توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معارف قرآن جلد یک (معارفی از سوره حمد و بقره و آل عمران)
گل مريم
2017_08_27, 08:13 PM
besm20
☘️ #معارف_قرآن_ج_1_نویسنده_ج عی_از_نویسندگان
🍀#فصل_اول:
🌸#معارفى_از_سوره_حمد:
سوره حمد داراى هفت آيه و در مكه نازل شده است؛ البته به عقيده بعضى از مفسران دو مرتبه نازل شده، بار اول در مكه و بار دوم در مدينه به هنگام تغيير قبله. اين سوره نامهاى متعددى دارد، مانند حمد (چون مشتمل بر حمد و ثناى خداست)، فاتحة الكتاب (زيرا قرآن با آن آغاز مىشود)، امّ الكتاب (چون مقدم بر ساير سورهها بوده و همه معارف قرآن به آن برگشت مىكند)، السّبع المثانى (زيرا داراى هفت آيه بوده و در هر نماز واجب و مستحب دو مرتبه خوانده مىشود). سوره حمد برخلاف سورههاى ديگر كه همه از زبان خداست، به نيابت و از زبان بندگان بوده، آيين بندگى و مناجات را مىآموزد و از اين رو بسيار تربيت كننده است و روش صحيح حمد و ستايش كردن را به بنده مىآموزد و در هر نماز (به استثناى نماز ميت) خواندن آن لازم است.
در اهميت اينسوره همين بس كه خداى متعال آن را هم رديف تمام قرآن قرار داده است:
«وَ لَقَدْ اتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانى وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ» و به تحقيق كه سوره حمد و قرآن با عظمت را به تو داديم.
پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در اين مورد فرمود:
خداوند سوره حمد را بطور مستقل از عطاياى خود قلمداد كرده و آن را هم رديف قرآن قرار داده است.
نيمى از اين سوره به حمد و ثناى خداى متعال اختصاص دارد و نيم ديگر آن بيان خواستههاى بندگان است.
در حديث قدسى چنين آمده است:
من صلاة (سوره حمد) را بين خود و بندهام تقسيم كردهام، نيمى از آن براى من و نيمى براى بندهام مىباشد. اين سوره فشرده و خلاصه همه مقاصد قرآن محسوب مىشود، زيرا تمام معارف قرآن از اخلاق، احكام عبادات و معاملات- كه همان سلوك صراط مستقيم است- مسائل اجتماعى و سياسى گرفته تا وعدهها و وعيدها و داستانها به توحيد و نبوت و معاد و فروع آنها به هدايت مردم كه مقصد و غرض اصلى قرآن است بر مىگردد و اين سوره همه آنها را بنحو اشاره و اجمال در بر دارد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ايَّاكَ نَعْبُدُ وَ ايَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ صِراطَ الَّذينَ انْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالّينَ» به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است. خداوندى كه بخشنده و بخشايشگر است (و خاص و عام مشمول رحمت او هستند).
خداوندى كه مالك روز جزاست. پروردگارا! تنها تو را مىپرستيم و فقط ازتو يارى مىجوئيم.
ما را به راه راست هدايت فرما، راه كسانى كه مشمول نعمت خود ساختى، نه راه كسانى كه بر آنها غضب كردى و نه راه گمراهان.
گل مريم
2017_08_27, 08:14 PM
🍀#معارف_قرآن_ج_1_نویسنده _جمعی_از_نویسندگان
🍀#فصل_اول
🌸#معارفى_از_سوره_حمد
🔹علت شروع سوره با بسم الله نخستين آيه قرآن و نخستين آيه هر سوره بجز سوره توبه (برائت) «بسم الله الرحمن الرحيم» مىباشد.
معناى آن چنين است كه: «اين كار را با نام و نشان خدا آغاز مىكنم» و يا «در اين كار از خداوند يارى مىجويم».
آغاز كار به نام خدا براى آن است كه كارهاى انسان جنبه تقدّس و عبادت پيدا كند و به نام او بركت يابد.
ذكر اين آيه شريفه در ابتداى هركار، بدان بركت مىبخشد و از ناقص و بىنتيجه ماندن آن جلوگيرى مىكند.
در حديث مورد اتفاق شيعه و سنى از پيامبر (ص) نقل شده است كه فرمود: هر امر مهمى اگر با نام خدا آغاز نشود، ناقص و بىفرجام مىماند و به نتيجه نمىرسد. لفظ جلاله «الله»، كلمه «الله» نام خاص خداوند و در بردارنده جميع صفات كمال الهى است. بررسى اسمهاى خداوند در قرآن اين مطلب را روشن مىسازد كه هر كدام از اسمهاى او گوياى يك بخش از صفات خداوند است. براى مثال اسم «رزّاق» گوياى وصف «روزى دهندگى» خداست، و تنها «الله» جامع تمام صفات و كمالات الهى است.
مفهوم «رحمان» و «رحيم» ريشه دو صفت رحمان و رحيم در مفهوم «رحمت» قرار دارد. رحمت در مورد بشر به معناى دلسوزى و تحت تأثير قرار گرفتن و تصميم بر لطف و مرحمت به درماندگان به كار مىرود، اما درباره خدا به اين معنا نيست، چرا كه «تأثر قلبى» از پديدهها و حالات مخلوق است و تغيير حالت در خداوند، راه ندارد. آنچه از رحمت به خدا مىتوان نسبت دادن تنها: «اعطا و دهش و افاضه و رفع حاجت نيازمند» است.
براى ترجمه دو كلمه رحمان و رحيم، در فارسى واژههاى مناسبى وجود ندارد و ترجمه آنها به بخشنده مهربان نيز ترجمه رسايى نيست، زيرا بخشنده ترجمه «جواد»
است و مهربان، ترجمه «رؤوف» ؛شايد بهتر باشد كه خود اين گونه كلمات را بدون ترجمه به كار بريم.
تفاوت رحمان با رحيم در گسترش و دوام است؛ بدين بيان كه رحمان بيانگر رحمت عام و فراگير الهى است كه همچون باران بر همه موجودات و از جمله مؤمن و كافر، فرو مىبارد و رحيم نشان دهنده رحمت خاص و فناناپذير الهى است كه تنها مؤمنان و شايستگان آن را مىچشند. از اين روست كه امام صادق عليه السلام فرمود:
رحمان، اسم خاص خداست و ناميدن غير خداوند به اين نام، روا نيست؛ چرا كه بيانگر صفتى عام و فراگير است و رحيم، اسم عامى است كه از صفت خاص رحمت به اهل ايمان حكايت مىكند. ذكر اين دو صفت بعد از نام «الله» به اين مناسبت است كه خداوند به دليل همين رحمت خويش (رحمانيت) مخلوقات را در امورشان يارى مىرساند و به دليل (رحيميت) بندگان خود را توفيق هدايت و عبادت، عطا مىكند.
🔹#رمز_تكرار_رحمان_و_رحيم...
🔸ادامه دارد...
گل مريم
2017_08_27, 08:16 PM
🍀#معارف_قرآن_ج_1_نویسنده _جمعی_از_نویسندگان
🍀#فصل_اول
🌸#معارفى_از_سوره_حمد
🔹رمز تكرار رحمان و رحيم...
تكرار لفظ رحمان و رحيم، ممكن است بنابر اهميت صفت رحمت الهى در جذب بندگان و به دليل نيازى باشد كه روان بشر به برخوردارى از رحمت و بخشش دارد.
توضيح آنكه: انسان، به مقتضاى غرايز سركش درونى و عوامل اغواگر بيرونى از خطا و لغزش و گناه در فكر و قلب و عمل، مصون نيست و گاه شيطان با وسوسه خود، او را از بازگشت به راه راست مأيوس و نااميد مىكند.
سوره حمد كه از بزرگترين نعمتها و بركات الهى به شمار مىرود، با ذكر مكرر مفهوم رحمت انسان را از نااميدى و سقوط نجات مىدهد و او را به بخشش و دستگيرى خداوند، اميدوار مىسازد.
🔹حمد چيست؟
خداوند در آيه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» به انسان مىآموزد كه بگويد همه حمدها از آن خداوند است كه پروردگار جهانيان مىباشد.
«حمد» كلمهاى است جامع مفاهيم «مدح» و «شكر»و در عين حال با هر يك از آنها فرق دارد.
شكر هميشه در قبال نعمت است ولى حمد هم در قبال نعمت است و هم در قبال افعال نيك و صفات جميل.
مدح هم به معناى ستايش هر عمل خوبى است چه اختيارى باشد و چه غير اختيارى ولى حمد فقط ستايشى است كه براى اعمال اختيارى است؛ مثلا درخشش و تلألؤ يك گوهر قابل مدح هست ولى قابل حمد نيست چون اختيارى گوهر نمىباشد.
🔹شهيد مطهر ى به نكته دقيقى اشاره كرده و مىگويد:
بعيد نيست كه درمعنى حمد مفهوم ديگرى (بجز مدح و شكر) دخالت داشته باشد و آن مفهوم (پرستش) است.
پس در مفهوم حمد، سه عنصر در آنِ واحد دخالت دارد: «ستايش»، «سپاس» و «پرستش» و به عبارت ديگر: «حمد»، «ستايش سپاسگزارانه پرستشگرانه» است. شايد اختصاص حمد به خدا طبق آيه بالا از ين جهت باشد كه درمفهوم حمد، مفهوم پرستش نيز هست.
🔹 #ال_در_كلمه_الحمد...
🔸ادامه دارد...
گل مريم
2017_10_17, 04:05 PM
🔹«ال» در كلمه «الحمد» :
ال» دركلمه «الحمد» براى استغراق بوده ومعنايش اين است كه همه حمدهاازآن خدا و براى خداواقع مى شود؛ زيرا حمد كننده كمالى را مىبيند و صاحب كمال رامالك آن مى داند و او را مدح مىكند، ولى در واقع صاحب كمال، مالكيتى ندارد و حمد براى صاحب واقعى كمال كه خداوند است واقع مىشود.
🔹امام خمينى (ره) مىفرمايد:
حمد واقع نمىشود الّا لِلَّه. شما خيال مىكنيد كه از خط خوب تعريف مىكنيد [وليكن] تعريف از خداست. تعريف از خط نيست ... براى اينكه هيچ كمالى در عالم نيست، الا كمال او،
و هيچ جمالى در عالم نيست الا جمال او. خودشان چيزى نيستند ... همه كمالات عالم، كمال اوست در مقام ظهور، هر كسى هم كه مدح مىكند، مدح براى كمال مىكند پس هر مدحى كه واقع مىشود، براى او واقع مىشود.
يوم الدين، دين به معنى جزا و يومالدّين يعنى روز جزا كه همان روز قيامت است. مالك را «ملِك» هم خواندهاند كه به معناى «مالك امر و نهى و حكومت در مردم» است.
با آنكه خداوند، مالك و مَلِك دنيا و آخرت است، اما ذكر عبارت مالك يوم الدين، اشاره به اين است كه در آن روز ظاهر مى گردد كه مالكيت و حكومت مطلق، مخصوص خداست، بر خلاف اين دنيا كه مدعيان بسيارى وجود دارند.
و نيز اشاره است به اينكه روز قيامت روزى است كه بطور كامل پاداش و كيفر هركس بدو داده مىشود، برخلاف دنيا كه بطور معمول امكان جزاى كامل كردار نيك وبد وجود ندارد.
توجه ازغيبت به حضور سخن درباره خداوند، ازآغاز سوره حمد، به شيوه غايب بود و به اصطلاح از خداوند به عنوان سوّم شخص ياد مىشد.
در اينجا شيوه سخن از غيبت به حضور تغيير كرده و بنده، خداوند را مخاطب قرار مى دهد و مىگويد: تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم.
تغيير شيوه سخن در هنگام مناسب از زيباييهاى ادبى به شمار مى رود و اديبان براى آن دلايلى ذكر مىكنند.
در اين مورد نيز ظرافت سخن در آن است كه چون بنده، صفات پسنديده و شايسته و اسماى بزرگ الهى راياد مىكند، مشتاق ديدار معبود و يار حقيقى مىگردد و خود معارفقرآن
را در محضر او مى يابد، پس به صورت مخاطب با او سخن مىگويد.
همه چيز را از او مىداند و براى خود هيچ توانى نمىبيند تا آنجا كه حتى در عبادت خويش از او استمداد جسته و مى گويد:
ايَّاكَ نَعْبُدُ وَ ايَّاكَ نَسْتَعينُ» در چنين موقع حساسى انسان بايد بسيار بكوشد تا در اين سخن راستگو بوده و به هيچ چيز جز خداوند توجه والتفات نداشته باشد.
گل مريم
2017_10_17, 04:05 PM
🔹 معنای عبادت :
عبادت كلمه عبادت از ريشه عبد است و عبد به معناى انسان رام و مطيع است، (زيرا در زبان عربى وقتى كه چيزى رام، نرم و مطيع شود، بطورى كه هيچ گونه عصيان و تعدّى و مقاومتى نداشته باشد، اين حالت را تعبّد گويند؛ و راه و جادهاى ر اكه بر اثر عبور و مرور مردم صاف و هموار شده باشد، طريق معبّد مىنامند.)
پس عبادت به معناى ابراز نهايت تواضع و خضوع و شكستگى در برابر خداوند و يا به معناى اظهار مملوك بودن و وابستگى خود نسبت به پروردگار است كه لازمه آن خضوع در برابر خداوند و همچنين اطاعت و فرمانبردارى است.
حقيقت عبوديت آن است كه انسان خود و آنچه دارد مِلك خدا بداند و او را مدبّر خود ببيند و امور خود را به او واگذارد و همه سعى و كوشش او در رعايت اوامر و نواهى خداوند باشد.
هنگامى كه انسان خود را مملوك خدا يافت و تمام هستى و كمالات وجودى خود را از خدا ديد و هر گونه استقلال را از خود و موجودات نفى كرد، خو د را به تمام معنى عبد و بنده خدا مىيابد و تنها حضرت حق را مالك مطلق و حقيقى خويش و همه اشياء مىبيند، در اين صورت است كه به وظيفه بندگى قيام مىكند و در مسير عبوديت خالص الهى گام برمىدارد و به حقيقت بندگى مىرسد و تنها او را پرستش مىكند و هر چه دارد تنها براى او و در راه او و بسوى او بكار مىگيرد.
بنابر اين حقيقت و روح عبادت چيزى جز اين نيست كه انسان خود رامستقل نيابد و خود را مالك شئوون خود نداند و در همه احوال ظاهرى و باطنى از توجه به خويشتن و خودبينى پرهيز كند و به تمام معنى به مملوكيت خدا درآيد و در مقام اطاعت و عمل دل را به ياد خدا و بسوى خدا كند.
گل مريم
2017_10_17, 04:06 PM
🔹 گستردگی عبادت :
از آنچه گفته شد معلوم مى شود عبادت منحصر در پارهاى از اعمال عبادى نظير (نماز و روزه و حج و ...) نيست بلكه هر كارى كه دل را به ياد خدا آورد و روى دل را به سوى درگاه او كند و به هنگام عمل با حضور قلب به قصد تقرب به او انجام گيرد عبادت و وسيله قرب به خداست هر چند خوردن يا خوابيدن باشد از جمله وصيتهاى پيامبر (ص) به جناب ابوذر چنين آمده:
اى ابوذر: مى بايست در هر كارى نيتى داشته باشى حتى در خوابيدن و خوردن و از حضرت امير عليه السلام نقل شده:
خوشا به حال آن بندهاى كه (تمامكارهايش) عملش، علمش، دوستيش، دشمنيش، گرفتنش، واگذاردنش، سخنش، خاموشيش تمام خالص و پاك تنها براى خدا باشد.
بنابراين، رسيدن به مقام بندگى و سير در مراتب عبوديت و خالص شدن براى حضرت حق آنگونه كه توده مردم مى پندارند سهل و آسان نيست بلكه مستلزم اصلاح نفس و تن در دادن به مجاهدات و رياضات شرعيه است تا بتدريج انسان در اثر نور عبادات از حجاب ظلمانى توجه به دنيا و زخارف آن و از هواپرستيها و دنيا طلبىها برهد و دل را با صيقل ياد خدا جلا دهد و منور سازد.
🔹 صراط مستقیم :
صراط به معنى راه است. بنابراين، معناى آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» چنين مىشود: ما را به راه راست هدايت فرما. درمعرفى صراط مستقيم تعبيراتى در قرآن كريم به كار رفته كه برگشت همه آنها به يك امربوده و آن حركت خالصانه در خط بندگى خداست.
☘«وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ الى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»☘
🌸هر كس به خدا تمسك جويد به راهى راست هدايت شده است.🌸
☘«قُلْ انَّنى هَدانى رَبّى الى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ديناً قِيماً مِلَّةَ ابْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ» ☘
🌸بگو: مرا پروردگارم به صراط مستقيم هدايت كرد كه دين استوار و آئين پاك ابراهيم است، و او از مشركان نبود.🌸
☘الَمْ اعْهَدْ الَيْكُمْ يابَنى آدَمَ انْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ انَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ وَ انِ اعْبُدُونى هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ»☘
🌸اى فرزندان آدم! آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را عبادت (و اطاعت) نكنيد كه او دشمن آشكار شماست و مرا بپرستيد اين صراط مستقيم است؟🌸
همانگونه كه ملاحظه كرديد از صراط مستقيم به «اعتصام بالله»، «دين استوار و آئين پاك ابراهيمى»، و «عبادت خداوند» تعبير شده است.
🔹امام صادق عليه السلام نيز فرمود:
«اميرالمؤمنين (ع)» صراط مستقيم است.
گفتنى است كه در روايت مزبور، معرفى مصداق كامل و روشن صراط مستقيم، مورد نظر بوده است، نه آنكه مفهوم آيه، منحصر و مخصوص به همين يك معنا باشد.
نعمت يافتگان «صِراطَ الَّذينَ انْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» راه كسانى كه به آنها انعام فرمودى.
گفتيم كه اين سوره، آيين ديندارى و عبادت را به بشر مىآموزد.
آيه بالا در مقام معرفى راهى است كه پويندگان آن افرادى هستند كه مشمول انعام و احسان بى پايان خدا قرار گرفته اند. معرفى اسوههاى نيكو و شناخت پيروان راه راست و يا منحرفان و گمراهان نقش مهمى در تربيت و هدايت انسان دارد.
خداوند در آيه زير، انعام شدگان رامعرفى فرموده، و شرط قرارگرفتن در زمره ايشان را اطاعت از خدا و پيامبر (ص) مى شمرد:
☘«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاولئِكَ مَعَ الَّذينَ انْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبيِّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ اولئِكَ رَفيقاً»☘
🌸و هر كه خداوند و پيامبرش را اطاعت كند، پس آنان با كسانى خواهند بود كه خداوند به ايشان نعمت داده است: از پيامبران و راست پيشگان و شهيدان (راهحق) و صالحان (درستكاران) و آنان خوب ياران و رفيقانى هستند.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:07 PM
🔹 مغضوبان و گمراهان :
در آيات متعددى ضلالت در مقابل هدايت قرار گرفته است و ازاين تقابل معلوم مى گردد كه هر كس هدايت نيافته باشد، در ضلالت و گمراهى است.
بنابراين عنوان «ضالّين» همه انسانهائى را كه عالمانه و از سر استكبار يا جاهلانه و از سر نادانى، قاصرانه يامقصرانه از رهروى صراط مستقيم باز ماندهاند، شامل مى شود. در آيات قرآن نيز گروههاى زير جزو ضالين شمرده شدهاند:
1- كافران و مشركان
2- مستضعفان فكرى كه توان رهيابى ندارند.
3- كسانى كه در دوران فترت در حيرت و سرگردانى هستند و راهنمايى نمىيابند تا از او هدايت بگيرند.
4- مسلمانانى كه از اطاعت خدا و رسول سرپيچى مىكنند ياولايت كفار را پذيرفته و محبت آنان را به دل مى گيرند يا مرتد مى شوند.
و اما همه اين گمراهان مورد غضب خدا نيستند. آنانى كه عالمانه و از سر استكبار راه حق را ترك كرده و از پذيرفتن دين واحكام آن سرپيچى مىكنند و تسليم خدا و رسول نيستند و نافرمانى مى نمايند، مورد غضب خدايند ولى آن گمراهانى كه استكبار ندارند و قاصرند اميد است مورد عفو و رحمت حق قرارگيرند.
در پايان بحث براى ترسيم و جداسازى رهروان راه مستقيم الهى از گمراهان مىتوان گفت: كسانى اصحاب صراط مستقيم تعالى و كمالند كه به هيچ شرك اعتقادى و عملى آلوده نشده اند. آنان نعمت يافتگان هستند كه هدايت و امنيت كامل از آنان است.
☘«الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبَسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ اوُلئِكَ لَهُمُ الْامْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»☘
🌸 آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمنى تنها از آنِ آنهاست؛ و آنها هدايت يافتگانند!🌸
و بقيه مؤمنان كه به شركهاى اعتقادى و عملى نيز آلودهاند، رهرو صراط مستقيماند و افتان و خيزان از اين راه مىروند تا خدا را ملاقات كنند و با شمول شفاعت به اصحاب صراط مستقيم ملحق شوند.
و در اين بين گروهى ره نيافته و در حيرت و سرگردانى گرفتارند و اينان «ضالين» و گمگشتگانند. اينان كسانى هستند كه يا راه حق به آنان معرفى نشده، ياتوان درك آن
رانداشته و يا ديگران از هدايت آنان جلوگيرى كرده اند. اينان همان مستضعفان فكرىاند كه خداوند با حكمت خود آن طور كه صلاح بداند با آنان رفتار مى كند؛ و ممكن است آيه ناظر به اين تقسيم باشد.
گل مريم
2017_10_17, 04:09 PM
🍀#معارف_قرآن_ج_1_نویسنده _جمعی_از_نویسندگان
🍀#فصل_دوم
🌸#معارفى_از_سوره_بقره
🔹سوره بقره :
سوره بقره، دومين و بلندترين سوره قرآن است.
نزول آن در مدينه بوده و 286 آيه دارد و و به مناسبت ذكر ماجرايى كه در بنى اسرائيل رخ داده و با فرمان خداوند به ذبح ماده گاوى انجاميده «بقره» ناميده شده است.
با آنكه مجموعه قرآن به منظور هدايت بشر است ولى در ظاهر، سوره بقره از نظر اشتمال بر معرفى هدايت يافتگان، كافران ومنافقان و مباحث در خور هر كدام با توجه به تفصيلى كه دارد، منحصر به فرد است.
فشرده مطالب سوره در اين سوره ابتدا به معرفى مؤمنان و كافران و منافقان پرداخته و ويژگيهاى هر گروه بويژه منافقان را كه در مدينه هنگام نزول اين سوره دشمن داخلى مسلمانان محسوب مى شدند به خوبى تشريح كرده است.
سپس كافران را به تحدى دعوت كرده و از آنان خواسته كه اگر مىتوانند، سورهاى مانند سوره هاى قرآن بياورند و پس از آن از ناتوانى دائمى آنان خبر داده است.
اين سوره در بخشى ديگر به خلقت انسان و هدف آن كه «خلفيةالله» شدن است پرداخته و به مناسبت، داستان حضرت آدم (ع) و حوا را بيان كرده است.
داستان زندگى بنى اسرائيل و نعمتهاى خداوند بر ايشان و نجات آنها از دست فرعون و هدايتشان به دست موسى (ع) از موضوعات ديگرى است كه در سوره بقره به طور مفصل به آن پرداخته شده و بنى اسرائيل را به خاطر عدم سپاسگزارى و بهانهجويى مورد نكوهش قرار داده است.
بحث اعطاى مقام امامت به حضرت ابراهيم (ع)، ساختن خانه كعبه توسط ابراهيم (ع) و اسماعيل، بزرگداشت مقام شهيد، دستور جهاد با كافران و مشركان، داستان جنگ ميان طالوت و جالوت و داستانهايى از زنده شدن مردگان در اين دنيا از جمله مباحث ديگر اين سوره است.
احكام فقهى و عملى زندگى مسلمانان نظير نماز، زكات، روزه، حج، قبله، جهاد، قصاص، انفاق، تحريم مسكرات و قمار، رفتار با يتيمان، ربا، قرض، شهادت، اداى امانت، طلاق، وصيت، ماههاى حرام و ... نيز در اين سوره بيان شده است.
🔹حروف مُقَطَّعِه سوره بقره :
حروف مُقَطَّعِه سوره بقره بعد از «بسمله» با «الم» شروع مى شود كه به شكل (الف- لام- ميم) خوانده شده و حروف مقطّعه ناميده مىشوند. اين حروف در ابتداى 29 سوره (26 سوره مكى و 3 سوره مدنى) قرار گرفته اند و از يك تا پنج حرف درآنها به كار رفته است و عبارتند از «ص، ق، ن، طه، يس، طس، حم، الم، الر، طسم، المص، المر، كهيعص، حمعسق»، كه گاه برخى در ابتداى چند سوره تكرار شدهاند نظير: الم، الر و مفسران در معانى اين حروف نظرات مختلفى دادهاند. يكى از نظرات مشهور در زمينه حروف مقطعه آن است كه چون بطور معمول بعد از اداى حروف مقطعه، سخن از قرآن، كتاب، آيات و قلم به ميان آمده، حروف مقطعه بيانگر آن است كه اين كتاب از همين حروفى كه دراختيار شما قرار دارد ساخته شده، ولى شما از تركيب اعجازآميز آنها عاجزيد، پس به خدايى بودن اين آيات ايمان آوريد.
در هر صورت، بايد گفت: در انتخاب حروف مقطعه براى هر سوره اسرارى وجود دارد كه بر ماپنهان است.
🔹نمائى ازمتقيان
☘«الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًى لِلْمُتَّقينَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنا هُمْ يُنْفِقُونَ وَالَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما انْزِلَالَيْكَ وَ ماانْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْاخِرَهِ هُمْ يُوقِنُونَ اولئِكَ عَلى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ اولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»☘
🌸الم، آن كتاب كه هيچ گونه شكى در آن نيست (كتاب) هدايت براى متقيان است. كسانى كه به غيب ايمان مى آورند و نماز به پا مىدارند و از آنچه روزيشان كرديم، انفاق مىكنند. و كسانى كه به آنچه بر تو و بر پيامبران قبل از تو نازل شده، ايمان مىآورند و به آخرت يقين دارند. ايشان از طرف پروردگارشان از هدايت برخوردار مى باشند و ايشان رستگارند.🌸
قرآن، كتاب هدايت متقيان خداوند متعال در اولين آيه اين سوره، قرآن را كتاب هدايت متقين معرفى مى كند و سپس به بيان بعضى از صفات و ويژگيهاى آنان مىپردازد.
حال، اين سؤال پيش مىآيد كه آيا قرآن فقط متقيان را هدايت مىكند يا راهنماى همه انسانهاست؟ در پاسخ بايد گفت:
هدايت دو مرحله دارد:
🔹مرحله اول: راه نشان دادن و دعوت كردن است.
در اين مرحله قرآن براى همه انسانها هدايت است، زيرا همه را به راه راست دعوت مى كند و طريق سعادت و شقاوت را روشن و آشكار مىگرداند.
🔹مرحله دوم: مرحله دوم به معناى راه بردن و به مقصد رساندن است.
در اين مرحله قرآن فقط براى كسانى هدايت است كه به دستورات آن عمل كنند و گوش دل به نداى قرآن بسپارند و اينان متقيانند؛ كسانى كه دلشان در مقابل حق خاضع و رام است و سعى و كوشش آنان در رسيدن به رضاى حق است، اما كسانى كه نسبت به حق عناد دارند و سعى و تلاش آنان در برآوردن هواهاى نفسانى و شهوانى خود مىباشد و به دستورات قرآن وقعى نمىنهد، بطور طبيعى از هدايت قرآن بى بهره خواهند بود.
گل مريم
2017_10_17, 04:10 PM
🔹 ويژگيهاى متّقيان:
در آيات به پنج ويژگى متقيان اشاره شدهاست كه عبارتند از:
1- ايمان به غيب:
ايمان عبارت است ازجايگير شدن اعتقاد در قلب يعنى انسان چنان به اعتقادات خود اطمينان پيدا كند كه هرگز شك و ترديد در آن، راه پيدا نكند.
منظور از غيب چيزهائى است كه حس انسان به آنها دسترسى ندارد و شامل وجود خداى متعال و اسماء و صفات او و جهان آخرت و وحى است.
اما در اين آيات چون ايمان به وحى و آخرت جداگانه آمده است، منظور از ايمان به غيب، تنها ايمان به خداى متعال است.
2- اقامه نماز:
مؤمنان پس از ايمان به خداى متعال و شناخت او، خود را موظف به عبادت و خشوع و شكرگزارى در مقابل او مىبينند، بدين جهت از اقامه نماز كه همان اظهار بندگى و عبوديت است، سخن به ميان آمده و از آن به اقامه (بر پا داشتننماز) تعبير كرده، نه تلاوت (يعنى خواندن نماز)؛ زيرا اقامه نماز به وسيله اعضا و قلب و مراعات آداب ظاهرى و باطنى آن صورت مىگيرد و انسان را از زشتيها و منكرات بازمى داردو به معراج و قرب حضرت حق تعالى مىرساند و گرنه از خواندن الفاظ نماز بدون حضور قلب، چنين آثارى به دست نمىآيد.
