PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چهره درخشان حضرت زين العابدين عليه السلام



گل مريم
2013_06_09, 07:34 PM
besm10

چهره هاى درخشان چهارده معصوم عليهم السلام
مؤلف : سيد عبدالله حسينى دشتى



خلاصه اى از زندگانى امام سجاد عليه السلام


حضرت على بن الحسين عليهماالسلام امام چهارم عليه السلام ، پدرش امام حسين عليه السلام سومين امام شيعيان جهان و بنابر مشهور مادرش ‍ شهربانو است ،(كافى ، ج 1، ص 467؛ كشف الغمة ، ج 2، ص 286.) مشهورترين لقب ايشان "زين العابدين" و "سجاد" است .

امام سجاد عليه السلام در سال 38 هجرى قمرى ديده به جهان گشود.(كافى ، ج 1، ص 466.)

دوران كودكى خود را در شهر مدينه سپرى كرد، حدود دو سال از خلافت جدش اميرمؤمنان عليه السلام را درك نمود و پس از آن مدت ده سال شاهد حوادث دوران امامت عموى خويش حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام بود.

پس از شهادت امام مجتبى عليه السلام در سال 50 هجرى ، به مدت 10 سال در دوران امامت پدرش امام حسين عليه السلام ، كه در اوج قدرت معاويه با او در ستيز و مبارزه بود، كنار او قرار داشت .
همچنين در محرم سال 61 هجرى در جريان قيام و شهادت پدرش امام حسين عليه السلام در سرزمين كربلا حضور داشت .

پس از فاجعه كربلا كه امامت به او رسيد، همراه ديگر اسيران اردوگاه حسينى ، به كوفه و شام برده شد و در اين سفر تكيه گاه اسيران در كوران مصيبت ها و گرفتارى ها بود.
ايشان در اين سفر با سخنرانى هاى آتشين خود حكومت يزيد را رسوا ساخت .

پس از بازگشت از شام در شهر مدينه اقامت گزيد تا آنكه در سال 94 يا 95 هجرى به شهادت رسيد و در قبرستان معروف بقيع در كنار قبر عمويش امام حسين عليه السلام به خاك سپرده شد.


matn37matn37

گل مريم
2013_06_09, 07:37 PM
مادر آن حضرت

شيخ مفيد روايت كرده است :

حضرت اءميرالمؤمنين على عليه السلام "حريث بن جابر" را والى يكى از بلاد شرقى نمود، او دو دختر يزدگرد را براى حضرت فرستاد، حضرت يكى را كه شاه زنان نام داشت به عقد حضرت امام حسين عليه السلام درآورد و امام زين العابدين عليه السلام از او متولد شد و ديگرى را به عقد محمّد بن ابى بكر درآورد و قاسم جد مادرى حضرت امام صادق عليه السلام از او به دنيا آمد بنابراين قاسم و امام زين العابدين عليه السلام خاله زاده بوده اند. گفته هاى ديگرى نيز در اين مورد وجود دارد.( ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 137.)

در هنگام تولد حضرت زين العابدين عليه السلام ، اءميرالمؤمنين على عليه السلام ، كام نوه اش حضرت زين العابدين عليه السلام را با خرما برداشت و فرمود:

حكُّوا اولادكم بالتَّمر فكذا فعل رسول الله بالحسن و الحسين ؛

كام فرزندان خود را با خرما برداريد، همان گونه كه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم كام حسن و حسين عليهماالسلام را با خرما برداشت .

و البته برداشتن كام نوزاد با آب فرات و تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام نيز سفارش شده است .( ناسخ التواريخ ، ج 1، ص 5.)


matn37matn37

گل مريم
2013_06_09, 07:39 PM
لقب هاى امام سجاد عليه السلام

لقب هاى زياد به حضرت على بن الحسين عليه السلام نسبت داده شده است از جمله : زين العابدين ، سيدالعابدين ، قدوة الزاهدين ، سيدالمتقين ، امام المؤمنين ، الامين ، سجاد، زين الصالحين ، ذوالثفنات ، امام الامة ، البكّا، منار القانتين ، الخاشع ، المتهجد، الزاهد و... كه در بين شيعيان لقب هاى زين العابدين و سجاد شهرت بيشترى دارد.

