توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مــعــارفــے از ســوره هاے قــرآن (ســوره طـه)
دژدان
2018_11_15, 05:17 PM
besmellah17
مـــعــارف قــــرآن
جــلــد 4
نــویـــسـنــده: جــمــعــے از نــویــســنــدگـان
فــــصــــل دوم
مــعــارفــے از ســــوره طــه
qurani13
..5.....
دژدان
2018_11_15, 05:20 PM
معارفی از سوره طه
سوره «طه» در مكّه نازل شده و 135 آيه دارد.
اين سوره، با خطاب به پيامبر (ص) آغاز شده و با خطاب به آن حضرت پايان يافته است.
غرض اين سوره تذكر، از راه بيم دادن است.
از اين رو، آيات ترساننده اش بر آيات مژده دهنده اش غلبه دارد،
داستانهايى را ذكر مىكند كه بيانگر هلاكت طغيانگران و تكذيب كنندگان آيات خداست،
حجتها و دلايل روشنى در بر دارد كه عقل هر كس را به اعتراف به يگانگى خدا و پاسخگويى به دعوت حق وا مىدارد و با يادآورى قيامت و جايگاههاى وحشتناك آن و حال نكبت بار مجرمان و زيانكار بودن ظالمان ختم مىشود.
#در_ادامه: فشرده مطالب سوره
1397/08/23
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_15, 05:24 PM
فشرده مطالب سوره
مطالب اين سوره را مىتوان به چند بخش تقسيم كرد:
ابتدا اشاره كوتاهى به عظمت قرآن و بخشى از صفات جمال و جلال پروردگار دارد، البته بحث از عظمت قرآن در اواخر سوره نيز تكرار شده است.
بخش ديگرى از سوره كه بيش از هشتاد آيه را در بر مىگيرد از داستان حضرت موسى (ع) سخن مىگويد، از آن زمان كه به نبوت مبعوث گرديده، سپس با فرعون جبار به مبارزه برخاست و پس از درگيريهاى فراوان با فرعونيان و مبارزه با ساحران و ايمان آوردن آنها به خداوند و غرق شدن اعجاز آميز فرعون و فرعونيان در دريا، او و همراهانش نجات يافتند.
بعد، ماجراى گوساله پرستى بنىاسرائيل و درگيرىِ هارون و موسى با آنها را بيان مىكند.
در بخش سوم درباره معاد و قسمتى از خصوصيات رستاخيز سخن مىگويد.
در فراز بعد، با بيان سرگذشت آدم و حوا در بهشت و ماجراى وسوسه ابليس و سرانجام هبوط آنها در زمين، انسانها را نسبت به دشمنى شيطان، هشدار مىدهد.
و در آخر سوره، نصيحت و اندرزهاى بيداركنندهاى براى همه مؤمنان بيان مىكند كه روى سخن در بسيارى از آنها با پيامبر اسلام (ص) است.
#در_ادامه: فلسفه نماز
1397/08/24
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_17, 09:41 PM
فلسفه نماز
«انَّنى انَا اللَّهُ لا الهَ الَّا انَا فَاعْبُدْنى وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرى» (طه، آيه 14)
براستى من خدايى هستم كه معبودى جز من نيست، پس مرا بپرست و نماز را براى ياد من به پا دار.
با جمله«لا الهَ الَّا انَا فَاعْبُدْنى»
شالوده و زير بناى مكتب حضرت موسى (ع) همانند ساير اديان الهى بر اساس توحيد و يگانه پرستى پىريزى مىشود و با امر به نماز كه كاملترين نوع عبادت است، پايههاى آن استوار مىگردد.
اخلاص در عبادت
از كلمه «فَاعْبُدْنى» با توجه به جمله قبل استفاده مىشود كه عبادت، فرع بر معرفت خداست و لازمه جدايى ناپذير خدايى و صاحب اختيارى است، و از طرفى چون خدايى، خاصّ خداوند است، عبادت هم بايد خاصّ او باشد و به شرك آلوده نگردد.
به ديگر سخن، گويا خدا مىگويد: چون تنها من خدا هستم نه هيچ كس ديگر، پس عبادت هم از آنِ من است و ديگران را در عبادت من شركت ندهيد.
#در_ادامه: اهميت نماز
1397/08/26
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_18, 09:35 PM
اهميت نماز
گرچه نماز عبادت است و امر به عبادت در حقيقت، امر به نماز هم هست، «چون كه صد آمد نود هم پيش ماست»، ولى بيان خصوص نماز، نمايانگر اهميت خاص آن است و اين روش (ذكر خاصّ بعد از عام) در گفتگوهاى عمومى نيز رايج است.
نماز در اديان آسمانى
از آيات قرآن استفاده مىشود كه همه اديان الهى، دستور به برپايى نماز داشتهاند؛ هر چند نحوه انجام آن يكسان نبوده است.
براى مثال آيه مورد بحث، خبر مىدهد كه خداوند به حضرت موسى (ع) فرمان داده كه به خاطر ياد خدا، نماز را به پا دارد يا از زبان حضرت ابراهيم (ع) نقل مىكند كه او از خدا مىخواست كه وى و فرزندانش را از برپاكنندگان نماز قرار دهد.
حضرت عيسى (ع) نيز مىفرمود: خداوند مرا به نماز و زكات تا زنده هستم، سفارش كرده است.
همچنين در وصف حضرت اسماعيل (ع) تصريح شده كه او (علاوه بر اينكه خود، نماز به جا مىآورد) خانوادهاش را نيز به نماز و زكات امر مىكرد.
#در_ادامه: فلسفه نماز
1397/08/27
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_19, 10:13 PM
فلسفه نماز
در آخر آيه به فلسفه نماز اشاره كرده و مىفرمايد: نماز را فقط براى ياد من به پا داريد، پس هدف نهايى نماز به ياد خدا بودن و ذكر است. ناگفته نماند، كه ذكر نيز بر دو نوع است:
ذكر #زبانى و #ظاهرى و ذكر #قلبى و #باطنى.