3- انفاق:
متقيان علاوه بر رابطه با خدا، مؤمنان را نيز فراموش نكرده و در جهت ايمان به خدا، به فكر آنها نيز هستند و بخشى از اموال خود را به نيازمندان جامعه مى دهند تا با امتثال «انْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ» به مقام قرب پروردگار برسند.
اين انفاق علاوه بر انفاق مال، شامل انفاق علم و ساير نيازمنديهاى افراد نيازمند مىگردد.
نكته ظريفى كه در آيه بدان توجه شده، تعبير «ممّا رزقناهم» است كه به انسان توجه مى دهد كه روزى او چه مادى وچه معنوى از ناحيه خدا تامين مى شود و در حقيقت از آن خودش نيست. دقت در اين نكته، عمل انفاق را بسيار آسانتر كرده و انسان را به اين امر حياتى تشويق مىكند.
🔹 ويژگيهاى متّقيان:
در آيات به پنج ويژگى متقيان اشاره شدهاست كه عبارتند از:
1- ايمان به غيب/2- اقامه نماز/3- انفاق
4- ايمان به وحى:
انسان متقى به همه رسولان الهى ايمان داشته، كتابهاى آسمانى را تصديق مىكند و در حقيقت همه پيامبران را همسو و هم هدف مىبيند، گر چه در مقام عمل به دستورات آخرين آنها- حضرت محمد صلى الله عليه و آله- كه كاملترين دستورالعملها است گردن مىنهد؛ چنانكه در مدحشان آمده:
☘«... وَالْمُوءْمِنُونَ كُلٌ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ احَدٍ مِنْرُسُلِهِ»☘
🌸و همه مؤمنان به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش، ايمان آوردهاند (و مىگويند): ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمىگذاريم.🌸
5- يقين به رستاخيز:
آخرين ويژگى مؤمنان يقين داشتن به بر پائى روز قيامت است.
آنها در نگرش خود به اين جهان، آن را مقدمهاى براى جهانى ديگر مىبينند و معتقدند كه اين جهان كشتزارى است كه انسان محصول آن را در سراى ديگر درو خواهد كرد و هر كس به سزاى اعمال نيك و بد خود خواهد رسيد.
تعبير يقين نيز اشاره به اين است كه مؤمن قيامت را هرگز فراموش نخواهد كرد.
و بايادآورى پى در پى آن روز سخت خود را از گرفتار شدن و زشتيها حفظ مىكند، زيرا جدا شدن از راه خدا و افتادن در خطاها و گناهان به خاطر فراموشى روز حساب است.
☘«انَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ»☘
🌸كسانى كه از راه خدا گمراه مىشوند، عذابى شديد دارند، به خاطر اينكه روز حساب را فراموش كردند.🌸
و به عبارت ديگر، جمله «و بالاخرة هم يوقنون» مى رساند كه مؤمنان متقى باورشانآمده كه قيامتى و روز حساب و جزائى در كار هست؛ از اين رو كارهاى آنها در مسير تأمين سعادت خويش است و نشانه آن پهلو تهى كردن از دار غرور دنيا، دل نبستن به آن، توجه و دلبستگى به خانه هميشگى و استعداد و آمادگى براى «مرگ» پيش از فرا رسيدن آنست نه اينكه همچون توده مردم اقرار زبانى به قيامت داشته ولى عملًا برخلاف آن حركت كنند.
اين نشان دهنده آن است كه اينان برخلاف متقين باورشان نيامده كه روز حساب و قيامتى هست و كيفر و جزائى وجود دارد.
گل مريم
2017_10_17, 04:10 PM
🔹نفاق و ويژگيهاى منافقان:
☘ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْاخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ»☘
🌸 برخى از مردم گويند: به خدا و روز واپسين ايمان آورديم، در حالى كه ايشان مؤمن (واقعى) نيستند.🌸
🔹معناى نفاق:
نفاق از ماده «نَفْق» به معناى نفوذ و پيشروى است.
نفق به معنى كانال و راهرو زيرزمينى است كه از آن براى استتار يا فرار استفاده مىكنند.
برخى حيوانات مانند موش صحرائى، روباه و سوسمار براى لانه خود دو سوراخ قرار مىدهند، يكى آشكار كه از آن وارد و خارج مىشوند و ديگرى پنهان كه اگر احساس خطر كنند، از آن مىگريزند. اين سوراخ پنهانى را «نافِقاء» گويند.
در اصطلاح، اظهار ايمان و پنهان كردن كفر باطنى را «نفاق» گويند.
منافقان افرادى هستند كه هدايت الهى را واقعا و قلبا نپذيرفته اند، ولى چهره كفر خود را در نقابى از ايمان پنهان مىدارند و بظاهر در ميان مسلمانان قرار مىگيرند.
اين گروه خطرناكترين دشمن مسلمانان به شمار مىروند، چرا كه شناخت چهره نفاق براى توده مردم بسيار دشوار و مبارزه با آن مشكلترين مبارزه هاست.
🔹ويژگيهاى منافقان:
آيات فراوانى از قرآن كريم ويژگيها و صفات منافقان را بيان كرده است، از جمله:
1- تظاهر به ايمان:
منافقان اگر چه در ظاهر ادعاى مسلمانى دارند، اما در دل ايمان نياورده و به خداى متعال معتقد نيستند.
آيه مورد بحث به اين حقيقت اشاره كرده كه آنان به زبان مىگويند ما به خدا و روز رستاخيز ايمان داريم، اما در دل ايمان نياوردهاند.
غرض منافقان از ادعاى ايمان، نيرنگ و فريب دادن مؤمنان است، زيرا منافقان با جا زدن خويش در جمع مسلمانان مىخواهند آنان را فريب داده و خود را جزء آنان قلمداد كنند و در پيروزيها و غنايم جنگى سهيم شده و از نيروهاى مسلمان براى منافع خويش، سود جويند. خداوند اين ويژگى را بر ملا كرده و آنها را به خاطر نيتها و افكار زشتشان نكوهش نموده است:
☘«يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذينَ آمَنوُا وَ ما يَخْدَعُونَ الَّا انْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ»☘
🌸 مىخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند، در حالى كه جز خود را فريب ندهند و نمىفهمند.🌸
2- بيمار دلى:
آنان گر چه در ظاهر داراى قيافه هاى حق به جانبى بوده و حتى مسلمانان نيز از ظاهر آنان خوششان مىآيد، ليكن روح و قلب آنها بيمار است و دچار مرض شك و ترديدند. قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد:
☘«فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»☘
🌸در دلهايشان نوعى بيمارى است و خدا نيز بربيمارى شان بيافزايد.🌸
3- دروغگوئى:
از ديگر ويژگيهاى اين گروه كه قرآن بارها آن را يادآور شده دروغگوئى است. خداوند نيز با تأكيد مىفرمايد: اينها دروغگويند.
☘«وَاللَّهُ يَعْلَمُ انَّهُمْ لَكاذِبُونَ»☘
🌸و خدا مىداند كه اينان دروغگويند.🌸
🔹ويژگيهاى منافقان:
آيات فراوانى از قرآن كريم ويژگيها و صفات منافقان را بيان كرده است، از جمله:
1- تظاهر به ايمان/2- بيمار دلى/3- دروغگوئى
4- فساد انگيزى و ايجاد تفرقه:
منافقان خود را مصلحان جامعه مىدانند، اما خداى تعالى خبر مىدهد كه اينان در واقع مفسدند،هر چند امر برخودشان نيز مشتبه شود و ندانند كه چه مىكنند و سرانجام راهى كه در پيش گرفتهاند، به كجا مىانجامد.
5- سالوسى:
منافقان در برخوردشان با مسلمانان چنان با چرب زبانى و تملق سخن مىگويندكه همه را به خود جذب كرده و مؤمنان گمان مىكنند كه آنان افرادى حق طلب و پيرو دين مىباشند.
خداوند در خطاب خود به پيامبر، اين ويژگى آنان را خاطرنشان مىسازد.
☘«وَ انْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»☘
🌸اگر سخنى بگويند، به سخنانشان گوش فرا مىدهى.🌸
حضرت على (ع) نيز در اين باره فرمود:
«سخنانشان شفاست (بوى شفا و درستى مىدهد) اما عملشان يك درد ناعلاج است.»
6- راحت طلبى:
آنان راحت طلبند و از تحمل زحمت در راه دين شانه خالى مىكنند.
به فرموده قرآن كريم اگر غنايمى نزديك و سفرى سهل و آسان باشد، از تو پيروى مىكنند، ولى اگر راه دور باشد (براى جنگ با دشمن) براى نيامدن قسم ها مىخورند.
با اين وجود در هنگام تقسيم غنايم حاضر شده و سهم افزونترى براى خود مىطلبند.
🔹اعجاز قرآن
☘«وَ انْ كُنْتُمْ فى رَيْبٍ مِمَّانَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَاْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ انْ كُنْتُمْ صادِقينَ»☘
🌸و اگر از آنچه بر بنده خود نازل كرديم در ترديد هستيد، پس سورهاى مانند آن بياوريد و گواهان خود را جز خدا فرا خوانيد اگر راستگوئيد.🌸
🔹معجزه چيست؟
معجزه كار غير طبيعى و خارق عادت است كه توسط مدعى نبوت و همراه با مبارز طلبى (تحدى) انجام مىشود و ديگران از انجام آن ناتوانند.
پيامبران الهى براى اثبات حقانيت دعوت خود، كارهاى غير طبيعى انجام مىدهند و از مخالفان خود مىخواهند كه اگر در صداقت آنها ترديد دارند، مانند آن را بياورند و ثابت كنند كه اين عمل معجزه نيست؛ مانند اژدها شدن عصاى حضرت موسى (ع)، ناقه صالح (ع)، زنده شده مرده توسط حضرت عيسى (ع) و اعجاز قرآن پيامبر اسلام (ص) براى اثبات پيامبرى خود معجزات متعددى داشت كه مشهورترين و بهترين آن قرآن كريم است.
قرآن، خود براى اثبات معجزه بودنش، مردم را به تحدى فراخوانده و از آنها خواسته است كه اگر مىتوانند مانند آن را بياورند تا پيامبر اسلام از دعوت خود دست بردارد.
تحدى در چهار آيه قرآن بيان شده است.
(يكبار به آوردن كتابى مانند قرآن، يكبار به آوردن ده سوره و دو بار به آوردن يك سوره)
با اين كه زبان مخالفان قرآن با زبان قرآن يكسان بود و آنان در سرودن اشعار و جملات زيباى عربى مشهور بودند، ليكن غير از گروهى كه منصفانه در مقابل اعجاز آن زانو زدند و در برابر عظمت آن خاضعانه و عاجزانه سر تسليم فرود آوردند و مسلمان شدند، بقيه كه از آوردن مانند آن عاجز بودند با غوغا سالارى، فتنه انگيزى، آزار و اذيت پيامبر (ص) و مسلمانان، براه انداختن جنگ و كشتار و ... به مقابله با آن پرداختند.
تحدى قرآن نه تنها براى صدر اسلام و مردم حجاز، بلكه تا قيامت و براى تمام ملتهاى دنيا قابل طرح است و تا كنون هيچ كس نتوانسته با آن به مقابله برخيزد و تا ابد هم نخواهد توانست.
گل مريم
2017_10_17, 04:12 PM
🔹 خلافت آدم :
☘«وَ اذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ انى جاعِلٌ فِىالْارْضِ خَليفَةً قالُوا اتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيهاوَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ انى اعْلَمُ مالا تَعْلَمُونَ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْاسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ انْبِئُونى بِاسْماءِ هؤُلاءِ انْ كُنْتُمْ صادِقينَ قالوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا الَّا ما عَلَّمْتَنا انَّكَ انْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ قالَ يا آدَمُ انْبِئْهُمْ بِاسْمائِهِمْ فَلَمَّا انْبَئَهُمْ بِاسْمائِهِمْ قالَ الَمْ اقُلْ لَكُمْ انى اعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَالْارْضِ وَ اعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»☘
🌸هنگامى كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روى زمين، جانشين و حاكمى قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: آيا كسى را در زمين قرار مىدهى كه فساد و خونريزى كند و (حال آن كه) ما به ستايش تو تسبيح مىگوييم و تو را تقديس مىكنيم. (پروردگار) فرمود: من چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد و به آدم تمامى اسماء را آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مىگوييد مرا از اسامى اينها خبر دهيد گفتند:
منزّهى تو، ما چيزى جز آنچه به ما تعليم دادهاى نمىدانيم. تو خود دانا و حكيمى (آن گاه) فرمود: اى آدم آنها را از اسامى اينان خبر ده و هنگامى كه خبر داد، فرمود: آيا نگفتم كه من غيب آسمانها و زمين را مىدانم و (نيز) آنچه را آشكار مىكنيدو آنچه را پنهان داريد مىدانم.🌸
خلافت و جانشينى خدا اين آيات از بزرگترين مقام انسانيت كه مقام خلافت و جانشينى خداست بحث مىكند.
داستان استفسار ملائكه از خداوند و پاسخ عملى خدا به آنها، تنها يك بار در قرآن ذكر شده است.
معناى خلافت خليفه به معناى جانشين است.
كسى كه جانشين ديگرى شود بايد نمود مستخلف و متّصف به صفات او بوده باشد. در اينجا نيز كه بحث از جانشينى انسان از خداست، منظور اين است كه انسان بايد به مقامى برسد كه صفات جمال و جلال خداوندى در او ظهور يافته و او باتمام وجود آئينه تمام نماى صفات حضرت حق باشد.
راه رسيدن به مقام خلافت نيز، همان عبوديت است كه در تفسير سوره حمد به آن اشاره شد.
🔹نكوهش خوش گفتاران بد كردار
☘ «اتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ»☘
🌸 آيا مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خود را فراموش مىكنيد، در حالى كه شماكتاب (آسمانى) را مىخوانيد؟ پس آيا تعقل نمىكنيد؟🌸
اين آيه يهوديان را توبيخ مىكند كه چرا مردم را به كارهاى خوب فرمان مىدهند و خود از انجام آن سرباز مىزنند و بطور غير مستقيم، مسلمانان را از چنين حالت زشتى باز مىدارد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
شب معراج مردانى را ديدم كه مرتب لبهايشان را با قيچى آتشين مىبريدند و دوباره التيام مىيافت. از جبرئيل پرسيدم: اينها كيانند؟
پاسخ داد: اينان سخنرانان امّت تو هستند كه مردم را به نيكى امر مىكردند و خويشتن را فراموش مىنمودند و حال آنكه كتاب (قرآن) را تلاوت مىكردند.
ثمره تعقّل از مفهوم آيه مزبور بر مىآيد كه انسان بر اثر تعقل، عيوب و ضعفهاى خود را در مىيابد و نخست خود و سپس، ديگرانراموظف به بر طرف كردن ضعفها و كژيهامىكند.
🔹رابطه خود سازى با امر به معروف :
با آنكه امر به معروف بدون عمل و نهى از منكر با وجود ارتكاب آن، سخت مورد نكوهش و حتى لعنت قرار گرفته است، اما اين بدان معنا نيست كه كسى به بهانه اينكه هنوز خود را نساخته است، از اين تكليف مهم اجتماعى سر باز زند.
البته اگر گوينده توقع داشته باشد كه فقط ديگران به معروف عمل كنند و از منكر بپرهيزند و خود را فوق قانون و مستثنا از آن بشمارد، گناهى بس بزرگ مرتكب شده است، علاوه بر آنكه گفته او تاثيرى نخواهد گذاشت، اما اگر معروف را به قصد عمل همگان (هم خود و هم ديگران) مطرح كند و از منكر به همين منظور باز دارد، اين كار علاوه بر نفع عمومى، براى خود او نيز سبب بيدارى و زمينه عمل مىشود.
يهود در قرآن قرآن كريم در آيات متعددى از جمله آيات 40 تا 140 سوره بقره به شرح حال بنىاسرائيل و بيان حالات، عقايد، افكار و تاريخ اين قوم پرداخته است.
نام حضرت موسى (ع) پيامبر بنىاسرائيل 136 مرتبه در قرآن ذكر شده است.
عنايت قرآن به تشريح زندگى پر فراز و نشيب و برخوردها و موضع گيريهاى بنىاسرائيل در برابر دعوت پيامبر الهى شايد بدين جهت باشد كه آنان در پذيرفتن توحيد از لجوجترين امتها بودند و بيش از ديگران با آئين يكتا پرستى دشمنى مىوزيدند و براى نپذيرفتن حق بيشترين مقاومت را به خرج مىدادند.
آنها از طرفى در ماديات فرو رفته و جز در برابر لذتهاى مادى تسليم نمىشدند و به هيچ قيمتى به حقايق ماوراى حس ايمان نمىآوردند، چنان كه امروز نيز چنين هستند.
اين روحيات آنان باعث شد كه قرآن به منظور آگاهى مسلمانان و بر حذر داشتن مؤمنان از اين گونه عقايد و اعمال، بيشتر به معرفى آنان بپردازد.
گل مريم
2017_10_17, 04:12 PM
🔹 ویژگی های یهود :
گستردگى آيات درباره يهود، اين امكان را مىدهد كه بتوان ويژگيهاى آنان را بگونهاى مبسوط به دست آورد.
در اينجا به شرح برخى از آنها مىپردازيم:
1- عدم ايمان واقعى به خدا:
بنى اسرائيل زير يوغ اسارت فرعون به سر مىبردند و فرعون آنان را خوار و گرفتار كرده بود، خود را خداى آنان مىخواند، مردانشان را مىكشت و از زنان و فرزندانشان بيگارى مىكشيد.
خداوند با بعثت حضرت موسى (ع) و معجزات فراوان، فرعون و يارانش را هلاك ساخت و بنىاسرائيل را نجات بخشيد.
امّا بنىاسرائيل با ديدن اين همه معجزه، باز به حضرت موسى (ع) ايمان واقعى نياوردند و به گفتار او با شك و ترديد نگريستند.
آنان با روحيه مادى خود، جز به محسوسات اهميت نمىدادند، در ايمان به خدا متزلزل بودند و در كنار توحيد، آرزوى بت پرستى را رها نمىكردند.
براى مثال، پس از عبور از رود نيل و نجات يافتن از تعقيب فرعونيان، در راه رسيدن به سرزمين موعود به قوم بت پرستى برخوردند و از حضرت موسى (ع) تقاضا كردند كه براى آنان نيز خدايى همانند خدايان آنان قرار دهد كه قابل رؤيت باشد.
آنها در زمان غيبت حضرت موسى (ع)- كه براى گرفتن تعليمات و دستورات الهى به كوه طور رفته بود- به گوساله پرستى روى آوردند و به نصايح هارون نيز توجّهى نكردند.
همچنين بى ايمانى آنان از ايرادهاى بنىاسرائيل كه در داستان «گاوكشى» به حضرت موسى (ع) مىگرفتند، هويداست. آنان گفتند :
☘«ادْعُ لَنا رَبَّك يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها»☘
🌸 از پروردگارت بخواه كه رنگ آن را براى ما مشخص كند.🌸
تعبير به «ربّكَ» نه «ربّنا» نشان دهنده تزلزل عقيده و بىادبى آنان است.
2- دنيا دوستى شديد:
قوم يهود در ميان اقوام ديگر به مال دوستى و دنياپرستى شهرت دارند.
آنان بيشتر سعى و تلاش خود را در ثروت اندوزى به كار مىبندند، بطورى كه اكنون نيز بيشتر مراكز اقتصادى جهان را در دست دارند.
اين صفت مذموم در پدرانشان نيز وجود داشته و قرآن آنان را به سبب ربا خوارى، و ... مورد توبيخ قرار داده است، همچنين از پيشوايان دينى آنها انتقاد كرده كه چرا از اعمال خلاف آنان جلوگيرى نمىكنند.
خداوند براى مجازات بنىاسرائيل، كار كردن در روز شنبه و برخى از پاكيزهها و چيزهاى طيب را- كه براى آنها حلال بود- بر آنان حرام كرد.
از اينكه مجازات آنها، ممنوعيت از استفادههاى مادى قرار داده شده نيز فهميده مىشود كه اين مجازاتها مىتوانسته درمانى براى درد دنيا دوستى و ثروت اندوزى آنان باشد.
قرآن كريم در مورد علاقه آنان به دنيا مىفرمايد:
☘«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ احْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ اشْرَكُوا يَوَدُّ احَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ الْفَ سَنَةٍ»☘
🌸 ايشان را حريصترين مردم بر حيات مادى مىيابى، حتى از مشركان (هم حريصترند) از اين رو هر يهودى آرزوى هزار سال عمر مىكند.🌸
كلمه «حياة» كه در عربى نكره است اين معنى را مىرساند كه آنها خواستار زنده ماندن هستند.
حال اين حيات و زندگى هر چند پست و خفت بار بوده و به قيمت از دست دادن ايمان و انسانيّت و سعادت اخروى آنان باشد.
🔹 ویژگی های یهود :
1_عدم ایمان واقعی به خدا/2_دنیا دوستی شدید
3_ فساد در روی زمین:
يهود هميشه به دنبال برپائى فساد در زمين بودهاند.
آنان از همه امكانات و ابزار اقتصادى، فرهنگى، سياسى و ... استفاده مىكنند تا جامعه هاى بشرى را به فساد بكشانند و از اين رهگذر علاوه بر منافع مادى، ملتهاى ديگر را از پيشرفت باز دارند سرمايه گذاريهاى آنان در رسانههاى گروهى، فيلم و تئاتر و مراكز فساد و فحشا و راه اندازى جنگ و قتل و جنايت و ... از اين قبيل است.
قرآن مجيد پيرامون اين خصلت فرموده است:
☘«وَ يَسْعَوْنَ فِى الْارْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ»☘
🌸 مىكوشند در زمين فساد كنند و خدا فساد كنندگان را دوست ندارد.🌸
كشتن پيامبران الهى يكى از نمونه هاى فساد آنان در گذشته است كه خداوند بطور مكرر آنان را به سبب اين عمل غير انسانى سرزنش كرده است و آنان به خاطر اين اعمال مورد غضب الهى واقع شده و مهر ذلت و خوارى ابدى بر پيشانى شان خورده است.
4- تحريف حقايق:
تغيير و وارونه جلوه دادن حقايق، از ديگر ويژگيهاى اين قوم است.
آنان با اينكه به كتاب تورات آگاه بودند، اماحقايق آن از جمله بشارت آمدن پيامبر اسلام (ص) را به مردم نمىگفتند و يك نوع تحريف معنوى در آن روا مىداشتند.
قرآن به مؤمنان هشدار مىدهد كه چگونه از اينان انتظار بيان حقيقت را داريد در حالى كه كلام خدا را تحريف مىكردند:
☘افَتَطْمَعُونَ انْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَريقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»☘
🌸آيا انتظار داريد كه يهوديان به دين شما بگروند، در صورتى كه عدهاى از آنان سخنان خدا را مىشنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مىكردند، در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟!🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:13 PM
🔹 ویژگی های یهود :
1_عدم ایمان واقعی به خدا/2_دنیا دوستی شدید/3_ فساد در روی زمین/4_تحریف حقایق
5_برتری طلبی و نژادپرستى :
يهود خود را قوم برتر و نژاد والاتر مى داند.
اين ادعاى بىاساس و بىدليل، آنان را در ظلم به ساير امتها و در زير بار حق نرفتن تشجيع كرده است.
در دنياى كنونى نيز اين خيالات واهى، مشوّق آنان براى ظلم و ستم به مردم فلسطين و غصب سرزمينها و تجاوزات آنان شده است.
برترى طلبى يهود، ريشه در پندارهاى باطلشان دارد كه خود را فرزندان و دوستان خدا مىپندارند و به واسطه اين گمان غلط، برترى جوئى و گردن فرازى مىكنند. خداى متعال اين پندار باطل آنان را با استدلال رد كرده و فرموده است:
☘«وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ ابْناءُ اللَّهِ وَ احِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْانْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ»☘
🌸يهود و نصارا گفتند مافرزندان و دوستان خدائيم [به آنها] بگو: پس چرا خداوند شمارا به واسطه گناهانتان عذاب مىكند، بلكه شما بشرى از مخلوقات او هستيد (و امتيازى بر ديگران نداريد). خداوند هر كس را بخواهد مىبخشايد و هر كس را بخواهد عذاب مىكند.🌸
6- بهانه جوئى:
يهود به قوم بهانه گير مشهورند.
آنان به جاى پذيرش حق، به بهانه گيريهاى بى مورد مىپردازند؛ كه به چند مورد آن در قرآن اشاره شده است؛ مانند بهانه جوئيهاى آنان در جريان كشتن گاو، درخواست ديدن خدا يا درخواست خداى ديدنى براى عبادت،بهانه هاى مختلف براى شانه خالى كردن از جهاد، در خواست انواع و اقسام غذاها و وضعيت كنونى آنان پس از غصب سرزمين فلسطين و داعيه صلحپرورى آنان كمتر از گذشته نيست و بهانه گيريهاى بيهوده آنان در هر مذاكرهاى مشهود است.
7- حسد ورزى:
از ديگر ويژگيهاى قوم يهود حسد ورزى آنان است.
قوم يهود كه خبر ظهور پيامبر جديدى را در سرزمين حجاز در كتب خود خوانده بودند به همين جهت به مدينه كوچ كردند و در آنجا ساكن شدند، ولى پس از آنكه ديدند آن پيامبر از بين آنان مبعوث نشد و از قوم عرب برانگيخته شد، حسد ورزيده و زير بار رسالت آن حضرت نرفتند.
پس از آن نيز با همين انگيزه حسادت سعى داشتند تا مؤمنان را از دينشان برگردانند.
☘«وَدَّ كَثيرٌ مِنْ اهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّوكُمْ مِنْ بَعْدِ ايمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ انْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ ...»☘
🌸 بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد- كه در وجود آنها ريشه دوانده بود- آرزو مىكردند شمارا بعداز اسلام و ايمان، به حال كفر برگردانند، با اين كه حق براى آنها كاملًا روشن شدهاست🌸
پندارهاى يهود جنايات و بلند پروازيهاى واهى يهود، ريشه در پندارهاى باطلى دارد كه در افكار آنان رسوخ كرده و جزو اعتقادات آنان قرار گرفته است...
گل مريم
2017_10_17, 04:14 PM
🔹 پندارهاى يهود جنايات و بلند پروازيهاى واهى يهود، ريشه در پندارهاى باطلى دارد كه در افكار آنان رسوخ كرده و جزو اعتقادات آنان قرار گرفته است، از جمله:
1- نسبت و دوستى با خدا:
آنان خود را فرزندان و نزديكان به خدا مىپندارند.
اين اعتقاد باطل- كه از نظر قرآن مردود است- سبب انجام بسيارى از اعمال خلاف و زشتيها شده كه پيشتر به آن اشاره شد.
2- بى نيازى خود و نيازمندى خدا:
بعضى از يهوديان با شنيدن آيه:
☘«مَنْ ذَالَّذى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»☘
گفتند: پس معلوم مىشود كه ما غنى هستيم و خدا فقير.
خداوند اين پندار باطل آنان را محكوم كرد و فرمود:
☘«لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذينَ قالُوا انَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ اغْنياءُ»☘
🌸خداوند سخن كسانى را كه گفتند: خدا فقير است و ما ثروتمند، شنيد.🌸
3- در انحصار داشتن بهشت:
يهوديان و مسيحيان گمان مىكردند كه بهشت مخصوص آنان است و ديگران حق ورود به آنجا را ندارند.
☘«وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّا مَنْ كانَ هُوداً اوْ نَصارى تِلْكَ امانيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ انْ كُنْتُمْ صادِقينَ»☘
🌸و گفتند: هرگز كسى جز يهودى و نصرانى به بهشت نمىرود. آن (تنها) آرزوهاى آنهاست، به آنها بگو اگر راست مىگوييد دليل خود را بياوريد.🌸
از سوى ديگر، معتقدند كه به جهنم نيز نمىروند و اگر هم بروند براى مدتى محدود خواهد بود:
☘«وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ الَّا ايَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ اتَّخَدْتُمْ عِنْدَاللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ امْ تَقُولُونَ عَلَىاللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»☘
🌸 و گفتند: هرگز آتش ما را لمس نخواهد كرد، مگر ايام اندكى، بگو آيا نزد خدا عهدى بستهايد تا خدا هرگز خلاف آن عهد نكند يا بر خدا چيزى را كه نمىدانيد مىبنديد؟🌸
4- ذى حق دانستن خويش:
بعضى از يهوديان از پرداخت حقوق ديگران سرباز مىزدند و معتقد بودند كه اموال ديگران براى آنان احترامى ندارد.
