قمر، مكى و داراى 55 آيه است.
اشاره به
_معجزه شق القمر،
_تأثيرگذارى قرآن،
_كيفيّت عذاب كافران،
_برخى از اخبار غيبى و سرگذشت قوم نوح، لوط، عاد و ثمود از موضوعات اين سوره است.
سوره قمر از نظر هنرى و ادبى ويژگى خاصّى دارد:
فصلهايش منسجم و آياتش موزون و مختوم به حرف «را» و صيغه مفرد است و به مناسبت يادآورى «شقالقمر» در آيه نخست، «قمر» ناميده مىشود.
#سوره_الرحمن مكى و داراى 78 آيه است،
_شمارش نعمتهاى مادى و معنوى و
_توصيف بهشت و جهنم مضمون آن است؛
تكرار آيه
«فَبِاىِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» در 31 مورد، از ويژگىهاى اين سوره است.
آهنگ و زيبايى خاصّى در آن مشهود است و در زبان معصومين عليهم السلام «عروس قرآن» خوانده شده و نام آن نيز از اولين آيه گرفته شده است.
ادامه: سوره واقعه و سوره حدید
1398/06/11
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_03, 06:28 AM
سوره واقعه و سوره حدید
#سوره_واقعه نيز مكّى و داراى 96 آيه است كه بر محور
_اثبات معاد و مسائل آن دور مىزند.
_دسته بندى مردم به سه دسته سابقان، اصحاب يمين و اصحاب شمال،
_بيان پاداشهاى مقربان و اصحاب يمين و كيفر اصحاب شمال،
_معرفى خداوند به عنوان تنها مؤثر حقيقى در جهان خلقت،
_يادآورى شأن و منزلت عالى قرآن و دور بودن آن از دسترس ناپاكان،
_ترسيم ناتوانى انسان از يارى رساندن به فردى كه در حال احتضار و جان دادن است،
اهم مطالب آن است و نامش نيز از آيه نخست آن اقتباس شده است.
#سوره_حديد از «مسبّحات» است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله اهميّت زيادى براى آنها قائل بود.
اين سوره مدنى و داراى 29 آيه است كه
_شمارش برخى از صفات خداوند،
_بيان عظمت قرآن،
_فرجام مؤمنان و فاسقان،
_دعوت به انفاق هدفمندانه و عدالت اجتماعى از مباحث آن است.
نامگذارى اين سوره به «حديد» از آيه 25 آن گرفته شده است.
ادامه:وحی
1398/06/12
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_05, 04:03 PM
وحی
«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى انْ هُوَ الَّا وَحْىٌ يُوحى»
او (پيامبر) از روى هواى نفس سخن نمىگويد، آنچه مىگويد چيزى جز وحى- كه بر او نازل شده- نيست.
آيات فوق به پاسخگويى به شبهات مشركان پيرامون وحى الهى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرداخته و افكار بيهوده آنان مبنى بر اينكه، وحى بر پيامبر نازل نشده و سخنان او افتراى بر خداوند است را به شدت تكذيب نموده و با سوگندى كه در آيه اول اين سوره ياد كرده تأكيد مىكند كه آنچه پيامبر از سوى خداوند و به عنوان دعوت به سوى خدا بيان مىدارد چيزى جز وحى الهى نيست كه ملك مقرّب خداوند يعنى جبرئيل براى او مىآورد.
در ادامه اين آيات نيز به مسأله معراج و رؤيت جبرئيل در آن سفر اشاره نموده و همه اين مطالب را تأييد و تأكيدى بر آسمانى بودن پيام آن حضرت مىداند.
ادامه: سنّت پيامبر يا وحى الهى؟
1398/06/13
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_05, 04:04 PM
سنّت پيامبر يا وحى الهى؟
آنچه اين آيات بدان دلالت دارد اين است كه سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وحى است و به طور قطع منظور اوليه آن الفاظ قرآن كريم است، يعنى آنچه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به عنوان قرآن بر مردم مىخواند چيزى جز وحى الهى نيست. اما سخن در اين است كه آيا اين آيات بقيه سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله را كه به عنوان سخنان خود آن حضرت نقل شده در بر مىگيرد يا نه؟ به عبارت ديگر آيا مىتوان تمام سخنان آن حضرت را وحى محسوب نمود و بر آن اطلاق وحى كرد؟
براى پاسخ به اين پرسش بايد گفت: سخنان آن حضرت شامل چند نوع است:
1_بيانات آن حضرت در تبيين آيات قرآن و يا شرح و تفصيل مجملات آن.
2_سخنان آن حضرت در تأييد افرادى چون اهلبيت عليهم السلام، سلمان، ابوذر، عمار و ... و يا لعن و نفرينهاى آن حضرت درباره افرادى چون بنىاميّه، قاسطين، مارقين
3_بيانات و نظرات آن حضرت در مورد مسائل حكومتى.
ادامه دارد...
1398/06/14
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_07, 12:06 PM
سنّت پيامبر يا وحى الهى؟
از آنجا كه خداوند خود با تصريح:
«انَّا انْزَلْنا الَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ الَيْهِمْ.»
پيامبرش را مأمور تبيين و تشريح مقاصد قرآن كريم نموده بود و از سوى ديگر آن حضرت را هادى به سوى صراط مستقيم معرفى كرده بود، از اين جهت آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله در حوزه مسائل دينى مىفرمود مأخوذ از وحى الهى بود، گر چه ظاهر لفظش از شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله صادر شده باشد.
حديثى را كه سيوطى- از دانشمندان معروف اهلسنّت- نقل مىكند شاهد بر اين مدّعا است. او مىنويسد: نقل شده كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور بستن درهاى منازل اصحاب را كه به داخل مسجد پيامبر گشوده مىشد صادر فرمود (جز درب خانه على عليه السلام) اصحاب ناراحت شده، به پيامبر اعتراض نمودند. پيامبر چون اعتراض آنان را ديد مردم را در مسجد جمع كرد، خطبهاى خواند و سپس فرمود:
من درهاى منازل شما را نبستم و درب خانه على را باز نگذاردم و من شما را از مسجد بيرون نراندم و او را در مسجد ساكن نساختم (بلكه آنچه بود وحى الهى بود) بعد آيات سوره نجم (همين آيات مورد بحث) را براى مردم خواند.
ادامه دارد...
1398/06/16
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_08, 09:45 AM
سنّت پيامبر يا وحى الهى؟
دليل حقانيّت تمام سخنان آن حضرت نيز كه- خود بدان اشاره كردهاند- از همين ناشى مىشود كه سخنان آن حضرت، ريشه در وحى الهى داشته است و ايشان هيچگاه در اثر محبّت و يا خشم و غضب از جاده حق منحرف نشده و سخنى مخالف حق بر زبان جارى نكردهاند.
عبدالله بن عمروعاص گويد: من هر سخنى را از پيامبر مىشنيدم مىنوشتم. گروهى از قريش به اين استدلال كه پيامبر نيز بشر است و خوشحال يا غضبناك مىگردد (و در اثر خشم و محبت سخنانى مىگويد) مرا از نوشتن منع مىكردند. من نيز از نوشتن خودارى كردم و مطلب را به عرض رسول خدا صلى الله عليه و آله رساندم.