نماز كامل، نمازى است كه هر دو ذكر را دارا باشد.
رواياتى نيز در زمينه فلسفه نماز وجود دارد كه مىتوان آنها را تفصيل همين اختصار دانست و در حقيقت آنان ياد خدا را شرح دادهاند.
به عنوان مثال، حضرت رضا (علیه السلام) در سخنى مىفرمايد: علت (دستور به) نماز، اعتراف به ربوبيّت خداى عزوجلّ، نفى شريك از او، ايستادن با حالت خوارى، فقر، خضوع و اعتراف در مقابل خداوند جبّار است. طلب بخشش كردن براى گناهان گذشته و هر روز پنج بار صورت بر زمين گذاشتن براى بزرگداشت و به ياد او بودن است تا او را فراموش نكند و به خوشگذرانى نيفتد و (در مقابل او) خاشع و ذليل باشد و از او زيادت در دين و دنيا را طلب كند. بعلاوه، نماز باعث جلوگيرى از بديها نيز مىشود.
#در_ادامه: نماز
1397/08/28
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_21, 12:59 PM
نماز
نماز، يادآورى خدا در طول شبانه روز است تا بنده، آقا، مدبّر و خالق خود را فراموش نكند تا به خوشگذرانى بيفتد و طغيان كند؛
اين ياد كردن و ايستادن در مقابل او، بنده را از افتادن در گناهان باز داشته و از همه فسادها جلوگيرى مىكند.
با توجه به بيان فوق، معلوم مىشود كه نماز بهترين بازدارنده زشتيها و رساننده به قرب خداست؛
از اين رو امام على عليهالسلام مىفرمايد:
«الصَّلاةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِىٍّ»
نماز وسيله هر متّقى براى رسيدن به خداست.
#در_ادامه: شيرينى گفتگو با خدا
1397/08/29
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_21, 07:04 PM
شيرينى گفتگو با خدا
«وَ ما تِلْكَ بِيَمينِكَ يا مُوسى قالَ هِىَ عَصاىَ اتَوَكَّؤُ عَلَيْها وَ اهُشُّ بِها عَلى غَنَمى وَلِىَ فيها مَأرِبُ اخْرى» (طه، آيات 17- 18)
اى موسى! آن چيست به دست راستت؟ گفت: اين عصاى من است، بر آن تكيه مىكنم و براى گوسفندانم با آن برگ مىريزم و مرا با آن كارهاى ديگر است.
خداوند از موسى سؤال مىكند كه در دستت چيست؟ و حال آنكه خود به آن آگاهتر است.
شايد علت سؤال اين باشد كه مىخواهد سرّى عظيم به او بنماياند. مىخواهد به او بفهماند كه چگونه از اين چوب كه جامد و بىجان است و هيچ تناسبى با موجود جاندار ندارد، مارى چست و چابك و وحشتناك مىسازد، و آن را معجزه و علامت صدق نبوّت او قرار مىدهد و با آن دريا را شكافته و سنگ را به چند چشمه جوشان آب تبديل مىكند.
حضرت موسى (ع) گويا فكر كرد كه منظور، سؤال از خواص آن است، چون معمول است كه هرگاه كه از امر واضحى سؤال شود كه انتظار ندانستن آن نمىرود، در پاسخ به ذكر اوصاف و خواص آن مىپردازند، بدين جهت موسى (ع) در پاسخ، به بيان اوصاف و خواص عصايش پرداخت.
#در_ادامه: علت طولانی بودن جواب حضرت موسی(ع)
1397/08/30
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_23, 11:24 AM
علت طولانی بودن جواب حضرت موسی(ع)
يكى از وجوهى كه براى جواب طولانى حضرت موسى (ع) بيان شده، عبارت است از تناسب و اقتضاى مقام، يعنى حضرت موسى در مقام خلوت و گفتگو با محبوب بود و اين مقامى است كه با تفصيل و شرح كلام سازگار است؛
هر چه كلام، طولانىتر باشد، مدّت مكالمه بيشتر و لذّت آن گواراتر است.
حضرت موسى (ع) مايل بود با محبوبى كه براى اوّلين بار او را به حضور پذيرفته و با او به سخن پرداخته، بيشتر سخن بگويد، بدين جهت به برشمردن آثار عصا پرداخت.
موسى عليهالسلام، اين سرّ نهفته، يعنى لذت گفتگو با محبوب را در جاى ديگرى از مناجاتش فاش ساخت، هنگامى كه خدا از موسى عليهالسلام پرسيد كه چرا در آمدن به كوه طور از قوم خود پيشى گرفتى؟ او در پاسخ، عشق مناجات و كسب رضاى حق را دليل آورد كه او را اين چنين بىقرار ساخته و آتش در خرمن وجودش افكنده است. او گفت:
«وَ عَجِلْتُ الَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى».
#در_ادامه: شيوه تبليغ
1397/09/01
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_27, 08:04 AM
شيوه تبليغ
«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ اوْ يَخْشى» (طه، آيه 44)
با او به نرمى سخن گوييد، شايد پند گيرد يا بترسد.
اين آيه به ما مىآموزد كه براى نفوذ در دل ديگران، از چه راهى بايد وارد شد و چگونه با افراد لجوج و لجام گسيختهاى چون فرعون، برخوردى جهتدار و ارشاد كننده داشت.
هر مكتبى بايد جذبه منطقى داشته باشد و كسى كه داعيه رهبرى آن را بر عهده دارد، بايد از سعه صدر، منطق قوى و دليل متين و روشن برخوردار باشد، چه در حدّ رسالت، چه در حدّ امامت يا فقاهت.
از اين رو، نخستين دستور قرآن براى نفوذ در دل مردم (هر چند افراد گمراه و آلوده) برخورد ملايم و همراه با مهر و عواطف انسانى است و توسل به خشونت در مرحلهاى است كه برخوردهاى دوستانه و منطقى، مؤثر نباشد.