قرآن سخن آنان را چنين بازگو مىكند:
☘«ذلِكَ بِانَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِى الْامّيينَ سَبيلٌ»☘
🌸آن (خيانت در امانت) به اين سبب بود كه مىگفتند اميين (غير يهوديان) بر ما راهى (حقى) ندارند.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:14 PM
🔹 فتنه هاروت و ماروت :
☘«وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا أِنَّما نَحْنَ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ الَّا بِاذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَريهُ مالَهُ فِىالْاخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»☘
🌸(يهود) از آنچه شياطين به سلطنت سليمان نسبت مىدادند (كه آن را از روى سحر بدست آورده) پيروى كردند. سليمان (دست به سحر نيالود و) كافر نشد، و ليكن شياطين، كفر ورزيدند. به مردم سحر تعليم مىدادند. (و نيز يهود) از آنچه در بابل بر دو فرشته هاروت و ماروت نازل شده پيروى كردند. (آنها طريق سحر كردن را براى آشنائى به طرز ابطال سحر، به مردم ياد مىدادند) و به هيچ كس چيزى ياد نمىدادند مگر اينكه مىگفتند: ما وسيله آزمايش هستيم؛ پس كافر مشو (و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن) ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدائى بيفكنند (نه اينكه از آن براى باطل كردن سحر استفاده كنند) ولى آنها نمىتوانند به كسى زيان برسانند، مگر به اذن خدا. آنان چيزهايى را فرا مىگرفتند كه به زيانشان بود، نه به نفعشان و آنان بطور مسلم مىدانستند كه هر كس خريدار اين چنين سحرى باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند.🌸
فصلى ديگر از تبهكارى يهود آيه مورد بحث، فصلى ديگر از تبهكاريهاى يهود را بر ملا مىسازد و آن عبارت است از:
🔹متهم ساختن حضرت سليمان به سحر و كفر.
چنان كه از احاديث بر مىآيد، در زمان حضرت سليمان، عدهاى در قلمرو حكومت اوبه كار جادوگرى پرداختند.
حضرت سليمان عليهالسلام با قاطعيت در برابر آنان ايستاد و تمام نوشتههاى آنان را كه سحر و جادوگرى بود، از آنان گرفت و در محل مخصوصى نگهدارى كرد.
پس از رحلت آن بزرگوار، عدهاى آن اوراق را بدست آوردند و به ترويج سحر پرداختند، وبه اين قناعت نكرده و اعلام نمودند كه سليمان، پيامبر نبود، بلكه به وسيله همين سحر و جادو بر كشور و انجام امور خارقالعاده مسلط شد! بنى اسرائيل به جاى آنكه بر آشوبند و آنان را از خود برانند، به آنان گرايش پيدا كردند و از تعاليم تورات دست شسته، دل به جادو گرى بستند.
هنگامى كه خاتم پيامبران (ص) به رسالت مبعوث شد و اعلام كرد كه سليمان از پيامبران الهى بوده است بعضى از احبار يهود گفتند:
ازمحمد تعجب نمىكنيد كه مىگويد: سليمان پيغمبر بوده، در صورتى كه او ساحر بوده است.
گل مريم
2017_10_17, 04:14 PM
🔹ماجراى هاروت و ماروت در «بابل»:
ماجراى هاروت و ماروت در «بابل» سحر به اوج خود رسيده و موجب ناراحتى و آزار مردم شده بود.
خداوند دو فرشته را به صورت آدميان درآورد و مأمور ساخت كه راه باطل كردن و بىاثر ساختن سحر را به مردم نشان دهند تا مردم خود را از شر ساحران در امان نگه دارند.
فرشتگان ناگزير بودند، براى ابطال سحر ساحران، طرز سحر آنها را براى مردم تشريح كنند.
البته آنها مرتب گوشزد مىكردند كه ما وسيله آزمايش هستيم ومردم را از به كار بستن سحر براى رسيدن به اهداف شيطانى وكفر ورزيدن نهى مىكردند.
يهوديان، علاوه بر پيروى از سحرى كه شياطين به حضرت سليمان نسبت مىدادند از تعليمات اين دو ملك نيز سوء استفاده كردند و به هشدارهاى آنان كه خود را وسيله آزمايش معرفى كرده بودند، گوش ندادند و به سوء استفاده از تعاليم آنها پرداختند با اينكه مىدانستند، خريدار سحر بهرهاى از آخرت ندارد.
🔹نسخ چيست؟
☘«ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ»☘
🌸هر چه از آيه (و حكمى) را نسخ كنيم يا آن را از يادها ببريم، بهتر از آن يا همانند آن را مىآوريم. آيا نمىدانى خداوند بر هر چيزى تواناست؟!🌸
نسخ از نظر لغت نسخ در لغت به معنى از بين بردن چيزى و چيز ديگر را جانشين آن گردانيدن است.
از نظر شرع مطابق عقيده شيعه- انتهاى مدت عمل به يك حكم و قرار دادن حكمى ديگر به جاى آن است كه اولى را «منسوخ» و دومى را «ناسخ» مىنامند.
به عبارت ديگر، هرگاه مدت حكمى به پايان رسد و حكمى ديگر جايگزين آن گردد، نسخ صورت گرفته است.
به عنوان مثال: مسلمانان پس هجرت به مدينه، مدت شانزده ماه به سوى «بيتالمقدس» نماز مىخواندند.
پس ازآن دستور تغيير قبله صادر شد كه مىبايست هنگام نماز به سوى كعبه بايستند.
اين را «نسخ» مىگويند.
🔹نسخ چرا؟
حكمى كه مىدانيم سرانجام بايد لغو گردد و جاى خود را به قانون ديگرى بدهد، چرا از اول صادر شود؟
جواب اين است كه اجراى حكم و قانون، گاهى به امورى بستگى دارد، مانند اوضاع و شرايط اجتماعى يا ظرفيت روحى و ميزان پذيرش مردم. بنابراين، گاهى قانونگذار لازم مىداند با اجراى قانونى موقت، افكار عمومى وشرايط اجتماعى را براى صدور حكم هميشگى آماده سازد. موقت بودن حكم اول نيز بر اساس مصالحى ممكن است اعلام شود، يا پنهان گردد.
با اين توضيح روشن شد كه نسخ حكم، مربوط به ضرورت زمان و تكامل اجتماعى وشرايط ويژه زندگى فرد و جامعه است.
گل مريم
2017_10_17, 04:15 PM
🔹 واژه آيه :
كلمه «آيه» در آيه مورد بحث، مفهومى عام دارد و داراى شدت وضعف است (مانند كلمه «نور» كه به هر روشنى قوى وضعيفى گفته مىشود و در تمام موارد هم درست است) وشامل آيات قرآن، آيات طبيعى، معجزات پيامبران و شرايع آنها نيز مىشود، چرا كه «آيه» به معنى نشانه است و آنچه كه ذكر شد همه، نشانه هاى خدايند.
نُنْسِها از ريشه «انساء» به معنى «از ياد ديگران بردن» است.
هر چند در اين باره، مورد مسلمى نقل نشده، اما مىتوان گفت كه آنچه از آيات و نشانهها نظير معجزات پيامبران واحكام دينى آنها و ... به فراموشى سپرده شده، توسط پيامبر اسلام، (بهتر يا همانند آنها) آمده است.
🔹اهميت امامت:
☘ «وَ أِذِابْتَلى أِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ أِنى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ أِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتى قالَ لا يَنالُ عَهْدِى الظَّالِمينَ»☘
🌸و هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به كلماتى- آزمايشهايى- آزمود و ابراهيم آنها را به پايان رسانيد، (خداوند) فرمود: همانا من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.🌸
ابراهيم گفت: و از فرزندانم (نيز كسانى را به امامت رسان). خداوند فرمود:
عهد (پيمان امامت) من به ستمگران نمىرسد.
براى شناخت مقام والاى امامت و تعلق اين مقام به حضرت ابراهيم (ع)، شناخت اجمالى خصوصيات حضرت ابراهيم (ع) در قرآن، ضرورى است.
حضرت ابراهيم (ع) در قرآن آيه مورد بحث، به اين حقيقت اشاره دارد كه خداوند متعال ابراهيم (ع) را در پيرى هنگامى كه داراى مقام نبوت و رسالت بود و پس از موفقيت در آزمايشها، به مقامى ديگر به نام امامت مفتخر ساخت.
دليل اينكه مقام امامت پس از نبوت و رسالت و در دوران پيرى به وى اعطا شد اين است كه قرآن، اعطاى آن را پس از موفقيت در آزمايشها مىداند و يكى از آزمايشها كه از وى به عمل آمده، داستان قربانى فرزندش، اسماعيل بودهاست.
قرآن پس از ذكر آن مىفرمايد:
☘«انَّ هذا لَهُوَالْبَلاءُ الْمُبينُ»☘
🌸 اين آزمايشى بسيار روشن است.🌸
همچنين در آيه مزبور آمده كه ابراهيم (ع) پس از دريافت مقام امامت، آن را براى فرزندان خود طلب كرد و معلوم است كه اين تقاضا با داشتن فرزند، صحيح است و خداوند بشارت اعطاى فرزند را در زمان پيرى وى و همسرش مىداند، بطورى كه آنها باورشان نمىآمد.
روشن است كه همه اين مسائل پس از نبوت وى بوده؛ زيرا او در همه اين امتحانات از طريق وحى مأمور مىشده است.
گل مريم
2017_10_17, 04:15 PM
🔹 امامت چيست؟
برخى امامت را هم معناى نبوت دانستهاند: چون نبى نيز كسى است كه مقتداى مردم بوده و مردم در گفتار و كردار از او پيروى كنند؛ اما اين معنى صحيح نيست؛ زيرا در اين صورت معنى نداشت حضرت ابراهيمى كه نبى، رسول، مقتدا و مطاع بود، به همان مقام به اسم امامت مفتخر شود.
در آياتى كه امامت در آن مطرح گشته، بحث هدايت در كنار آن ذكر شده و اين نشان مىدهد كه امامت مقامى است كه دارنده آن، علاوه بر هدايت ظاهرى كه كار انبيا نيز بوده است از يك نوع هدايت باطنى نيز برخوردار مى باشد كه مىتواند افراد مستعد را به كمال برساند.
به عبارت ديگر، علاوه بر ارائه طريق كه پيامبران نيز انجام مىدهند، وظيفه امام راه بردن و رساندن به هدف مىباشد، زيرا انسان گاهى راه به كسى نشان مىدهد وگاهى دست او را مىگيرد و به مقصد مىرساند.
نوع دوم از وظايف امام است.
آياتى از قرآن اشاره به اين نوع هدايت دارد، مانند:
☘«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ ائِمَّةً يَهْدُونَ بِامْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِاياتِنا يُوقِنُونَ»☘
🌸 و ما از ايشان امامانى قرار داديم كه به امر ما هدايت مىكنند و اين مقام را بدان جهت يافتند كه صبر مىكردند و به آيات ما يقين داشتند.🌸
پس امام هدايت كنندهاى است كه با قدرت ملكوتى كه در اختيار دارد، هدايت مىكند و امامت از نظر باطن يك نحوه ولايتى است كه امام در اعمال مردم دارد وكارش تنها آدرس دادن نيست، بلكه دست خلق را گرفتن و به حق رساندن است. گفتنى است كه پيامبر اسلام (ص) و برخى ديگر از پيامبران همچون ابراهيم (ع) علاوه بر منصب نبوت اين مقام را نيز دارا بودهاند، همان طور كه قرآن تصريح مىكند كه به برخى از فرزندان حضرت ابراهيم اين مقام داده شده است.
☘«وَ وَهَبْنا لَهُ اسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحينَ وَ جَعَلْناهُمْ ائِمَّةً يَهْدُونَ بِامْرِنا»☘
🌸و ما به ابراهيم، اسحاق را داديم و علاوه بر او يعقوب هم داديم، و مقرر كرديم كه امامانى باشند كه به امر ما هدايت كنند.🌸
امامت انتصابى است نه انتخابى از آيه مزبور استفاده مىشود كه امامت مقامى است كه از جانب خدا براى افراد خاص كه لياقت و صلاحيت لازم را دارند، قرار داده مىشود و افراد بشر نه قادر به انتخاب چنين افرادى هستند و نه حق اين انتخاب را دارند.
آيه 36 سوره احزاب نيز اشاره دارد كه پس از انتصاب از جانب خدا و رسول، ديگران حق انتخاب واختيار بوسيله اجماع و غير آن را ندارند.
☘«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ اذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ امْراً انْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ امْرِهِمْ»☘
امام بايد معصوم باشد به تصريح آيه امامت، اين مقام هرگز به افرادى كه ظالم باشند، نمىرسد و تنها افرادى كه در تمام عصر هيچگونه ظلمى به خود و ديگران نكردهاند مىتوانند به اين مقام نائل شوند. اينها همانا افراد معصومى هستند كه در تمام عمر يك لحظه هم غير خدا را عبادت نكرده و گناهى را انجام ندادهاند.
علامه طباطبايى دلالت اين آيه بر عصمت امام را چنين تبيين مىكند:
مردم به حكم عقل در زمره يكى از اين چهار قسمند و قسم پنجمى هم براى آن قابل تصور نيست:
_يا در تمامى عمر ظالمند.يا در تمامى عمر ظالم نيستند (معصوم).
_يا در اول عمر ظالمند و در آخر توبه كارند.
_يا در اول ظالم نيستند، ولى در آخر ظالم مىشوند.
و ابراهيم شأنش اجل از اين است كه مقام امامت را براى دسته اول و چهارم بخواهد (زيرا روشن و يقينى است كه صلاحيت ندارند).
بنابراين، گروه دوم و سوم باقى مىماند كه خداوند از بين آن دو يك گروه را نفى كرده و آن هم گروه سوم است كه زمانى ظالم بودهاند، پس يك قسم باقى مىماند و آن كسانى هستند كه هيچ ظلمى مرتكب نشدهاند.
گل مريم
2017_10_17, 04:15 PM
🔹 شهيدان زندگان جاويد:
☘ «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فى سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ»☘
🌸 به كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده نگوييد (آنها نمردهاند) بلكه زندهاند، ولى شما نمىفهميد.🌸
حيات حقيقى آيه مورد بحث از جمله آياتى است كه به اصلاح تفسيرها و طرز تلقى مردم پيرامون يكى از مهمترين پديدههاى زندگى بشر مىپردازد و براى حيات و مرگ، مراتب مختلفى در نظر گرفته كه يكى حيات و مرگ مادى و حيوانى است.
در بعضى از آيات مىفرمايد شما حيات حيوانى نداشتيد (و جزئى از زمين مرده بوديد) و ما شما را از زمين مرده زنده كرديم و به شما حيات داديم حالا كه شما زنده شديد ديگر مرگ به معناى نيستى بر شما عارض نمىشود.
شما مىميريد يعنى از اين دنيا به برزخ منتقل مىشويد و در برزخ نيز حيات داريد كه آن حيات برزخى است.
آيات و روايات فراوانى از جمله همين آيه به اين معنا دلالت دارد.
مرتبه ديگر از حيات و مرگ، حيات انسانى و معنوى است.
همه انسانها چنين حياتى را ندارند و اين حيات و زندگى فقط از آن كسانى است كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند:
☘«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ اوْ انْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً»☘
🌸هركس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك، زنده مىداريم.🌸
بنابر آيه مزبور، غير مؤمنان از اين حيات بىبهره بوده و مردهاند؛ همچنان كه در آيات ديگر نيز به صراحت آنان را مرده مىداند. از جمله آيه زير:
☘«انَّكَ لاتُسْمِعُ الْمَوْتى»☘
🌸اى پيامبر تو نمىتوانى به مردگان (كافرانى كه آمادگى شنيدن و پذيرفتن حق را ندارند) آيات خدا را بشنوانى.🌸
بنابراين، مؤمنان حقيقى با نيكوكارى و عمل صالح در همين دنيا به حيات طيّب دست يافته و آن را در برزخ و قيامت هم خواهند داشت و چنين افرادى از جمله شهيدان با مرگ مادى و ظاهرى نابود نمىشوند، بلكه همچنان از آن حيات طيب برخوردار و از نعمتهاى خدا بهرهمند هستند، همچنان كه كافران نيز با مرگ، گرچه حيات برزخى و حيات اخروى دارند، ولى از اين حيات طيب در برزخ و آخرت بىبهرهاند و همچون دنيا، مرده و هلاك شدهاند؛ چنان كه قرآن درباره آنان مىفرمايد:
☘«الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ احَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»☘
🌸كسانى كه نعمت خدا را به كفر تبديل ساختند و مردم خود را به ديار هلاكت بردند.🌸
با اينكه همه مؤمنان نيكوكار از چنين حياتى بهرهمند هستند، چرا شهدا را ياد كرده است؟ شايد بدين جهت باشد كه خداوند مىخواهد از اين طريق آنان را گرامى داشته و شأن معنوى ايشان را يادآورى كند و به اولياى آنان تسلّى دهد و مؤمنان را به شهادت و كشتهشدن در راه خدا مشتاق گرداند.
گل مريم
2017_10_17, 04:15 PM
🔹منزلت شهيد :
درباره ارزش شهادت و منزلت شهيد نزد خدا، آيات و روايات بسيارى از امامان معصوم عليهم السلام نقل شده است.
در روايتى از حضرت رسول اكرم (ص) آمده است كه حق تعالى شش خصلت به شهدا كرامت مىكند:
🌹الف- با اولين قطره خون شهيد كه به زمين مىچكد، گناهان او را مىبخشد.
🌹ب- منزلتى كه در بهشت دارد، بدو مىنماياند.
🌹ج- 72 حورالعين بدو مرحمت مىكند.
🌹د- او را از عذاب قبر و فزع اكبر ايمن مىسازد.
🌹ه- تاج وقار كه از ياقوت سرخ است، بر سر او مىنهد.
🌹و- شفاعت او را در حق هفتاد نفر از خويشان او قبول مىكند.
🔹قرآن و تقليد كوركورانه :
☘«وَ اذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعوُا ما انْزَلَ اللَّهُ قالوُا بَلْ نَتَّبِعُ ما الْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا اوَ لَوْ كانَ آبائُهُمْ لايَعْقِلوُنَ شَيْئاً وَ لايَهْتَدوُنَ»☘
🌸و هنگامى كه به ايشان گفته مىشود كه آنچه را خدا نازل كرده است پيروى كنيد، مىگويند (هرگز)، ما آنچه را كه پدرانمان را بر آن يافتهايم پيروى مىكنيم [آيا چنين مىكنند] هر چند پدرانشان هيچ نفهميده و راه نيافته باشند؟!🌸
تقليد كوركورانه، ممنوع⛔️
آيه شريفه بالا به يكى از انحرافات فكرى در صدر اسلام مىپردازد و ريشه آن را كه تقليد كوركورانه است روشن و افشا مىكند.
«تقليد» اگر به معناى پيروى از متخصص و رجوع به كارشناس باشد، كارى صحيح و خردمندانه است.
قرآن كريم نيز بر اين مطلب تأكيد دارد كه:
☘«فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ أِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»☘
🌸اگر نمىدانيد از آگاهان بپرسيد.🌸
اما مشركان چيز ديگرى مى گفتند؛ آنان به جاى پيروى از خردمندان، پيروى از پدران را شيوه خود قرار داده بودند.
فقط اعتقادات، رسوم و عملهاى آنان مانند بت پرستى را قابل قبول مىدانستند و از آنها تقليد مىكردند.
هرگز حاضر نمىشدند كه باورها و عملكردهاى اجدادشان را مورد بررسى و ارزيابى قرار دهند و هر چه را نادرست و غير منطقى يافتند، با شجاعت محكوم كنند و دور بريزند.
حقّ تفكّر نياكان هر چند از جهاتى شايسته احترام باشند، اما هرگز نبايد به نام احترام به ايشان، بر عقل و انديشه خود مهر نهاد.
همه صلاحيت انديشيدن دارند و همچنان كه امروز كسى حق ندارد آيندگان را از انديشه ممنوع كند، اجداد گذشته نيز چنين حقى نداشتهاند.
گل مريم
2017_10_17, 04:16 PM
🔹تقليد از چه كسى؟ :
پيروى از هر كس بايد تابع دليل و برهان باشد و حداقل با دليل، صلاحيت وى ثابت شده باشد، و گرنه پيروى از هر جاهل بىخبرى، به گمراهى و پشيمانى مىانجامد.
🔹روش استدلال قرآن :
روش استدلال قرآن كريم بسيار ساده و شگفت انگيز است.
قرآن در برابر شعارها و افتخارات مشركان به اجداد خود، با يك سؤال كوتاه، آنان را به فكر فرو مىبرد:
«روشن است كه هيچ عاقلى ادعا نمىكند كه اجدادش هرگز اشتباه نمىكردند. اكنون پاسخ دهيد: آيا حاضريد از اشتباهات پدران خود نيز پيروى كنيد و راه راست و درست را رها سازيد؟»
🔹نيكى و نيكوكارى :
☘ «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ امَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْاخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتابِ وَالنَّبِيينَ وَ اتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِىالْقُرْبى وَالْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَابْنَ السَّبيلِ وَالسَّائِلينَ وَ فِىالرِّقابِ وَ أَقامَالصَّلوةَ وَ اتَىالزَّكوةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ أِذا عاهَدُوا وَالصَّابِرينَ فِىالْبَأْساءِ وَالضَّراءِ وَ حينَالْبَأْسِ اولئِكَالَّذينَ صَدَقُوا وَ اوُلئِكَ هُمُالْمُتَّقُونَ»☘
🌸نيكى (تنها) آن نيست كه (هنگام نماز) صورت خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد بلكه (مظهر) نيكى، كسى است كه به خدا، روز رستاخيز، فرشتگان، كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده و مال را با وجود علاقه به آن، به بستگان، يتيمان، فقيران، در راه ماندگان، سائلان و بردگان انفاق كند و نماز را بر پا دارد و زكات بپردازد و (نيز كسانى كه) وفادار به عهدشان هستند، آنگاه كه پيمان مىبندند و در تنگدستى و سختى و به هنگام كارزار، صبر پيشه مىكنند، آنان راستگويانند و از تقواپيشگان هستند.🌸
ملاك كمال ايمان آيه شريفه، بطور صريح بيشتر كمالات بشرى را در ابعاد عقيده، عمل و اخلاق بيان مىكند و دارندگان اين كمالات را از ابرار و متقين مىداند؛ از اين نظر است كه پيامبر (ص) فرمود:
«هر كه بدين آيه شريفه عمل كند، ايمان خود را كامل ساخته است.»
ارتباط ايمان و عمل رفتار و اخلاق مسلمان، ريشه در زمينههاى ايمانى او دارد؛ يعنى مسلمان به سبب ايمان به خدا و روز قيامت آنچه را كه دوست دارد، انفاق مىكند.
او با انفاق مال، دوستى خدا را به دست مىآورد و چون به حركت به هم پيوسته پيامبران معتقد است و خود را در راه آنان مىداند، مانند ايشان بر عهد خود استوار مىماند و در ميدانهاى دشوار زندگى، صبر و مقاومت مىورزد.
از نشانه هاى نيكوكار واقعى، بخشيدن مالى است كه آن را دوست مىدارد:
☘«اتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ»☘
نه بخشش مالى كه بدان رغبت ندارد. قرآن در جاى ديگر مىفرمايد:
🌸 هرگز به كمال نيكى نمىرسيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد: 🌸
☘«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»☘
بايد در خرج و انفاق، اولويتها در نظر گرفته شود و در اين راه، خانواده و خويشان بر همه مقدّمند و سپس يتيمان و ديگران.
گل مريم
2017_10_17, 04:16 PM
🔹 وفاى به عهد :
وفاى به عهد، زير بناى روابط اجتماعى است.
اين صفت، يعنى پايمردى در به سر بردن پيمان، از ويژگيهاى نيكان و ابرار است.
«خلف وعده» نشانه نفاق شمرده مىشود.
خداوند مىفرمايد:
☘«وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ أِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولًا» ☘
🌸 و به عهد خود وفا كنيد، كه از عهد سؤال مىشود.🌸
بىتوجهى به وعده و به اصطلاح زير قول خود زدن، نشانه حقير و غير قابل اطمينان بودن شخصيت است.
پيمان شكن، نه براى خود ارزش قائل است و نه براى ديگران، هيچگاه نمىتوان به يارى او بويژه در سختيها و روز تنهايى اميدوار بود و به وعدههايش دل بست؛ به همين دليل، عاقل در دوستى او احساس آرامش نمىكند.
صبر آخرين و برترين وصف روحى ابرار، «صبر» است. ابرار، صابرند در «بأساء»: فقر و تنگدستى، در «ضرّاء»: سختى و مشقت، و «حينالبأس»: يعنى در گرماگرم جنگ و كارزار، ابرار هرگز از ميدان به در نمىروند و در برابر فقر و سختى به زانو در نمىآيند و خود را نمىبازند.
كسانى تقواى كامل دارند كه صفات مزبور را داشته باشند. «تقوا» با ادّعا درست نمىشود و يك بعدى هم نيست.
تقوا جهتهاى مختلفى نظير اعتقادى، عملى، اخلاقى، فردى، اجتماعى، مادى و معنوى دارد.
بنابراين، در پيشامدها و رويدادهاى سخت است كه مىتوان متقى را از غير متقى بازشناخت؛ يعنى آن گاه كه وفاى به عهد، صبر و استقامت او در همه ميدانها، آزموده شده باشد.
صدق و راستى صدق، در بيان قرآن و اخبار، معنايى گسترده و فرا گير دارد و آن مطابق بودن ظاهر با باطن، چه در عقايد و چه در اخلاق و رفتار است.
«راستان» و راستگويان بر اساس آيه مزبور، كسانى هستند كه در صحنه آزمايشهاى گوناگون، سرفراز باشند و در واقع، نيكى صداقت آنان با جلوههاى مختلف از وجودشان ظاهر شده باشد. و نيز كردار آنان با گفتارشان مطابق باشد.
🔹قصاص:
☘ «وَ لَكُمْ فِىالْقِصاصِ حَياةٌ يا اولِى الْالْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»☘
🌸اى خردمندان! در قصاص براى شما زندگانى است. باشد كه شما تقوا پيشه كنيد.🌸
قصاص در لغت به معناى ردپا است و چون اولياى مقتول به دنبال خونخواهى هستند و قاتل يا موضوع قتل را پيگيرى مىكنند، به آن قصاص مىگويند.
🔹آثار قصاص :
الف- حكم قصاص در اسلام، وسيلهاى قوى و قانونى براى جلوگيرى از هرج و مرج و خونريزيهاى مهار نشده، محسوب مىشود، بگونهاى كه طبق بيان آيه بالا، حيات اجتماع در گرو اين حكم است.
«قصاص»، ضامن حيات و ادامه بقاى انسانهاست؛ همان گونه كه عضو فاسد را براى حفظ بدن و شاخههاى مزاحم را براى رشد گياه قطع مىكنند، حذف اشخاص خونريز از جامعه انسانى نيز كارى لازم و مطابق با حكم عقل و فطرت است.
ب- از سوى ديگر، اگر كسى كه قصد كشتن فرد ديگرى را دارد، بداند كه او را به قصاص خواهند كشت، به احتمال زياد از اين كار صرف نظر مىكند.
به هر حال، نقش باز دارنده اين حكم قابل انكار نيست.
عبارت آخر آيه نيز به همين مطلب اشاره دارد:
«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» شايد شما از قتل بپرهيزيد.
ج- جامعه، بدون قصاص، دستخوش فاجعههاى مكرر و اضطراب افكار عمومى مىشود؛ زيرا هر كس فكر مىكند كه ممكن است او هم روزى در معرض اين خطر قرار گيرد و تنها اجراى حكم قصاص است كه موجب آرامش جامعه مىشود.
اعجاز ادبى جمله «لَكُمْ فِى الْقِصاصِ حَياةٌ»....
گل مريم
2017_10_17, 04:17 PM
🔹 اعجاز ادبى جمله «لَكُمْ فِى الْقِصاصِ حَياةٌ»:
با همه كوتاهى از بليغترين آيات قرآن در رساندن معناى خويش است و همچنين استدلالش بسيار قوى است.
پيش از قرآن، اديبان عرب در اين زمينه، جملاتى زيبا داشتند؛ از جمله: «كشتن بعضى افراد احياء همه است» يا «زياد بكشيد تا كشتار كم شود.»
بهترين آنها كلام «أمرؤالقيس» بود كه مىگفت:
☘«الْقَتْلُ أَنْفى لِلْقَتْلِ»☘
🌸 كشتن مؤثرترين عامل براى از بين بردن كشتار است،🌸
اما آيه مزبور همه آنها را كنار زد.
🔹رابطه روزه با تقوا:
☘ «يا أَيُّهَاالَّذيَن آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الِّصيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»☘
🌸 اى كسانى كه ايمان آوردهايد، روزه بر شما نوشته (واجب) شد، چنان كه بر پيشينيان شما نوشته شد. شايد تقوا پيشه كنيد.🌸
قرآن مجيد در مواردى به بيان فلسفه يا حكمت تشريع بعضى از احكام پرداخته است.
به عنوان مثال، فلسفه نماز را، ذكر و ياد خدا و فلسفه قصاص را ايجاد تقواى اجتماعى مىداند كه سبب خوددارى افراد از ارتكاب جرايم مىباشد.
در مورد روزه نيز پس از اشاره به تشريع آن در امّتهاى گذشته، به مؤمنان دستور روزه گرفتن مىدهد، سپس در صدد بيان فايدهاش برآمده و آن را تقويت تقواى مؤمنان مىداند.