حضرت با انگشت به دهانش اشاره كرد و فرمود:
سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست، از اينجا جز حق خارج نمىشود. البته ناگفته نماند كه در مورد مسائل حكومتى سخنان ايشان دو گونه بود. گاهى آن حضرت تصريح مىكرد كه اين دستور و عمل از جانب خداست مثل حركت ايشان به سوى ميدان بدر؛ و گاهى تصريح مىكرد كه از جانب خدا نيست و يا طلب مشورت مىكرد، در اين موارد عمل ايشان به مقتضاى وظيفه ولايتى بود كه بر عهده داشت. مثلًا در جنگها، گاهى پيامبر در جايى فرود مىآمد و اصحاب از آن حضرت سؤال مىكردند كه آيا فرود در اين مكان مطابق وحى است، رسول خدا (ص) مىفرمود: نه، مىتوان در اين مورد نظر داد و آنان نظر خود را مطرح مىكردند.
پس خلاصه اينكه، آن حضرت هيچگاه از روى هوى سخن نمىگفت و آنچه مىفرمود ريشه در وحى الهى داشت و تنها در مسائل حكومتى گاهى نظر خود را مطرح مىكرد و از اصحاب نظر مىخواست و احياناً نظر خويش را رها مىنمود و به نظر آنان عمل مىكرد. البته ناگفته نماند سخنانى كه در زندگى خصوصى خويش با ديگران مطرح مىكرد، از دايره بحث خارج است؛ زيرا در ارتباط با مبحث نبوت ايشان نبوده است.
ادامه: افسانه غرانيق
1398/06/17
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_09, 06:55 AM
افسانه غرانيق
«افَرَأَيْتُم اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَ مَناةَ الثّالِثَةَ الاخْرَى ...»
به من خبر دهيد آيا بتهاى «لات» و «عزى» و «منات» كه سومين آنهاست (دختران خدا هستند)؟!
برخى از تفاسير اهل سنت، ذيل آيات ياد شده، رواياتى را نقل مىكنند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خانه خدا مشغول خواندن سوره نجم براى قريش بود، چون به آيات فوق كه نام بتهاى مشركان در آن بود، رسيد؛ شيطان دو جمله (تِلْكَ الْغَرانيقُ الْعُلى، وَ انَّ شَفاعَتُهُنَّ لَتُرْتَجى اينان پرندگان زيبا و بلند مقامى هستند كه از آنها اميد شفاعت مىرود!) را بر زبان ايشان جارى ساخت.
در اين هنگام مشركان خوشحال شدند و گفتند:
محمد صلى الله عليه و آله تا كنون نام خدايان ما را به نيكى نبرده بود و وقتى سوره به پايان رسيد، پيامبر صلى الله عليه و آله سجده كرد و آنها نيز سجده كردند، اما شب هنگام، جبرئيل بر او نازل شد و گفت اين دو جمله وحى نبوده و از القائات شيطان است. رسول خدا صلى الله عليه و آله غمگين شد و گفت من چيزى را كه خداوند نفرموده بر او بستم. خداى متعال براى دلجويى از آن حضرت، آيه 52 سوره حج را فرو فرستاد.
نشانههاى جعل
نشانههاى جعل با بررسى اسناد روايات مذكور و عرضه اين روايات بر قرآن كريم و شواهد تاريخى، معلوم مىشود كه اين داستان، يك افسانه ساختگى است و غرض سازندگان آن، طعن بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و ايجاد ترديد و دودلى در بين معتقدان به وحى و سست كردن پايههاى ايمانِ مردمِ مؤمن نسبت به عصمتِ ايشان و به عبارتى ايجاد شك و ترديد در قرآن بوده است.
ادامه:دلايل مردود بودن افسانه تاريخى غرانیق
1398/06/18
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_10, 06:12 AM
دلايل مردود بودن افسانه تاريخى غرانیق
اينك دلايل مردود بودن اين افسانه تاريخى را بر مىشماريم:
الف_از نظر عقلى:
1_اين داستان يا معصوم بودن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به ويژه، عصمت در ابلاغ وحى، منافات دارد و معصوم بودن پيامبر صلى الله عليه و آله در گرفتن و ابلاغ وحى، لازمه نبوت و مورد اتفاق همه علماست و جاى هيچ گونه شك و ترديدى در آن نيست.
2_با پذيرش اين داستان، زشتترين مراحل جهل به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نسبت داده شده، زيرا به پيامبر نسبت مىدهد كه نمىدانسته اين جملات كلام خدا نيست و جبرئيل نياورده و نمىدانسته كه اين كلام كفر صريح و موجب ارتداد از دين مىشود. علاوه آنكه نسبت مىدهد هنگامى كه آنان را براى جبرئيل بازگو مىكرد باز متوجه اشتباه خود نشده بود؛ و بديهى است كه ادله قطعى بر عصمت انبيا اين نسبتها را تكذيب مىكند.
3_با قبول اين داستان، وثوق و اعتماد از كتاب خدا از بين مىرود و در هر جاى اين كتاب، شك و ترديد راه مىيابد؛ و بدين گونه اطمينان و اعتماد به آسمانى بودن قرآن سلب مىشود.
4_سيره مستمر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مبارزه با شرك و همچنين مقاومت آن حضرت در راه مبارزه با بتها و بتپرستى به حدى بود كه جايى براى قبول اين داستان نمىماند.
ادامه دارد...
1398/06/19
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_11, 09:23 PM
دلايل مردود بودن افسانه تاريخى غرانیق
الف_از نظر عقلی
ب_از ديدگاه قرآن:
آيات فراوانى از قرآن كريم در ردّ داستان مزبور مورد استناد شيعه و سنى قرار گرفته است، از جمله:
1_آياتى كه عصمت پيامبران و رسول خدا صلى الله عليه و آله را در ابلاغ وحى الهى متذكر مىشود و ورود هرگونه القائات شيطانى را در آن نفى مىكند. مانند:
«عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ احَداً الَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَّسوُلٍ فَانَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِيَعْلَمَ انْ قَدْ ابْلَغوُا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَاحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ احْصى كُلَّ شَىْءٍ عَدَداً.»
او داناى غيب است و هچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و از پشت سر آنها براى آنها قرار مىدهد، تا بداند كه پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كردهاند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را احصا كرده است!
2_آيات اول همين سوره به صراحت همه خرافات را باطل مىكند؛ زيرا با قسم به ستارگان تأكيد مىكند، كه پيامبر اسلام هيچ سخنى را از روى هوى نمىگويد و هر چه بيان مىدارد، وحى است. در سوره حاقّه نيز او را از هر دروغ و افترا بستن به خدا منزه ساخته، مىگويد:
«اگر او (پيامبر) بر ما سخنى دروغ مىبست، ما او را با قدرت مىگرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم.» و سرانجام به پيامبر امر مىكند كه به صراحت تمام، اعتراف كند و بگويد كه:
«من نمىتوانم از پيش خود آن را (قرآن را) تغيير دهم و من جز از وحيى كه به من مىشود متابعت نمىكنم.»
ادامه دارد...