خداوند راه تبليغ را به حضرت موسى مىآموزد و مىگويد با فرعون به نرمى و ملاطفت سخن بگو و گفتار «ليّن» را شعار خود قرار ده، زيرا چنين برخوردى نفس سركش آدمى را خاضع مىكند و دل عصيانگر را نرمش مىبخشد و سدّ روحى طغيانگر را مىشكند و دست كم، راه عذر را مىبندد و حجت را تمام مىكند، ولى سخن درشت و برخورد خشونت آميز، دل او را جريحهدار مىسازد و احساساتش را بر مىانگيزد.
اين درسى است كه قرآن بر آن تأكيد دارد، از جمله در سوره «فُصلت» بطور مستقيم به پيامبر دستور مىدهد كه منطق دشمن را با راههاى خوب دفع كن، سفاهت و جهالت مردم را با اخلاق نيكو و پسنديده جواب ده، بديهايشان را با خوبيهايت مقابله كن و تقصيرشان را با عفو، و خشونتشان را با حلم و صبر تحمّل كن، چرا كه اوّلين نتيجه اين نوع برخوردها آن است كه دشمنيها تبديل به دوستى مىشود و مردم متوجه بدى اخلاق خود مىشوند و كارهاى زشت خود را ترك مىكنند.
#در_ادامه: قوم لیّن
1397/09/03
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_27, 08:08 AM
قول ليّن
براى آنكه بدانيم «قول ليّن» چيست بايد به مصداق روشن آن كه گفتار حضرت موسى (ع) با فرعون است، توجّه كنيم تا ببينيم او چگونه برخورد كرد و براى دعوت فرعون چه شيوهاى به كار برد.
حضرت موسى با بيانى حاكى از لطف و نرمش به فرعون گفت:
«هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكّى وَ أَهْدِيَكَ الى رَبِّكَ فَتَخْشى»
آيا براى تو رغبتى هست كه پاكيزه شوى و من تو را به پروردگارت راه بنمايم و تو پروا كنى.
اين جملات كه آهنگ محبّت و نوازش از كلمه كلمه آن به گوش مىرسد، مانند سخنان نرم و مهربانانه مادرى است كه بر بالين كودك بيمارش نشسته و او را از خواب بيدار مىكند و مىگويد:
فرزندم آيا از بسترت بر مىخيزى تا غذاى مطبوع و داروى شفابخشى كه برايت تهيه كردهام، تناول كنى و شفا يابى؟
خصوصیات قوم لیّن
پس برخى از خصوصيات قول ليّن را مىتوان از اين كلام حضرت موسى به دست آورد:
الف- جنبه سؤالى داشتن.
ب- سبب بيدارى دل و فطرت آدمى شدن.
ج- بگونهاى باشد كه از رقيب اعتراف گيرد و اين حقيقتى است كه در روانشناسى قابل توجهاست و به همين جهت، امامان معصوم اين شيوه را در مناظرههاى خود به كار مىبردند.
#در_ادامه: توقّع فرعونى
1397/09/04
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_27, 08:12 AM
توقّع فرعونى
«قالَ امَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ اذَنَ لَكُمْ انَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذى عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ ايْدِيَكُمْ وَ ارْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فى جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ ايُّنا اشَدُّ عَذاباً وَ ابْقى» (طه، آيه 71)
(فرعون) گفت: آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! حتماً او بزرگتان است كه به شما سحر آموخته است، بيقين دست و پاهاى شما را بر عكس يكديگر قطع مىكنم و شما را به شاخههاى نخل مىآويزم، و خواهيد دانست كه كداميك از ما مجازاتش درد ناكتر و پايدارتر است.
فرعون براى شكست دادن حضرت موسى (ع) ساحران را جمع كرد و آنها در برابر چشم همگان به جادوگرى پرداختند تا موسى را شكست دهند؛ ولى آنگاه كه موسى به امر خدا، عصاى خود را افكند و بهصورت اژدها در آمد و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد، همگى به سجده افتادند و گفتند: ما همگى به خداى موسى و هارون كه هستى بخش جهان است، ايمان آورديم.
عكس العمل ساحران، ضربه سنگينى بر حكومت فرعونى وارد ساخت و پايههاى آن را بشدّت لرزاند، از اين رو فرعون، ساحران ايمان آورده را مورد تهديد قرار داد كه چرا بدون اجازه من آيين موسى را پذيرفتهايد.
#در_ادامه: صحنه سازی فرعون
1397/09/05
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_28, 06:28 AM
صحنه سازى فرعون
ايمان آوردن ساحران برگزيده و آموزش ديده فرعون، او را با دو مشكل اساسى روبه رو ساخت: يكى احتمال گرايش و توجه افكار مردم به موسى (ع) و ديگرى حضور و وجود خود ساحران ايمان آورده كه مىتوانست سرمشقى براى ديگران باشد. براى هر يك راه و چارهاى انديشيد. براى پيشگيرى از گرايش مردم، شك و شبههاى در دل مردم انداخت تا افكار عمومى منحرف شود، بدين صورت كه اعلام كرد:
اين چند نفر كه به موسى (ع) ايمان آوردهاند، بدون اجازه من ايمان آوردهاند و هيچ ارزشى ندارد. بااين جمله خواست به مردم بفهماند كه سرنوشت شما و حتّى انتخاب ايمان، انديشه و عقيده كه از شؤون قلبى و حق فطرى و مسلّم هر كس است در اختيار من است و نبايد عقيدهاى را بدون اذن من بپذيريد. از طرف ديگر صحنهاى كه ديديد، توطئهاى بوده كه عليه حكومت ما انجام گرفته است، اينان شاگردان موسى بوده و سحر را از او فرا گرفتهاند و با هماهنگى قبلى تصميم داشتند، چنين صحنهاى بهوجود آورند، يعنى موسى ادعاى نبوت كند و براى اثبات آن سحرى بياورد و اين ساحران، براى رويارويى با او برخيزند و در مقام عمل از روى عمد خود را ناتوان نشان دهند تا سحر موسى چشمگير شود و مردم به او ايمان آورند و حكومت ما را رها كنند.