🔹علل تقوا پرورى روزه:
روزه از چند جهت سبب تقواى افراد مىشود:
1- انسان موجودى است كه داراى دو بعد مادى و معنوى است و به هر كدام توجه بيشترى نمايد، بعد ديگر را تضعيف كرده است و روزه سبب مىشود شخص روزه دار به خوردن و آشاميدن و بسيارى از مباحات ديگر، كمتر توجه كند كه در حقيقت تضعيف بعد مادى و تقويت بعد معنوى است.
2- روزه، طعم گرسنگى و تشنگى و ... را به افراد مىچشاند و سبب مىشود كه انسان به ياد تشنگى و گرسنگى روز قيامت بيفتد و در نتيجه براى آنجا توشه برگيرد. تهيه اين توشه، اطاعت و بندگى خدا و انجام عبادات و ترك گناهان است كه معناى تقواست.
3- انسان روزهدارى كه از صبح تا شام، طعم گرسنگى و تشنگى را مىچشد، به فكر اشخاص بىبضاعتى مىافتد كه همواره در رنج و گرسنگى مىباشند. كمك او به اين افراد و انفاق در راه خدا، گوشه ديگرى از تقواى او رانمايان مىسازد.
روزه حقيقى روزهاى داراى اثر است كه براستى امساك و خوددارى در آن رعايت شده باشد و انسان مراقب اعضاء و جوارح خود باشد و تنها به خوددارى از خوردنيها و آشاميدنيها نپردازد؛ چنانچه در احاديث نيز به آن اشاره شده است.
براى مثال، حضرت صادق (ع) فرمود:
☘«اذا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُكَ وَ عَدَّدَ اشْياءً غَيْرَ هذا، قالَ: وَ لا يَكُونُ يَوْمُ صَوْمِكَ كَيَوْمِ فِطْرِكَ» ☘
🌸زمانى كه روزه مىگيرى، بايد گوش و چشم و مو و پوست و ديگر اعضاى تو نيز روزه باشند.🌸
(سپس) فرمود: نبايد روزى كه روزه هستى، همانند روزى باشد كه روزه نيستى.
گل مريم
2017_10_17, 04:18 PM
🔹 استجابت دعا:
☘ «وَ أِذا سَئَلَكَ عِبادى عَنى فَأِنى قَريبٌ اجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ أِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لى وَلْيُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»☘
🌸هر گاه بندگانم از تو درباره من بپرسند، (بايد بدانند) كه من نزديكم، دعاى دعا كننده را هنگامى كه مرا بخواند (و از من حاجات خود را بطلبد) اجابت مىكنم، پس بايد مرا اجابت كنند و به من ايمان آورند، بدان اميد كه رشد يابند.🌸
🔹دعا و روح بندگى:
بنده، هنگامى كه وجود سراسر نياز خود را در برابر خداوند بىنياز مىبيند، جز اعتراف به فقر نامحدود خود چارهاى ندارد، كه فرمود: اى مردم! شما به خداوند نيازمنديد و خداست آن بىنياز ستوده:
☘«يا أَيُّهَاالنَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ أِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَميدُ»☘
🌸از نيازمند جز عرض نياز چه بر مىآيد؟ و از آن بىنياز ستوده، آن غنى حميد، جز رفع حاجت چه انتظارى است؟🌸
☘«الُّدعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ»☘
🌸«دعا» مغز و حقيقت عبادت است.🌸
پس، روح بندگى، در دعا و عرض نياز است و از اين روست كه فرمود:
☘«قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبى لَوْلا دُعاؤُكُمْ ...»☘
🌸بگو اگر دعاى شما نبود، پروردگارم به شما عنايتى نمىكرد.🌸
🔹يأس يا استكبار؟
دعا نكردن ممكن است ريشه در نااميدى بنده گنهكار از رحمت خدا داشته باشد كه بزودى درباره آن سخن خواهيم گفت.
ولى گاهى نيز روى گردانى از دعا، ناشى از روح استكبارى شخص است كه خشم خدا را در پى دارد. از كلام خداوند برمىآيد كه ترك دعا، ترك عبادت است:
☘«قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَكُمْ أِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ››🍀
🌸پروردگار شما گفته است مرا بخوانيد تا خواسته شما را اجابت كنم و كسانى كه از عبادت من استكبار مىورزند بزودى با خوارى و ذلت به جهنم داخل مىشوند.🌸
اگر پرسيده شود كه آيا بندگان گناهكار را مىرسد كه با خدا سخن گويند و حاجت طلب كنند؟ و آيا خداوند بدانان نظرى خواهد داشت؟ پاسخ اين خواهد بود كه آيه مورد بحث روح بندگان شرمسار را مىنوازد و به آنها اميد استجابت مىدهد.
🍀«... فَأِنّى قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ أِذا دَعانِ ...»🍀
🌸شرايط اجابت با توجه به اين آيه معلوم مىشود كه دعا اگر داراى دو شرط باشد، به طور حتم به اجابت مىرسد.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:19 PM
🔹 1- دعا درخواست و طلب واقعى باشد
🍀 «اجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ»🍀
بعضى از دعاها گرچه صورت درخواست دارد ولى در واقع مورد درخواست دعاكننده نيستند و چون دعا كننده علم به واقعيت ندارد، آن ظاهر را موافق درخواست خود ديده و طلب مىكند. مثلًا كسى كه شفاى فرزند مريضش را مىخواهد اگر بداند كه اين فرزند در صورت بهبود چه زيانهاى جبران ناپذيرى به او مىرساند، دعا نمىكند.
از طرف ديگر درخواست چيزى را بكند كه شدنى باشد، مثلًا فردى كه براى شفاى فرزندش كه عمر او تمام شده دعا مىكند، در اينجا اين فرد بايد زنده شدن او را بخواهد چون اينجا ديگر مريضى نيست تا شفا يابد، بلكه بايد او زنده شدنش را بخواهد، ولى او چون از زنده شدنش مأيوس است، شفايش را مىخواهد و چيزى را مىطلبد كه شدنى نيست و اين در حقيقت طلب نيست.
2- دعا كننده، فقط به خدا رو آورد و از همه اسباب و وسايل قطع اميد كند
🍀«اذا دَعانِ»🍀
كسى كه به غير خدا اميدوار است، در دعايش نمىتواند تنها خدا را بخواند و خداوند هم به او وعده اجابت نداده است.
نكته ادبى آيه شريفه از جهت ادبى داراى لطيفترين نكتهها درباره دعاست، كه يكى از آنها سخن گفتن مستقيم و بدون واسطه خدا با بندگان است؛ يعنى نفرمود: «بديشان بگو كه ...» بلكه بطور مستقيم خطاب كرد:
☘ «فَانى قَريبٌ اجيبُ ...».☘
🔹منشأ اختلافات اجتماعى و دينى:
☘«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرين وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيَما اخْتَلَفُوا فيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ أِلَّا الَّذينَ اوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَااخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِأِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدى مَنْ يَشاءُ أِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»🍀
🌸مردم (قبل از بعثت پيامبران) امتى يگانه (و بر يك روش) بودند. سپس خداوند (به خاطراختلافى كه در ميان آنان پديد آمد)، انبيا را بشارت دهنده و انذار كننده برانگيخت و به همراه ايشان كتابها به حق و راستى فرستاد تا ميان مردمان در آنچه مورد اختلافشان شد، حكم كند (اين بار در خود دين اختلاف كردند) و اختلاف را ايجاد نكردند، جز همانها كه بر ايشان كتاب آمده بود، بعد از آنكه شواهدى روشنگر بديشان رسيد (و اين اختلاف جويى آنها) به سبب سركشى ايشان بود. آن گاه خداوند اهل ايمان را در آنچه از حق كه در آن اختلاف كردند به اذن خود هدايت فرمود و خداوند هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.🌸
آيه مزبور به سير تدريجى پيدايش اختلاف در بين افراد بشر اشاره كرده، سپس تشريع اديان از ناحيه خداى متعال را براى از بين بردن اختلافات، يادآور شده و به واكنش انسانها در برابر آن شرايع مىپردازد.
گل مريم
2017_10_17, 04:19 PM
امت واحد و پيدايش اختلاف:
اين آيه[آيه ۲۱۳_سوره بقره] تصريح مىكند كه انسانها، ابتدا امتى واحد بودند و در بين آنان اختلافى وجود نداشت، چون آگاهى اندك آنها از طبيعت و توانايى كم آنها در استفاده از منابع طبيعى و سرگرم بودنشان به برآوردن نيازمنديهاى اوليه و روزانه، به آنان مجال اختلاف نمىداد، و با توجه به نيازهاى اندك آنان، تزاحم منافع پيش نمىآمد و در نتيجه با راحتى و آرامش در كنار هم زندگى مىكردند.
اما بشر بتدريج پيشرفت كرد و به ساختن آلات و ادواتى
مانند چاقو و اره و تيشه دست زد و بدين وسيله دايره نفوذ خود را در جمادات بيشتر كرد، از طرفى با تصرّف در گياهان و استفاده از حيوانات و استخدام آنها براى كارهاى مختلف دامنه زندگىاش وسعت پيدا كرد تا آنجا كه دست به استخدام همنوع خود زد.
با رسيدن به اين مرحله مشكل جديدى پيدا شد و آن اين بود كه هر فردى همان چيزى را كه از ديگران مىخواست،، ديگران نيز از او مىخواستند، يعنى همانطور كه از ديگران بهرهكشى مىكرد؛ بايد اجازه مىداد كه ديگران نيز از محصول عمل او استفاده كنند.
همين امر باعث به وجود آمدن زندگى اجتماعى و بناى تعاون در زندگى شد.
با رشد اين حالت، به وجود آمدن تزاحم منافع مادى امرى عادى بود؛ چون هيچ فردى ابتدا حاضر به محدود كردن خويش نبود.
از اينجا اختلاف شروع شد و اجتماع به طبقات مختلف تقسيم گشت، عدهاى غالب و عدهاى مغلوب شدند و هر كس تا مىتوانست با ظلم و حيله مىخواست از ديگران بهرهكشى كند. اين اولين مرحله اختلاف بود كه آيه شريفه به آن اشاره دارد.
دين وسيله رفع اختلاف بشر براى رفع اختلاف، نياز به قانون داشت. از اين رو، دست به تدوين قانون زد، اما به دليل اينكه تنها بعد مادى انسان را در نظر دارد، قانون او نمىتواند پاسخگوى مشكلات جامعه بشرى باشد.
خداى متعال كه آگاه به همه نيازهاى بشر و خالق اوست، براى رفع اختلاف بين بشر، قانون تنظيم كرده و آن را همراه با عبادات دينى كه مكمل آن قانون است فرستاده و اساس آن را بر توحيد قرار داده است، تا بدين وسيله هم عقايد بشر و هم اخلاق و رفتار او تصحيح شود.
اختلاف در دين عدهاى از افراد بشر كه طالب حقيقت بودند، از قوانين دين پيروى كرده و اختلافات را به وسيله آن برطرف مىكردند، اما دستهاى ديگر اختلاف را به مسائل دين هم- كه براى رفع اختلاف آمده بود- سرايت داده و بر سر معارف دين و مبدأ و معاد اختلاف كردند و در نتيجه به وحدت دينى خلل وارد شد و شعبهها و حزبها پديدار گشت.
قرآن مجيد، عامل پيدايش اين تفرقه را حسادت و ظلم حاملان دين و گردانندگان كليسا و كسانى كه به كتاب خدا علم داشتند، مىداند و انگيزه آنان را بغى و ظلم معرفى مىكند.
گل مريم
2017_10_17, 04:19 PM
🔹امت واحد و پيدايش اختلاف:
اين آيه[آيه ۲۱۳_سوره بقره] تصريح مىكند كه انسانها، ابتدا امتى واحد بودند و در بين آنان اختلافى وجود نداشت، چون آگاهى اندك آنها از طبيعت و توانايى كم آنها در استفاده از منابع طبيعى و سرگرم بودنشان به برآوردن نيازمنديهاى اوليه و روزانه، به آنان مجال اختلاف نمىداد، و با توجه به نيازهاى اندك آنان، تزاحم منافع پيش نمىآمد و در نتيجه با راحتى و آرامش در كنار هم زندگى مىكردند.
اما بشر بتدريج پيشرفت كرد و به ساختن آلات و ادواتى
مانند چاقو و اره و تيشه دست زد و بدين وسيله دايره نفوذ خود را در جمادات بيشتر كرد، از طرفى با تصرّف در گياهان و استفاده از حيوانات و استخدام آنها براى كارهاى مختلف دامنه زندگىاش وسعت پيدا كرد تا آنجا كه دست به استخدام همنوع خود زد.
با رسيدن به اين مرحله مشكل جديدى پيدا شد و آن اين بود كه هر فردى همان چيزى را كه از ديگران مىخواست،، ديگران نيز از او مىخواستند، يعنى همانطور كه از ديگران بهرهكشى مىكرد؛ بايد اجازه مىداد كه ديگران نيز از محصول عمل او استفاده كنند.
همين امر باعث به وجود آمدن زندگى اجتماعى و بناى تعاون در زندگى شد.
با رشد اين حالت، به وجود آمدن تزاحم منافع مادى امرى عادى بود؛ چون هيچ فردى ابتدا حاضر به محدود كردن خويش نبود.
از اينجا اختلاف شروع شد و اجتماع به طبقات مختلف تقسيم گشت، عدهاى غالب و عدهاى مغلوب شدند و هر كس تا مىتوانست با ظلم و حيله مىخواست از ديگران بهرهكشى كند. اين اولين مرحله اختلاف بود كه آيه شريفه به آن اشاره دارد.
دين وسيله رفع اختلاف بشر براى رفع اختلاف، نياز به قانون داشت. از اين رو، دست به تدوين قانون زد، اما به دليل اينكه تنها بعد مادى انسان را در نظر دارد، قانون او نمىتواند پاسخگوى مشكلات جامعه بشرى باشد.
خداى متعال كه آگاه به همه نيازهاى بشر و خالق اوست، براى رفع اختلاف بين بشر، قانون تنظيم كرده و آن را همراه با عبادات دينى كه مكمل آن قانون است فرستاده و اساس آن را بر توحيد قرار داده است، تا بدين وسيله هم عقايد بشر و هم اخلاق و رفتار او تصحيح شود.
اختلاف در دين عدهاى از افراد بشر كه طالب حقيقت بودند، از قوانين دين پيروى كرده و اختلافات را به وسيله آن برطرف مىكردند، اما دستهاى ديگر اختلاف را به مسائل دين هم- كه براى رفع اختلاف آمده بود- سرايت داده و بر سر معارف دين و مبدأ و معاد اختلاف كردند و در نتيجه به وحدت دينى خلل وارد شد و شعبهها و حزبها پديدار گشت.
قرآن مجيد، عامل پيدايش اين تفرقه را حسادت و ظلم حاملان دين و گردانندگان كليسا و كسانى كه به كتاب خدا علم داشتند، مىداند و انگيزه آنان را بغى و ظلم معرفى مىكند.
گل مريم
2017_10_17, 04:19 PM
🔹سنت ابتلاى مؤمنان:
🍀 «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ امَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُاللَّهِ أَلا أِنَّ نَصْرَاللَّهِ قَريبٌ»🍀
🌸آيا گمان مىبريد كه به بهشت داخل مىشويد، در حالى كه هنوز مانند آنچه بر پيشينيان شما وارد شد، به شما نرسيده است؟ همانان كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنها رسيد، و آنچنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادى كه ايمان آورده بودند گفتند: پس يارى خدا كى خواهد آمد؟
آگاه باشيد، يارى خدا نزديك است! 🌸
🔹شأن نزول :
بعضى از مفسران مىگويند: در جنگ احزاب هنگامى كه ترس بشدت بر مسلمانان چيره شد و در محاصره قرار گرفتند، اين آيه نازل شده، همچنين گفتهاند: هنگامى كه مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند، «عبدالله ابن ابى» به آنها گفت: تا كى خود را به كشتن مىدهيد، اگر محمد (ص) پيامبر بود خداوند ياران او را گرفتار اسارت و قتل نمىكرد. در اين موقع آيه مزبور نازل شد.
🔹ضرورت امتحان:
«ابتلا» و «امتحان» از مفاهيم مهم تربيتى و جهانشناسى قرآن است. يكى از تصورهاى نابجا ولى رايج در ميان انسانها اين است كه اگر ما به صف نيكان و صالحان پيوستيم، مورد حمايت خدا خواهيم بود و در اين صورت نبايد به هيچ امر ناخوشايندى گرفتار شويم.
نادرستى اين پندار از آنجاست كه اگر پيروزى و آسايش همواره در جبهه مؤمنان و شكست و تلخكامى در جناح كافران باشد، بسيارى از مردم اگر چه مؤمن نباشند براى كسب مزاياى مادى دنيوى به دروغ ادعاى ايمان مىكنند و بدين ترتيب، مؤمنان حقيقى با دروغگويان در يك صف و يك رتبه قرار مىگيرند، در حالى كه بايد اين دو صف از يكديگر جدا شود و اين امر در گرو آزمايش انسان با تحمل سختيها و مصيبتهاست.
البته ابتلاءات سبب خالص شدن مؤمنان، رسيدن به پاداشهاى بزرگ اخروى و پاك شدن آنان از آثار و تبعات لغزشهايشان نيز مىشود.
خداوند براى تسلى و دلدارى مؤمنان به سرگذشت امتهاى گذشته و مشكلات آنان اشاره مىكند و مىفرمايد:
چنان كار بر آنها مشكل مىشد و سختيها و گرفتاريها بر آنان هجوم مىآورد كه حتى پيامبران نيز به همراه مؤمنان از خدا طلب نصرت و پيروزى مىكردند و اين تقاضا را به صورت سؤال مطرح مىكردند كه پس پيروزى و نصرت كى خواهد آمد؟
خداوند در اين آيه مىفرمايد كه آنان دچار مشكلاتى در راه دينشان شدند كه شما هنوز با چنان مشكلاتى رو به رو نشدهايد. بررسى تاريخى زندگى پيامبران و مؤمنان حقيقى از لابلاى روايات نيز حاكى از فشار همه جانبه به آنهاست. طولانى بودن دعوت پيامبران همچون دعوت 950 ساله حضرت نوح (ع)، ايمان نياوردن اغلب افراد جامعه، تهمتزدنهاى فراوان به پيامبران و مؤمنان، مسخره كردن كافران نسبت به مؤمنان، در شكنجه قرار دادن مؤمنان و حتى سوزاندن و به قتل رساندن آنان، جزئى از فشارهاى كافران بوده است.
چنانچه قرآن به زنده زنده سوزاندن مؤمنان به دست اصحاب اخدود اشاره كرده است.
در روايتى نقل شدهاست كه اصحاب رسول خدا (ص) به ايشان عرض كردند: آيا طلب نصرت براى ما نمىكنى؟ آيا خدا را براى يارى ما نمىخوانى؟ حضرت فرمود:
كسانى قبل از شما بودند كه اره بر فرق سر آنها مىگذاشتند و تا پايشان آنها را دو نيم مىكردند و اين عمل آنان را از دينشان برنمىگرداند و برخى را شانههاى آهنين بر گوشت و استخوانشان مىكشيدند و باز اين كار آنها را از دينشان برنمىگرداند.
گل مريم
2017_10_17, 04:20 PM
🔹صبر و نصر:
از آيات و روايات متعددى برمىآيد كه صبر و بردبارى، زمينه ساز امداد و نصرت الهى است. يكى از آياتى كه بروشنى اين مطلب را بازگو مىكند، آيه 125 سوره آل عمران است:
🍀«بَلى انْتَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَالْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ»🍀
🌸 بلى اگر شما صبر و مقاومت پيشه كنيد و پرهيزكار باشيد، چون كافران بر سر شما شتابان و خشمگين بيايند، خداوند پنج هزار فرشته نشاندار را به كمك شما مىفرستد.🌸
تجربه عملى مسلمانان در جنگ احزاب نيز همين حقيقت را به اثبات رساند، زيرا آنان پس از تحمل مشكلات و رنج فراوان و صبر در مقابل مصيبتها، از امداد الهى برخوردار شدند و دشمنى كه به تعبير قرآن جان مسلمانان را به گلو رسانده بود، مجبور به ترك ميدان و فرار از صحنه شد.
امير مؤمنان عليه السلام درباره ملازمت صبر و نصرت چنين فرمود:
☘«مَنْ رَكِبَ مَرْكَبَ الصَّبْرِ اهْتَدى الى مِضْمارِ النَّصْرِ»☘
🌸 كسى كه بر مركب صبر سوار شود، به قله پيروزى خواهد رسيد.🌸
🔹 سوگند بيجا و نتايج قسم دروغ:
☘«وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَالنَّاسِ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَليٌم»🍀
🌸خدا را در معرض قسمهايتان قرار ندهيد تا (سوگند بىموردتان) مانع نيكوكارى، تقوا و آشتى دادن مردم گردد و خداوند شنوا و داناست. خداوند شما را به سوگندهاى نينديشيدهتان مواخذه نمىكند، بلكه شما را بدانچه قلبهايتان كسب كرده مواخذه مىكند و خدا بخشنده و بردبار است.🌸
🔹شأن نزول :
ميان داماد و دختر يكى از ياران پيامبر (ص) به نام عبدالله بن رواحه، اختلافى روى داد.
او سوگند ياد كرد كه براى اصلاح كار آنها هيچگونه دخالتى نكند و در اين راه گامى برندارد.
آيه فوق نازل شد و اين گونه سوگندها را ممنوع و بى اساس قلمداد كرد.
🔹 نهى از سوگند به خدا :
از نظر شرعى هيچ قسمى جز سوگند به خدا تعهدآور نيست.
سوگند شرعى بايد به يكى از نامهاى خاص خدا (مثل خدا و الله) و يا اسمى كه به غير خدا هم گفته مىشود، ولى هميشه ذات مقدس حق در نظر مىآيد (مانند خالق و رازق) ادا شود. احتياطاً سوگند به هر لفظى كه در آن، خدا را قصد كرده باشد، شرعى تلقى مىگردد.
🔹نظر به اهميت سوگند :
ممكن است آيه شريفه از بسيار سوگند خوردن به خدا نهى كرده باشد؛ چرا كه اين كار از عظمت نام خدا در نظر انسان مىكاهد، و شخص، سوگند به خدا را ساده و سبك مىشمارد و بتدريج از قسم دروغ پروا نمىكند؛ در نتيجه جامعه نيز براى چنين كسى حرمت قائل نمىشود و زمينه نیكى و اصلاح بين مردم از او سلب مىشود.
گل مريم
2017_10_17, 04:20 PM
🔹هدف از سوگند:
آيه مىفرمايد:
قسمهاى شما به منظور تأكيد بر ترك خير و انجام پليديها نباشد؛ چرا كه قرآن، تعاون بر نيكى و اصلاح ميان مردم را مورد تأكيد قرار داده است و خدا راضى نيست كه نامش را وسيلهاى قرار دهيد براى امتناع از آنچه بدان امر كردهاست.
امام صادق عليهالسلام در تفسير اين آيه، تكيه كلام:
«نه به خدا» و «بله به خدا»- بدون قصد قسم- را، «سوگند لغو» خوانده است.
🔹فروش سوگند :
گروهى از مردم، پيمانى را كه با خدا بستهاند و سوگند خود را به بهايى اندك مىفروشند، يعنى به قيمت خيانت به خدا (در عهدى كه با او بستهاند) و به قيمت خيانت به وجدان و شخصيت خود (كه سوگند، بر آن مبتنى است)، دنيا را طلب مىكنند.
خداوند در سوره آلعمران، آيه 77، كيفر ايشان را يادآور شده است:
🍀«أِنَّ الَّذينَ يَشْتَروُنَ بِعَهْدِ اللَّه وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِىالْاخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ أِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» 🍀
🌸كسانى كه عهد خدا و سوگند خويش را به بهايى اندك مىفروشند، ايشان بهرهاى در آخرت ندارند و خداوند با آنان سخن نمىگويد و روز قيامت بدانها نظر (رحمت) نمىافكند و پاكشان نمىسازد و عذابى دردناك دارند.🌸
🔹 اهميت شير مادر و مدت شيرخوارى:
🍀 «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ اوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ ارادَانْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ الَّا وُسْعَها لا تُضارَّ والِدَةٌ بَوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَانْ ارادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ انْ ارَدْتُمْ انْ تَسْتَرْضِعُوا اوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ اذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْروفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا انَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»🍀
🌸مادرانى كه مىخواهند شيردادن فرزندان خود را كامل كنند، دو سال تمام شيرشان دهند.
خوراك و پوشاك آنان به وجه معمول، بر عهده صاحب فرزند (پدر) است. هيچ كس به بيش از مقدار توانايىاش مكلف نمىشود. نه مادر بايد به سبب طفلش زيان ببيند و نه صاحب فرزند (پدر) و مثل تعهد پدر (در صورت مرگ) بر عهده وارث اوست. اگر پدر و مادر بارضايت و مشورت تصميم گرفتند فرزند را از شير بگيرند، گناهى بر آنان نيست و اگر براى فرزندانتان دايه بگيريد، باكى بر شما نيست، به شرط اينكه وجهى پسنديده و شايسته بپردازيد (به مادر طفل براى مدتى كه شير دادهاست يا به دايه براى شيرى كه به فرزند مىدهد. يا به شرط آنكه حاضر باشيد مبلغ كافى به مادر فرزند بدهيد براى شير دادن طفل، ولىّ او قبول نكند).تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيد كه خداوند بر همه چيز بيناست.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:20 PM
🔹 هفت دستور درباره شير دادن:
از آيه فوق[آيه۲۳۳_بقره] هفت دستور در مورد شيردادن استفاده مىشود:
🍃اول-مادر براى شيردادن به فرزند، بر ديگران مقدم است
🍀 «وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ اوْلادَهُنَّ» 🍀
زيرا تغذيه جسم نوزاد در مدت شيرخوارى با شير و عواطف مادر پيوند ناگسستنى دارد ومادر نيز از نظر عاطفى نياز دارد كه آغوشش از وجود طفل خالى نباشد.
بنابراين «حق حضانت» يك حق دو جانبه براى مادر و نوزاد است.
🍃دوم- مدت شير دادن طفل، لازم نيست بطور حتم دو سال باشد.
🍀«حَوْلَيْنِ كامِلَيْنَ لِمَنْ ارادَ انْ يُتِمَّ الرِّضاعَةَ» 🍀
دو سال براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند.
البته همين كه فرموده تكميل دوران شيرخوارگى به دو سال است، نشان مىدهد كه بهتر است در طول دو سال مادر فرزند را از شير خود محروم نكند.
در روايات نيز دوران كامل شيرخوارى، دو سال معين شده است.
🍃سوم- هزينه زندگى مادر در دوران شيردادن- حتى اگر طلاق گرفته باشد- به عهده پدر نوزاد است.
🍃چهارم- پدر يا مادر حق ندارد خودسرانه بدون رعايت نظر و مشورت ديگرى در مورد فرزند تصميم بگيرد.
🍀 «لا تُضارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ»🍀
هر كدام از آنها موظف است حق ديگرى را رعايت كند. نه پدر مىتواند حق حضانت و شيردادن همسر را ناديده بگيرد و نه مادر مىتواند براى شيردادن فرزند، اجر و مزد غير متعارف طلب كند.
در اين حق، هم مصلحت آنها نهفته است و هم مصلحت فرزندشان.
🍃پنجم- اگر پدر فرزند از دنيا برود، تعهدات او بر عهده وارثانش مىباشد و آنها بايد اجر و هزينه زندگى مادر را در دوران شيردادن بپردازند.
🍀«وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ»🍀
🍃 ششم- پدر و مادر طفل مىتوانند با صلاحديد و مشورت و رضايت طرفينى فرزند را زودتر از شير مادر گرفته و به ديگرى بسپارند.
🍃هفتم- چنانچه زن ديگرى براى شير دادن انتخاب شد، پدر فرزند بايد حق مادر طفل را براى مدتى كه شير داده، بپردازد و به دايه نيز حقوق متعارف را پرداخت كند.
گل مريم
2017_10_17, 04:20 PM
🔹 اهميت شير مادر 🔹
شير مادر، بهترين و مناسبترين شير در پرورش جسم و جان كودك است.
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
🍀«لَيْسَ لِصَبِىٍّ لَبَنٌ خَيْرٌ مِنْ لَبَنِ امِّهِ»🍀
🌸براى كودك شيرى بهتر از شير مادرش نيست.🌸
🔹 اهتمام به نماز🔹
🍀 «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلوةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ»🍀
🌸بر همه نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و فرمانبرانه براى خدا به پا خيزيد.🌸
🔹 محافظت بر نماز🔹
فرمان «حافِظُوا» نوعى تأكيد بر حفظ نماز است.
اگر هشيارى دائم بر محافظت نماز نباشد، كششها و غفلتها، نور و جذبه متعالى آن را خاموش مىكنند.
منظور از محافظت بر نماز، مراقبت بر اوقات نماز و انجام صحيح و كامل آن است.
💎 از امام باقر (ع) چنين نقل شده است:
شيعيان ما علامتى دارند، آنها به حفظ و رعايت اوقات نماز شناخته مىشوند.منظور حضرت، اداى نمازها در اول وقت اول است.