1398/06/20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_12, 09:11 AM
دلايل مردود بودن افسانه تاريخى غرانیق
الف_از نظر عقلی
ب_از دیدگاه قرآن:
3_مقايسه بين آيات خود اين سوره (سوره نجم) نيز دلالت بر افسانه و جعلى بودن اين نقل دارد. زيرا بلافاصله پس از سخنان باطلى كه در تمجيد بتها به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت دادهاند، آياتى وجود دارد كه اعتقاد زشت مشركان در مورد اين بتها را مردود مىشمارد.
آنها بتها را مظهر و مجسمه ارباب و ملائكهاى مىپنداشتند كه دختران خدا بودند و خداوند اين اعتقاد و شفاعت آن ارباب را غير مقبول و بىاثر اعلام مىكند. با توجه به اين همه نكوهش از بتها، چگونه مشركان تعارض بين اين آيات و آن آيه شيطانى را نفهميدند
و تنها به آن تعريف دلخوش كردند و اين همه نكوهش را ناديده گرفته و هيچ گونه اعتراضى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ننمودند.
از اينجا معلوم مىشود كه هرگز اين آيات شيطانى بر زبان رسول خدا جارى نشده و چنين واقعهاى در خارج اتفاق نيفتاده و اين نقل ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است و متأسفانه برخى عالمان سنى نيز ناآگاهانه به نقل اين روايت جعلى پرداختهاند.
ادامه دارد...
1398/06/21
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_14, 06:12 AM
دلايل مردود بودن افسانه تاريخى غرانیق
الف_از نظر عقلی
ب_از ديدگاه قرآن
ج_از نظر روايت و تاريخ:
با تحقيق در آثار روايى و تاريخى مسلمانان معلوم مىشود كه در قرون اول اسلامى، خبرى از افسانه غرانيق نبوده است. ابن اسحاق (م 150 ه. ق) و بخارى و مسلم در كتابهاى تاريخى و روايى خود، آن را نياوردهاند. نخستين بار ابن سعد (م 230 ه. ق) و طبرى (م 310 ه. ق) اين داستان را نقل كردهاند.
شخصى كه اين افسانه از او نقل شده، محمد بن كعب قرظى است كه از قبيله بنى قريظه است و در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله متولد نشده بوده و بقيّه راويان نيز شاهد ماجرا نبوده و در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله حضور نداشتهاند. با اين اوصاف، ساختگى بودن افسانه غرانيق بديهى است.
ادامه: شقّالقمر
1398/06/23
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_15, 12:11 PM
شقّالقمر
«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ انْ يَرَوُا ايَةً يُعْرِضوُا وَ يَقوُلوُا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌ».
قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت! و هرگاه نشانه و معجزهاى را ببينند روى گردانده، مىگويند: «اين سحرى مستمر است!»
اين آيات اشاره به معجزهاى ديگر از معجزات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دارد و آن دو نيم شدن ماه برابر چشم مشركان مكّه در سالهاى قبل از هجرت است. مشركان اظهار مىكردند كه معجزات پيامبر اسلام، سحر است و سحر در امور آسمانى (افلاك) تأثير نمىگذارد، از اين جهت از پيامبر صلى الله عليه و آله خواستند كه براى اثبات حقانيّت رسالت خويش، اگر مىتواند ماه را دو نيمه كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از آنها تعهد گرفت كه اگر آن معجزه را انجام داد ايمان بياورند.
به همين جهت آن حضرت در شب چهاردهم ماه از خداى متعال اين معجزه را درخواست نمود و خداوند، خواسته پيامبرش را اجابت فرمود و ماه به دو نيمه تقسيم گرديد و پس از مدت كوتاهى دوباره به حالت طبيعى بر گشت. اما مشركان با وجود ديدن اين معجزه ايمان نياوردند و خداوند نيز در تأييد واقعه و تقبيح عمل آنان، اين آيات را نازل فرمود. در برخى نقلها، علاوه بر نقل اصل مطالب فوق آمده است كه برخى از مشركان گفتند اگر پيامبر ما را مسحور كرده باشد اكنون از مسافرينى كه از راه مىرسند، مىپرسيم، پس از رسيدن مسافران، آنها هم به وقوع واقعه شهادت دادند. اما باز مشركان لجوج آن را انكار كرده و سحر پنداشتند.
ادامه دارد...
1398/06/24
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_16, 01:17 PM
شقّالقمر
علاوه بر صراحت آيات مذكور در واقعه شقالقمر، حضرت على عليه السلام و ساير ائمه عليهم السلام آن داستان را نقل و تأييد نمودهاند و اصحاب نيز مانند ابن مسعود و ابن عباس و انس بن مالك، حذيفة بن يمان و ... آن را نقل كردهاند و ابن مسعود خود شاهد عينى واقعه بوده است.
علماى شيعه همگى صدق اين واقعه را پذيرفته و جاى هيچگونه شك و شبههاى در آن نمىبينند.
بيشتر علماى اهلسنّت نيز آن را قبول داشته و جزو معجزات مشهور آن حضرت محسوب كردهاند.
ولى برخى تنها آن را بعيد دانستهاند وگرنه هيچ دليلى بر نفى آن ندارند. علّامه طباطبايى (ره) در ردّ شبهه آنان مىفرمايد:
قرآن و سنّت بر آن دلالت داشته و اينكه يك كره آسمانى دونيم شود، كارى شدنى است و عقل دليل بر محال بودن آن ندارد، از سوى ديگر معجزه هم امرى است خارقالعاده و وقوع حوادث خارقالعاده نيز ممكن است و به نظر معتقدان به اين واقعه، جزو معجزات نبىاكرم صلى الله عليه و آله مىباشد.
فخر رازى از مفسران بزرگ اهلسنّت نيز شبيه به اين استدلال را در كتاب خود ذكر كرده است.
ادامه: ناقه صالح
1398/06/25
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_17, 10:49 PM
ناقه صالح
«انَّا مُرْسِلوُا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَأَرْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ وَ نَبِّئْهُمْ انَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شُرْبٍ مُخْتَضَرٌ فَنادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعاطَى فَعَقَرَ فَكَيْفَ كانَ عَذابى وَنُذُرِ.»
ما ناقه را براى آزمايش آنها مىفرستيم، در انتظار پايان كار آنها باش و صبر كن و به آنها خبر ده كه آب (قريه) بايد در ميان آنها تقسيم شود (يك روز سهم ناقه و يك روز سهم آنها) و هر يك در نوبت خود بايد حاضر شوند. آنها دوست خود را صدا زدند، او به سراغ اين كار آمد و (ناقه را) پى كرد (اكنون بنگريد) عذاب و انذارهاى من چگونه بود!
سرگذشت قوم ثمود
قوم ثمود از اقوام عرب بودند كه در وادى القرى، بين مدينه و شام (شمال حجاز) مىزيسته و مشغول كشاورزى و باغدارى بودند. آنان بتپرست بودند و خداوند حضرت صالح عليه السلام را براى هدايتشان مبعوث نمود؛ جز اندكى به او ايمان نياورده و او را ساحر و سفيه ناميدند. آنها از صالح خواستند تا براى نشان دادن راستى ادعايش از دل كوه ماده شترى بيرون آورد. خداوند اين معجزه را به او عطا كرد و دستور داد كه مردم نبايد مزاحم آن بشوند و آب آن قريه بين آنها و اين ناقه تقسيم شود. لكن آن قوم كافر يكى از بدترين افراد خود را
انتخاب كرده و او اين شترِ ماده را كه معجزه الهى و دليل نبوّت صالح بود، كشت و پس از آن، خداوند طبق وعدهاى كه پيشتر داده بود، آنها را به وسيله صاعقهاى سهمگين هلاك كرد.