در شعر دعبل به لقب سجاد و ذوالثفنات اشاره شده است :



ديار على و الحسين و جعفر


و حمزة والسجاد ذى الثفنات


(ديوان دعبل ، ص 131.)

اين القاب را صرفا گوهرشناسان و عارفان انسان جو به آن حضرت نسبت داده اند.

آنان كه در آن دوران تاريك از "ديو و دد" ملول شده بودند و حضرت را مصداق "انسان " كامل مى يافتند.
بيشتر كسانى كه اين لقب ها را به حضرت داده اند، نه شيعه بودند و نه او را امام منصوب از سوى خدا مى دانستند؛ اما نمى توانستند آنچه را در او مى بينند ناديده بگيرند، هر يك از اين لقب ها نشان دهنده مرتبه اى از كمال نفس و درجه اى از ايمان و مرحله اى از تقوا و پايه اى از اخلاص است و بيان دارنده اعتماد و اعتقاد مردم به دارنده اين لقب ها است : سيد عابدان ، پيشواى زاهدان ، مهتر پرهيزكاران ، امام مؤمنان و... و واقعا امام سجاد عليه السلام مظهر همه اين صفات بودند.( زندگانى على بن الحسين عليه السلام ، ص 8.)

كنيه همايون امام سجاد عليه السلام را ابومحمّد، ابوالحسن و ابوالحسين نيز نوشته اند.

امام محمّد باقر عليه السلام مى فرمايد: پدرم امام زين العابدين عليه السلام هرگاه ياد نعمتى از نعمت هاى پروردگار مى افتاد سجده مى كرد.
هر آيه از قرآن را كه تلاوت مى كرد و در آن اشاره به سجده بود، سجده مى نمود.
هر وقت بلايى از او دور مى شد و يا نيرنگ دشمنانش بى اثر مى گشت ، سجده مى كرد.
در پايان هر نماز واجب سجده مى كرد.
هرگاه بين دو نفر را صلح مى داد سجده مى نمود و اثر سجده در تمام مواضع سجده او مشاهده مى شد به همين جهت او را سجاد مى گفتند.(علل الشرايع ، ص 98.)


matn37matn37

گل مريم
2013_06_09, 07:43 PM
بيمارى امام عليه السلام يك مصلحت الهى

امام عليه السلام دوران نوجوانى و جوانى را در كنار عموى گرامى و پدر بزرگوارش سپرى كرد و حوادث روزگار معاويه و سياست هاى ضددينى بنى اميه را مى ديد،
در حادثه عاشورا همراه پدر بزرگوارش در كربلا حضور داشت اما به علت بيمارى سختى كه در آن روز دچار شده بود در جنگ شركت نكرد در واقع خواست الهى چنين بود كه زنده باشد و مشعل هدايت و امامت را برافروزد و خاندان رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم از طريق او باقى بماند.

بسيارى از مردم از امام زين العابدين عليه السلام را به عنوان امام بيمار ياد مى كنند و به همين دليل امام سجاد عليه السلام در ذهن آنان شخصى رنجور و ناتوان با چهره اى زرد و پژمرده و روحى افسرده تداعى مى شود، در حالى كه واقعيت غير از اين است زيرا امام عليه السلام تنها در كربلا، و مدت كوتاهى بيمار بوده است و پس از آن بهبود يافته و در حدود 35 سال از سلامت جسمى برخوردار بوده است .
همان گونه كه گفته شد بى شك بيمارى موقت آن حضرت در آن حادثه خواست و عنايت خداوندى بوده است ، تا بدين وسيله از وظيفه جهاد معذور باشد( اثبات الوصية ، مسعودى ، ص 167.) و وجود مقدسش از خطر كشتار مزدوران يزيد محفوظ بماند و از اين رهگذر رشته امامت تداوم يابد.

سبط بن الجوزى مى نويسد:
حضرت على بن الحسين چون بيمار بود كشته نشد.(تذكرة الخواص ، ص 324؛ شذرات الذهب فى اخبار من ذهب ، ج 1، ص 105.)