ادامه دارد...
1397/09/06
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_29, 09:25 AM
صحنه سازی فرعون
در مورد مشكل دوم نيز گفت: شما ساحران كه به موسى دل بستهايد و به خدايش گرويدهايد، بدانيد كه سرنوشت بدى داريد. دست و پاهاى شما را قطع مىكنم و شما را به دار مىآويزم و بدين گونه شما را به چنگال مرگ مىسپارم تابه قدرت من واقف شويد، و مايه عبرت ديگران گرديد.
سبب تحول سريع دگرگونى عميق و سريع ساحران در برابر موسى (ع) جز بر اثر علم و آگاهى و درك حقيقت چيز ديگرى نبود، آنها چون به رموز جادوگرى آشنا بودند، بروشنى دريافتند كه برنامه حضرت موسى (ع) سحر نيست، بلكه معجزهاى الهى است.از اين رو ايمان آوردند و خطر را به جان خريدند و مورد خشم فرعون قرار گرفته، كشته شدند.
شگفتا ساعتى پيش، سرآمد ساحران و برگزيده دربار بودند و ساعتى بعد شهيدان راه حق گشتند.
صبحگاهان ريسمان به زمين انداختند تا موسى را شكست دهند، شامگاهان سر بر خاك افكندند تا به خداى موسى سجده كنند.
#در_ادامه: شرايط آمرزش
1397/09/07
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_11_30, 10:45 AM
شرايط آمرزش
«وَ انّى لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» (طه، آيه 82)
من آمرزندهام براى هر كس كه توبه كند و ايمان آورد و عمل شايسته انجام دهد، سپس به راه هدايت رود.
در اين آيه شريفه، خداوند به بندگان كافر و گناهكار خود وعده آمرزش مىدهد و به آنها روح اميد مىبخشد، البته نه آمرزش گزاف، بلكه مشروط به چهار شرط كه بنده آنها را رعايت كند، آن شرايط عبارتند از:
الف- توبه يعنى پشيمانى از گناه و بازگشت از آن طريق ناصحيح;
بدون شك در اينجا توبه، هم شامل توبه از كفر و شرك است و هم شامل توبه و پشيمانى از گناهان و جبران آنها.
ب- بعد از پشيمانى و ندامت بايد ايمان بياورد;
ايمان به توحيد و يكتايى خداوند و ايمان به پيامبران و شرايع آسمانى، اقرار و اعتراف به حق و بيزارى از كفر و شرك و عصيان.
ادامه دارد...
1397/09/08
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_02, 06:40 PM
شرایط آمرزش
الف- توبه يعنى پشيمانى از گناه و بازگشت از آن طريق ناصحيح.
ب- بعد از پشيمانى و ندامت بايد ايمان بياورد.
ج- سپس بر طبق دستورهاى خداوند عمل كند;
واجبات را به جا آورد و از انجام كارهاى حرام خوددارى كند؛ چه اينكه اعتراف قلبى بدون التزام عملى كافى نيست و اين دو مكمّل يكديگرند.
اين سه شرط در آيات ديگر نيز مطرح شده است.
د- آخرين شرط، راه يافتن و در طريق قرار گرفتن است.
چون در مقابل «اهتداء», «ضلالت» قرار دارد و ضلالت يعنى گمراهى و از صراط و طريق حق خارج شدن.
#در_ادامه: ولايت اوليا
1397/09/10
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_02, 06:42 PM
ولايت اوليا
از كلمه «اهتداء» چنين بر مىآيد كه حكم مغفرت، وقتى شامل حال مؤمن مىشود كه اعمال صالح را از طريق صحيح و تحت رهبرى و ولايت الهى او انجام دهد؛ زيرا در ديگر آيات قرآن، قيدى براى تأثير ايمان و عمل صالح ذكر نشده جز قبول ولايت رسول خدا (ص) كه از جانب خدا جعل شده است
«النَّبِىُّ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ»
يعنى انسان بايد به رسول خدا (ص) ايمان داشته و در همه كارهاى كوچك و بزرگ مطيع او باشد و دين خود را از آن حضرت بگيرد و ايشان را وسيله و راه وصول به حق قرار دهد تا ايمان و عمل او مقبول باشد.
پس معلوم مىشود كه شرط «اهتداء» در اين آيه همان شرط پذيرش ولايت رسولاللَّه (ص) و اطاعت بى قيد و شرط از آن حضرت است.
ناگفته نماند كه بعضى اشكال كردهاند كه اين آيه در مورد بنىاسرائيل است و ربطى به ولايت رسول خدا (ص) و امامان (ع) ندارد.
ادامه دارد...
1397/09/11
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_03, 10:22 PM
ولایت اولیا
در جواب بايد گفت كه اين آيه شرط مغفرت يا به عبارت ديگر شرط تأثير عمل و قبول شدن آن به درگاه خدا را بيان مىكند و مطلق است؛ يعنى مىفرمايد مغفرت من در صورتى شامل شما خواهد شد كه توبه كنيد،ايمان آوريد، عمل صالح انجام دهيد و مطيع آن ولىّاى باشيد كه از جانب من بر شما ولايت دارد. در آن زمان موسى و هارون ولايت داشتند، در صدر اسلام نيز پيامبر (ص) ولايت داشت و بعد از او امام على (ع) و در حال حاضر نيز امام عصر (عج) ولايت دارند، پس ما بايد پيرو، مقلد، مطيع و تابع ولىّ خدا باشيم. و نمىتوانيم در دين خدا به فهم خود عمل كنيم و در دنيا ولايت غير اوليا را بپذيريم.
ادامه دارد...
1397/09/12
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_04, 08:37 PM
ولایت اولیا
در معناى «اهتداء» احتمالات بسيارى دادهاند از جمله، بعضى گفتهاند:
معناى «ثم اهتدى» اين است كه نسبت به ايمان و عمل صالح استمرار ورزد و تا لحظه مرگ ادامه بدهد.