ادامه: ناقه و اقدام مخالفان
1398/06/26
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_18, 07:13 AM
ناقه و اقدام مخالفان
ناقهاى كه به وسيله حضرت صالح عليه السلام به طور اعجاز از دل كوه بيرون آمد، معجزهاى بزرگ بود كه وجود آن در بين مردم سبب بيدار شدن و گرايش آنها به صالح مىشد و يا دست كم آنها را به فكر مىانداخت و در مورد دعوت او تجديد نظر نموده يا با شك و ترديد به آيين خود بنگرند. به همين جهت سركشان قوم ثمود كه نفوذ صالح را مزاحم منافع خويش مىديدند و مايل به بيدار شدن مردم نبودند، توطئه از بين بردن ناقه را طرح كرده و آن را كشتند.
شريك در عمل
در آيه مورد بحث و در روايات اسلامى عاملِ پى كردن ناقه، يك نفر معرفى شده، در حالى كه در برخى آيات مانند آيه 65 سوره هود، اين عمل به همه قوم ثمود نسبت داده شده است. حضرت على عليه السلام در اين مورد مىفرمايد:
«ايُّهَا النَّاسُ، انَّما يَجْمَعَ النَّاسَ الرِّضا وَ السُّخْطُ وَانَّما عَقَرَناقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ واحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضا.»
اى مردم، به درستى كه مردم را خشنودى و غضب (در امور، در صف واحدى) جمع مىكند (همچنان كه) ناقه ثمود را يك نفر از پاى درآورد، اما خداوند همه آن قوم سركش را مجازات كرد چون به آن راضى بودند.
يعنى رضايت داشتن بقيه افراد قوم و جلوگيرى و نهى نكردن آن فرد از اين كار سبب شد كه خداى متعال آن عمل را براى همه محسوب كند و به همين معنى امام رضا(ع) در حديثى اشاره فرموده كه اگر كسى در مشرق كشته شود و ديگرى در مغرب به قتل او راضى باشد، او نيز در پيشگاه خدا، شريك قاتل است. اين مطلب تنها در مورد اعمال زشت نيست، بلكه در كارهاى خير نيز محقّق است و حكايت از يك نوع پيوند مكتبى بين افراد هم عقيده دارد.
ادامه: اصناف سه گانه مردم
1398/06/27
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_19, 10:56 PM
اصناف سه گانه مردم
«وَ كُنْتُم ازْواجاً ثَلثَةً فَاصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما اصْحابُ الْمَيْمَنَةَ وَ اصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقوُنَ السَّابِقوُنَ اوُلئِكَ الْمُقَرَّبوُنَ.»
شما سه گروه خواهيد بود (نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند)، چه سعادتمندان و خجستگانى! گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى! و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامانند! آنها مقرّبانند!
آيات فوق ناظر به وضعيت انسانها در قيامت است و آنها را به سه دسته تقسيم مىكنند:
_اصحاب يمين،
_اصحاب شمال و
_پيشتازان
كه به توضيح پيرامون هر يك مىپردازيم.
ادامه دارد....
1398/06/28
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_21, 05:54 PM
اصناف سه گانه مردم
1_اصحاب يمين:
در آيات اين سوره، آنان را «اصحاب الميمنه» و «اصحاب اليمين» خوانده است و اين نامگذارى از آن جهت است كه نامه اعمال آنان به دست راستشان داده مىشود و با يمن و پر بركتند.
بنابر آيات قرآن، اصحاب يمين داراى ويژگىهاى زير هستند:
الف_ايمان به آخرت و روز ملاقات اعمال.
ب_انجام اعمال صالح
از قبيل اطعام مستمندان و درماندگان، سرپرستى يتيمان، توصيه همنوعان به صبر، استقامت، محبت و عطوفت.
2_اصحاب شمال:
كه در همين سوره آنان را «اصحاب المشئمه» هم ناميده است، به خاطر اينكه شوم و بد عاقبت بوده و نامه اعمالشان را از پشت سر و به دست چپشان مىدهند.
بنابر آيات قرآن، آنان منكر خدا بوده و به طور طبيعى به آخرت هم باور نداشته و از امكانات جهت كسب ثواب اخروى استفاده نكردهاند و نسبت به فقرا و درماندگان در جامعه بىتفاوت بودهاند.
ادامه: پیشتازان
1398/06/30
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_22, 11:03 PM
اصناف سه گانه مردم
1_اصحاب یمین
2_اصحاب شمال
3_پيشتازان:
در اين آيه آنها را
«السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» ناميده است.
در اينكه اين دو لفظ از لحاظ تركيب جمله چه وضعى دارند، اختلاف نظر وجود دارد و از جمله گروهى «السابقون» اول را مبتدا و «السابقون» دوم را تأكيد يا وصف اولى دانسته و آيه بعد يعنى «اوُلئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» را خبر دانستهاند.
در آيات قرآن به «سبقت به سوى خيرات» دعوت شده است؛
اگر انسانهاى مؤمن را در نظر بگيريم مىبينيم كه غالب آنان اهل كار خير هستند و در اجابت دعوت خداوند ايمان آورده و در حد توان به انجام وظيفه مشغول بوده و اگر سستى و كاهلى كرده يا گاهى مرتكب معصيت شدهاند به پيشگاه خدا توبه مىكنند، ولى در هر زمان تعدادى را مىبينيم كه در همه صحنهها پيشگام بوده و از همگان گوى سبقت را ربودهاند. آيات فوق ناظر به اين افراد است. كسانى كه در همه كارهاى خير و از همه مؤمنان همراه پيشى گرفته «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» بوده و به حق، اينان مقربان درگاه خدايند.
ادامه دارد...
1398/06/31
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_24, 02:15 PM
اصناف سه گانه مردم
آيات اين سوره(سوره واقعه) نگاهى نيز به تعداد كميّت «اصحاب يمين» و «پيشتازان» در امتهاى قبل و امت آخر الزمان دارد. «پيشتازان» در امتهاى سابق گروه زيادى بوده و در امت اسلام نسبت به آنها اندك مىباشند. زيرا امتهاى سابق بسيار بوده و مجموع پيامبران، اوليا و صلحا در آنان در قياس با امت اسلام به طور طبيعى بيشتر است؛ و اما «اصحاب يمين» گروه زيادى از امتهاى سابق و گروه زيادى از امت اسلام هستند.
پس در مجموع امتهاى سابق هم «پيشتازان» گروه زيادى است و هم اصحاب يمين و در امت اسلام به تنهايى گر چه «پيشتازان» به نسبت مجموع امتهاى سابق نيست، ولى اصحاب يمين در اين امت به تنهايى متناسب با مجموع اصحاب يمين در امتهاى سابق است و از اينجا معلوم مىشود كه امت اسلام نسبت به هر يك از امتهاى سابق برتر بوده و تعداد پيشتازان و اصحاب يمين در اين امت از تعداد آنان در هر امت ديگرى بيشتر است و شايد از اين روست كه قرآن امت اسلام را برترين امت شمرده است.