محمّد بن سعد مى نويسد:
آن روز (روز عاشورا) كه حضرت امام سجاد عليه السلام همراه پدرش بود، 23 يا 24 سال داشت و هر كس بگويد كه او در آن زمان كوچك بوده و موى بر نياورده بوده ، بى اساس است ؛ بلكه او آن روز بيمار بود و به همين جهت در جنگ شركت نكرد.( الطبقات الكبرى ، ج 5، ص 221.)

ابن سعد هم چنين گزارشى مى دهد كه پس از كشته شدن امام حسين عليه السلام شمر به سوى امام سجاد عليه السلام آمد و او بيمار بود و در بستر خوابيده بود.
شمر گفت : او را بكشيد.
يكى از همراهان وى گفت : سبحان الله ! آيا جوانى را كه بيمار است و در جنگ هم شركت نداشته ، بكشيم ؟
در اين هنگام عمر بن سعد در رسيد و گفت : با اين زنان و اين بيمار كارى نداشته باشيد.( همان ، ص 212؛ البداية والنهاية ، ج 9، ص 104.)

شيخ مفيد از حميد بن مسلم يكى از سپاهيان يزيد چنين نقل مى كند :
روز عاشورا به چادر امام سجاد عليه السلام رسيديم ، او سخت بيمار بود و بر بسترى خوابيده بود، شمر با گروهى از پيادگان آمد، به او گفتند: آيا اين بيمار را نمى كشى ؟
من گفتم : سبحان الله ! آيا كودكان را هم مى كشيد؟ اين كودكى است و بيمارى او را از پاى در خواهد آورد و چندان از اين سخنان گفتم تا آنان را از كشتن او بازداشتم .
در اين هنگام عمر بن سعد آمد زنان به روى او فرياد زدند و گريستند او به افراد خود گفت : هيچ كس از شما به خانه هاى اين زنان داخل نشويد و مزاحم اين جوان نشويد.(ارشاد شيخ مفيد، ص 242؛ تاريخ الامم و الملوك ، ج 6، ص 260؛ مقتل الحسين ؛ اخطب خوارزمى ، ج 2، ص 38.)




matn37matn37

گل مريم
2013_06_09, 07:46 PM
matn37matn37


1 - زهرى

زهرى يكى از محدثان منحرف تابعى در مدينه بود.
او كه شيفته عظمت علمى و تقوايى امام سجاد عليه السلام بود درباره آن حضرت گفته است :

كسى را فقيه تر و داناتر از امام زين العابدين عليه السلام نديدم .(شذرات ، ج 1، ص 105.)

و باز گفته است :

هيچ شخصيت قرشى را افضل و برتر از على بن الحسين عليهماالسلام نديدم .(حيوة الحيوان ، ج 1، ص 127.)


matn37matn37

مشعشع
2013_06_14, 10:29 AM
میلاد فرخنده امام زین العابدین علیه السلام

artifice_044زینت عبادت کنندگان artifice_044

بر شما خجسته و مبارک باد.

گل مريم
2013_06_15, 08:28 AM
2 - ابومحمّد سعيد بن مسيب (درگذشته به سال 94 هجرى )

وى يكى از محدثان هفتگانه مدينه بود او درباره امام سجاد عليه السلام گفته است :

پارساتر و پرهيزگارتر از على بن الحسين عليهماالسلام نديدم .(تهذيب التهذيب ، ج 7، ص 269.)




matn37matn37


3 - احمد بن هجر هيثمى (درگذشته به سال 973 هجرى )

امام زين العابدين عليه السلام جانشين پدرش در علم و زهد و عبادت بود و چون براى نماز وضو مى گرفت رنگش زرد مى شد.

در اين باره از او سؤ ال شد، فرمود: هيچ مى دانيد در برابر چه كسى مى ايستيم ؟
و گفته اند: در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند و گاهى از ترس خدا از هوش مى رفت .(صفوة الصفوة ، ج 2، ص 52.)