امّا بنا به گفته علّامه طباطبايى، دليلى محكم بر اين احتمالات وجود ندارد.
در كتابهاى روايى، روايات فراوانى نقل شده كه منظور از «ثم اهتدى» راه يافتن به ولايت اهلبيت عليهمالسلام است؛ از جمله پيامبر خطاب به حضرت على (ع) فرمود:
«به تحقيق هر كه از تو منحرف و به ولايت تو راه نيابد، به خدا راه نمىيابد و اين كلام خداى تعالى است كه فرمود:
«وَ انّى لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»
... سپس به ولايت تو راه يابد.»
#در_ادامه: خشم مقدس
1397/09/13
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_05, 07:10 PM
خشم مقدس
«فَرَجَعَ مُوسى الى قَوْمِهِ غَضْبانَ اسِفاً قالَ يا قَوْمِ الَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً افَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ امْ ارَدْتُمْ انْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَاخْلَفْتُمْ مَوْعِدى» (طه، آيه 86)
موسى (ع) خشمگين و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت و گفت: اى قوم من! مگر پروردگارتان به شما وعده نيكو نداده بود؟ آيا فاصله ديدار، طولانى شد، يا مىخواستيد غضب خدا شما را بگيرد كه از وعده من تخلف كرديد؟
بعد از نجات بنىاسرائيل، خداوند به موسى (ع) وعده داد كه تورات و الواح را تا سى روز ديگر بر او نازل كند. حضرت موسى (ع) نيز به بنىاسرائيل مژده داد و گفت:
براى گرفتن تورات سى روز به «ميقات» مىروم. پس برادرش هارون (ع) را جانشين خود قرار داد.
سى روز تمام شد و حضرت موسى (ع) از ميقات برنگشت.
سامرى از غيبت و تأخير او استفاده كرد و بنىاسرائيل را به گوسالهپرستى وادار نموده، گمراه كرد. خداوند به موسى خبر داد كه بعد از تو قومت را دچار امتحان كرديم و آنها از سامرى فريب خوردند و گوسالهپرست و گمراه شدند.
#در_ادامه: غضبناك شدن موسى (ع)
1397/09/14
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_06, 10:47 PM
غضبناك شدن موسى (ع)
براى اولياى خدا بويژه انبيا مصيبتى بالاتر از سستى عقيده مردم و شرك به پروردگار و بىاحترامى نسبت به حدود الهى نيست، از اين رو، موسى (ع) به محض آگاهى از گوسالهپرستى مردم چنان غضبناك شد و برآشفت كه گويى تمام وجودش شعلهور گرديده است. او براى رسالت الهى خويش رنجهاى فراوانى را تحمل كرده بود و معجزات بسيارى كه هر گونه شك و ترديد را برطرف مىكرد، به بنىاسرائيل نمايانده بود، تا آنها را با توحيد آشنا كرده، از ذلّت به عزّت برساند.
خداوند نيز به وسيله نور نبوت و رسالت و رنجهاى طاقت فرساى حضرت موسى (ع) به آنان نعمت و عزّت بخشيد و آنها را بر مردم آن زمان برترى داد، ولى وقتى موسى (ع) ديد بنىاسرائيل همه اينها را فراموش كرده، راه باطل را پيش گرفتهاند، بطورى خشمگين شد كه حتى بر هارون (ع) بانگ زد و سر و ريش او را گرفت و به طرف خود كشيد كه چرا با بتپرستان به مبارزه بر نخاسته است.
#در_ادامه: انواع خشم
1397/09/15
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_10, 12:04 PM
انواع خشم
خشمگين شدن به خاطر خدا و دين او، خشمى پسنديده و خدايى است و همه دين باوران بايد در چنين مواقعى خشم مقدّس خويش را بروز دهند و در برابر نابكارى و انحراف، مقاومت كنند و آنها را اصلاح نمايند.
روشن است كه اين گونه خشم و غضب، با خشمى كه جنبه شخصى دارد و از رذايل اخلاقى محسوب مىشود، تفاوت بسيار دارد و اين خشم دوم است كه اميرمؤمنان (ع) از آن نهى كرده، مىفرمايد:
«ايَّاكَ وَ الْغَضَبَ ...»»
از غضب دورى كن.
اما اگر كسى به خاطر بىعدالتى، ستم، فحشا و منكرات، توهين به مؤمنان و علما و بطور كلى رعايت نشدن حدود الهى خشمگين بود و هنگام غضب نيز حدود الهى و اخلاق اسلامى را رعايت كند، نه تنها خشم او پسنديده است، بلكه نوعى كمال محسوب مىشود. رسول اكرم (ص) فرمود:
«لا يُحِقُّ الْعَبْدُ حَقيقَةَ الْايمانِ حَتّى يَغْضِبَ لِلَّهِ وَ يَرْضى لِلَّهِ»
بنده، حقيقت ايمان را اثبات نمىكند، مگر اينكه براى خدا غضب كند و براى او راضى شود.
#در_ادامه: غوغاى سامرى
1397/09/17
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_10, 12:07 PM
غوغاى سامرى
«قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرىُّ قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ اثَرَ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لى نَفْسى قالَ فَاذْهَبْ فَانَّ لَكَ فِى الْحَيوةِ انْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ انَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ الى الهِكَ الَّذى ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِى الْيَمِّ نَسْفاً» (طه، آيات 95- 97)
(موسى (ع) رو به سامرى كرد و) گفت: تو چرا اين كار را كردى؟! (سامرى) گفت: من چيزى را ديدم كه ديگران نديدند، من قسمتى از اثر فرستاده خدا (جبرئيل) را بر گرفتم سپس آن را (بر مجسمه گوساله) ريختم و اين چنين (هوايى) نفس اين كار را در نظرم زينت داد. (موسى) گفت: برو كه بهره تو در زندگى دنيا اين است كه (هر كس به تو نزديك شود) خواهى گفت با من تماس نگير و تو را وعدهگاهى است (براى عذاب) كه با تو خلف وعده نخواهد شد.