درباره محافظت بر نماز، علاوه بر رعايت اول وقت، نسبت به تكميل اجزاى نماز نيز تأكيد شده است.
💎پيامبر (ص) فرمود:
دزدترين دزدها كسى است كه از نمازش بدزدد.
گفته شد: اى رسول خدا: چگونه از نمازش بدزدد؟ فرمود:
ركوع و سجودش را تمام نكند.
🔹صلوة وسطى🔹
كلمه «وسطى» به چيزى گفته مى شود كه ميان دو يا چند چيز قرار گرفتهباشد.
در اينكه نماز وسطى كدام است، نظرهاى مختلفى وجود دارد؛ ولى بنا به بعضى از روايات،مراد نماز ظهر است.
نماز ظهر از دو جهت نماز وسطى ناميده شده، يكى از اين جهت كه درست در وسط روز خوانده مىشود و دوم اينكه بين نماز صبح كه اول روز است و نماز عصر كه آخر آن است، قرار دارد.
گل مريم
2017_10_17, 04:21 PM
🔹 شرايط رهبر و فرمانده جنگ🔹
🍀 «وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ انَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكا قالُوا انَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ احَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ انَّ اللَّهَ اصْطَفيهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتى مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ انَّ ايَةَ مُلْكِهِ انْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ انَّ فى ذلِكَ لَايَةً لَكُمْ انْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ انَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنّى وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَانَّهُ مِنّى الَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ الَّا قَليلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَالَّذينَ امَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ انَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِاذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا افْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ اقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ»🍀
🌸و پيامبرشان به آنان گفت: خداوند براى شما طالوت را به فرمانروايى برانگيخته است. گفتند:
از كجا بايد او بر ما فرمانروايى كند در حالى كه ما خود- با داشتن ثروت و قدرت- براى فرمانروايى از او سزاوارتريم و او را مال و ثروتى گسترده فراهم نيامده است. پيامبر گفت:
خداوند او را بر شما برگزيده و دانشى بيشتر و پيكرى تناورتر بدو بخشيده است و خداوند فرمانروايى خود را به هر كه بخواهد عطا مىكند و خداوند، روزى گستر و داناست. و پيامبرشان به آنها گفت: نشان و علامت پادشاهى او اين است كه تابوتى برايتان مىآيد كه آرامشى از پروردگارتان و باقيماندهاى از آنچه خاندان موسى و هارون واگذاشتهاند، در آن است و فرشتگان آن را به دوش برند؛ راستى كه در آن آيه و نشانهاى است براى شما اگر مؤمن باشيد. پس همين كه طالوت لشكر را بيرون برد، گفت: خدا شما را به نهر آبى آزمايش مىكند، هر كس از آن بنوشد، از من نيست و هر كس از آن ننوشد از من است. مگر آن كس كه با دست خويش، مشتى آب بردارد. پس همه آشاميدند، بجز عده كمى از آنها، و چون وى با كسانى كه با او ايمان آورده بودند، از نهر گذشتند، گفتند: امروز ما را توان مبارزه با جالوت و سپاهيان او نيست. آنها كه به ديدار پروردگار، اعتقاد داشتند، گفتند: چه بسا گروهى اندك به خواست خدا بر سپاهى بسيار، غلبه يافته و خدا يار و كمك صابران است. و چون با جالوت و سپاهيانش روبهرو شدند گفتند: پروردگارا! به ما صبر ده و قدمهايمان را استوار نما و ما را بر گروه كافران پيروز فرما.🌸
ماجراى عبرت آموز آيات 247 تا 251 سوره بقره، بيانگر يك ماجراى تاريخى و عبرتآموز است.
بنى اسرائيل بعد از درگذشت حضرت موسى (ع)، مرتكب گناهانى شدند، دين خدا را تحريف و از فرمان الهى تمرد كردند، و رهنمودها و هشدارهاى پيامبرشان (اشموئيل) را پشت گوش افكندند.
خداوند به همين جرم، جالوت را كه مردى قبطى بود، بر آنان مسلط ساخت.
او بنىاسرائيل را ذليل كرد، مردانشان را كشت، زنانشان را اسير و اموالشان را مصادره كرد و باقى ماندگان را از سرزمينشان بيرون راند.
بنىاسرائيل نزد اشموئيل شكايت بردند تا خداوند، فرمانروايى را برايشان برانگيزد، ولى از آنجا كه در بهانهگيرى و دنياگرا بودن، شهرت داشتند، اشموئيل بر آنان اتمام حجت كرد كه اگر خداوند فرمانروايى معرفى كند و دستور جهاد صادر شود، امتناع نمىكنيد؟ گفتند: هرگز (آيه 246).
خداوند طالوت را كه مردى بلند قامت، نيرومند و ازنظر روحى، قوى و با تدبير بود و به كشاورزى و دامدارى مىپرداخت، به فرماندهى آنان برگزيد.
گل مريم
2017_10_17, 04:21 PM
🔹ويژگيهاى فرماندهى🔹
بعد از آنكه پيامبرشان نام فرمانرواى منتخب خداوند را برد، عدهاى اعتراض كردند و گفتند كه:
الف- او اهليت حكومت ندارد و ما سزاوارتريم.
ب- او مردى فقير است.
توضيح آنكه، در بنىاسرائيل، تا زمان حضرت داوود (ع)، خاندان سلطنت و خاندان نبوت از يكديگر جدا بود و طالوت از هيچ يك از اين دو دودمان نبود.
بدين جهت آنها مسأله اصل و نسب را پيش كشيدند و افزودند: او حتى مال و ثروتى هم ندارد كه از اين نظر بر ما فضيلتى داشته باشد؛ قرآن كريم در مقابل اين بينش نادرست، يادآور شده كه خداوند حكيم و عليم او را به رهبرى شما برگزيده است.
از سوى ديگر به او دو ويژگى ارزشمند براى فرماندهى و رهبرى بخشيده است: «توان علمى» و «نيروى بدنى».
🔹اوصاف سست ايمانها🔹
از بررسى آيات قرآن صفات انسانهاى سست ايمان معلوم مىشود كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
1- ادعاهاى تو خالى: اينان قبل از شروع مبارزه، شعارهاى تند مىدهند و خود را از رهبران نيز جلوتر مىدانند. ولى در مقام عمل عقب نشينى مىكنند.
2- بهانه تراشى: افراد سست ايمان براى شركت نكردن درجبهه و يا فرار از آن، بهانه تراشى مىكنند و به شكلهاى گوناگون از رويارويى با دشمن شانه خالى مىنمايند.
3- آمادهسازى و آزمودن نيروها: يكى از درسهايى كه از اين آيات گرفته مىشود آن است كه هر فرماندهاى همچون طالوت بايد پيش از شروع نبرد، نيروهاى خود را ارزيابى كرده و از روحيه و تاب و توان آنان با خبر باشد.
🔹عروةالوثقى🔹
🍀«لا اكْراهَ فِى الدينِ، قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِاسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِالْوُثْقى لَاانْفِصامَ لَها وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ اللَّهُ وَلِىُالَّذينَ أمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَالظُّلُماتِ الَى النُّورِ وَالَّذينَ كَفَرُوا اوْليائُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ الَى الظُّلُماتِ اولئِكَ اصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»🍀
🌸هيچ اكراهى در دين نيست (زيرا كه راه) رشد از گمراهى، روشن و آشكار شده است. پس هر كه به طاغوت كفر ورزد و به خداى ايمان آرد، به دستآويزى محكم و مطمئن (عروةالوثقى) كه گسستنى نيست، تمسك جسته است. و خداوند بسيار شنوا و داناست خداوند، سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند، ايشان را از تاريكيها به سوى نور بيرون مىبرد. و كسانى كه كفر ورزيدند، رهبرانشان (طاغوت و) طغيانگرانند، ايشان را از نور به سوى تاريكيها بيرون مىبرند. آنها اهل دوزخند و در آتش، جاودانند.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:21 PM
🔹دين اجبارى نيست🔹
در جمله 🍀«لا اكْراهَ فِى الدِّين»🍀 دين اجبارى نفى شده است، چون دين عبارت است از يك سلسله اعتقادات، بينشها و طرز تفكرات نسبت به جهان، خدا و ... و عمل بر اساس آنها و اعتقاد و بينش هم از امور فكرى و قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد.
شما تنها مىتوانيد كسى را وادار كنيد كه عملى را انجام دهد، اما نمىتوانيد او را وادار كنيد كه چيزى را باور كند و به مطلبى عقيده داشته باشد.
بله، مىتوان حقانيت آن را برايش اثبات كرد تا نسبت به آن اعتقاد پيدا كند.
در دين حق، اجبار لازم نيست، زيرا اجبار و اكراه زمانى لازم است كه اجباركننده مقصد مهمى داشته باشد و نتواند فلسفه و اهميت و لزوم آن را به زيردست بفهماند و ناگزير متوسل به اجبار مىشود، اما امورى كه خوبى و بدى آنها روشن است و قابل استدلال مىباشد، براى فهماندن آن نياز به اكراه نيست.
از طرف ديگر، خداوند ايمان اجبارى را نمىخواهد.
او مىخواهد بندگانش، با ديدن آيات و بينات و با دعوت متين و استدلالى انبيا، آزادانه ايمان آورند و پيامبرانش را امر كرده كه بندگانش را با حكمت و موعظه به راه حق بخوانند، تا طالبان سعادت ايمان آورند و به آنان فرموده كه آدمهاى شقى را مجبور به ايمان آوردن نكنند، چه اينكه پيامبران وكيل بر ايمان آوردن آنها نيستند و وظيفه آنها فقط ابلاغ است.
بر اساس اين آيه شريفه، خداوند به وسيله هدايت فطرى و پيامبران، بشر را به سوى حق راهنمايى كرد و راه سعادت و نيكبختى را به او نماياند.
حال او را آزاد گذارده تا به مقتضاى فطرت به دستورات انبيا عمل كند يا راه طغيان در پيش گيرد و بر خلاف رضاى خدا، كفر ورزد.
خداوند كفر را برايش نپسنديده،ولى چنانچه خودش بخواهد، مانعش نمىشود و او را به ايمان آوردن مجبور نمىكند.
در جمله 🍀«لا اكْراهَ فِىالدّينَ»🍀دو احتمال است:
احتمال اول←اينكه آيه شريفه در مقام بيان واقعيت، و خبردادن از آن است و مىفرمايد: دين نمىتواند اجبارى باشد، چون مربوط به قلب است.
احتمال دوم←اينكه دستور باشد، يعنى به پيامبر فرموده كه كسى را به ايمان آوردن مجبور نكنيد، كه در اين صورت نيز با توجه به همان واقعيت، چنين دستورى داده است؛ يعنى مىفرمايد چون دين نمىتواند اجبارى باشد، پس شما هم خود را بيهوده زحمت ندهيد و مردم را وادار به ايمان آوردن نكنيد، چون اجبار شما فقط در ظاهر آنها اثر دارد، نه در باطنشان.
🔹تمسك به عروة الوثقى🔹
مفسران، در اينكه عروة الوثقى چيست، نظراتى ابراز داشتهاند.
كسى كه دو اصل زير را رعايت كند به عروة الوثقى تمسك جسته است:
اول كفر به طاغوت
و
دوم، ايمان به خدا.
كفر به طاغوت هم شامل طاغوت نفس يعنى هوا و هوس و نفس اماره مىشود وهم شامل مظاهر بيرونى آن يعنى طاغوتهاى قدرت طلب ستمگر.
پس انسان اول بايد قلب خود را از هرگونه طاغوت و معبود باطل درونى و بيرونى تخليه كند و سپس آن را با تصديق و ايمان و محبت به حق بيارايد.
انفاق و اصول كلى آن مسأله انفاق از جهات گوناگونى قابل بحث و بررسى است كه به لحاظ محدوديت تنها درباره ارزش، پاداش، انگيزه، و شرايط انفاق، منابع و موانع آن، همچنين شيوههاى انفاق سخن خواهيم گفت.
🔹 ارزش انفاق🔹
🍀«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فى سَبيلِاللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فى كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»🍀
🌸كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه صد دانه باشد، و خداوند آن را براى هر كس بخواهد [و شايستگى داشته باشد دو يا] چند برابر مىكند و خدا وسعتبخش و داناست.🌸
خداوند براى بيان ارزش انفاق از روش «تمثيل» كه يكى از شيوههاى مؤثر آموزش است، استفاده كرده و با يك مثال جامع و دقيق، بركات و خيرات آن را به تصوير كشيده است.
آنها كه در راه خدا انفاق مىكنند، انفاقشان همچون بذر پر ثمرى است كه بر هر طرف خوشه مىگستراند و همه جا را زير بال خود مىگيرد.قرآن در مثال مزبور، اين دانه را چنين توصيف مىكند كه هفت خوشه از آن مىرويد كه در هر خوشه صد دانه است و به اين ترتيب هفتصد برابر اصل خود مىشود.
اين نوع بركت و رشد گسترده، محدود به اين دنيا نيست، بلكه در جهان آخرت نيز چنين پاداشى در انتظار احسان كننده است.
انفاق در راه خدا از آن نظر كه شكاف عميق طبقاتى را جبران مىسازد، «ارزش اجتماعى»؛ و از آن نظر كه وسيله حركت سريع چرخهاى اقتصادى جامعه است، «ارزش اقتصادى» و از آن جهت كه چراغ محبت است و دل اشخاص فقير را روشن مىسازد و نشاط روحى و درونى به آنان مىبخشد»، ارزش عاطفى و روانى» دارد.
گل مريم
2017_10_17, 04:22 PM
🔹پاداش انفاق 🔹
🍀 «الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنّاً وَ لا أَذًى لَهُمْ اجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»🍀
🌸كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند و سپس به دنبال انفاقى كه كردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است، نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند.🌸
قرآن، به انفاق كنندگان، وعده پاداش مىدهد و مىفرمايد:
اول آنكه اجر و پاداش آنها در پيشگاه خداوند و پروردگارشان است.
اين جمله به آنها اطمينان مىدهد كه پاداش آنها در نزد خدا محفوظ است، تا با اطمينان خاطر بيشتر، در اين راه گام بردارند، زيرا چيزى كه در نزد خداست، نه خطر نابودى دارد و نه نقصان
🍀«وَ ما عِنْدَاللَّهِ باقٍ»🍀
دوم آنكه آنها هيچگونه ترس و حزنى ندارند.
فرق حزن با ترس اين است كه ترس به معناى انتظار ضرر است و حزن به معناى اندوهى است كه بر دل سنگينى كند، چه از امرى كه واقع شده و چه از امرى كه واقع خواهد شد.
رها شدن از اين دو حالت روحى، در حقيقت ثمره وپاداش خوددارى از دو عملمذموم «منت» و «اذيت» است.
زمانى مىتوانيم از اين پاداش برخوردار شويم كه انفاق را با منت و اذيت كه همان ضرر فورى و نوعى آزار روحى است، همراه نسازيم؛ زيرا كسى كه با منت و آزار، چيزى به ديگرى مىدهد و او را مىرنجاند، در حقيقت چيزى به او نداده است؛ اگر سرمايهاىبه او داده، سرمايهاى هم از او گرفتهاست و چه بسا آن تحقيرها و شكستهاى روحى به مراتب بيش از مالى باشد كه به او بخشيدهاست.
بنابراين، اگر چنيناشخاصى، اجروپاداشى نداشتهباشند، طبيعى و عادلانه خواهدبود.
كوتاه سخن اينكه: پاداش انفاق در يك مثلث تبيين شدهاست:
1- نبودن حزن
2- زدودن ترس
3- بقا و جاودانگى عمل و حفظ آن.
🔹انگيزه و شرايط انفاق🔹
🍀«يا أَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى كَالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْاخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَىْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فاتَتْ اكُلَها ضِعْفَيْنِ فَانْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»🍀
🌸اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازيد، همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىكند و ايمان به خدا و روز رستاخيز نمىآورد، و (كار او) همچون قطعه سنگ صافى است كه بر آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) و باران درشت به آن برسد و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند! آنها از كارى كه انجام دادهاند چيزى به دست نمىآورند و خداوند جمعيّت كافران را هدايت نمىكند. و (كار) كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا و تثبيت (ملكات انسانى) در روح خود انفاق مىكنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشت به آن برسد و ميوه خود را دو چندان دهد، و اگر باران درشتى بر آن نبارد بارانهاى ريز و شبنم بر آن مىبارد و خداوند به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.🌸
خداوند پس از بيان ارزش و پاداش انفاق، با مثال ديگر، شرايط انفاق را بازگو كردهاست كه عبارتند از:
الف- براى جلب رضايت خدا و به دور از ريا باشد.
ب- ترك هر نوع آزار روحى.
ج- ترك منّت.
بنابراين، اگر انفاق بدون شرايط مذكور انجام گيرد، هيچگونه پاداش الهى نخواهد داشت.
از جمله ☘«وَ لا يُؤْمِنْ بِاللَّهِ»☘ روشن مىشود كه عمل رياكار و شخص كافر يكى است، چرا كه هيچ كدام رضايت خداوند را نمىجويند؛ از اين رو، امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
☘«كُلُّ رِياءٍ شِرْكٌ»🍀
🌸هر ريايى شرك (خفى) است.🌸
جمله 🍀«أِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»🍀
انگيزه درونى درست انفاق را بيان مىكند و آن دو چيز است:
يكى طلب خشنودى خدا و ديگرى تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دل و جان. اين آيه مىگويد: انفاقكنندگان واقعى كسانى هستند كه تنها به خاطر رضايت خدا و تثبيت اين صفت در درون خود و همچنين براى پايان دادن به اضطراب وجدانى (كه بر اثر احساس مسؤوليت در برابر محرومان پديد مىآيد) اقدام به انفاق مىكنند.
باران و خاك با اينكه از اسباب حيات و رشد هستند، ولى اگر خاك بر روى سنگ سخت و صاف باشد، چنين اثرى ندارد و با باران شسته مىشود و مىرود و تنها سنگ صاف مىماند كه نه آبى در آن فرو مىرود و نه گياهى از آن مىرويد.حال رياكار نيز چنين است.
ازاين مطلب برمىآيد كه قبول شدن اعمال، احتياج به نيت خالص براى خدا دارد.
شيعه و سنى از پيامبر اسلام (ص) روايت كردهاند كه فرمود:
🍀«انَّما الْاعْمالُ بِالْنِّيَّاتِ»🍀
🌸اعمال انسان بر اساس نيت اوست.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:22 PM
🔹چگونگى منابع انفاق🔹
🍀«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ماكَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْارْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِاخِذيهِ أِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حميدٌ»🍀
🌸اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از اموال پاكيزهاى كه به دست آوردهايد و از آنچه از زمين براى شما خارج ساختهايم، انفاق كنيد و به سراغ قسمتهاى نامطلوب نرويد تا از آن انفاق كنيد، در حالى كه خود شما حاضر نيستيد آنها را بپذيريد، مگر از روى اغماض و كراهت و بدانيد خداوند بىنياز و شايسته ستايش است.🌸
🔹«طيّب» در لغت به چيزى گفته مىشود كه نفس انسان از آن لذت ببرد و در شرع به چيزى اطلاق مىشود كه از راه حلال بدست آمده و از حد جايز بيشتر نباشد.
در مقابل طيب «خبيث» است و منظور از آن چيزهاى پست و بىارزشى است كه نفس از آن متنفر است.
بنابر آيات قرآن همه طيبها حلال و همه خبيثها حرامند و عكس آن نيز صادق است يعنى همه حلالها طيب و همه حرامها خبيثند.
در آيه فوق مىفرمايد از كسب طيب و حلال خود و از محصولات ارزشمند و مرغوب انفاق كنيد نه از كسب حرام يا محصولات ناپسند و منفور.
از اين دو قيد «طيب» و «خبيث» فهميده مىشود كه اولا چيز مورد انفاق بايد حلال و پاك و طبعپسند باشد.
و اما قيد دومى هم از دقت در آيه بدست مىآيد و آن اينكه چيز مورد انفاق علاوه بر حلال، پاك و طبعپسند بودن، مرغوب و ارزشمند هم باشد؛ زيرا بعضى از طيبها گرچه پاك و حلالند اما ارزشمند نيستند و اگر همانها را به خود ما بدهند، علاقهاى به قبول آنها
نشان نمىدهيم واگر هم بپذيريم فقط از سر اغماض و دست رد به سينه عطاكننده نزدن است.
به عبارت ديگر:
🍀«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»🍀
🌸شما به مقام ابرار نمىرسيد تا اينكه از چيزهاى دوستداشتنى خود ببخشيد.🌸
در شأن نزول اين آيه نيز نقل شده كه گروهى هنگام پرداخت زكات اموال پستشان رابه عنوان زكات مىدادند و قرآن با اين آيه آنان را منع كرد.
🔹موانع انفاق🔹
🍀«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»🍀
🌸شيطان (هنگام انفاق) به شما وعده فقر و تهيدستى مىدهد و به فحشا (و زشتيها) دعوت مىكند ولى خداوند به شما وعده «آمرزش» و «فزونى» مىدهد و خداوند وسعت دهنده (و به هر چيز) داناست.🌸
خداوند در اين آيه براى بىاثر ساختن دو عامل ترس از انفاق يعنى وعده فقر و بخل ذاتى انسان مىفرمايد: اينكه شيطان به شما وعده فقر مىدهد به اين جهت است كه كار شيطان امر به فحشاء براى گمراهكردن شماست و اينكه نفس شما، شما را به بخل و خوددارى از انفاق مىخواند بايد توجه پيدا كنيد كه خداوند در آيات قبل به شما وعده داده كه در صورت انفاق هم گناهان شما را مىبخشد و هم اموال شما را زياد مىگرداند، پس نه به وعده شيطان وقعى بنهيد و نه بخل نفس شما را از انفاق بازدارد.
جمله 🍀«وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»🍀 پس از وعده شيطان آمدهاست تا بفهماند كه همه وعدههاى شيطانى در حقيقت امر به فحشا و زشتيهاست و هرگز توقع نداشته باشيد كه او شما را به كار خوب و عمل صالح بخواند.
🔹شيوههاى انفاق🔹
🍀«أِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّاهِىَ وَ أِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ»🍀
🌸اگر صدقهها را آشكار كنيد خوب است، و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد، براى شما بهتر است و بخشى از گناهانتان را مىپوشاند و خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.🌸
در اين آيه براى انفاق صحيح، دو راه معرفى شدهاست: يكى آشكار و ديگر پنهان.
صدقه آشكار، موجب تشويق و دعوت عملى مردم به كارهاى نيك و ايجاد اميد و نشاط و دلگرمى در فقرا و زدودن غبار يأس از صفحه دل آنان مىشود.
صدقه پنهانى نيز آثار خاصى دارد، از جمله اينكه از شبهه ريا به دور است و همچنين آبرو و حيثيت مستمندان محفوظ مىماند.
پس مىتوان گفت صدقه علنى نتيجه بيشترى دارد و صدقه پنهانى خالصتر و پاكتر انجام مىشود.
درباره اينكه كدامين شيوه را بايد برگزيد، مىتوان گفت: هيچ يك از اين دو دستور، جنبه عمومى ندارد، بلكه موارد، مختلف است؛ در پارهاى از موارد كه اثر تشويقى آن بيشتر است و لطمهاى به اخلاص نمىزند، بهتر است اظهار شود و در مواردى كه افراد آبرومند هستند كه حفظ آبروى آنها لازم است و بيم رياكارى مىرود، مخفىساختن بهتر خواهد بود.
گل مريم
2017_10_17, 04:23 PM
🔹نوشتن دَيْن🔹
🍀«يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ الى اجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ انْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لُيمْلِلِ الَّذى عَلَيْهِ الحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَانْ كانَ الَّذى عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً اوْ ضَعيفاً اوْلا يَسْتَطيعُ انْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَانْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَالشُّهَداءِ انْ تَضِلَّ احْديهُما فَتُذَكِّرَ احْداهُمَا الْاخْرى وَ لايَأْبَ الشُّهَداءُ اذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا انْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً اوْ كَبيراً الى اجَلِهِ ذلِكُمْ اقْسَطُ عِنْدَاللَّهِ وَ اقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ ادْنى الَّا تَرْتابُوا الَّا انْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ الَّا تَكْتُبُوها وَ اشْهِدُوا اذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ انْ تَفْعَلُوا فَانَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَليمٌ»🍀
🌸اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه بدهى بامدت معين (بر اثر وام يا معامله) به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد و بايد ميان شما نويسندهاى به عدل و داد، آن را بنويسد و نويسنده نبايد از آنچه خدا به وى تعليم دادهاست، خوددارى كند. پس بايد (از اين موهبت الهى استفاده كند) و بنويسد و كسى كه حق بر ذمه او ست و بدهكار است بايد املا كند و از خدا كه پروردگار اوست، پروا داشته باشد و چيزى از آن حق را فروگذار نكند و اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا ضعيف باشد يا نتواند املا كند، ولىّ او بايد با رعايت عدالت، املا كند و دو نفر از مردان خود را (بر اين حق) شاهد بگيريد و اگر دو مرد نبود، يك مرد و دو زن، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد، (و اين دو زن بايد با هم شاهد قرار گيرند) تا اگر يكى فراموش كرد، ديگرى به يادش بياورد و گواهان، هنگامى كه براى شهادت، فراخوانده مىشوند، نبايد خوددارى كنند، و از نوشتن بدهى كوچك يا بزرگ باتعيين مدت ملول نشويد، اين نزد خدا، به عدالت نزديكتر و براى شهادت، مستقيمتر و براى پيشگيرى از ترديد و شك (و نزاع و بگو مگو) راهى نزديكتر است، مگر اينكه داد و ستد، نقدى باشد كه در ميان خود دست به دست مىكنيد، (در اين صورت) بر شما باكى نيست كه آن را ننويسيد. (و در عين حال) هنگامى كه خريد و فروش را (نقدى مىكنيد نيز) شاهد بگيريد. به نويسنده و شاهد نبايد (به خاطر حقگويى) زيانى برسد (و تحت فشار قرار بگيرند) و اگر چنين كنيد، از فرمان حق، خارج گشتهايد و تقواى الهى پيشه كنيد و خدا به شما تعليم مىدهد و خداوند به هر چيزى داناست.🌸
در اين آيه كه طولانىترين آيه قرآن كريم مىباشد، با تأكيد فراوان به نوشتن دين و تنظيم اسناد تجارى امر شده است:
الف- خداوند امر به كتابت و تنظيم سند كردهاست.
🍀«فَاكْتُبُوهُ»🍀
ب- از بىحالى و خستگى و ملالت در نوشتن دين نهى فرمودهاست.
🍀«وَ لا تَسْئَمُوا انْ تَكْتُبُوهُ»🍀
ج- حكمت و فلسفه كتابت و شاهد گرفتن را بيان كردهاست.
فلسفه نوشتن «دَيْن» اين است كه «تنظيم اسناد و دقت در آن، از يكسو ضامن اجراى عدالت و از سوى ديگر، موجب تقويت و اطمينان شهود به هنگام اداى شهادت، و از طرف سوم مانع ايجاد نزاع در ميان افراد اجتماع مىگردد.»
🔹فرق دين و قرض🔹
در آيه شريفه[282_سوره بقره]، كلمه «دين» استعمال شده است، نه «قرض»، براى آنكه قرض تنها در تبادل دو چيز كه مانند يكديگرند، استعمال مىشود، مانند اينكه پول يا جنسى را به عنوان قرض گرفته و از آن استفاده مىكنند و سپس عين آن يا مثل آن و يا قيمت آن را رد مىنمايد، ولى «دين» دامنه وسيعترى دارد؛ زيرا هر گونه معامله كه انجام گيرد، مانند صلح، اجاره، خريد، فروش ... و يكى از طرفين بدهكار گردد، شامل مىشود.
بنابراين، آيه مورد بحث، شامل تمام معاملاتى مىشود كه به صورت پيشخريد يا نسيه انجام مىگيرد و در عين حال قرض را هم دربرمىگيرد.
به پاس موهبت الهى كاتب بايد در نوشتن قرارداد، حق را در نظر بگيرد و عين واقع را بنويسد و به پاس موهبتى كه خداى متعال به او عنايت كردهاست، نبايد از نوشتن قرارداد، شانه خالى كند.
در ضمن قدرت نوشتن موهبتى الهى شمرده شده است:
🍀«وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ انْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ»🍀
چه كسى بايد املا كند بدهكار با در نظرگرفتن خداى متعال و بدون كم و كاست، حقى را كه بر ذمه اوست، املا كند تا نويسنده آن را ثبت نمايد.
در ضمن، اين املاكردن اقرار به بدهى است از طرف بدهكار 🍀«وَلُيمْلِلِ الَّذى عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّه رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً»🍀 البته در سه صورت، به جاى بدهكار، بايد ولىّ او با رعايت عدالت، املا كند:
الف- بدهكار، سفيهباشد؛ يعنى قادر بهتنظيم و سروسامان دادن بهامور مالىخودنباشد.
ب- بدهكار، ضعيف باشد؛ مثل كودك خردسال يا پير فرتوت.
ج- بدهكار، لال باشد و نارسايى گفتار داشته و نتواند املا كند.