گل مريم
2013_06_15, 08:30 AM
4 - احمد بن محمّد عبد ربه ، صاحب كتاب "العقد الفريد"


چون على بن الحسين عليهماالسلام به نماز مى ايستاد، لرزش شديدى او را فرامى گرفت . علت آن از او سؤ ال شد،

فرمود: واى بر شما! مگر نمى دانيد در برابر چه كسى ايستاده ام ؟ و با چه كسى قصد مناجات و راز و نياز دارم .( العقد الفريد، ج 3، ص 169؛ حلية الاولياء، ج 2، ص 132.)




matn37matn37


5- سفيان بن عيينه

على بن الحسين عليهماالسلام به قصد حج راهى مكه شد. هنگامى كه احرام بست و بر مركب خود نشست ، رنگش زرد شد و لرزه بر اندامش افتاد و نتوانست لبيك بگويد. به او گفتند: چرا لبيك نمى گويى ؟

فرمود: از آن مى ترسم كه لبيك بگويم و در جواب من گفته شود:لا لبيك .( كفاية الطالب ، ص 450.)

گل مريم
2013_06_15, 08:31 AM
6 - حسن بصرى

وارد كعبه شدم ، جوانى باصفا و نورانى را ديدم كه با سوز و گداز اشعارى را زمزمه مى كند، نزديك شدم ديدم كه وى امام ، فرزند امام ، على بن الحسين زين العابدين عليه السلام است .

پس پاى او را بوسيدم و گفتم : اى فرزند نبوت اين مناجات و گريه از بهر كيست ؟ با اين كه تو داخل اهل بيتى هستى كه خداوند درباره آنها فرموده است : ليذهب عنكم الرّجس .

فرمود: اى فرزند ابوالحسن ! اين سخنان را كنار بگذار، بهشت براى هر كس ‍ كه خدا را اطاعت كند، آفريده شده است . گرچه بنده حبشى باشد و جهنم براى هر كس كه خدا را نافرمانى كند خلق شده ، هرچند آزادمردى قرشى باشد كه پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم فرموده است :

ايتونى باءعمالكم لا باءنسابكم ؛
اعمال خود را نزد من آوريد نه نسب هاى خود را.(روضات الجنات ، ج 3، ص 28 و 29.)

گل مريم
2013_06_15, 08:33 AM
7 - جلال الدين قزوينى شافعى ، معروف به خطيب دمشق (درگذشته بهسال 739 ه ) مؤلّف كتاب اخبار الدول

فرزند امام در چاه افتاد، مردم مدينه هراسان شدند و كوشيدند تا او را از چاه بيرون آورند، اما آن حضرت در تمام مدت غرق در نماز بود و از جاى خود تكان نمى خورد. پس از نماز مردم داستان را به وى گفتند، فرمود: من چيزى نفهميدم ، چون در حال مناجات با خداى خود بودم .( اخبار الدول ، ص 110؛ تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 74.)

نگارنده :
براساس نقل مرحوم مجلسى آن فرزند، امام باقر عليه السلام بوده است .(بحارالانوار، ج 46، ص 34.)

همچنين روايت كرده است كه آن حضرت صدقه را پنهانى مى داد و مى گفت :

اءنَّ صدقة السرِّ تطفى غضب الربِّ؛
صدقه پنهانى خشم خدا را فرومى نشاند.( اخبار الدول ، ص 110.)

گل مريم
2013_06_15, 08:34 AM
8 - ابوبكر احمد بن الحسين البيهقى الشافعى (درگذشته به سال 458 ه ) صاحب "السنن الكبير"

يكى از كنيزان امام على بن الحسين عليهماالسلام هنگامى كه براى وضو آب روى دست امام عليه السلام مى ريخت ، ظرف آب از دستش افتاد و صورت آن بزرگوار را شكافت . امام عليه السلام از روى خشم سر بلند كرد. كنيز بى درنگ گفت : خداوند در قرآن مى فرمايد: والكاظمين الغيظ.
امام عليه السلام فرمود: خشم خود را فروخوردم .

عرض كرد: والعافين عن الناس .
فرمود: تو را بخشيدم خدا تو را ببخشد.