(اكنون) بنگر به معبودت (گوساله) كه پيوسته آن را پرستش مىكردى، ما آن را مىسوزانيم، سپس ذرّات آن را به دريا مىپاشيم.
خطر يك انسان عادى منحرف به خودش بر مىگردد و تأثير چشمگيرى در ميان جامعه نخواهد داشت، ولى اگر يك دانشمند همانند سامرى منحرف شود، با افكار و گفتار باطل و آثار بد خود، افكار و عقايد جامعه را به انحراف مىكشد. از اين رو، اميرالمؤمنين (ع) فرمود:
«زَلَّةُ الْعالِمِ كَانْكِسارِ السَّفينَةِ تَغْرِقُ وَ تُغْرِقُ»
لغزش دانشمند، مانند شكستن كشتى است كه هم غرق مىشود و هم (ديگران را) غرق مىكند.
#در_ادامه: سوء استفاده از فرصت سامرى
1397/09/18
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_11, 10:26 AM
سوء استفاده از فرصت سامرى
سوء استفاده از فرصت سامرى مانند ديگر فرصتطلبان، با استفاده از احترام و تقدسى كه در ميان بنىاسرائيل داشت و با آگاهى از ويژگيهاى روحى و ضعفهاى فراوان بنىاسرائيل و ترديد ناشى از تأخير حضرت موسى (ع)، فرصت را غنيمت شمرد و يك مجسمه گوساله ساخت. خاكى كه از زير پاى جبرئيل (ع) و يا مركب او، برداشته بود، روى آن پاشيد، آن را به صدا درآورد و به عنوان خدا و معبود به مردم معرّفى كرد و بدين ترتيب آنها را منحرف ساخت.
خطر غفلت
بنىاسرائيل سالها با خوارى و ذلّت در چنگال فرعون گرفتار بودند. خداوند به بركت حضرت موسى (ع)، فرعون و لشكريانش را نابود ساخت و آنها را از بردگى نجات داد و به آنان عزت و نعمت بخشيد؛ ولى بنىاسرائيل چنان گذشته خود و بهرهمندى از نعمتهاى الهى و معجزههاى فراوان را ناديده گرفتند و در خواب غفلت فرو رفتند كه به جاى شكر و سپاس به درگاه ربوبى و اطاعت از پيامبر، به دنبال سامرى راه افتاده، گوسالهپرستى را بر خداپرستى ترجيح دادند.
#در_ادامه: مجازات سامرى
1397/09/19
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_13, 07:36 AM
مجازات سامری
پس از ثابت شدن جرم سامرى و اعتراف او به گناه خويش، حضرت موسى (ع) تصميم گرفت او را مجازات كند. از اين رو، سه مجازات زير را برايش تعيين كرد:
الف- او را طرد كرد، بگونهاى كه كسى حق نداشت با او تماس بگيرد.
ب- گوشزد كردن كيفر او در قيامت كه خود، نوعى عذاب روحى بود.
ج- نابود ساختن مجسمه گوساله كه از طلا ساخته شده بود.
بعضى از مفسران گفتهاند: پس از ثبوت جرم سامرى، حضرت موسى (ع) درباره او نفرين كرد و خدا نيز او را به بيمارى مرموزى مبتلا ساخت كه تا زنده بود، نمىتوانست با مردم تماس بگيرد و همه از او فرار مىكردند. بعضى ديگر گفتهاند: به نوعى بيمارى روانى نظير وسواس شديد و وحشت از انسان مبتلا شد، بگونهاى كه هر كس به او نزديك مىشد، فرياد مىزد: «لا مساسَ» يعنى با من تماس نگير. بعضى از مفسران در مورد جمله «لَنُحَرِّقَنَّهُ ...» چنين احتمال دادهاند: اشاره به اين معناست كه گوساله طلايى سامرى را به وسيله سوهان، به برادههاى ريز تبديل كرده و آن را به دريا بريزند؛
مرحوم علامه طباطبايى نيز اين احتمال را مناسبتر دانسته است.
#در_ادامه: شفاعت
1397/09/20
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_13, 07:38 AM
شفاعت
«يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ الَّا مَنْ اذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِىَ لَهُ قَوْلًا» (طه، آيه 109)
در آن روز شفاعت (هيچ كس) سود ندارد. جز كسى كه خداى رحمان بدو اجازه داده و از گفتارش راضى است.
«شفاعه» از ماده «شفع» به معناى ضميمه كردن چيزى به مثل خودش مىباشد و در اصطلاح به معناى واسطه قرار دادن شفيع براى رسيدن به خيرى است كه از آن محروم است، چون شرط لازم براى رسيدن به آن را ندارد، يا در امان ماندن از شرى است كه به خاطر ترك تكليف متوجه اوست، گويا طالب شفاعت، شفيع را به وسيله نقصى كه خودش دارد ضميمه مىكند تا صلاحيت لازم براى رسيدن به مقصود را به دست آورد.
بنابراين، شفاعت سبب مستقل نيست، بلكه مكمّل و متمّم سبب است، يعنى در همه جا تأثير ندارد، بلكه فقط براى كسانى است كه سبب و زمينه براى رسيدن به كمال و خير يا درامان ماندن از عذاب و شر را داشته باشند، ولى اگر طالب شفاعت، هيچ لياقتى براى رسيدن به آن كمال و هيچ موجب نقصى براى در امان ماندن از آن عذاب را نداشته باشد، شفاعت شامل حال او نمىشود، مثل اينكه يك فرد عادى كه نه سواد دارد و نه استعداد، بخواهد با توسل به شفاعت، دانشمندى برجسته شود و يا يك بنده ياغى كه از مولايش اطاعت نكرده، بخواهد با توسل به شفاعت، مورد عفو مولا قرار گيرد. در اين موارد، شفاعت سود ندارد؛ به عبارت ديگر، شفاعت براى كسى است كه ايمان به خدا داشته و بعضى از كارهاى صالح را انجام داده است. اين ايمان و كارهاى صالح او، سبب ناقص است، او به شافعان متوسل مىشود تا شفاعت آنها را ضميمه ايمان ناقص خود كند و به درجات بالاتر نايل شود، ولى كسى كه از ايمان و عمل صالح بهرهاى نداشته، چيزى ندارد تا شفاعت را ضميمهاش كند.