🍀«فَانْ كانَ الَّذى عَلَيْهِ الحَقُّ سَفيهاً اوْ ضَعيفاً اوْلا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ»🍀
شاهد گرفتن علاوه بر نوشتن قرارداد، طرفين بايد دو مرد مسلمان و در صورتى كه دو مرد نبود يك مرد و دو زن مسلمان را كه مورد اطمينانند شاهد بگيرند.
دو زن بايد با هم شهادت بدهند تا اگر يكى اشتباه كرد، دومى يادآورى كند.
علت اينكه شهادت دو زن، معادل شهادت يك مرد قرار دادهشده، اين است كه زن، در مسائلى كه بطور مستقيم مربوط به وظايف او نيست داراى قوه ضبط و حفظ كمترى است.
گل مريم
2017_10_17, 04:23 PM
🔹تكليف به اندازه توان 🔹
🍀«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً الَّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَااكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا انْ نَسينا اوْ اخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا اصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِه وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنا وَارْحَمْنا انْتَ مَوْلينا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ»🍀
🌸خدا كسى را جز به اندازه توانش، تكليف نمىكند. (هر كس) هر چه كسب كند (از نيكى) به سود اوست و هر چه كسب كند (از بدى) نيز به زيان اوست. پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا خطا رفتيم مارا مؤاخذه مفرما. پروردگارا! بارى سنگين، همچنان كه بر پيشينيان از ما روا داشتى، بر دوش ما منه، پروردگارا! و بر ما آنچه را طاقت بر آن نداريم، تحميل مفرما، از ما درگذر و ما را ببخش و بر ما رحم كن تو مولاى مايى، پس ما را بر كافران، يارى بخش.🌸
مدار تكليف آيه شريف به اين واقعيت كه خداوند بر كسى جز به اندازه توانش تكليف نمىكند، تصريح كردهاست.
در يك آيه پيش از اين نيز از زبان بندگان خدا آمده كه پس از شنيدن فرمانهاى الهى مىگويند:
🌸«خداوندا! فرمانت را به گوش جان شنيديم و اطاعت مىكنيم».🌸
معناى اين سخن آن است كه ايشان انجام اين تكاليف را در حدود قدرت و توان خود مىديدند.
با دقت در اين مطلب، نتيجههاى زير، حاصل مىشود:
الف- فرمانهاى الهى بقدر توانايى و قدرت بشر است.
ب- در مواردىكهانسان به دلايلى قادر به انجام تكليف نباشد، تكليف از او برداشته مىشود.
ج- احكام شرعى همواره با فرمان عقل هماهنگ و همراه است و عقل و شرع در تمام مراحل، دوش به دوش يكديگر پيش مىروند.
❔پرسش: چگونه مىتوان فراموشى و خطارا كه اختيارىنيست، مؤاخذه و مجازاتكرد؟!
✔️جواب: اول اينكه گاهى فراموشى اختيارى است، مانند كسانى كه خدا ، قيامت و يا هشدارها را به فراموشى سپردند.
❔پرسش: چگونه مىتوان فراموشى و خطارا كه اختيارىنيست، مؤاخذه و مجازاتكرد؟!
✔️جواب: اول اينكه گاهى فراموشى اختيارى است، مانند كسانى كه خدا ، قيامت و يا هشدارها را به فراموشى سپردند.
دوم اينكه گاهى مقدمات فراموشى و خطا، اختيارى است، مانند تمايل و توجه به دنيا و همنشينى با اهل غفلت و لهو و لعب كه با جلوگيرى از اين مقدمات، مىتوان از فراموشى در امان ماند.
پس در هر دو صورت مىتوان شخص را مؤاخذه كرد؛ زيرا وى كوتاهى كرده و مرتكب خطا شدهاست.
ممكن است سؤال ديگرى پيش آيد كه آيا خداوند، «اصْرْ» و تكليفهاى سخت و بيش از حد طاقت را بر دوش بندگان خود مىنهد كه ما معافيت از آنها را بطلبيم؟
پاسخ: منظور از «اصر» در اينجا تعهدات و تكاليف دشوارى است كه به عنوان كيفر براى كسانى وضع مىشود كه از تكاليف آسان سرپيچى كردهاند و اين كار، امرى حكيمانه، هشدار دهنده و تربيت كننده است و در باز داشتن مردم از تخلفات نقش مؤثرى دارد.
منظور از 🍀«لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ»🍀 تحميل امورى است كه براى انسان، بسيار گران و سنگين است (مانند ذبح فرزند كه براى ابراهيم عليهالسلام پيش آمد) يا بلاها و آزمايشهاى طاقتفرسا و عذاب دنيوى و اخروى.
آنچه خداوند از انسانها مىخواهد اين است كه بقدر توانشان در عبادت و اطاعت او بكوشند و كوتاهى نكنند و در صورت انجام وظيفه، خداوند ايشان را به جهت انجام ندادن آنچه كه از عهده آنها بر نمىآمده، مجازات نمىكند.
علاوهبرآن، وعده دادهاست كه اگر مؤمنان به وظايف عمده خود عمل كنند، در مواردى كه تخلف كردهاند، آنها را مورد بخشايش خويش قرار دهد.
گل مريم
2017_10_17, 04:26 PM
☘#معارف_قرآن_ج_1_نویسنده_ جمعی_از_نویسندگان
#فصل_سوم
#معارفى_از_سوره_آل_عمران
فصل سوم: معارفى از سوره آل عمران
اين سوره به اتفاق مفسران، داراى دويست آيه بوده و همه آيات آن در مدينه نازل شده و به مناسبت ذكر داستان آلعمران در آيه 32 به بعد، بدين نام خوانده شدهاست.
عمران نام پدر حضرت مريم سلامالله عليها است و آل و فرزندان عمران، عبارتند از همسر وى، حضرت مريم و عيسى (ع).
در اين سوره، بيش از هر چيز درباره ايمان، اسلام، استقامت در راه حمايت از اسلام و مبارزه منطقى با يهوديان، مسيحيان و مشركان، سخن به ميان آمده و درسهاى تربيتى فراوانى ذكر شدهاست.
فشرده مطالب سوره آل عمران مجموع اين سوره يك هدف را تعقيب مىكند و آن دعوت مؤمنان به توحيد كلمه است و از آنان مىخواهد كه با وحدت، خود را براى مقابله با دشمنان اسلام مانند يهود و نصارا و مشركان آماده كرده و در مقابل ناملايمات صبر كنند. چون مشركان نيز با يكديگر متحد شده و مىخواهند دين خدا را از بين ببرند. به همين جهت، علامه طباطبايى (ره) مىنويسد:
اين احتمال خيلى به ذهن نزديك است كه سوره آل عمران، همهاش، يكباره نازل شده باشد، براى اينكه دويست آيهاش ظهورى روشن در بهم پيوستگى و انسجام دارد و از اول تا آخر با هم است و پيداست كه همه اغراض آنها به هم مربوط است.
بحثى پيرامون محكم و متشابه
«هُوَ الَّذى انْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ امُّ الْكِتابِ وَ اخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَامَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْويلِه وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ الَّااللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِىالْعِلْمِ يَقُولُونَ امَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ الَّا اوُلُوالْالْبابِ»
اوست كه كتاب را بر تو فروفرستاد. بعضى از آيات آن محكم است كه آنها اصل كتاب است و بعضى ديگر، متشابه است. كسانى كه در دلهاى آنان ميل به باطل و انحراف است، به منظور فتنهجويى و تأويل قرآن، از متشابهات آن پيروى مىكنند، در حالى كه تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم نمىدانند «2» كه [راسخان در علم] مىگويند: به آن ايمان آورديم؛ تمام (آيات قرآن) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان، كسى متذكر نمىشود.
بحثى پيرامون محكم و متشابه
«هُوَ الَّذى انْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ امُّ الْكِتابِ وَ اخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَامَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْويلِه وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ الَّااللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِىالْعِلْمِ يَقُولُونَ امَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ الَّا اوُلُوالْالْبابِ»
اوست كه كتاب را بر تو فروفرستاد. بعضى از آيات آن محكم است كه آنها اصل كتاب است و بعضى ديگر، متشابه است. كسانى كه در دلهاى آنان ميل به باطل و انحراف است، به منظور فتنهجويى و تأويل قرآن، از متشابهات آن پيروى مىكنند، در حالى كه تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم نمىدانند كه [راسخان در علم] مىگويند: به آن ايمان آورديم؛ تمام (آيات قرآن) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان، كسى متذكر نمىشود.
تعريف محكم و متشابه آيه
از آيه مزبور بخوبى روشن مىشود كه آيات قرآن كريم به دو دسته كلى تقسيم مىشود:
الف- آيات محكم
ب- آيات متشابه آيه محكم، آيهاى است كه معنى و مراد آن روشن است و با معنى غير مراد، اشتباه نمىشود،يعنى خواننده بدون ترديد و اشتباه به معنايش پىمىبرد، «مانند آيه
«لَيْسَ كَمِثْلِه شَىْءٌ»
هيچ چيز، مانند او نيست.
اينكه چيزى مانند او نيست، بسيار روشن است.
همچنين آيه
«لا تُدْرِكُهُ الْابْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْابْصارَ»
ديدهها او را درك نمىكند، ولى او ديدهها را درك مىكند.
آيه متشابه، آيهاى است كه بر خلاف آيه محكم، داراى تشابه است؛ يعنى بر چند معناى متشابه دلالت مىكند و معنى آن به كمك آيات ديگر (يعنى آيات محكم) روشن مىشود و گرنه انسان در فهم آن دچار اشتباه مىگردد،
مثل آيه
«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»
خداى رحمان، بر عرش، استقرار يافتهاست.
معناى استقرار خداى رحمان بر عرش، در آغاز روشن نيست؛ از اينرو، خواننده اين آيه دچار ترديد مىشود كه آيا مراد از اين «عَرش» و «اسْتَوى» همان تخت جسمانى و نشستن بر روى آن است يا آنكه مراد- با توجه به آيات محكم- همان فرمانروايى و تدبير امور عالم است؟
و نيز در آيه
«الى رَبِّها ناظِرةٌ»
به سوى پروردگارش مىنگرد،
خواننده دچار مشكل مىشود و خيال مىكند خدا ديدنى است و در قيامت مىتوان او را ديد،در حالى كه با توجه به ساير آيات محكم، معلوم مىشود كه رؤيت ظاهرى و جسمانى مراد نيست.
گل مريم
2017_10_17, 04:26 PM
☘#معارف_قرآن_ج_1_نویسنده_ جمعی_از_نویسندگان
🍀#فصل_سوم
🌸#معارفى_از_سوره_آل_عمران
🔹فصل سوم: معارفى از سوره آل عمران🔹
اين سوره به اتفاق مفسران، داراى دويست آيه بوده و همه آيات آن در مدينه نازل شده و به مناسبت ذكر داستان آلعمران در آيه 32 به بعد، بدين نام خوانده شدهاست.
عمران نام پدر حضرت مريم سلامالله عليها است و آل و فرزندان عمران، عبارتند از همسر وى، حضرت مريم و عيسى (ع).
در اين سوره، بيش از هر چيز درباره ايمان، اسلام، استقامت در راه حمايت از اسلام و مبارزه منطقى با يهوديان، مسيحيان و مشركان، سخن به ميان آمده و درسهاى تربيتى فراوانى ذكر شدهاست.
فشرده مطالب سوره آل عمران مجموع اين سوره يك هدف را تعقيب مىكند و آن دعوت مؤمنان به توحيد كلمه است و از آنان مىخواهد كه با وحدت، خود را براى مقابله با دشمنان اسلام مانند يهود و نصارا و مشركان آماده كرده و در مقابل ناملايمات صبر كنند. چون مشركان نيز با يكديگر متحد شده و مىخواهند دين خدا را از بين ببرند. به همين جهت، علامه طباطبايى (ره) مىنويسد:
اين احتمال خيلى به ذهن نزديك است كه سوره آل عمران، همهاش، يكباره نازل شده باشد، براى اينكه دويست آيهاش ظهورى روشن در بهم پيوستگى و انسجام دارد و از اول تا آخر با هم است و پيداست كه همه اغراض آنها به هم مربوط است.
🔹بحثى پيرامون محكم و متشابه 🔹
🍀«هُوَ الَّذى انْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ امُّ الْكِتابِ وَ اخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَامَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْويلِه وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ الَّااللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِىالْعِلْمِ يَقُولُونَ امَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ الَّا اوُلُوالْالْبابِ»🍀
🌸اوست كه كتاب را بر تو فروفرستاد. بعضى از آيات آن محكم است كه آنها اصل كتاب است و بعضى ديگر، متشابه است. كسانى كه در دلهاى آنان ميل به باطل و انحراف است، به منظور فتنهجويى و تأويل قرآن، از متشابهات آن پيروى مىكنند، در حالى كه تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم نمىدانند «2» كه [راسخان در علم] مىگويند: به آن ايمان آورديم؛ تمام (آيات قرآن) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان، كسى متذكر نمىشود.🌸
🔹بحثى پيرامون محكم و متشابه 🔹
🍀«هُوَ الَّذى انْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ امُّ الْكِتابِ وَ اخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَامَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْويلِه وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ الَّااللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِىالْعِلْمِ يَقُولُونَ امَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ الَّا اوُلُوالْالْبابِ»🍀
🌸اوست كه كتاب را بر تو فروفرستاد. بعضى از آيات آن محكم است كه آنها اصل كتاب است و بعضى ديگر، متشابه است. كسانى كه در دلهاى آنان ميل به باطل و انحراف است، به منظور فتنهجويى و تأويل قرآن، از متشابهات آن پيروى مىكنند، در حالى كه تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم نمىدانند كه [راسخان در علم] مىگويند: به آن ايمان آورديم؛ تمام (آيات قرآن) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان، كسى متذكر نمىشود.🌸
🔹تعريف محكم و متشابه آيه🔹
از آيه مزبور بخوبى روشن مىشود كه آيات قرآن كريم به دو دسته كلى تقسيم مىشود:
الف- آيات محكم
ب- آيات متشابه آيه محكم، آيهاى است كه معنى و مراد آن روشن است و با معنى غير مراد، اشتباه نمىشود،يعنى خواننده بدون ترديد و اشتباه به معنايش پىمىبرد، «مانند آيه
🍀«لَيْسَ كَمِثْلِه شَىْءٌ»🍀
🌸هيچ چيز، مانند او نيست.🌸
اينكه چيزى مانند او نيست، بسيار روشن است.
همچنين آيه
🍀«لا تُدْرِكُهُ الْابْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْابْصارَ»🍀
🌸ديدهها او را درك نمىكند، ولى او ديدهها را درك مىكند.🌸
آيه متشابه، آيهاى است كه بر خلاف آيه محكم، داراى تشابه است؛ يعنى بر چند معناى متشابه دلالت مىكند و معنى آن به كمك آيات ديگر (يعنى آيات محكم) روشن مىشود و گرنه انسان در فهم آن دچار اشتباه مىگردد،
مثل آيه
🍀«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»🍀
🌸خداى رحمان، بر عرش، استقرار يافتهاست.🌸
معناى استقرار خداى رحمان بر عرش، در آغاز روشن نيست؛ از اينرو، خواننده اين آيه دچار ترديد مىشود كه آيا مراد از اين «عَرش» و «اسْتَوى» همان تخت جسمانى و نشستن بر روى آن است يا آنكه مراد- با توجه به آيات محكم- همان فرمانروايى و تدبير امور عالم است؟
و نيز در آيه
🍀«الى رَبِّها ناظِرةٌ»🍀
🌸به سوى پروردگارش مىنگرد،🌸
خواننده دچار مشكل مىشود و خيال مىكند خدا ديدنى است و در قيامت مىتوان او را ديد،در حالى كه با توجه به ساير آيات محكم، معلوم مىشود كه رؤيت ظاهرى و جسمانى مراد نيست.
گل مريم
2017_10_17, 04:27 PM
وظيفه ما در برخورد با آيات متشابه
جواب اين سؤال از آيه مورد بحث [آيه ۷] به دست مىآيد. در آن، آيه محكم بدين گونه معرفى شدهاست:
«هُنَّ امُّ الْكِتابِ»
يعنى آيات محكم قرآن، مادر و اصل و پايه كتاب هستند.
بنابراين، آيات متشابه فرع اين اصل هستند و هر فرعى به اصل خود بازمىگردد.
آيات متشابه را بايد به اصل و مادرشان بازگردانيم تا مقصود را دريابيم.
به عنوان مثال، اگر در آيهاى آمدهاست
«يَدُاللَّهِ فَوْقَ ايْديهِمْ»
دست خدا بالاى دست آنهاست،
نبايد گمان كنيم كه خدا هم مانند انسان دست دارد؛ زيرا اين آيه را بايد به آيه محكم «لَيْسَ كَمِثْلِه شَىْءٌ»بازگردانيم تا معلوم شود كه در اينجا مراد از «يد» قدرت است.
همچنين اگر آيه «الى رَبِّها ناظِرَةٌ»را كه از ظاهرش معناى جسم بودن خداوند فهميده مىشود، در كنار آيه «لا تُدْرِكُهُ الْابْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْابْصارَ»قرار دهيم، معنا و مراد آن را بروشنى درخواهيم يافت و آيه، محكم و صريح خواهد گشت.
از امام رضا عليهالسلام چنين نقل شدهاست:
«مَنْ رَدَّ مُتَشابِهَ الْقُرْآنِ الى مُحْكَمِهِ هُدِىَ الى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»
هر كس متشابه قرآن را به محكم آن برگرداند، به صراط مستقيم، هدايت يافتهاست.
بنابراين، آيات متشابه با ارجاع به آيات محكم، معناى روشن و محكمى پيدا مىكنند.
راسخان در علم همانطور كه آيات قرآن كريم به محكم ومتشابه تقسيم مىشود، مردم هم در برخورد با قرآن به دو دسته تقسيم مىشوند؛ عدهاى كه در قلوبشان زيغ و انحراف است و گروهى كه راسخ در علمند.
دسته اول بيماردِلانى هستند كه از دانش، بهرهاى ندارند و قرآن را دستآويز فتنه و فساد خود قرار مىدهند و دسته دوم مردان الهى هستند كه در علم و دانش، ثابتقدم وصاحبنظرند و ويژگى آنها اين است كه در علم، رسوخ دارند.
قرآن نام شريف آنها را بيان نكرده و تنها به ذكر صفات و ويژگيهاى آنها پرداخته است و افراد خاصى كه اين ويژگيها را دارا باشند، از مصاديق راسخان در علم خواهند بود.
البته مصداق كامل آن پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله و ائمه معصومين عليهمالسلام هستند.
از اين رو، امام صادق (ع) فرمود:
«نَحْنُ الرَّاسِخوُنَ فِىالْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْويلَهُ»
ما راسخان در علميم و ما تأويل آن را مى دانيم.
گل مريم
2017_10_17, 04:27 PM
🔹وظيفه ما در برخورد با آيات متشابه
جواب اين سؤال از آيه مورد بحث [آيه ۷] به دست مىآيد. در آن، آيه محكم بدين گونه معرفى شدهاست:
🍀«هُنَّ امُّ الْكِتابِ»🍀
🌸يعنى آيات محكم قرآن، مادر و اصل و پايه كتاب هستند.🌸
بنابراين، آيات متشابه فرع اين اصل هستند و هر فرعى به اصل خود بازمىگردد.
آيات متشابه را بايد به اصل و مادرشان بازگردانيم تا مقصود را دريابيم.
به عنوان مثال، اگر در آيهاى آمدهاست
🍀«يَدُاللَّهِ فَوْقَ ايْديهِمْ»🍀
🌸دست خدا بالاى دست آنهاست،🌸
نبايد گمان كنيم كه خدا هم مانند انسان دست دارد؛ زيرا اين آيه را بايد به آيه محكم 🍀«لَيْسَ كَمِثْلِه شَىْءٌ»🍀بازگردانيم تا معلوم شود كه در اينجا مراد از «يد» قدرت است.
همچنين اگر آيه 🍀«الى رَبِّها ناظِرَةٌ»🍀را كه از ظاهرش معناى جسم بودن خداوند فهميده مىشود، در كنار آيه 🍀«لا تُدْرِكُهُ الْابْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْابْصارَ»🍀قرار دهيم، معنا و مراد آن را بروشنى درخواهيم يافت و آيه، محكم و صريح خواهد گشت.
💎از امام رضا عليهالسلام چنين نقل شدهاست:
🍀«مَنْ رَدَّ مُتَشابِهَ الْقُرْآنِ الى مُحْكَمِهِ هُدِىَ الى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»🍀
🌸هر كس متشابه قرآن را به محكم آن برگرداند، به صراط مستقيم، هدايت يافتهاست.🌸
بنابراين، آيات متشابه با ارجاع به آيات محكم، معناى روشن و محكمى پيدا مىكنند.
راسخان در علم همانطور كه آيات قرآن كريم به محكم ومتشابه تقسيم مىشود، مردم هم در برخورد با قرآن به دو دسته تقسيم مىشوند؛ عدهاى كه در قلوبشان زيغ و انحراف است و گروهى كه راسخ در علمند.
دسته اول بيماردِلانى هستند كه از دانش، بهرهاى ندارند و قرآن را دستآويز فتنه و فساد خود قرار مىدهند و دسته دوم مردان الهى هستند كه در علم و دانش، ثابتقدم وصاحبنظرند و ويژگى آنها اين است كه در علم، رسوخ دارند.
قرآن نام شريف آنها را بيان نكرده و تنها به ذكر صفات و ويژگيهاى آنها پرداخته است و افراد خاصى كه اين ويژگيها را دارا باشند، از مصاديق راسخان در علم خواهند بود.
البته مصداق كامل آن پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله و ائمه معصومين عليهمالسلام هستند.
💎از اين رو، امام صادق (ع) فرمود:
🍀«نَحْنُ الرَّاسِخوُنَ فِىالْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْويلَهُ»🍀
🌸ما راسخان در علميم و ما تأويل آن را مى دانيم.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:27 PM
تفسير به رأى قرآن كريم
دسته مقابل راسخان در علم را بدينگونه معرفى مىكند:
«فَأَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْويلِهِ»
كلمه «زيغ» به معناى خارج شدن از حال استقامت است كه لازمهاش اضطراب قلب و پريشانى خاطر مىباشد؛ به قرينه اينكه در مقابل آن، رسوخ در علم قرار گرفته است.
خداوند مىفرمايد: اينها از آيات متشابه پيروى مىكنند تا فتنه و فساد ايجاد كنند، يعنى هدف اصلى اين بيماردلان، گمراهكردن و منحرف ساختن از حق است و براى اينكه بتوانند به فتنه خود صورت شرعى و قرآنى ببخشند، به دنبال آيات متشابه مىروند، در حالى كه تأويل قرآن در دسترس آنها نيست.
تفسير به رأى آن است كه انسان ابتدا براى خود عقيدهاى انتخاب كند و در تأييد آن بدون هيچگونه قرينهاى، به آيه يا روايتى استدلال كند.
اين افراد در حقيقت به دنبال قرآن و فهم صحيح آن نيستند، بلكه قرآن را بر عقايد باطل خود منطبق مىسازند و تفسير مىكنند.
از اين رو،پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
«مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»
كسى كه قرآن را به رأى و نظر خود تفسير كند، بايد در آتش مأوا گزيند.
نشانه دوستى با خدا
«قُلْ انْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْلَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ قُلْ اطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَانْ تَوَلَّوْا فَانَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ»
بگو اگر خدا را دوست مىداريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان بيامرزد و خداوند، آمرزنده مهربان است. بگو: از خدا و فرستاده (او) اطاعت كنيد و اگر سرپيچى كنند، خداوند كافران را دوست نمىدارد.
شأن نزول
هنگامى كه عدهاى در حضور پيامبر (ص) ادعاى «دوستى خدا» كردند، در صورتى كه عمل آنان نشاندهنده خلاف ادعاى آنان بود، آيات مزبور نازل شد.
شأن نزول ديگرى نيز براى اين آيات ذكر شده است:
جمعى از مسيحيان نجران در مدينه نزد رسول خدا (ص) رفتند و اظهار داشتند چون حبّ خدا داريم، به حضرت مسيح (ع) بسيار زياد احترام مىگذاريم؛ در اين هنگام آيات يادشده بر پيامبر (ص) نازل شد كه پاسخى بود به آنان.
گل مريم
2017_10_17, 04:27 PM
🔹 تفسير به رأى قرآن كريم
دسته مقابل راسخان در علم را بدينگونه معرفى مىكند:
🍀«فَأَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْويلِهِ»🍀
كلمه «زيغ» به معناى خارج شدن از حال استقامت است كه لازمهاش اضطراب قلب و پريشانى خاطر مىباشد؛ به قرينه اينكه در مقابل آن، رسوخ در علم قرار گرفته است.
💎خداوند مىفرمايد: اينها از آيات متشابه پيروى مىكنند تا فتنه و فساد ايجاد كنند، يعنى هدف اصلى اين بيماردلان، گمراهكردن و منحرف ساختن از حق است و براى اينكه بتوانند به فتنه خود صورت شرعى و قرآنى ببخشند، به دنبال آيات متشابه مىروند، در حالى كه تأويل قرآن در دسترس آنها نيست.
تفسير به رأى آن است كه انسان ابتدا براى خود عقيدهاى انتخاب كند و در تأييد آن بدون هيچگونه قرينهاى، به آيه يا روايتى استدلال كند.
اين افراد در حقيقت به دنبال قرآن و فهم صحيح آن نيستند، بلكه قرآن را بر عقايد باطل خود منطبق مىسازند و تفسير مىكنند.
از اين رو،پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
🍀«مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»🍀
🌸كسى كه قرآن را به رأى و نظر خود تفسير كند، بايد در آتش مأوا گزيند.🌸
🔹 نشانه دوستى با خدا 🔹
🍀«قُلْ انْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْلَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ قُلْ اطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَانْ تَوَلَّوْا فَانَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ»🍀
🌸بگو اگر خدا را دوست مىداريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان بيامرزد و خداوند، آمرزنده مهربان است. بگو: از خدا و فرستاده (او) اطاعت كنيد و اگر سرپيچى كنند، خداوند كافران را دوست نمىدارد.🌸
🔹شأن نزول 🔹
هنگامى كه عدهاى در حضور پيامبر (ص) ادعاى «دوستى خدا» كردند، در صورتى كه عمل آنان نشاندهنده خلاف ادعاى آنان بود، آيات مزبور نازل شد.
شأن نزول ديگرى نيز براى اين آيات ذكر شده است:
جمعى از مسيحيان نجران در مدينه نزد رسول خدا (ص) رفتند و اظهار داشتند چون حبّ خدا داريم، به حضرت مسيح (ع) بسيار زياد احترام مىگذاريم؛ در اين هنگام آيات يادشده بر پيامبر (ص) نازل شد كه پاسخى بود به آنان.
گل مريم
2017_10_17, 04:27 PM
محبت راستين
محبت، هنگامى راستين و ريشهدار است كه آثار آن در اعمال انسان نمودار باشد.
محبّ نسبت به محبوب و وابستگان محبوب، عشق دارد و از دشمنان محبوب و آنچه او را خوش نيايد، بيزار است، پس محبّ مطيع و سرسپرده محبوب است.
قرآن كريم نيز به اين حقيقت اشاره كرده كه اگر شخصى مدعى دوستى خداوند است بايد از فرستاده او تبعيت كند:
«انْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونى»
بازتاب دوست داشتن خدا
كسى كه خدا و پيامبر (ص) را دوست بدارد، بازتاب اين دوستى در كردار او به صورت تبعيت از رسول خدا (ص) مشاهده مىشود و خدا نيز او را دوست مىدارد و از خطاهايش درمىگذرد.
علامه طباطبايى در تبيين حقيقت «حبّ» مىنويسد:
حبّ در حقيقت تنها وسيلهاى است براى اينكه ميان هر طالبى با مطلوبش، رابطه برقرار كند و هر مريدى را به مرادش برساند و حبّ اگر مريد و مراد را به مطلوب و محبّ را به محبوب مىرساند، براى اين است كه نقص محبّ را به وسيله محبوب برطرف مىسازد تا آنچه راندارد، دارا شود و كمبودش تمام و كامل گردد.
پس براى محبّ هيچ بشارتى بزرگتر از اين نيست كه به او بفهمانند، محبوبش او را دوست دارد.
اينجاست كه دو حبّ با هم تلاقى مىكنند و از دو سو غنج (ناز و كرشمه) و دلال (شيرينزبانى و خوشمزگى و نازكردن) ردّ و بدل مىشود.
پس انسان اگر غذا را دوست دارد و به سوى آن كشيدهمىشود و درصدد تهيهكردنش بر مىآيد، براى اين است كه مىخواهد به وسيله آن نقصى را كه همان گرسنگى است و در خود احساس مىكند، برطرف نمايد.
ايشان بعد از ذكر چند مثال ديگر مىنويسد:
«پس بنده مخلص خدا، كه اخلاص خود را با محبت به خدا اظهار مىكند، هيچ هدفى جز اين ندارد كه خدا هم او را دوست بدارد همانطور كه او خدا را دوست مىدارد » منظور از محبت خدا نسبت به بندگان، اين است كه از آنان راضى باشد و با گذشت و اغماض از تقصيرشان، حجابها را از دلشان برگيرد و آنان را مقرب درگاه خود سازد.