ادامه: مطهّرون
1398/07/01
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_24, 02:18 PM
مطهّرون
«انَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فى كِتابٍ مَكْنوُنٍ لا يَمَسُّهُ الّا الْمُطَهَّروُنَ.»
به حق كه آن قرآن كريم است، در كتابى محفوظ جاى دارد و جز پاكان بدان دست نيابند.
اين آيه در مقام تجليل قرآن است و آن را كريم معرّفى مىكند.
قرآن كريم يعنى كتابى كه در نزد خدا عزيز و محترم است، صفات پسنديده دارد و سودمند است.
دستيابى به قرآن با توجه به محتواى عميق معارف قرآن در ابعاد مختلف آن، همه مردم نمىتوانند به عمق عظمت آن دست يابند. تنها افرادى مىتوانند همه حقايق آن را دريابند كه از طهارت روحى و باطنى كامل برخوردار بوده، از صفات رذيله دورى جستهاند و خداوند دلهايشان را از هرگونه رجس، پليدى، گناه و شرك پاك كرده و قلبشان را شايسته درك مفاهيم عالى قرآن نموده است. اينان جز ملائكه و امامان معصوم نيستند. زيرا در قرآن، اين دو گروه به عنوان پاكان معرفى شدهاند. در توصيف ملائكه آمده است كه آنان هيچگاه اوامر پروردگارشان را زير پا نگذاشته و عصيان نمىكنند.
ادامه دارد...
1398/07/02
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_25, 06:12 AM
مطهّرون
درباره اهلبيت عليهم السلام نيز تصريح شده كه اينان «مطهرون» مى باشند.
«انَّما يُريدُ اللّهُ لِيَذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَالْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً.»
خداى تعالى خواسته است تا هرگونه پليدى را از شما اهلبيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.
البته مفهوم اين سخن اين نيست كه ديگران از دستيابى به آن به كلى محرومند، زيرا همانطور كه مىدانيم قرآن داراى مراتب و بطون مختلف است و هر كس به مقدار عقل و ايمان و طهارت باطنى خود، مرتبهاى از آن را درك مىكند و تنها كسانى كه هيچ بهرهاى از طهارت باطنى نبردهاند، از قرآن هم حظّى نمىبرند چون ميان قرآن و خواننده آن، بايد سنخيت باشد.
ادامه:«مسّ» چيست؟
1398/07/03
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_28, 06:22 AM
مسّ چيست؟
همانطور كه مىدانيم قرآن داراى ظاهر و باطن است.
در مسّ ظاهر قرآن كه نوشتههاى آن باشد، داشتن طهارت ظاهرى يعنى طهارت از حدث لازم است و در مس باطن قرآن يعنى دسترسى به عمق حقايق و معارف آن طهارت باطنى لازم است كه آن نيز به سبب دورى از گناه و رذايل و آراسته شدن به فضائل و تقوا در انسان به وجود مىآيد و بدون اين طهارت هيچگونه تماسى با حقيقت قرآن براى شخص حاصل نمىشود.
مفاد آيه
آيا اين آيه به زبان نفى سخن مىگويد يا به زبان نهى؟
يعنى آيا ناپاكان را از دست زدن به كلمات قرآن نهى مىكند و يا دستيابى نااهلان به قرآن را نفى مىكند؟
در جواب بايد گفت، آيه هر دو هدف را دنبال مىكند؛
از طرفى ناپاكان ظاهرى- كه وضو، غسل و تيمم ندارند- را از دست زدن به كلام خدا نهى مىكند و از سوى ديگر دست يافتن ناپاكان باطنى به تعاليم و معارف بلند آن را نفى مىكند؛ بدين معنا كه آنان هر چه بكوشند باز نمىتوانند به حقيقت آن برسند و معارفش را دريابند.
ادامه: نور ایمان
1398/07/04
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_28, 06:25 AM
نور ايمان
«يَوْمَ يَقوُلُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ امَنوُا اْنظُروُنا نَقْتَبِسْ مِنْ نوُرِكُمْ قيلَ ارْجِعوُا وَراءَكُمْ فَالَتمِسوُا نوُراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ.»
روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مىگويند: «نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوى برگيريم!» به آنها گفته مىشود: «به پشت سرِ خود باز گرديد و كسب نور كنيد!» در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مىشود كه درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب!
واژهها
_«انظرونا» از مصدر «النَّظَر» به معناى انتظار و مهلت دادن است.
_«نقتبس» از «قَبَس» يعنى شعله آتشى كه براى روشن كردن به دست مىگيرند و اقتباس يعنى طلب روشنايى كردن.
_«سور» به معناى ديوار دور شهر است.
_«باطنه» يعنى داخل آن و
_«ظاهره» يعنى خارج و بيرون آن.
از سياق آيه استفاده مىشود كه در قيامت ظلمت همه جا را فرا گرفته و همه افراد به سوى منزلگاه دائمى خويش در حركتند.
كسانى كه ايمان آورده و در عمل به ايمان خويش پايبند بودهاند، خداوند براى آنان نور قرار داده تا جلو و سمت راست را براى آنان روشن گرداند. منافقان كه كفر، باطن آنها را سياه كرده، در آن ظلمت گسترده به مؤمنان التماس مىكنند كه:
مهلتى دهيد تا ما از روشنايى شما قبس و شعلهاى برگيريم و مؤمنان جواب دهند كه اين جهان جاى كسب نيست، اگر مىخواهيد نورى كسب كنيد به دنيايى كه پشت سر گذاشتهايد برگرديد و نور بگيريد؛ و آن هم محال است.
ادامه:دژ ایمان
1398/07/06
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_29, 08:16 AM
دژ ایمان
منافقان چون در دنيا خود را در صف مؤمنان جا زده بودند، در آخرت نيز مىخواهند همچنان همراه آنان باشند و از نور ايمان آنان بهره گيرند، ولى به ناگاه ديوارى بين آنان و مؤمنان فاصله مىاندازد.
مؤمنان درون آن و منافقان پشت آن ديوار قرار مىگيرند.
درون آن رحمت، مغفرت و نعمت است و پشت آن عذاب، قهر و آتش؛ و اين ديوار در حقيقت تجسم همان ايمانى است كه در دنيا سبب فاصله بين مؤمنان و منافقان شده بود. اين ديوار- به شكل دژى است كه مؤمنان در داخل آن قرار دارند و منافقان در خارج آن- داراى درى است كه منافقان به وسيله آن مىتوانند مؤمنان را ببينند كه چگونه در شادى به سر مىبرند و همين سبب حسرت بيشتر آنها مىشود. منافقان اجازه ورود از اين در را ندارند؛ زيرا آنها در دنيا كه جاى اختيار بود، خود حاضر به ورود به دايره ايمان نبودند.
ادامه: حصن توحيد
1398/07/07
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_09_30, 05:57 PM
حصن توحید
با توجه به بيان بالا(دژ ایمان)، انطباق اين آيه شريفه با حديث شريف قدسى كه فرمود:
«لا الهَ الَّا اللَّهُ حِصْنى فَمَنْ دَخَلَهُ امِنَ مِنْ عَذابى.»
كاملًا روشن مىشود.