#در_ادامه: اثبات شفاعت
1397/09/21
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_14, 07:58 AM
اثبات شفاعت
بعضى از آيات قرآن، شفاعت را بطور كلى نفى مىكند، از جمله:
«وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ»
بترسيد از روزى كه كسى مجازات ديگرى را نمىپذيرد و نه از او شفاعتى پذيرفته مىشود.
«يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ»
روزى كه در آن نه خريد و فروشى هست و نه دوستى و نه شفاعتى.
اين آيات و آيات مشابه در مقام ردّ پندار و توهم مشركان است. آنان گمان مىكردند كه نظام آخرت نيز مانند نظام دنياست كه بتوان با توسل به رشوه، پارتى و ديگر اسباب، از كيفر رهيد و از اين رو «ربّ النوعها» و مظاهر آنان، يعنى بتها را مىپرستيدند تا در قيامت شفيع آنان باشد.
اين آيات با صراحت و قاطعيت تمام، شفاعت همه كسانى را كه آنان به شفاعتشان دل بستهاند، نفى مىكند.
#در_ادامه: آیاتی از اثبات شفاعت خداوند
1397/09/22
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_16, 07:22 AM
آیاتی از اثبات شفاعت خداوند
آياتى ديگر نيز شفاعت را فقط براى خدا اثبات مىكند.
«ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لا شَفيعٍ»
غير از خدا سرپرست و شفيعى نداريد.
«قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَميعاً»
بگو: همه شفاعت از آن خداست.
در اين آيات، شفاعت فقط از آن خدا دانسته شده و در آياتى ديگر اجمالًا شفاعت غير خدا هم ثابت شده است.
«مَنْ ذَا الَّذى يَشْفَعُ عِنْدَهُ الَّا بِاذْنِهِ»
كيست كه بدون اذن او نزد وى شفاعت كند؟
«لا يَشْفَعُونَ الَّا لِمَنِ ارْتَضى»
جز براى كسى كه خدا راضى است، شفاعت نمىكنند.
آيه زير از جمله آياتى است كه بصراحت درباره شفاعت غيرخدا دلالت دارد.
«فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ»
شفاعت شافعان سودى به ايشان (منكران قيامت) نمىرساند.
از اين آيه برداشت مىشود كه شفاعت در قيامت، واقع شده و افرادى به عنوان شفيع شفاعت مىكنند.
بنابراين، غير از خدا و كسانى كه از جانب او اذن دارند، شفيع ديگرى نيست و شفاعت ذاتاً و بالاصاله فقط از آن خداست و به اذن او، بندگان خاص وى از انبيا و ملائكه و مؤمنان مىتوانند شفاعت كنند.
#در_ادامه: منطق شفاعت
1397/09/24
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_17, 11:42 AM
منطق شفاعت
شفيع براى شفاعت كردن به يكى از سه مورد زير توسل مىجويد:
الف- تمسّك به صفتى از صفات خداوند كه اقتضا مىكند بر اساس آن، خدا از بنده نافرمانش بگذرد، مانند: بزرگوارى، كَرَم، سخاوت و شرافت.
ب- توسّل به صفتى از صفات بنده، كه اقتضا مىكند مولا نسبت به او رحمت و مهربانى كند، مثل ضعف، خوارى، كوچكى و بيچارگى بنده.
ج- تمسّك به صفتى از صفات خودش نزد مولا همچون محبت و علاقهاى كه مولا به او دارد و برترى مقامش در نزد مولا.
پس منطق شفيع اين نيست كه خدا از خدايى خود و يا حكم خود چشم بپوشد، بلكه
شفيع مىگويد:
«خداوندا! تو به عظمت، رأفت و كرامت خود، از مجازات اين بنده بگذر»
يا مىگويد:
خدايا! نافرمانى بندهات از روى نادانى بوده است. او حقير و ضعيف است و مخالفت او از روى جرأت و جسارت نيست،
و يا مىگويد:
«خدايا! به خاطر مقام و منزلتم و لطف و محبتى كه به من دارى، شفاعتم را در حق فلانى بپذير و او را عفو كن».
#در_ادامه: پاسخ به يك اشكال
1397/09/25
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_18, 06:37 PM
پاسخ به يك اشكال
ممكن است برخى اشكال كنند كه شفاعت، سبب جرى شدن بندگان بر عصيان مىشود و اين با غرضِ دين كه سوق دادن بندگان به سوى طاعت خداست سازگارى ندارد. اين اشكال وارد نيست، چون در درجه اوّل، معلوم نيست چه گناهان و يا چه مجرمانى مشمول شفاعت واقع مىشوند و «اصل شفاعت» تنها به عنوان يك اصل كلى و سربسته اثبات شده است. در درجه دوّم، «شفاعت» مشروط به شروطى است از جمله، اراده و خواست خدا كه معلوم نيست به چه كسى تعلق مىگيرد. بنابراين، هيچ گناهكارى اطمينان ندارد كه شفاعت، شامل حالش مىشود تا در نتيجه جرأت گناه پيدا كند، بلكه
برعكس، شفاعت به بنده گناهكار اميد بخشش مىدهد و او را از افتادن به دامن يأس و نوميدى از رحمت حق و در نتيجه انجام گناه بيشتر باز مىدارد. او وقتى گناهان خود را بر مىشمارد، خود را سزاوار عقوبت مىيابد، اين شفاعت است كه به عنوان يك روزنه اميد، راه بازگشت را به او مىنماياند و وى را اميدوار مىكند و به تجديد نظر، توبه و بازگشت رهنمون مىشود.