گل مريم
2017_10_17, 04:27 PM
🔹 محبت راستين🔹
محبت، هنگامى راستين و ريشهدار است كه آثار آن در اعمال انسان نمودار باشد.
محبّ نسبت به محبوب و وابستگان محبوب، عشق دارد و از دشمنان محبوب و آنچه او را خوش نيايد، بيزار است، پس محبّ مطيع و سرسپرده محبوب است.
قرآن كريم نيز به اين حقيقت اشاره كرده كه اگر شخصى مدعى دوستى خداوند است بايد از فرستاده او تبعيت كند:
🍀«انْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونى»🍀
🔹بازتاب دوست داشتن خدا🔹
كسى كه خدا و پيامبر (ص) را دوست بدارد، بازتاب اين دوستى در كردار او به صورت تبعيت از رسول خدا (ص) مشاهده مىشود و خدا نيز او را دوست مىدارد و از خطاهايش درمىگذرد.
علامه طباطبايى در تبيين حقيقت «حبّ» مىنويسد:
حبّ در حقيقت تنها وسيلهاى است براى اينكه ميان هر طالبى با مطلوبش، رابطه برقرار كند و هر مريدى را به مرادش برساند و حبّ اگر مريد و مراد را به مطلوب و محبّ را به محبوب مىرساند، براى اين است كه نقص محبّ را به وسيله محبوب برطرف مىسازد تا آنچه راندارد، دارا شود و كمبودش تمام و كامل گردد.
پس براى محبّ هيچ بشارتى بزرگتر از اين نيست كه به او بفهمانند، محبوبش او را دوست دارد.
اينجاست كه دو حبّ با هم تلاقى مىكنند و از دو سو غنج (ناز و كرشمه) و دلال (شيرينزبانى و خوشمزگى و نازكردن) ردّ و بدل مىشود.
پس انسان اگر غذا را دوست دارد و به سوى آن كشيدهمىشود و درصدد تهيهكردنش بر مىآيد، براى اين است كه مىخواهد به وسيله آن نقصى را كه همان گرسنگى است و در خود احساس مىكند، برطرف نمايد.
ايشان بعد از ذكر چند مثال ديگر مىنويسد:
«پس بنده مخلص خدا، كه اخلاص خود را با محبت به خدا اظهار مىكند، هيچ هدفى جز اين ندارد كه خدا هم او را دوست بدارد همانطور كه او خدا را دوست مىدارد » منظور از محبت خدا نسبت به بندگان، اين است كه از آنان راضى باشد و با گذشت و اغماض از تقصيرشان، حجابها را از دلشان برگيرد و آنان را مقرب درگاه خود سازد.
گل مريم
2017_10_17, 04:27 PM
جدا نبودن اطاعت خدا و پيامبر از يكديگر از جمله
«اطيعُواللَّهَ و الرَّسُولَ»استفاده مىشود كه اطاعت خداوند و پيامبر (ص) از يكديگر جدا نيست اطاعت پيامبر (ص)، اطاعت خداست و اطاعت خدا، اطاعت پيامبر (ص).
از اين رو در آيه قبل، فقط سخن از اطاعت پيامبر (ص) در كار بود، ولى در اينجا از خدا و پيامبر (ص) هر دو.
تشبيه حضرت عيسى (ع) به حضرت آدم (ع)
«انَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَاللَّهِ كَمَثَلِ ادَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
براستى مثل عيسى نزد خدا همچون آدم است كه وى را از خاك آفريد، سپس فرمود: موجود شو، بلافاصله موجود شد.
شأن نزول اين آيه از آياتى است كه در پاسخ هيأت اعزامى مسيحيان نجران به مدينه، نازل شده است؛ همان گونه كه نقل شده، مسيحيان نجران، يك هيأت شصت نفره به منظور تحقيق از درستى يا نادرستى آئين جديد يعنى اسلام، به مدينه اعزام كردند.
يكى از پرسشهاى آن هيأت از رسول گرامى (ص) اين بود كه ما را به چه دعوت مىكنى؟
پيامبر (ص) پاسخداد: به سوى خداوند يگانه و اينكه بپذيريد، من رسول خدا به سوى مردم هستم تا آنان را هدايت كنم، و ديگر اينكه مسيح، بندهاى از بندگان خدا بود و حالات و جنبههاى بشرى داشت و چون ديگران غذا مىخورد.
آنان از پذيرفتن اين سخن سر برتافتند و ولادت عيسى (ع) را بدون پدر، دستاويز خود درباره اعتقاد به الوهيت او قرار دادند.
آيه فوق و آيه پس از آن، در پاسخ آنان نازل شد، ولى نپذيرفتند و ماجراى مباهله پيش آمد.عالم خلق و امر آيه مورد بحث، نخست به جنبه جسمانى و بشرى انسان اشاره مىكند:
«خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ»
او را از خاك آفريد.
بعد به مسأله حيات و روحاشاره مىكند
«ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
سپس به او گفت: موجود شو، پس موجود گرديد، يعنى با فرمان آفرينش، «حيات و روح» به كالبد آدمى دميد.
از اين رو، بعضى به دو عالم قائلشدهاند:
يكى عالم «خَلق» يعنى عالم ماده و ديگرى عالم «امر» يعنى عالم ماوراى ماده، و اين دو عالم، در فرمان خداوند است.
«أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْامْرُ»
آگاه باشيد كه خلق و امر از آنِ اوست.
توبه بىفايده
«انَّ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْدَ ايمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ اولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ»
كسانى كه پس از ايمانآوردن، كافر شدند و سپس بر كفر (خود) افزودند، هيچگاه توبه آنان پذيرفته نمىشود و آنان گمراهان (واقعى) هستند.
شأن نزول
«حارث بن سويد» و يازده نفر از ياران او، از اسلام برگشته و راه كفر را در پيش گرفته بودند.
«حارث» پشيمان شد و به سوى رسول خدا صلىاللهعليهوآله بازگشت. ولى ياران او در مكه ماندند و به مبارزه با پيامبر (ص) ادامهدادند و در پاسخ دعوت او گفتند: ما در مكه مىمانيم و به روش خود ادامه مىدهيم و انتظار شكست محمد (ص) را داريم.
اگر مقصود ما حاصل شد كه چه بهتر و در غيراينصورت راه باز است، هرگاه بخواهيم (و
لازم ببينيم) توبه مىكنيم و او هم توبه ما را خواهد پذيرفت.
اين آيه در جواب آنها مىگويد: كسانى كه راه ايمان را رها كرده و بعد از ايمان، دوباره كفر ورزند و در كفر خود اصرار داشتهباشند، اميدوار به توبه نباشند، چون توبه آنها قبول نخواهدشد (زيرا در حقيقت توبه و پشيمانى نيست، بلكه فرار از عذاب است).
عدم پذيرش توبه مرتد اين آيه درباره افرادى است كه به اسلام ايمان آورند و سپس كافر گردند و بر كفر خود اصرار ورزند.
توبه چنين كسانى هرگز قبول نمىشود؛ بدان جهت كه توبه آنان ظاهرى و از روى ناچارى است، همچون كسانى كه در آستانه رفتن به جهان ديگر توبه مىكنند.
آنان در حالت احتضار، با مشاهده عالم برزخ، عذاب را براى خود مهيا مىبينند و براى فرار از عذاب به دروغ اظهار اسلام مىكنند.
به عبارت ديگر پذيرش توبه منوط به شرايطى است كه توبه چنين كسانى فاقد آن شرايط است.
توبه بايد نصوح و واقعى باشد، و پيش از ورود به آستانه جهان آخرت، صورت پذيرد.
مرتد ملى و فطرى در اسلام دو نوع مرتد داريم:
الف- مرتد ملى، يعنى كسى كه پدر و مادرش مسلمان نبوده، ولى او مسلمان شده و پس از گرايش به اسلام، كافر گرديدهاست. چنين كسى توبهاش قبول است.
ب- مرتد فطرى، كسى را گويند كه از پدر و مادر مسلمان به دنيا آمده است و خود نيز مسلمان باشد، سپس از فطرت اسلام و ايمان برگردد و كافر شود. توبه مرتد فطرى هر چند ممكن است در پيشگاه خداوند پذيرفته شود، ولى چنين فردى محكوم به اعدام خواهد بود و توبه او تأثيرى در حكم ندارد.
نمونه بارز آيه ياد شده در زمان حاضر، سلمان رشدى مرتد است كه از سوى حضرت امام خمينى- قدس اللّه نفسه الزكيه- به اعدام محكوم شد.
رسانههاى گروهى غرب، شايع كرده بودند كه اگر سلمان رشدى توبه كند، حكم اعدام وى لغو مىشود.
امام امّت (ره) فرمود: «سلمان رشدى اگر توبه كند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمانى واجب است با جان و مال، تمامى هَمِّ خود را به كار گيرد تا او را به درك واصل گرداند.»
گل مريم
2017_10_17, 04:27 PM
🔹 جدا نبودن اطاعت خدا و پيامبر از يكديگر از جمله
🍀«اطيعُواللَّهَ و الرَّسُولَ»🍀استفاده مىشود كه اطاعت خداوند و پيامبر (ص) از يكديگر جدا نيست اطاعت پيامبر (ص)، اطاعت خداست و اطاعت خدا، اطاعت پيامبر (ص).
از اين رو در آيه قبل، فقط سخن از اطاعت پيامبر (ص) در كار بود، ولى در اينجا از خدا و پيامبر (ص) هر دو.
🔹تشبيه حضرت عيسى (ع) به حضرت آدم (ع)🔹
🍀«انَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَاللَّهِ كَمَثَلِ ادَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»🍀
🌸براستى مثل عيسى نزد خدا همچون آدم است كه وى را از خاك آفريد، سپس فرمود: موجود شو، بلافاصله موجود شد.🌸
شأن نزول اين آيه از آياتى است كه در پاسخ هيأت اعزامى مسيحيان نجران به مدينه، نازل شده است؛ همان گونه كه نقل شده، مسيحيان نجران، يك هيأت شصت نفره به منظور تحقيق از درستى يا نادرستى آئين جديد يعنى اسلام، به مدينه اعزام كردند.
يكى از پرسشهاى آن هيأت از رسول گرامى (ص) اين بود كه ما را به چه دعوت مىكنى؟
پيامبر (ص) پاسخداد: به سوى خداوند يگانه و اينكه بپذيريد، من رسول خدا به سوى مردم هستم تا آنان را هدايت كنم، و ديگر اينكه مسيح، بندهاى از بندگان خدا بود و حالات و جنبههاى بشرى داشت و چون ديگران غذا مىخورد.
آنان از پذيرفتن اين سخن سر برتافتند و ولادت عيسى (ع) را بدون پدر، دستاويز خود درباره اعتقاد به الوهيت او قرار دادند.
آيه فوق و آيه پس از آن، در پاسخ آنان نازل شد، ولى نپذيرفتند و ماجراى مباهله پيش آمد.عالم خلق و امر آيه مورد بحث، نخست به جنبه جسمانى و بشرى انسان اشاره مىكند:
🍀«خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ»🍀
🌸 او را از خاك آفريد.🌸
بعد به مسأله حيات و روحاشاره مىكند
🍀«ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»🍀
🌸سپس به او گفت: موجود شو، پس موجود گرديد🌸، يعنى با فرمان آفرينش، «حيات و روح» به كالبد آدمى دميد.
از اين رو، بعضى به دو عالم قائلشدهاند:
يكى عالم «خَلق» يعنى عالم ماده و ديگرى عالم «امر» يعنى عالم ماوراى ماده، و اين دو عالم، در فرمان خداوند است.
🍀«أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْامْرُ»🍀
🌸 آگاه باشيد كه خلق و امر از آنِ اوست.🌸
🔹توبه بىفايده🔹
🍀«انَّ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْدَ ايمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ اولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ»🍀
🌸كسانى كه پس از ايمانآوردن، كافر شدند و سپس بر كفر (خود) افزودند، هيچگاه توبه آنان پذيرفته نمىشود و آنان گمراهان (واقعى) هستند.🌸
🔹شأن نزول🔹
«حارث بن سويد» و يازده نفر از ياران او، از اسلام برگشته و راه كفر را در پيش گرفته بودند.
«حارث» پشيمان شد و به سوى رسول خدا صلىاللهعليهوآله بازگشت. ولى ياران او در مكه ماندند و به مبارزه با پيامبر (ص) ادامهدادند و در پاسخ دعوت او گفتند: ما در مكه مىمانيم و به روش خود ادامه مىدهيم و انتظار شكست محمد (ص) را داريم.
اگر مقصود ما حاصل شد كه چه بهتر و در غيراينصورت راه باز است، هرگاه بخواهيم (و
لازم ببينيم) توبه مىكنيم و او هم توبه ما را خواهد پذيرفت.
اين آيه در جواب آنها مىگويد: كسانى كه راه ايمان را رها كرده و بعد از ايمان، دوباره كفر ورزند و در كفر خود اصرار داشتهباشند، اميدوار به توبه نباشند، چون توبه آنها قبول نخواهدشد (زيرا در حقيقت توبه و پشيمانى نيست، بلكه فرار از عذاب است).
عدم پذيرش توبه مرتد اين آيه درباره افرادى است كه به اسلام ايمان آورند و سپس كافر گردند و بر كفر خود اصرار ورزند.
توبه چنين كسانى هرگز قبول نمىشود؛ بدان جهت كه توبه آنان ظاهرى و از روى ناچارى است، همچون كسانى كه در آستانه رفتن به جهان ديگر توبه مىكنند.
آنان در حالت احتضار، با مشاهده عالم برزخ، عذاب را براى خود مهيا مىبينند و براى فرار از عذاب به دروغ اظهار اسلام مىكنند.
به عبارت ديگر پذيرش توبه منوط به شرايطى است كه توبه چنين كسانى فاقد آن شرايط است.
توبه بايد نصوح و واقعى باشد، و پيش از ورود به آستانه جهان آخرت، صورت پذيرد.
🔹مرتد ملى و فطرى در اسلام دو نوع مرتد داريم:
الف- مرتد ملى، يعنى كسى كه پدر و مادرش مسلمان نبوده، ولى او مسلمان شده و پس از گرايش به اسلام، كافر گرديدهاست. چنين كسى توبهاش قبول است.
ب- مرتد فطرى، كسى را گويند كه از پدر و مادر مسلمان به دنيا آمده است و خود نيز مسلمان باشد، سپس از فطرت اسلام و ايمان برگردد و كافر شود. توبه مرتد فطرى هر چند ممكن است در پيشگاه خداوند پذيرفته شود، ولى چنين فردى محكوم به اعدام خواهد بود و توبه او تأثيرى در حكم ندارد.
نمونه بارز آيه ياد شده در زمان حاضر، سلمان رشدى مرتد است كه از سوى حضرت امام خمينى- قدس اللّه نفسه الزكيه- به اعدام محكوم شد.
رسانههاى گروهى غرب، شايع كرده بودند كه اگر سلمان رشدى توبه كند، حكم اعدام وى لغو مىشود.
امام امّت (ره) فرمود: «سلمان رشدى اگر توبه كند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمانى واجب است با جان و مال، تمامى هَمِّ خود را به كار گيرد تا او را به درك واصل گرداند.»
گل مريم
2017_10_17, 04:28 PM
خانه كعبه
«أِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ أِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ أِلَيْهِ سَبيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَأِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعالَمينَ»
نخستين خانهاى كه براى مردم قرار دادهشد، درسرزمين مكه است كه مايه بركت و هدايت جهانيان است. در آن خانه، نشانههاى روشنى از جمله مقام ابراهيم است، و كسى كه داخل آن خانه شود، در امان است و براى خدا، بر مردم واجب است كه آهنگ خانه او كنند، كسى كه توانايى رفتن به آنجا را دارد، و هر كس كفر ورزد، خداوند بى نياز از جهانيان است.
شأن نزول
از روايات استفاده مىشود كه يهود به پيامبر اسلام ايراد مىگرفتند كه چگونه خود را به آيين پيامبران بزرگ، بخصوص ابراهيم (ع) وفادار مىداند، درحالى كه بر خلاف تمام پيامبرانى كه از دودمان اسحاق- فرزند ابراهيم- بوده و «بيتالمقدس» را محترم مىشمردند، از آن قبله روى گردانيده و كعبه را به عنوان قبله خود و مسلمانان انتخاب كردهاست.
آيه شريفه (به ايراد يهود) جواب داده كه كعبه قبل از ساير معبدها، براى عبادت ساختهشدهاست، چون اين خانه را ابراهيم (ع) ساخت.
ولى بيتالمقدس را حضرت سليمان (ع) بنا نهاد كه قرنها بعد از حضرت ابراهيم (ع) بودهاست.
علاوهبراين، از آيات و روايات برمىآيد كه خانه كعبه در زمان حضرت آدم (ع) ظاهر شد و سپس در «توفان نوح» آسيب ديد و به وسيله ابراهيم خليل تجديد بنا شد.
«خانه خدا»، «خانه مردم» در اين آيه شريفه، خانه كعبه، «خانهاى براى مردم» ناميده شدهاست.
تعبير يادشده بيانگر اين حقيقت است كه آنچه به نام خدا و براى خداست، بايد در خدمت مردم و بندگان او باشد و آنچه در خدمت مردم و بندگان خداست، براى خدا محسوب مىشود.
بدون شك منظور از «اول بيت ...»، نخستين خانهاى است كه براى عبادت و پرستش مردم ساخته شده است.
بدين معنا كه از دور و نزديك دور آن جمع شوند و با طواف دور آن، قربانى و نماز به عبادت خدا بپردازند.
همچنان كه در آيه ديگر خطاب به ابراهيم (ع) مىفرمايد:
«خانهام را براى طوافكنندگان، قيامكنندگان به عبادت، ركوعكنندگان وسجدهكنندگان پاكيزه كن.»
گل مريم
2017_10_17, 04:28 PM
🔹خانه كعبه🔹
🍀«أِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ أِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ أِلَيْهِ سَبيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَأِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعالَمينَ»🍀
🌸نخستين خانهاى كه براى مردم قرار دادهشد، درسرزمين مكه است كه مايه بركت و هدايت جهانيان است. در آن خانه، نشانههاى روشنى از جمله مقام ابراهيم است، و كسى كه داخل آن خانه شود، در امان است و براى خدا، بر مردم واجب است كه آهنگ خانه او كنند، كسى كه توانايى رفتن به آنجا را دارد، و هر كس كفر ورزد، خداوند بى نياز از جهانيان است.🌸
🔹شأن نزول🔹
از روايات استفاده مىشود كه يهود به پيامبر اسلام ايراد مىگرفتند كه چگونه خود را به آيين پيامبران بزرگ، بخصوص ابراهيم (ع) وفادار مىداند، درحالى كه بر خلاف تمام پيامبرانى كه از دودمان اسحاق- فرزند ابراهيم- بوده و «بيتالمقدس» را محترم مىشمردند، از آن قبله روى گردانيده و كعبه را به عنوان قبله خود و مسلمانان انتخاب كردهاست.
آيه شريفه (به ايراد يهود) جواب داده كه كعبه قبل از ساير معبدها، براى عبادت ساختهشدهاست، چون اين خانه را ابراهيم (ع) ساخت.
ولى بيتالمقدس را حضرت سليمان (ع) بنا نهاد كه قرنها بعد از حضرت ابراهيم (ع) بودهاست.
علاوهبراين، از آيات و روايات برمىآيد كه خانه كعبه در زمان حضرت آدم (ع) ظاهر شد و سپس در «توفان نوح» آسيب ديد و به وسيله ابراهيم خليل تجديد بنا شد.
«خانه خدا»، «خانه مردم» در اين آيه شريفه، خانه كعبه، «خانهاى براى مردم» ناميده شدهاست.
تعبير يادشده بيانگر اين حقيقت است كه آنچه به نام خدا و براى خداست، بايد در خدمت مردم و بندگان او باشد و آنچه در خدمت مردم و بندگان خداست، براى خدا محسوب مىشود.
بدون شك منظور از «اول بيت ...»، نخستين خانهاى است كه براى عبادت و پرستش مردم ساخته شده است.
بدين معنا كه از دور و نزديك دور آن جمع شوند و با طواف دور آن، قربانى و نماز به عبادت خدا بپردازند.
همچنان كه در آيه ديگر خطاب به ابراهيم (ع) مىفرمايد:
🌸«خانهام را براى طوافكنندگان، قيامكنندگان به عبادت، ركوعكنندگان وسجدهكنندگان پاكيزه كن.»🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:28 PM
▪️خانه كعبه▪️
◾️«أِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ أِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ أِلَيْهِ سَبيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَأِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعالَمينَ»◾️
▪️نخستين خانهاى كه براى مردم قرار دادهشد، درسرزمين مكه است كه مايه بركت و هدايت جهانيان است. در آن خانه، نشانههاى روشنى از جمله مقام ابراهيم است، و كسى كه داخل آن خانه شود، در امان است و براى خدا، بر مردم واجب است كه آهنگ خانه او كنند، كسى كه توانايى رفتن به آنجا را دارد، و هر كس كفر ورزد، خداوند بى نياز از جهانيان است.▪️
▪️علت نامگذارى در مورد كلمه «بكّه»▪️
مفسران گفتههاى گوناگونى دارند، عدهاى «بكّه» را از ماده «بك» (بر وزن فك) به معنى ازدحام و اجتماع دانستهاند، و اينكه به خانه كعبه يا زمينى كه خانه خدا در آن ساختهشده «بكّه» گفتهاند، به خاطر ازدحام و اجتماع مردم در آن، براى عبادت است.
عدهاى نيز گفتهاند بكّه همان مكّه است كه «م» در آن تبديل به «ب» شدهاست.
▪️استطاعت آيه بالا اشاره به دو موضوع دارد:
الف- هر كس كه مستطيع باشد، حج بر او واجب است، و استطاعت عبارت است از:
توانايى مالى، سلامتى، نيروى بدن، باز بودن راه، سالم و امن بودن آن، وسعت داشتن وقت و كافى بودن آن براى حج
ب- اهميت بسيار زياد حج كه يكى از اركان اسلام است و ترك آن، به كفر تعبير شدهاست.
رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود:
اى على! كسى كه حج را ترك كند (در حالى كه استطاعت دارد) كافر است؛ زيرا خداوند مىفرمايد: و بر مردمى كه استطاعت رفتن به سوى خانه خدا را دارند، لازم است كه حج را برپادارند و كسى كه كفر ورزد (آن را ترك كند) به خود زيان رساندهاست. و خداوند بىنياز است؛ اى على! كسى كه حج را به تأخير اندازد تا از دنيا رود، خداوند در قيامت او را يهودى يا نصرانى محشور مىكند.
«مبارك» به معنى پربركت و پرفايده است و اين فايده و بركت، هم از نظر معنوى است و هم از نظر مادى.
▪️مقام ابراهيم (ع)
«مقام ابراهيم» سنگى است كه جاى پاى ابراهيم عليهالسلام در آن نقش بستهاست.
اخبار بسيار زيادى در دست است كه دلالت مىكند، سنگ اصلى كه ابراهيم روى آن مىايستاده تا ديوار كعبه را بالا ببرد در زيرزمين، در همين مكانى كه فعلًا مقامش مىنامند، دفن شدهاست و مقام ابراهيم كنار مطاف، روبهروى ضلع ملتزم قرار دارد.
▪️امنيت حرم
«امنيت» ويژگى ديگرى است كه براى خانه خدا ذكرشدهاست، به اين معنا كه هر كس داخل آن شود، در امان است.
وقتى كه ابراهيم خليل كعبه را بنا نهاد، از خداوند امنيت شهر مكه را درخواست كرد.
خدا نيز دعاى او را اجابت كرد و مكه را شهر امن قرارداد و جنگ و خونريزى را در آن ممنوع ساخت.
خدا در قرآن از مكه به عنوان «بلدالامين» ياد كردهاست.
گل مريم
2017_10_17, 04:28 PM
▪️خانه كعبه▪️
◾️«أِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ أِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ أِلَيْهِ سَبيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَأِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعالَمينَ»◾️
▪️نخستين خانهاى كه براى مردم قرار دادهشد، درسرزمين مكه است كه مايه بركت و هدايت جهانيان است. در آن خانه، نشانههاى روشنى از جمله مقام ابراهيم است، و كسى كه داخل آن خانه شود، در امان است و براى خدا، بر مردم واجب است كه آهنگ خانه او كنند، كسى كه توانايى رفتن به آنجا را دارد، و هر كس كفر ورزد، خداوند بى نياز از جهانيان است.▪️
▪️علت نامگذارى در مورد كلمه «بكّه»▪️
مفسران گفتههاى گوناگونى دارند، عدهاى «بكّه» را از ماده «بك» (بر وزن فك) به معنى ازدحام و اجتماع دانستهاند، و اينكه به خانه كعبه يا زمينى كه خانه خدا در آن ساختهشده «بكّه» گفتهاند، به خاطر ازدحام و اجتماع مردم در آن، براى عبادت است.
عدهاى نيز گفتهاند بكّه همان مكّه است كه «م» در آن تبديل به «ب» شدهاست.
▪️استطاعت آيه بالا اشاره به دو موضوع دارد:
الف- هر كس كه مستطيع باشد، حج بر او واجب است، و استطاعت عبارت است از:
توانايى مالى، سلامتى، نيروى بدن، باز بودن راه، سالم و امن بودن آن، وسعت داشتن وقت و كافى بودن آن براى حج
ب- اهميت بسيار زياد حج كه يكى از اركان اسلام است و ترك آن، به كفر تعبير شدهاست.
💎رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود:
اى على! كسى كه حج را ترك كند (در حالى كه استطاعت دارد) كافر است؛ زيرا خداوند مىفرمايد: و بر مردمى كه استطاعت رفتن به سوى خانه خدا را دارند، لازم است كه حج را برپادارند و كسى كه كفر ورزد (آن را ترك كند) به خود زيان رساندهاست. و خداوند بىنياز است؛ اى على! كسى كه حج را به تأخير اندازد تا از دنيا رود، خداوند در قيامت او را يهودى يا نصرانى محشور مىكند.
«مبارك» به معنى پربركت و پرفايده است و اين فايده و بركت، هم از نظر معنوى است و هم از نظر مادى.
▪️مقام ابراهيم (ع)
«مقام ابراهيم» سنگى است كه جاى پاى ابراهيم عليهالسلام در آن نقش بستهاست.
اخبار بسيار زيادى در دست است كه دلالت مىكند، سنگ اصلى كه ابراهيم روى آن مىايستاده تا ديوار كعبه را بالا ببرد در زيرزمين، در همين مكانى كه فعلًا مقامش مىنامند، دفن شدهاست و مقام ابراهيم كنار مطاف، روبهروى ضلع ملتزم قرار دارد.
▪️امنيت حرم
«امنيت» ويژگى ديگرى است كه براى خانه خدا ذكرشدهاست، به اين معنا كه هر كس داخل آن شود، در امان است.
وقتى كه ابراهيم خليل كعبه را بنا نهاد، از خداوند امنيت شهر مكه را درخواست كرد.
خدا نيز دعاى او را اجابت كرد و مكه را شهر امن قرارداد و جنگ و خونريزى را در آن ممنوع ساخت.
خدا در قرآن از مكه به عنوان «بلدالامين» ياد كردهاست.
گل مريم
2017_10_17, 04:28 PM
▪️حق تقوا▪️
◾️«يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ الَّا وَ انْتُمْ مُسْلِمُونَ»◾️
▪️اى كسانى كه ايمان آوردهايد آنچنان كه حق تقواى خداست، تقوا پيشه كنيد و از دنيا نرويد مگر اينكه مسلمان باشيد.▪️
در اين آيه دو دستور به مؤمنان دادهشدهاست:
اول، رعايت حق تقوا؛ دوم، مردن در حال مسلمانى.
اين دو دستور از اهميت فراوانى برخوردار است و سراسر زندگى بشر را شامل مىشود.
يك دستور آن مربوط به زمان حيات است كه بايد بدان عمل شود و سفارش دوم مربوط به زمان رحلت است و در واقع، نتيجه دستور اول است، بدين معنا كه مؤمنان بايد حق تقوا را رعايت كنند و در طول عمر پا از دايره بندگى بيرون نگذارند تا ايمان و اسلام در قلب آنها مستقر شود و در لحظه رحلت، مسلمان بميرند و چنان نباشد كه هول و هراس مرگ و سكرات آن، اسلام و ايمان را از آنان بگيرد و كافر بميرند.
▪️رعايت تقوا ▪️
قرآن كريم در موارد فراوان، به تقوا سفارش نموده و از مؤمنان خواسته كه در تمام حركات و سكنات زندگى تقوا را فراموش نكنند.
علامه طباطبايى (ره) پيرامون تقوا مىنويسد:
تقوا، نوعى احتراز و اجتناب از عذاب الهى است و اين تقوا وقتى حاصل مىشود كه انسان، اوامر الهى را پيروى نمايد و از ارتكاب نواهى و محرّمات الهى پرهيزكرده و دربرابر نعمتهاى خدا، شاكر و در برابر مصيبتها، صابر باشد.