كنيز بار ديگر گفت : والله يحبّ المحسنين .
امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم .

گل مريم
2013_06_15, 08:37 AM
9 - احمد بن محمّد بن ابراهيم بن ابى بكر بن خلكان (درگذشته به سال 681 ه ) صاحب "وفيات الاعيان "

ابوالحسن على بن الحسين بن على بن ابى طالب معروف به زين العابدين يكى از امامان دوازده گانه و از بزرگان تابعان است . و زهرى گفت : كسى را از قريش نديدم كه برتر از على بن الحسين عليهماالسلام باشد. و به آن حضرت "ابن الخيرتين " گفته مى شد به دليل فرمايش رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم كه فرمود:
خداوند از بندگانش دو تيره و قبيله را برگزيده از عرب قريش را و از عجم فارس را.

امام زين العابدين عليه السلام به مادرش زياد نيكى مى كرد و به او فوق العاده احترام مى كرد، روزى از او پرسيدند: تو با اين كه بيش از همه به مادرت احسان و نيكى مى كنى ولى نمى بينم با او در يك ظرف غذا ميل كنى ؟
فرمود: از اين مى ترسم كه دستم به سوى غذايى دراز شود كه قبل از من چشم مادرم به آن افتاده است .( وفيات الاعين ، ج 2، ص 429.)

ابن خلكان در شرح حال فرزدق شاعر مى گويد:
به فرزدق يك جوانمردى و بزرگوارى نسبت داده شده است كه اميد است به خاطر آن به بهشت برود و آن اين است كه هشام بن عبدالملك در زمان پدرش براى انجام مناسك حج به مكه آمد و طواف كرد و كوشيد خود را به حجرالاسود برساند و آن را استلام كند، اما از شدت انبوهى جمعيت نتوانست . آن گاه در مسجدالحرام منبرى براى او برپا كردند و بر بالاى منبر قرار گرفت و در حالى كه جمعى از بزرگان شام دور او را گرفته بودند به حاجيان نگاه مى كرد در اين هنگام حضرت زين العابدين عليه السلام پيدا شد و صورتش چندان نيكو بود كه در ميان مردم زيباتر از او ديده نمى شد و بوى عطرآگين او فضا را پر كرده بود، پس شروع به طواف كرد و چون به حجرالاسود رسيد، مردم به ملاحظه شكوه و بزرگى آن حضرت راه را باز كردند تا آن حضرت به راحتى استلام حجر فرمود.
هشام از ديدن اين منظره خشمگين شد. مردى از اهل شام چون اين بزرگى و شكوه را ديد از هشام پرسيد: اين شخص كيست ؟
هشام براى اين كه اهل شام آن حضرت را نشناسند، گفت : نمى شناسم .
فرزدق كه آنجا حاضر بود، گفت : من او را مى شناسم .
آن شامى گفت : اى ابوفراس او را معرفى كن .
فرزدق گفت :


هذا الَّذى تعرف البطحاء وطاته


و البيت يعرفه و الحل والحرم


هذا ابن خير عباداللّه كلهم


هذا التقى النقى الطاهر العلم



هشام چون اين قصيده را شنيد خشمگين شد و جايزه فرزدق را قطع كرد و او را زندانى نمود. اين خبر به امام سجاد عليه السلام رسيد. دوازده هزار درهم براى فرزدق فرستاد. فرزدق آن را بازگرداند و پيغام داد كه من براى خدا شما را مدح كردم نه به خاطر پاداش .
حضرت امام زين العابدين عليه السلام بازفرستاد و فرمود: ما از اهل بيتى هستيم كه وقتى چيزى به كسى ببخشيم بازنستانيم .
و فرزدق قبول كرد.( وفيات الاعيان ، ج 5، ص 145 - 147؛ اين قصيده در ديوان فرزدق و بعضى منابع ديگر 42 بيت ذكر شده است ولى در بريخ ديگر از جمله رجال كشى ، ص 130 - 132 و روضة الواعظين ، ج 1، ص ‍ 220 - 241، بيست و نه (29) بيت ذكر شده است .)