شرط ايمان
از مجموع آيات قرآن استفاده مىشود كه شفاعت شامل دينداران و مؤمنانى مىگردد كه به گناه آلوده شدهاند، ولى با ايمان از دنيا رفتهاند.
#در_ادامه: آثار رو گردانى از ياد حق
1397/09/26
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_18, 06:40 PM
آثار رو گردانى از ياد حق
«وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ اعْمى قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنى اعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً قالَ كَذلِكَ اتَتْكَ اياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» (طه، آيات 124- 126)
هر كه از ياد من روى بگرداند، براستى برايش زندگى سخت خواهد بود و او را روز قيامت كور، محشور كنيم. مىگويد: پروردگارا! چرا مرا كه بينا بودهام كور محشور كردهاى؟ خدا مىفرمايد:
همانطور كهآيات ما كه بهتو رسيد، فراموشكردى (و ناديدهگرفتى) تو نيز امروز فراموش شدهاى.
تنگى معيشت
در آيه بالا دو اثر مهم براى روگردانى از ياد حق گوشزد شده است كه اولى #تنگى_معيشت و #سختى_زندگى_دنيوى است.
مراد از تنگى معيشت چيست؟
كسى كه خدا را فراموش و با او قطع رابطه كند، ديگر چيزى غير دنيا نمىماند كه به آن دل ببندد و مطلوب خود قرار دهد. در نتيجه همه كوششهاى خود را صرف دنيا مىكند و در صدد اصلاح و توسعه زندگى دنيايى و بهرهگيرى بيشتر بر مىآيد، ولى هيچ گاه با آنچه به دست مىآورد- هر چند زياد باشد- آرامش نمىيابد و راضى و خشنود نمىگردد. از اين رو، همواره در پى مرتبه بيشتر و بالاترى است و اين حرص به جايى ختم نمىشود.
#ادامه_دارد...
1397/09/27
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_20, 11:05 AM
مراد از تنگى معيشت چيست؟
چنين كسى، صرف نظر از غم، اندوه، دغدغه، اضطراب و ترسى كه از نزول آفات و روى آوردن ناملايمات و فرا رسيدن مرگ، بيمارى، شر حسودان و كيد دشمنان دارد، همواره در فكر اين است كه مبادا روزى فقير شود و هميشه حرص اشتياق چيزهايى كه ندارد، او را به ستوه مىآورد. پس هميشه در حسرت و غم آرزوهاى برآورده نشده و ترس از دست دادن آنچه به دست آورده است، به سر مىبرد. در حالى كه اگر مقام پروردگار خود را مىشناخت و با ياد او بود، يقين مىكرد كه نزد پروردگار خود حياتى دارد كه آميخته با مرگ نيست و يقين مىكرد كه دنيا خانه گذر است و حيات و زندگى دنيا در مقابل آخرت اندكى بيش نيست و آنگاه دلش به آنچه خدا روزىاش كرده، قانع مىشد و زندگى دنيا برايش آسان و كماهميت مىگرديد و روى «ضنك» و تنگى را نمىديد.
به خاطر همين اعتقاد است كه مؤمن، زندگى آزاد و سعادتمندانهاى دارد و در حال ثروتمندى و فقر، سعادتمند است، ولى كافر داراى چنين حياتى نيست. زندگى او در دو كلمه خلاصه مىشود: نارضايتى از آنچه دارد و دلبستگى بدانچه ندارد و اين است معناى «معيشت ضنك».
بعضى گفتهاند: منظور از «معيشت ضنك» #عذاب_قبر و #شقاوتهاى_زندگى_برزخى است.
البته #عذاب_قبر نيز مىتواند يكى از مصاديق آن باشد.
#در_ادامه: كورى در قيامت
1397/09/28
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_20, 11:09 AM
كورى در قيامت
دوّمين اثر روگردانى از ياد حق، نابينايى در آخرت است.
نابينايى كافران در حقيقت تجسّم فراموشكارى و خود را به فراموشى زدن در دنياست.
كافران در اين دنيا، چشم دلشان را به روى حقايق و نشانههاى خدا مىبندند و ياد خدا را به فراموشى مىسپارند، خداوند نيز در قيامت آنها را فراموش كرده، بينايى آنها را مىگيرد و چون اعتراض مىكنند، همين جواب را مىشنوند.
همنشينى با شيطان
از ديگر آثار روگردانى از ياد حق، همنشينى با شيطان است،
شيطانى كه همواره همراه انسان زيانكارى است كه از ياد خدا اعراض كرده است. قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد:
«وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ»
و هر كس از ياد خدا روگردان شود، شيطان را به سراغ او مىفرستيم پس همواره قرين اوست.
_آثار رو گردانی از یاد خدا:
1.تنگی معیشت
2.کوری در قیامت
3.همنشینی با شیطان
#پایان_سوره
1397/09/29
20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2018_12_20, 11:10 AM
پرسش ها
1- آيا در اديان گذشته، دستور به نماز وجود داشته است؟ يك آيه در اين مورد بنويسيد.
2- فلسفه نماز چيست؟
3- چرا پاسخ حضرت موسى (ع) به سؤال خدا طولانى بود؟
4- قول ليّن چيست؟
5- فرعون در برابر ايمان آوردن ساحران چه واكنشى نشان داد؟
6- شرايط آمرزش را توضيح دهيد.
7- منظور از اهتدا چيست؟
8- فرق بين خشم پسنديده و خشم ناپسند چيست؟
9- حضرت موسى (ع) سامرى را چگونه مجازات كرد؟
10- معناى شفاعت را بيان كنيد.
11- شفيع با چه منطقى شفاعت مىكند؟
12- آيا اعتقاد به شفاعت موجب جرأت يافتن بندگان بر عصيان مىشود؟ توضيح دهيد.
13- آثار روگردانى از ياد خدا را بنويسيد و يكى از آنها را توضيح دهيد.
vBulletin® v4.2.2, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.