بنابراين «لا اله الا الله» كه همان توحيد باشد ديوار دژى است كه بين مؤمنان و منافقاناست و مؤمنان وارد آنشدهاند ولىمنافقان پشتآن مانده و در معرض عذابند.
مصائب و بلايا
«ما اصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِى الارْضِ وَ لا فِى انْفُسِكُمْ الَّا فى كِتابٍ مِنْ قَبْلِ انْ نَبْرَأَها انَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَكَمْ وَ لا تَفْرَحوُا بِما اتيكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»
هيچ مصيبتى در زمين و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است؛ و اين امر براى خدا آسان است! اين به خاطر آن است كه براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد؛ و خداوند هيچ متكبر فخر فروشى را دوست ندارد.
ادامه:معناى مصيبت
1398/07/08
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_01, 08:49 AM
معنای مصیبت
مصيبت از مصدر «اصابه» به معناى برخورد تير به هدف است و به هر واقعه يا حادثهاى كه به انسان اصابت كند گفته مىشود خواه خير باشد يا شرّ، لكن از آنجا كه اين كلمه بيشتر در وقايع ناخوشايند استعمال شده هرگاه به طور مطلق استعمال شود، بلا و گرفتارى از آن به ذهن مىآيد.
كلمه مصيبت
در این آیه
«ما اصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِى الارْضِ وَ لا فِى انْفُسِكُمْ الَّا فى كِتابٍ مِنْ قَبْلِ انْ نَبْرَأَها انَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَكَمْ وَ لا تَفْرَحوُا بِما اتيكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»
ظاهراً به معناى هر نوع حادثه، اعم از خير و شر است، زيرا در ذيل آيه دارد «تا به خاطر آنچه به شما داده شده مسرور نگرديد» و معلوم است كه فرح و سرور نتيجه حوادث خوشايند است نه ناخوشايند.
ادامه دارد...
1398/07/09
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_02, 04:37 PM
همه چيز به علم و اذن خداست
آیه «ما اصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِى الارْضِ وَ لا فِى انْفُسِكُمْ الَّا فى كِتابٍ مِنْ قَبْلِ انْ نَبْرَأَها انَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَكَمْ وَ لا تَفْرَحوُا بِما اتيكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»
اعلام مىدارد هر اتفاقى كه رخ مىدهد، هر خير و شرى كه براى شما پيش مىآيد، چه حوادثى كه در زمين است مثل نزول باران، به راه افتادن سيل، زلزله، خشكسالى و ... يا حوادثى كه در نفس شماست مثل مريضى، جراحت، مرگ و ...
همه قبل از به وجود آمدن در اين نشأه دنيا، در كتاب علم الهى مكتوب بوده است.
همچنان كه در آيه ديگر نيز تصريح مىكند كه هر حادثه دردناكى كه در اين جهان واقع مىشود، به اذن خداست.
«ما اصابَ مِنْ مُصيبَةٍ الا بِاذْنِ اللَّهِ.»
هيچ مصيبتى به شما نمىرسد مگر به اذن خدا.
البته مصيبت در اين آيه به معناى حوادث دردناك است و شايد از اين جهت تنها حوادث دردناك را به اذن خدا نسبت داده كه انتساب اين حوادث بر خلافت حوادث خوشايند، به اذن و اجازه خدا براى غالب افراد قابل قبول نيست. آنها از آنجا كه در وهله اول معناى اين اذن را متوجه نيستند، بر خدا محال مىدانند كه مثلًا اذن دهد بلايى بر كسى نازل گردد با اينكه او ارحم الراحمين، عادل و ... است.
ادامه:معنای اذن
1398/07/10
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_03, 04:59 PM
معنای اذن
اما معناى اذن در اينجا رخصت دادن و مانع نشدن است نه رضايت دادن. از آنجا كه تنها مؤثر واقعى خداست و هيچ مؤثرى بدون اذن خدا صاحب اثر نيست، معناى اذن خدا اين است كه حق تعالى بين مؤثر و اثر مانع نمىشود؛ پس اين اذن خدا شامل همه چيز است هم نيكىها و هم بديها، هم حوادث خوشايند و هم حوادث ناخوشايند و به عبارت ديگر خداوند اجازه داده كه هر اثرى از مؤثر خودش حاصل شود خواه اثرى پسنديده باشد و خواه ناپسند، و اين اذن خدا با عدالت، رحمت و ديگر صفات حسناى خداوند منافات ندارد. از طرف ديگر اذن عام الهى و علم او به آنچه اتفاق مىافتد، با اختيار انسانها نيز منافات ندارد. زيرا گر چه خدا مىداند كه هر انسانى از ايمان و كفر كدام را انتخاب مىكند و از اعمال خوب و بد، كدام را انجام مىدهد، اما از آنجا كه ما به علم خدا آگاهى نداريم و نمىدانيم كه خداوند چه چيز را براى ما مقدّر كرده، در انتخاب آزاديم و هر چه را خود بخواهيم انجام مىدهيم.
ادامه: نقش انسانها در پديد آمدن مصائب
1398/07/11
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_05, 07:29 AM
نقش انسانها در پديد آمدن مصائب
گر چه قرآن كريم در آيه صدر بحث، پديد آمدن همه وقايع را از خير و شر به اذن خدا دانست، ولى در آيه ديگر پيدايش مصايب را حاصل عملكرد بد انسانها مىداند و به صورت كلى مىفرمايد:
«وَ ما اصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبما كَسَبَتْ ايْديكُمْ ...»
هر واقعه ناگوارى كه براى شما پيش آيد نتيجه عملكرد خود شماست.
همچنان كه در آيه ديگر اين قانون عمومى را خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله چنين بيان مىفرمايد:
«ما اصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما اصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ.»
هر خوبى كه به تو رسد از خداست و هر بدى كه به تو رسد از خود توست.
اين آيات، نيكيها را به خدا نسبت داده و بدىها را به انسانها و آن آيه قبل همه چيز را به اذن خدا و از نزد خدا مىدانست. از مجموع اين دو معلوم مىشود كه حسنات هم به اذن خداست و هم «من الله» است يعنى مورد رضايت و به توفيق اوست، ولى بدىها گر چه به اذن خداست اما «من الله» يعنى مورد پسند و امر خدا نيستند.
ادامه:جواب از يك سؤال
1398/07/13
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_06, 09:53 PM
جواب از يك سؤال
آيا هر واقعه ناخوشايندى كه براى كسى اتفاق بيفتد، نتيجه عملكرد بد اوست؟
آيه سىام سوره شورى در مقام بيان اين مطلب است كه در جهان خلقت بين مصيبتها و گناهان رابطه است و اين مصيبتها از نتايج و پيامدهاى گناهان است و از طرف ديگر اين مصيبتها از جانب خداست ولى خداوند راضى نبوده كه اين مصيبتها واقع شوند و به همين جهت از اعمالى كه سبب اين مصيبتها مىشوند، نهى كرده است. پس همه مصيبتها به انسانها استناد دارد. هر انسانى كه مرتكب ظلم و گناهى مىشود، اين ظلم و گناهش در نظام جهان اثر دارد و منشأ مصيبتى مىگردد كه دامنگير خود او يا ديگرى مىشود.