گل مريم
2013_06_15, 08:39 AM
10 - عبدالرحمان جامى

وى در "سلسلة الذهب " قصيده فرزدق را به نظم كشيده است :



پور عبدالملك به نام هشام


در حرم بود با اهالى شام


مى زد اندر طواف كعبه قدم


ليكن از ازدحام اهل حرم


استلام حجر ندادش دست


بهر نظاره گوشه اى بنشست


ناگهان نخبه نبى و ولى


زين عباد، بن حسين على


در كساء بها و حله نور


بر حريم حرم ، فكند عبور


هر طرف مى گذشت بهر طواف


در صف خلق ميفتاد شكاف


زد قدم بهر استلام حجر


گشت خالى ز خلق ، راه گذر


شاميى كرد از هشام سؤ ال


كيست با اين چنين جمال و جلال ؟


از جهالت ، در آن تعلل كرد


در شناساييش ، تجاهل كرد


گفت نشناسمش ، ندانم كيست


مدنى يا يمانى يا مكى است


بوفراس ، آن سخنور نادر


بود در جمع شاميان حاضر


گفت من مى شناسمش نيكو


زوچه پرسى ؟ به سوى من كن رو


آن كس است اين ، كه مكه و بطحا


زمزم و بوقبيس و خيف و منا


حرم و حل و بيت و ركن و حطيم


ناودان و مقام ابراهيم


مروه ، سعى و صفا، حجر، عرفات


طيبه و كوفه ،كربلا و فرات


هر يك آمد به قدر او عارف


بر علو مقام او واقف


قره العين سيد شهداست


زهره شاخ دوحه زهراست


ميوه باغ احمد مختار


لاله راغ حيدر كرار


چون كند جاى ، در ميان قريش


رود از فخر بر زبان قريش


كه بدين سرور ستوده شيم


به نهايت رسيد فضل و كرم


ذروه عزت است ، منزل او


حاصل دولت است ، محمل او


با چنين عز و دولت ظاهر


هم عرب ، هم عجم بود قاصر

گل مريم
2013_06_15, 08:39 AM
جد او را به مسند تمكين



خاتم انبياست ، نقش نگين


لايح از روى او،فروع هدى


فايح از خوى او، شميم وفا


طلعتش ، آفتاب روزافروز


روشنايى فزاى و ظلمت سوز


جد او مصدر هدايت حق


از چنان مصدرى شده مشتق


از حيا، نايدش پسنديده


كه گشايد به روى كس ، ديده


خلق از او نيز ديده خوابانند


كز مهابت ، نگاه ، نتوانند


نيست بى سبقت تبسم او


خلق را طاقت تكلم او


در عرب ، در عجم ، بود مشهور


گو مدانش ، مغفلى مغرور


همه عالم گرفت ، پرتو خور


گر ضريرى نديد، ازو چه ضرر


شد بلند آفتاب بر افلاك


بوم اگر زو نيافت بهره ، چه باك


بر نكوسيرتان و بدكاران


دست او ابر موهبت باران


فيض آن ابر، بر همه عالم


گر بريزد، نمى نگردد كم


هست از آن معشر بلند آيين


كه گذشته ز اوج عليين


حب ايشان ، دليل صدق و وفاق


بغض ايشان ، نشان كفر و نفاق


قربشان ، مايه علو و جلال


بعدشان ، مايه عتو ضلال


گر شمارند، اهل تقوى را


طالبان رضاى مولا را


اندر آن قوم ، مقتدا باشند


واندر آن خيل ، پيشوا باشند


گر بپرسند زآسمان بالفرض


سايلى من خيار اهل الارض


به زبان كواكب و انجم


هيچ لفظى نيايد، الا هم


هم غيوث الندا، اذا وهبوا


هم ليوث الشرى ، اذا نهبوا


سر هر نامه را رواج افزاى


نامشان هست ، بعد نام خداى


ختم هر نظم و نثر را الحق


باشد از يمن نامشان رونق

گل مريم
2013_06_15, 08:42 AM
11 - عبدالله بن اسعد اليافعى معروف به قطب مكه (درگذشته به سال 755 ه )