خلاصه آنكه اين مصيبتها از آثار وضعى گناهان است كه ممكن است دامنگير گناهكار شود و يا او، نزديكانش و افراد جامعه را فراگيرد.
ادامه دارد...
1398/07/14
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_08, 02:01 PM
جواب از يك سؤال
آيا هر واقعه ناخوشايندى كه براى كسى اتفاق بيفتد، نتيجه عملكرد بد اوست؟
«وَاتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَموُا مِنْكُمْ خاصَّةً.»
از فتنههايى كه آثارش فقط دامنگير گناهكاران نمىشود (بلكه همه افراد از مؤمن و ظالم را در بر مىگيرد) بپرهيزيد.
اين آيه مؤيّد اين است كه آثار بعضى گناهان همه اجتماع را در بر مىگيرد. بنابراين توضيح، مصيبتهايى كه در جهان واقع مىشود، همهاش نتيجه گناهِ گناهكاران است كه هم خودشان گرفتار نتايج بد گناهانشان مىشوند و هم مؤمنان و صالحان از اين نتايج بر كنار نيستند؛ ولى معصومان كه هيچ گناهى مرتكب نمىشوند، در پديد آمدن هيچ مصيبتى دخالتى ندارند.
ادامه دارد...
1398/07/15
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_08, 02:05 PM
جواب از يك سؤال
آيا هر واقعه ناخوشايندى كه براى كسى اتفاق بيفتد، نتيجه عملكرد بد اوست؟
از طرف ديگر اين مصايب براى بعضى انسانها عذاب معجّل است و براى بعضى تذكّر دهنده و غفلت زدا و براى بعضى، تحمّل اين مصيبتها سبب جبران خطاها و گناهان مىگردد و براى مقرّبان و معصومان سبب علوّ درجه و شأن.
روايت ذيل مؤيد اين نظر است.
وقتى امام سجاد عليه السلام بر يزيد ملعون وارد شد، يزيد با تلاوت آيه
«ما اصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبما كَسَبَتْ ايْديكُمْ ...»
خواست به امام سجاد عليه السلام بفهماند مصيبت كربلا خواست خدا و نتيجه عملكرد خود شماست؛ ولى امام سجاد عليه السلام به يزيد گفت:
اين آيه در مورد ما نازل نشده (چون ما هيچ گناهى را مرتكب نمىشويم تا مصيبتى نتيجه آن باشد)، بلكه اين آيه در مورد ما نازل شده
«ما اصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِى الارْضِ وَ لا فى انْفُسِكُمْ الَّا فى كِتابٍ ...
امام صادق عليه السلام نيز در مورد مصايبى كه به اولياى الهى مىرسد فرمود:
«انَّ اللَّهَ يَخُصُّ اوْلِياءَهُ بِالْمَصائِبِ لِيَاْجُرَهُمْ عَلَيْها مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ»
خداوند مصايب فراوانى به اوليايش مىرساند تا آنها در اثر تحمل آن مصيتها كه بدون گناه شاملشان شده، مأجود شوند.
ادامه: پيام آيه
1398/07/16
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_10, 08:26 PM
پیام آیه
«ما اصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِى الارْضِ وَ لا فى انْفُسِكُمْ الَّا فى كِتابٍ ...
در آيات قرآن حالت نفسانى انسان چنين تصوير شده است:
هرگاه نعمت از او زايل گردد و يا به بلا و مصيبت گرفتار آيد، آن چنان محزون مىگردد كه به يأس و نااميدى مىرسد و هرگاه نعمتى بدو برسد و بلايى از وى زايل گردد، چنان فرح و سرور بر او حاكم مىشود كه خود را برتر از ديگران و مستحق آن نعمت و وسعت پنداشته و آن نعمت و وسعت را به صلاحيت و قدرت خود نسبت مىدهد و سرمست و مغرور مىگردد.
خداوند براى تربيت انسان و از بين بردن اين حالت نفسانى به او اعلام مىدارد كه اى بشر بدان هر چه در جهان اتفاق مىافتد به اذن خداست و به علم و تقدير اوست و از جهت مصلحتى واقع مىشود؛ بنابراين اگر مصيبتى به تو رسد، بايد بدون آنكه گرفتار غم و اندوه گردى و به يأس و نااميدى برسى، وظيفه خودت را در برابر آن مصيبت انجام دهى و اگر نعمتى به تو رسيد، گمان مبرى كه برگزيده و گل سرسبد شدهاى و به غرور، سرمستى و تكبر رو مكن. بدان آن نعمت هم از جانب خداست و براى مصلحتى در اختيار تو قرار گرفته و نعمتى ناپايدار است.
ادامه دارد...
1398/07/17
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_10, 08:28 PM
پیام آیه
«ما اصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِى الارْضِ وَ لا فى انْفُسِكُمْ الَّا فى كِتابٍ ...
مطلب مهم ديگر اينكه در هر مورد فقط سعى و كوشش خود را در تشخيص و انجام وظيفه مصروف بدار و اگر مصيبتى كه واقع شده، از مصيبتهاى زمينى و آسمانى و نفسانى است كه به اراده خداست و تو تقصير نكردهاى كه سبب آن بوده باشد، مثل اينكه زمين لرزه آمد و خانهات خراب شده و يا فرزندت زير آوار مانده، در اينجا وظيفه تو تحمل و صبر است پس به خوبى تحمل كن و به زيبايى صبر كن و اگر در مصيبتى كه پيش آمده تو مقصر بودهاى، پس از تقصيرى كه كردهاى پشيمان شو، توبه كن و جبران نما و در نعمتها هم ببين تكليف تو چيست و خداوند براى مصرف آن نعمت چه دستورى داده، در آن راه مصرف كن و بدان دل نبند.
بنابراين نه نعمتها تو را به استكبار و سرمستى بكشاند و نه مصيبتها تو را به يأس و نااميدى، بلكه با رضايت به تقديرات الهى در هر مورد وظيفهات را انجام بده.
ادامه: رهبانيّت
1398/07/18
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_12, 08:50 PM
رهبانيّت
«... وَ رَهْبانِيّةً ابْتَدَعوُها ما كَتَبْنَاها عَلَيْهِمْ الَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.»
و رهبانيّتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرر نداشته بوديم؛ گر چه هدفشان جلب خشنودى خدا بود، ولى حق آن را رعايت نكردند؛ از اين رو ما به كسانى از آنها كه ايمان آوردند پاداششان را داديم؛ و بسيارى از آنها فاسقند!
رَهْبت به معناى ترس همراه با اجتناب و اضطراب است و رهبانيّت، در لغت زياده روى در عبادت به خاطر ترس فراوان[از خدا] و در اصطلاح به معناى انزوا از جامعه و گوشهگيرى براى اشتغال به عبادت است.
اين آيه خاطر نشان مىسازد كه برخى از پيروان حضرت عيسى عليه السلام براى حفظ دين خود عزلت اختيار كرده و به عبادت پرداختند. اين عمل گر چه در دين مسيح عليه السلام تشريع نشده بود ولى مورد رضايت خداوند قرار گرفت.
ادامه: آغاز رهبانيّت
1398/07/20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_13, 09:02 AM
آغاز رهبانيّت
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اينباره مىفرمايد:
پس از عيسى عليه السلام پادشاهان ستمگر بر سر كار آمدند و به ارتكاب انواع گناهان پرداختند، اهل ايمان به خشم آمده با آنان جنگيدند، اما سه مرتبه شكست خوردند و جز عده اندكى از آنان باقى نماندند. آن تعداد اندك با خود گفتند اگر ما در جامعه ظاهر شويم به دست ستمگران نابود خواهيم شد و ديگر كسى مردم را به سوى دين حق دعوت نخواهد كرد، پس بايد در زمين پراكنده شويم تا زمانى كه خداوند پيامبر موعود را مبعوث نمايد.
سپس آنها متفرق شده به غارها پناه بردند و بدين سان رهبانيّت را پديد آوردند؛ برخى از آنان متمسك به دين خود شده و بعضى ديگر به كلى كافر شدند.
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آيه ياد شده را تلاوت فرمود:
«... وَ رَهْبانِيّةً ابْتَدَعوُها ما كَتَبْنَاها عَلَيْهِمْ الَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.»
ادامه دارد...
1398/07/21
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_15, 07:57 PM
آغاز رهبانیّت
«تواريخ موجود مسيحيّت نيز نشان مىدهد كه رهبانيّت به صورت فعلى در قرون اول مسيحيّت وجود نداشته و پيدايش آن را بعد از قرن سوم ميلادى، هنگام ظهور امپراطور رومى به نام ديسيوس و مبارزه شديد او با پيروان مسيح عليه السلام مىدانند. آنها بر اثر شكست از اين امپراطور به كوهها و بيابانها پناه بردند.»
آيه مورد بحث(آیه ۲۷_سوره حدید)خاطر نشان مىسازد كه اين راهبان پس از ابداع رهبانيّت آن را چنان كه بايد رعايت ننمودند. اما اينكه كدام گروه از راهبان حق آن را ادا نكردند، دو نظر داده شده است:
1_ابداع كنندگان كه با انجام ندادن وظايفى كه خود بر عهده خويش واجب كرده بودند رهبانيّت را ضايع ساختند.
2_رهبانان زمان پيامبر بودند كه با عدم تبعيت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از بعثت آن حضرت رهبانيّت را ضايع ساختند چون رهبانان با خود عهد بسته بودند كه مطيع كامل خدا باشند و با اطاعت نكردن از پيامبر اين وظيفه را رعايت نكردند. البته هر دو تفسير نيز مىتواند صحيح باشد؛ اولى مربوط به كسانى باشد كه پيش از بعثت پيامبر اسلام به اين عمل اشتغال داشتهاند و جز اولين كسانى بودند كه اين عمل را ابداع كرده بودند و دومى مربوط به افرادى است كه پس از گروه اول مىزيسته و زمان بعثت آن حضرت را درك نمودهاند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در سخنان خويش به تفسير دوم اشاره نموده و فرموده است:
«مَنْ امَنَ بى وَ صَدَّقَنى وَاتَّبَعَنى فَقَدْ رَعاها حَقَّ رِعايَتِها وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِها فَاولئِكَ هُمُ الْهالِكُونَ.»
كسى كه به من ايمان آورد و مرا تصديق و تبعيت كرد، حق آن (رهبانيّت) را به جا آورد، و آنان كه (به نبوّت) ايمان نياوردند هلاك شوندگانند.
ادامه: اسلام و رهبانيّت
1398/07/22
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_15, 07:58 PM
اسلام و رهبانيّت
آيين اسلام به جامعه و مسائل مربوط به آن توجه فراوان مبذول داشته و بسيارى از احكام و دستورات آن بر اين مبنا تشريع گرديده است. از اين جهت در اسلام جايى براى رهبانيّت و انزوا طلبى وجود ندارد و در سخنان پيشوايان معصوم از آن نهى شده است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به عثمان بن مظعون- كه در غم مرگ فرزندش خانه نشين شده، به عبادت پرداخته بود- فرمود:
«يا عُثمانُ، انَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لَمْ يَكْتُبْ عَلَيْنا الرَّهْبانِيَّةَ، انَّما رَهْبانِيَّةُ امَّتِى الْجَهادُ فى سَبيلِ اللَّهِ.»
اى عثمان، خداوند تبارك و تعالى رهبانيّت را بر ما مقرّر نداشته است، همانا رهبانيّت امت من، جهاد در راه خدا است.
حضرت على عليه السلام نيز پس از آنكه شنيد يكى از يارانش لباس خشن پوشيده و ترك دنيا و زن و فرزند كرده است، به شدت ناراحت شد و او را به حضور طلبيد و فرمود:
چرا آنچه را خداوند بر تو حلال ساخته، بر خود حرام كردهاى!
ادامه دارد...
1398/07/23
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_17, 08:36 AM
اسلام و رهبانيّت
در ادامه؛ حديثى كه پيشتر درباره شروع رهبانيّت از زبان رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده، آمده است كه آن حضرت فرمود:
اى ابن مسعود آيا مىدانى كه رهبانيّت امت من چيست؟
او در جواب گفت كه خداوند و رسولش آگاهترند.
حضرت صلى الله عليه و آله فرمود:
«هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره.
در توضيح اين احاديث مىتوان گفت كه اگر پيروان اديان پيشين به وسيله رهبانيت و رفتن به گوشهاى، ترك دنيا كرده و زهد مىورزيدهاند دين اسلام از زهد تعريف ديگرى كرده و آن را عدم علاقه قلبى به دنيا دانسته نه ترك ظاهرى دنيا.
رمز تعبير به رهبانيّت از اعمالى چون هجرت، جهاد، نماز و روزه نيز از همين جهت است كه در هر كدام از اين اعمال نوعى بريدن قلبى از دنيا و زخارف آن وجود دارد.
مؤمن با، هجرت خود، از اموال، قبيله و سرزمين خود دل مىكند؛ در جهاد، از مال و جان خود مىگذرد؛ در نماز از ياد غير خدا مىپرهيزد و در روزه از توجه به مشتهيات نفسانى دورى مىكند. پس اگر كسى به اين اعمال، به طور صحيح عمل نمايد همان مقصود از دورى دنيا و پيوستن به حق نصيب او مىگردد و ديگر لازم نيست كه به گوشهاى رفته و از بندگان خدا دورى گزيده و بسيارى از فضايلى را كه با خدمت به خلق خدا مىتواند نصيب خود كند، از دست بدهد.
پایان
1398/07/24
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_10_17, 08:38 AM
پرسش ها
1_آيا مىتوان تمام سخنان پيامبر اكرم (ص) را وحى محسوب نمود؟
2_افسانه تاريخى غرانيق را ذكر كنيد و دلايل عقلى و قرآنى غير واقعى بودن آن را تبيين نماييد.
3_چرا با آن كه پى كننده ناقه صالح يك نفر بود ولى همه قوم مورد عذاب الهى واقع شدند؟
4_اصناف سه گانه مردم در روز قيامت را نام ببريد.
5_مراد از مطهرون در آيه «لايمسه الّا المطهرون» چه كسانى است؟
6_آيا هر واقعه ناخوشايند و يا بلا و مصيبتى كه براى انسان اتفاق مىافتد، نتيجه عملكرد بد خود اوست؟
7_رهبانيّت يعنى چه و از چه زمانى پديد آمد؟
vBulletin® v4.2.2, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.