در خانه اى كه او در آنجا در حال سجده بود، آتش افتاد و اهل خانه فرياد مى كردند كه : اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آتش ! سر از سجده برنداشت .
بعد از زمانى سر برداشت ، از آن حضرت پرسيدند: چه چيز شما را از اين آتش غافل گردانيد؟
فرمود: آتش ديگر مرا از اين آتش غافل گردانيد.( مرآة الجنان ، ج 1، ص 191.)


matn37matn37
12 - محمّد بن اسحاق

عده اى از مردم مدينه زندگى مى كردند، ولى نمى دانستند زندگيشان از كجا مى گذرد.
چون حضرت سجاد عليه السلام شهيد شد آنچه شبانگاهان به آنان مى رسيد قطع شد.(تهذيب التهذيب ، ج 7، ص 269.)

گل مريم
2013_06_15, 08:49 AM
13 - ابونعيم ، احمد بن عبدالله

هنگام شهادت آن امام ، آثار كيسه هاى نانى كه در شب براى بينوايان مدينه مى برد بر پشتش ديده مى شد.(حلية الاولياء، ج 3، ص 136.)

وى از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: پدرم على بن الحسين عليهماالسلام مال خود را دو بار در راه خدا با نيازمندان تقسيم كرد.

گل مريم
2013_06_15, 08:51 AM
14 - طاووس يمانى

او مى گويد: شبى از كنار كعبه عبور مى كردم . ديدم امام سجاد عليه السلام را ديدم كه وارد حجر اسماعيل شد و مشغول نماز گرديد سپس به سجده رفت .
با خود گفتم : اين مرد صالح از خاندان رسالت و نيكى است ، خوب است از فرصت استفاده كرده و گوش كنم تا بدانم دعاى آن حضرت در سجده چيست ؟

شنيدم در سجده مى گفت :
عُبيدُكَ بفنائك ، مسكينُك بفنائك ، فقيرك بفنائك ، سائلك بفنائك .

طاووس يمانى مى گويد: آن را ياد گرفتم و در زمان هر اندوه و گرفتارى آن دعا را خواندم و اندوه و گرفتارى برطرف شد.(ارشاد، ج 2، ص 144؛ كشف الغمة ، ج 2، ص 273.)

گل مريم
2013_06_15, 08:52 AM
15 - امام سجاد عليه السلام بيست بار با شترش از مدينه به مكه براى انجام مناسك حج رفت و در تمام اين بيست بار مسافرت ، حتى يك بار تازيانه اش ‍ را بر آن شتر نزد، هرگاه شتر، در راه رفتن كندى مى كرد، امام سجاد عليه السلام تازيانه اش را بلند كرده و اشاره مى كرد تا شتر راه برود و مى فرمود:

لولا خوف القصاص لفعلت ؛
اگر ترس قصاص نبود، تازيانه مى زدم ، ولى مى ترسم كه در قيامت مرا قصاص كنند.(اعيان الشيعة ، ج 1، ص 634.)

روايت شده : هنگامى كه امام سجاد عليه السلام شهيد شد، همان شتر كنار قبر آن حضرت عليه السلام آمد و گردن و گلوى خود را روى قبر بر زمين زد و بر خاك غلطيد و ناله اى كشيد و اشك از چشمانش سرازير شد.

جريان را به امام باقر عليه السلام خبر دادند آن حضرت به بالين آن شتر آمد و فرمود: بس است اكنون برخيز و برو و خدا تو را مبارك گرداند.

شتر برخاست و رفت و بار ديگر بازگشت و كنار قبر در غلطيد و اشك ريخت . باز امام باقر عليه السلام آمد و به او فرمود: بس است برخيز و برو.

شتر برخاست و رفت و بار ديگر بازگشت و در كنار قبر درغلطيد، اين بار امام باقر عليه السلام به بالين او آمد و فرمود: برخيز برو ولى برنخاست ، حضرت فرمود: رهايش كنيد او در حال وداع است .
شتر سه روز به همان حال بود تا مرد.(انوار البهية ، ص 128.)