قرآن مجيد در آياتى براى سوقدادن افراد به سوى تقوا، به بيان نعمتهايى كه به متقيان خواهد رسيد، پرداخته و آنان را به نيل به نعمتهاى دنيوى و اخروى بشارت دادهاست.
گاهى نيز آنان را وعده داده كه اگر تقوا پيشه كنند، امدادهاى غيبى خود را به كمك آنان خواهد فرستاد. همچنين در بعضى از آيات، بصيرت پيداكردن، نجات از گرفتاريها و مشكلات و آسان شدن امور را در گرو تقوا دانستهاست.
هر چند در حدود هفتاد آيه قرآن، رعايت تقوا را گوشزد كردهاست، اما آيه مورد بحث داراى قيد «حَقَّ تُقاتِهِ» است كه آن را از ساير آيات امتياز بخشيدهاست، يعنى تقواى خدا را آنچنان كه حق تقواست، رعايت كنيد، و اين مطلب اشاره به بالاترين درجه تقوا دارد.
مؤمنان بايد خود را براى اين مرحله آمادهكنند كه نه تنها از ارتكاب گناه خوددارى كنند، بلكه مكروهات را نيز به جا نياورند، بلكه هر عملى كه در راه خدا و براى رضاى خدا نباشد ترك كنند گرچه امرى مباح باشد و در حقيقت همه اعمال زندگى را به انگيزه جلب رضايت خدا انجام دهند.
اينگونه تقوا نيز داراى مراتبى است كه مرتبه بالاى آن جز معصومين نصيب كس ديگرى نمىشود.
عاقبت به خيرى سفارش دوم آيه اين بود كه هرگز نميريد، مگر در حال مسلمانى (در حالى كه تسليم اوامر الهى هستيد). اين همان مطلبى است كه در بين عامه مردم به عاقبت به خيرى مشهور است؛ زيرا انسان بايد در طول عمر، خود را چنان مهياى مرگ كند و تعلّقات خود را كم نمايد كه در وقت مردن، شياطين نتوانند ايمان او را بربايند، چون در آن موقع حساس، شيطان و ياران او مىكوشند كه وى را از دايره ايمان، خارج كرده، با حالت كفر به برزخ واردكنند.
در حديثى نيز هشدار دادهشده كه حتى مخلصان (كسانى كه بسيارى از بندههاى شيطان را پارهكردو به مرحله اخلاص رسيدهاند) نيز بايد مراقب پايان كار خويش باشند.
تاريخ فراوان به ياد دارد كه افرادى ابتداء مؤمن و خوب بودند، ولى بر اثر غفلت و عدم رعايت تقوا، كارشان به بىايمانى و مردن با حال كفر كشيدهشدهاست.
بايد هشدارها را با گوش جان شنيد و از اسلام و ايمان محافظت كرده و با رعايت تقوا، آنها را در قلب ثبت نمود تا هول و هراس سكرات مرگ آنها را نزدايد كه معيار، مسلمان و مؤمن مردن است.
▪️«اللَّهُمَ اجْعَلْ عاقِبَةَ امْرِنا خَيْراً.»▪️
گل مريم
2017_10_17, 04:28 PM
▪️اتحاد مسلمانان▪️
◾️«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ اذْ كُنْتُمْ اعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ أِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ اياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ أِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ»◾️
▪️و همگى به ريسمان الهى چنگ بزنيد و پراكنده مشويد و نعمت خدا را نسبت به خود به ياد آوريد كه با يكديگر دشمن بوديد و او ميان دلهاى شما الفت ايجادكرد، پس به يمن نعمت او برادر گشتيد و شما بر لبه گودالى از آتش بوديد كه خداوند شما را نجات بخشيد. خداوند آيات خود را براى شما چنين بيان مىكند، باشد كه هدايت گرديد از ميان شما مؤمنان بايد گروهى باشند كه به خير دعوت كنند و امربهمعروف و نهىازمنكر نمايند، ايشانند كسانى كه رستگارند، و همچون كسانى مباشيد كه پراكنده شده و اختلاف كردند، پس از آنكه دلايل روشن بر ايشان آمد و براى چنان كسانى عذابى بزرگ است.▪️
▪️ضرورت وحدت▪️
دو دليل بر ضرورت وحدت ارائه مىكند:
اول، دليلى كه مبنى بر تجربه است: به ياد آوريد زمانى را كه با يكديگر دشمن بوديد و تجربه تلخ حيات خشونتبار و پربيم و هراس اجتماعى را لمس كرديد و آن را با الفت امروز مقايسه كنيد.
دوم، دليلى كه بر پايه عقل است: و آن انديشه در اينكه جامعهاى كه دستخوش اختلاف است، كارشان به تنازع مىانجامد و هر دم در آستانه جنگ و نابودى و در لبه پرتگاه عذاب اخروى قرار دارد و چنين اجتماع آشفتهاى هرگز راه نجات ندارد.
▪️محور وحدت▪️
هر چند تفرقه براى اجتماع، زهرى كشندهاست، ولى هر وحدتى نيز نجاتبخش همه جانبه جامعه نخواهدبود، يعنى بايد محور وحدت، «حبل الله» و جهت حركت، «رو به خدا» باشد.
عصبيت و قوميت نه تنها محور قابل اطمينانى نيست، بلكه خود برهمزننده وحدت انسانهاست.
▪️حبلالله▪️
حبلالله رشتهاى است كه بشر را به خدا مىرساند و اين رشته كه از آسمان به سوى زمين كشيده و آويختهاست، «قرآن»، «رسالت»، «اسلام» و مطابق برخى از روايات، «ولايت» است و مىتوان گفت همه اينها مصاديق حبلالله است.
دعوت فردى و جمعى از مجموع آيات قرآن برمىآيد كه امربهمعروف و نهىازمنكر دو مرحله دارد.
يكى مرحله فردى كه در اين مرحله، همه افراد جامعه مسؤوليت دارند و شعاع عمل آن در حد تذكر و اندرز، اعتراض، انتقاد و مانند آن است و دوم مرحله اجتماعى كه شعاع قدرت آن وسيع است و قصاص و اجراى حدود را هم در برمىگيرد و بطور طبيعى از شؤون حكومت اسلامى محسوب مىشود.
آيه 104 بيانگر مرحله اخير از دعوت است و در ضمن بيان مىكند كه وحدت اجتماعى نيز حاميان و نگاهبانانى لازم دارد تا از شرّ اختلاف محفوظ بماند و آمران به معروف و ناهيان از منكر در راستاى حفظ وحدت جامعه و محور حبلالله مسؤوليت دارند.
گل مريم
2017_10_17, 04:28 PM
امدادهاى غيبى در جنگ
☘️«وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ أِذْ تَقُولَ لِلْمُؤْمِنينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ بَلى انْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِ هِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ أِلَّا بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ أِلَّا مِنْ عِنْدِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيم لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا اوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ» ☘️
و به حقيقت خداوند شما را در «بدر» يارى كرد، درحالى كه شما ناتوان بوديد، پس از خدا پروا كنيد، باشد كه شكرگزار باشيد. آن زمان كه به مؤمنان مىگفتى: آيا كافى نيست كه پروردگارتان شما را به سههزار فرشته كه فرود آيند يارى كند؟ آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن بزودى- و يا با فوران خشم- به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنجهزار فرشته نشاندار يارى خواهدكرد. اينها همه را خداوند فقط براى بشارت و اطمينان قلبى شما قرار داد و پيروزى تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم است. (اين وعده را كه خدا به شما داده) براى اين است كه قسمتى از (پيكر لشكر) كافران را قطع كند يا آنها را سركوب كند كه مأيوس (به ديار خود) بازگردند.
نصرت الهى
آيات بالا در جنگ احد نازل شد. اين آيات امدادهاى الهى در جنگ بدر را گوشزد كرده، مىفرمايد:
در اين زمان نيز اگر صبر و تقوا داشتهباشيد- يعنى پايدارى كنيد و شانه از جنگ خالى نكنيد- پروردگارتان شما را يارى مىدهد.
نصرت الهى به وسيله آمدن فرشتگان تنها براى تشويق، بشارت، اطمينان خاطر و تقويت روحيه شماست و گرنه پيروزى تنها از ناحيه خداوندى است كه بر همه چيز قادر و در همه كار حكيم است.
شكر پيروزى
آيه نخست مىفرمايد:
خداوند شما را در جنگ بدر در حالى كه ضعيف و ناچيز بوديد، پيروز كرد. اينك، به پاس اين يارى، تقوا پيشه كنيد، باشد كه شكرانه پيروزى را به جا آورده باشيد.
پس شكر پيروزى در حفظ تقواست و تقوا حكم مىكند كه عامل اصلى پيروزى را خدا بدانيد. به نيروى خود مغرور و به سبب ناتوانى خود از پيروزى نااميد نشويد، بلكه همچنان در راه فرمان خدا استوار باشيد و پيكار كنيد.
شرط امداد الهى
آيه 125 صراحت دارد كه شرط برخوردارى از امداد الهى صبر و تقواست و پايدارى در عرصه نبرد و تقواى همهجانبه بويژه در شرايط حساس و بحرانى زمينهساز كمك خداست.
نمونههايى از امدادهاى غيبى قرآن مجيد نمونههايى از اين امدادها را ذكر كردهاست، از جمله:
الف- نزول ملائكه: در اين آيات و آيه اول سوره انفال، خداوند خبر داده كه در جنگ بدر ملائكه زيادى براى بشارت به مؤمنان و اطمينان بخشيدن به قلب آنها نازل شدهاند.
ب- القاى رعب و هراس در دل دشمن: مأموريت ديگر ملائكه، اين بود كه رعب و
وحشت در دل كافران ايجاد كرده و آنان را از داشتن روحيه قوى محروم كنند.
ج- خواب راحت: مسلمانان در شب برپايى جنگ بدر علاوه بر خستگى فراوان، داراى اضطراب روحى نيز بودند، چون تعداد دشمن سهبرابر آنها و تجهيزات دشمن نيز به مراتب زيادتر بود. خداوند براى رفع خستگى و ايجاد آرامش در مجاهدان، آنان را به خوابى عميق فروبرد و اين خواب باعث تجديد روحيه و آمادهشدن آنها گرديد.
د- نزول باران: آنان در آن سرزمين براى تطهير بدنهاى خود و انجام غسل و وضو به آب احتياج داشتند، خداوند آبى از آسمان بر آنان نازل كرد. بارش باران علاوه بر رفع آلودگى، سبب محكمى قلب آنان شد و از طرفى زمين سست زير پايشان را محكم كرد تا مجاهدان با قدمهاى ثابت به سوى جنگ با دشمن پيش بروند.
ه- كم نشان دادن تعداد دشمن در چشم مسلمانان: خداوند، زمانى كه دشمنان در مقابل مسلمانان قرار گرفتند، تعداد آنان را در چشم كافران و همچنين تعداد كافران را در چشم آنان كم نشان داد تا دو طرف به جنگ رغبت كنند و اراده خدا بر درگيرى آن دو و پيروزى مسلمانان محقق شود، ولى بعد از درگيرى، مسلمانان همچنان كافران را كم مىديدند، امّا كافران مسلمانان را دوبرابر مىديدند و اين باعث تقويت روحيه مسلمانان و رعب و وحشت كافران گشت و بدين صورت پيروزى جبهه حق تحقق يافت.
گل مريم
2017_10_17, 04:28 PM
🔹امدادهاى غيبى در جنگ🔹
☘️«وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ أِذْ تَقُولَ لِلْمُؤْمِنينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ بَلى انْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِ هِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ أِلَّا بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ أِلَّا مِنْ عِنْدِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيم لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا اوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ» ☘️
🌸و به حقيقت خداوند شما را در «بدر» يارى كرد، درحالى كه شما ناتوان بوديد، پس از خدا پروا كنيد، باشد كه شكرگزار باشيد. آن زمان كه به مؤمنان مىگفتى: آيا كافى نيست كه پروردگارتان شما را به سههزار فرشته كه فرود آيند يارى كند؟ آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن بزودى- و يا با فوران خشم- به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنجهزار فرشته نشاندار يارى خواهدكرد. اينها همه را خداوند فقط براى بشارت و اطمينان قلبى شما قرار داد و پيروزى تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم است. (اين وعده را كه خدا به شما داده) براى اين است كه قسمتى از (پيكر لشكر) كافران را قطع كند يا آنها را سركوب كند كه مأيوس (به ديار خود) بازگردند.🌸
🔹نصرت الهى🔹
آيات بالا در جنگ احد نازل شد. اين آيات امدادهاى الهى در جنگ بدر را گوشزد كرده، مىفرمايد:
در اين زمان نيز اگر صبر و تقوا داشتهباشيد- يعنى پايدارى كنيد و شانه از جنگ خالى نكنيد- پروردگارتان شما را يارى مىدهد.
نصرت الهى به وسيله آمدن فرشتگان تنها براى تشويق، بشارت، اطمينان خاطر و تقويت روحيه شماست و گرنه پيروزى تنها از ناحيه خداوندى است كه بر همه چيز قادر و در همه كار حكيم است.
🔹شكر پيروزى🔹
💎آيه نخست مىفرمايد:
خداوند شما را در جنگ بدر در حالى كه ضعيف و ناچيز بوديد، پيروز كرد. اينك، به پاس اين يارى، تقوا پيشه كنيد، باشد كه شكرانه پيروزى را به جا آورده باشيد.
پس شكر پيروزى در حفظ تقواست و تقوا حكم مىكند كه عامل اصلى پيروزى را خدا بدانيد. به نيروى خود مغرور و به سبب ناتوانى خود از پيروزى نااميد نشويد، بلكه همچنان در راه فرمان خدا استوار باشيد و پيكار كنيد.
🔹شرط امداد الهى 🔹
آيه 125 صراحت دارد كه شرط برخوردارى از امداد الهى صبر و تقواست و پايدارى در عرصه نبرد و تقواى همهجانبه بويژه در شرايط حساس و بحرانى زمينهساز كمك خداست.
نمونههايى از امدادهاى غيبى قرآن مجيد نمونههايى از اين امدادها را ذكر كردهاست، از جمله:
الف- نزول ملائكه: در اين آيات و آيه اول سوره انفال، خداوند خبر داده كه در جنگ بدر ملائكه زيادى براى بشارت به مؤمنان و اطمينان بخشيدن به قلب آنها نازل شدهاند.
ب- القاى رعب و هراس در دل دشمن: مأموريت ديگر ملائكه، اين بود كه رعب و
وحشت در دل كافران ايجاد كرده و آنان را از داشتن روحيه قوى محروم كنند.
ج- خواب راحت: مسلمانان در شب برپايى جنگ بدر علاوه بر خستگى فراوان، داراى اضطراب روحى نيز بودند، چون تعداد دشمن سهبرابر آنها و تجهيزات دشمن نيز به مراتب زيادتر بود. خداوند براى رفع خستگى و ايجاد آرامش در مجاهدان، آنان را به خوابى عميق فروبرد و اين خواب باعث تجديد روحيه و آمادهشدن آنها گرديد.
د- نزول باران: آنان در آن سرزمين براى تطهير بدنهاى خود و انجام غسل و وضو به آب احتياج داشتند، خداوند آبى از آسمان بر آنان نازل كرد. بارش باران علاوه بر رفع آلودگى، سبب محكمى قلب آنان شد و از طرفى زمين سست زير پايشان را محكم كرد تا مجاهدان با قدمهاى ثابت به سوى جنگ با دشمن پيش بروند.
ه- كم نشان دادن تعداد دشمن در چشم مسلمانان: خداوند، زمانى كه دشمنان در مقابل مسلمانان قرار گرفتند، تعداد آنان را در چشم كافران و همچنين تعداد كافران را در چشم آنان كم نشان داد تا دو طرف به جنگ رغبت كنند و اراده خدا بر درگيرى آن دو و پيروزى مسلمانان محقق شود، ولى بعد از درگيرى، مسلمانان همچنان كافران را كم مىديدند، امّا كافران مسلمانان را دوبرابر مىديدند و اين باعث تقويت روحيه مسلمانان و رعب و وحشت كافران گشت و بدين صورت پيروزى جبهه حق تحقق يافت.
گل مريم
2017_10_17, 04:29 PM
عبرت از تاريخ
☘️«قَد خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسيرُوا فِىالْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ» ☘️
پيش از شما سنتهايى وجود داشت، پس در روى زمين گردش كنيد و ببينيد سرانجام تكذيبكنندگان چگونه بود؟
دعوت به جهانگردى
قرآن مخاطبان خود و مسلمانان را حدود چهارده بار به «گردش در زمين» دعوت كردهاست و دوران گذشته تاريخ را با زمان حاضر پيوند مىزند و پيوند فكرى و فرهنگى نسل حاضر را با گذشتههاى دور و ديدن آثار تاريخى را براى درك حقايق آفرينش، لازم و ضرورى مىداند؛ زيرا اين پيوند و ارتباط نه تنها براى گردشكنان در زمين مفيد و لازم است، بلكه وظيفه و مسؤوليت آيندگان را نيز روشن مىكند.
هدف از جهانگردى
قرآن، مسلمانان را به جهانگردى و ديدن آثار پيشينيان دعوت مىكند.
در اسلام به جهانگردى اهميت زيادى دادهشدهاست، اما نه بسان جهانگردى توريستهاى هوسران و هوسباز امروز.
قرآن جهانگردى را براى «عبرت از تاريخ گذشتگان» مطرح مىكند و در آيات متعددى اين مسأله را يادآور مىشود.
گاه هدف از جهانگردى را (مانند همين آيه) ديدن عاقبت تكذيبكنندگان خدا و پيامبران مىداند ,
و گاه نتيجه جهانگردى را ديدن سرانجام مجرمان و گناهكاران ذكر مىكند:
☘️ «فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الُمجْرِمينَ» ☘️
زمانى ديگر هدف از گردش در زمين را برخوردار شدن از «دلهاى دانا» و «گوشهاى شنوا» مىداند:
☘️«أَفَلَمْ يَسيرُوا فِى الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ اذانٌ يَسْمَعُونَ بِها»☘️
و گاهى تفكر در چگونگى ابتداى خلقت مىداند تا با مشاهده آن به قيامت و زندهشدن دوباره ايمان پيدا كند.
☘️«قُلْ سيرُوا فِى الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِىءُ النَّشْأَةَ الْاخِرَةَ» ☘️
مسلمانان نبايد از تحولات اجتماعى دنيا بىخبر باشند؛ بايد به گردش در زمين بپردازند، تا دنياى اطراف خود و سياستهاى حاكم بر جهان امروز را شناخته، نيازمنديهاى زمان را درك كنند، از تجربيات ديگران استفاده كنند و براى جامعههاى اسلامى چارهجويى نمايند.
گل مريم
2017_10_17, 04:29 PM
🔹عبرت از تاريخ 🔹
☘️«قَد خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسيرُوا فِىالْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ» ☘️
🌸پيش از شما سنتهايى وجود داشت، پس در روى زمين گردش كنيد و ببينيد سرانجام تكذيبكنندگان چگونه بود؟🌸
🔹دعوت به جهانگردى🔹
قرآن مخاطبان خود و مسلمانان را حدود چهارده بار به «گردش در زمين» دعوت كردهاست و دوران گذشته تاريخ را با زمان حاضر پيوند مىزند و پيوند فكرى و فرهنگى نسل حاضر را با گذشتههاى دور و ديدن آثار تاريخى را براى درك حقايق آفرينش، لازم و ضرورى مىداند؛ زيرا اين پيوند و ارتباط نه تنها براى گردشكنان در زمين مفيد و لازم است، بلكه وظيفه و مسؤوليت آيندگان را نيز روشن مىكند.
🔹هدف از جهانگردى 🔹
قرآن، مسلمانان را به جهانگردى و ديدن آثار پيشينيان دعوت مىكند.
در اسلام به جهانگردى اهميت زيادى دادهشدهاست، اما نه بسان جهانگردى توريستهاى هوسران و هوسباز امروز.
قرآن جهانگردى را براى «عبرت از تاريخ گذشتگان» مطرح مىكند و در آيات متعددى اين مسأله را يادآور مىشود.
گاه هدف از جهانگردى را (مانند همين آيه) ديدن عاقبت تكذيبكنندگان خدا و پيامبران مىداند ,
و گاه نتيجه جهانگردى را ديدن سرانجام مجرمان و گناهكاران ذكر مىكند:
☘️ «فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الُمجْرِمينَ» ☘️
زمانى ديگر هدف از گردش در زمين را برخوردار شدن از «دلهاى دانا» و «گوشهاى شنوا» مىداند:
☘️«أَفَلَمْ يَسيرُوا فِى الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ اذانٌ يَسْمَعُونَ بِها»☘️
و گاهى تفكر در چگونگى ابتداى خلقت مىداند تا با مشاهده آن به قيامت و زندهشدن دوباره ايمان پيدا كند.
☘️«قُلْ سيرُوا فِى الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِىءُ النَّشْأَةَ الْاخِرَةَ» ☘️
مسلمانان نبايد از تحولات اجتماعى دنيا بىخبر باشند؛ بايد به گردش در زمين بپردازند، تا دنياى اطراف خود و سياستهاى حاكم بر جهان امروز را شناخته، نيازمنديهاى زمان را درك كنند، از تجربيات ديگران استفاده كنند و براى جامعههاى اسلامى چارهجويى نمايند.
گل مريم
2017_10_17, 04:29 PM
سنت جهاد
☘️ «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْاعْلَوْنَ أِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ أِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْمَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ امَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ وَلُيمَحِّصَ اللَّهُ الَّذينَ امَنُوا وَيَمْحَقَ الْكافِرينَ أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرينَ وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»☘️
سست نشويد و غمگين مگرديد، شما برتريد اگر ايمان داشتهباشيد. اگر به شما (در ميدان احد) جراحتى رسيد (و ضربهاى وارد شد) به آن قوم (دشمن) نيز (در جنگ بدر) جراحتى همانند آن وارد شد و ما اين روزها (ى پيروزى و شكست) را در ميان مردم مىگردانيم تا خداوند افرادى را كه ايمان آوردهاند بداند و از ميان شما شهيدانى بگيرد و خداوند ستمگران را دوست نمىدارد و تا خداوند، افراد با ايمان را خالص گرداند و كافران را بتدريج نابود سازد.
آيا پنداشتيد كه شما (تنها با ادّعاى ايمان) وارد بهشت مىشويد در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان شما و صابران را مشخص نساختهاست؟ و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را پيش از آنكه با آن روبهرو شويد، تمنّا مىكرديد. ولى آن را با چشم خود ديديد، در حالى كه به آن نگاهمىكرديد (و حاضر نبوديد بدان تن در دهيد، چقدر ميان گفتار و كردار شما فاصله است!)
ملاك برترى
آيه 139 مىفرمايد:
شما برتريد اگر ايمان داشتهباشيد و به لوازم ايمان پايبند باشيد، يعنى نبايد شكست يا پيروزى ظاهرى باعث سستى يا اندوه شما گردد.
شما فقط بايد به فكر حفظ ايمان باشيد درس تلخى كه شما از جنگ احد بايد گرفتهباشيد، اين است كه روح ايمان را به خاطر كسب غنيمت دنيوى به فراموشى سپرديد و حقيقت شكست همين است و بدانيد كه چنانچه در هر زمان، ايمان واقعى داشتهباشيد، برترى از شماست و پيروزى نهايى نيز به شما تعلق خواهدداشت.
گردش روزگار
آيه 140 مىفرمايد:
به منظور آزمايش و شناختهشدن جوهر انسانها، «شكست» و «پيروزى» در ميان ايشان دستبهدست مىگردد. پسدلبستن بهيكزندگى آرام، بىتغيير و بىتشويش درست نيست.
«سعدى» اگر ضربهاى و زخمى بر پيكر نيروهاى شما واردشد، در نظر داشتهباشيد كه روزى هم مثل اين صدمه به دشمن شما رسيدهاست و آنها موفق به جبرانشدهاند. ازپا منشينيد كه شما نيز توانايى جبران را داريد.
نتايج جهاد
آيات 140 و 141 چهار نتيجه را براى جهاد، و شكست و پيروزى در آن بيان مىكند كه عبارت است از:
الف- مشخص شدن مؤمنان.
ب- رسيدن گروهى از افراد صالح به مقام شهادت.
ممكن است منظور از شهدا در اينجا گواهان باشد، يعنى خدا مىخواست با اين حادثه گواهانى از شما بگيرد كه چگونه نافرمانيها به شكستهاى دردناكى مىانجامد.
ج- خالص نمودن ايمان مؤمنان از ترديد و تزلزل.
د- نابودی کافران
گل مريم
2017_10_17, 04:29 PM
🔹سنت جهاد🔹
☘️ «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْاعْلَوْنَ أِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ أِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْمَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ امَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ وَلُيمَحِّصَ اللَّهُ الَّذينَ امَنُوا وَيَمْحَقَ الْكافِرينَ أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرينَ وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»☘️
🌸سست نشويد و غمگين مگرديد، شما برتريد اگر ايمان داشتهباشيد. اگر به شما (در ميدان احد) جراحتى رسيد (و ضربهاى وارد شد) به آن قوم (دشمن) نيز (در جنگ بدر) جراحتى همانند آن وارد شد و ما اين روزها (ى پيروزى و شكست) را در ميان مردم مىگردانيم تا خداوند افرادى را كه ايمان آوردهاند بداند و از ميان شما شهيدانى بگيرد و خداوند ستمگران را دوست نمىدارد و تا خداوند، افراد با ايمان را خالص گرداند و كافران را بتدريج نابود سازد.
آيا پنداشتيد كه شما (تنها با ادّعاى ايمان) وارد بهشت مىشويد در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان شما و صابران را مشخص نساختهاست؟ و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را پيش از آنكه با آن روبهرو شويد، تمنّا مىكرديد. ولى آن را با چشم خود ديديد، در حالى كه به آن نگاهمىكرديد (و حاضر نبوديد بدان تن در دهيد، چقدر ميان گفتار و كردار شما فاصله است!)🌸
🔹ملاك برترى🔹
💎 آيه 139 مىفرمايد:
شما برتريد اگر ايمان داشتهباشيد و به لوازم ايمان پايبند باشيد، يعنى نبايد شكست يا پيروزى ظاهرى باعث سستى يا اندوه شما گردد.
شما فقط بايد به فكر حفظ ايمان باشيد درس تلخى كه شما از جنگ احد بايد گرفتهباشيد، اين است كه روح ايمان را به خاطر كسب غنيمت دنيوى به فراموشى سپرديد و حقيقت شكست همين است و بدانيد كه چنانچه در هر زمان، ايمان واقعى داشتهباشيد، برترى از شماست و پيروزى نهايى نيز به شما تعلق خواهدداشت.
🔹گردش روزگار 🔹
💎آيه 140 مىفرمايد:
به منظور آزمايش و شناختهشدن جوهر انسانها، «شكست» و «پيروزى» در ميان ايشان دستبهدست مىگردد. پسدلبستن بهيكزندگى آرام، بىتغيير و بىتشويش درست نيست.
«سعدى» اگر ضربهاى و زخمى بر پيكر نيروهاى شما واردشد، در نظر داشتهباشيد كه روزى هم مثل اين صدمه به دشمن شما رسيدهاست و آنها موفق به جبرانشدهاند. ازپا منشينيد كه شما نيز توانايى جبران را داريد.
🔹نتايج جهاد 🔹
💎آيات 140 و 141 چهار نتيجه را براى جهاد، و شكست و پيروزى در آن بيان مىكند كه عبارت است از:
الف- مشخص شدن مؤمنان.
ب- رسيدن گروهى از افراد صالح به مقام شهادت.
ممكن است منظور از شهدا در اينجا گواهان باشد، يعنى خدا مىخواست با اين حادثه گواهانى از شما بگيرد كه چگونه نافرمانيها به شكستهاى دردناكى مىانجامد.
ج- خالص نمودن ايمان مؤمنان از ترديد و تزلزل.
د- نابودی کافران
گل مريم
2017_10_17, 04:29 PM
🔹ضرورت مقاومت 🔹
☘️«وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِىٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَ هَنُوا لِما أَصابَهُمْ فى سَبيلِاللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَااسْتَكانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ وَ ما كانَ قَوْلُهُمْ أِلَّا أَنْ قالُوا رَبَّنَااغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا وَ أِسْرافَنا فى أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ فَاتيهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْاخِرَةِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الُمحْسِنينَ» ☘️
🌸و چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنها جنگ كردند. آنها دربرابر آنچه در راه خدا به آنها مىرسيد، سست نشدند و ناتوان نگرديدند و تن به تسليم ندادند و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد. گفتار آنها (در لحظات بحرانى و شدت فشارهاى جنگ) چيزى جز اين نبود كه گفتند پروردگارا! گناهان ما و تندرويها در كارهايمان را ببخش.
قدمهاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعيت كافران، پيروز كن پس خداوند پاداش اين جهان و پاداش نيكوى آن جهان را به آنها داد و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.🌸
مردان پايدار الهى به دنبال حوادث احد، آيه بالا با يادآورى شجاعت، ايمان و استقامت مجاهدان و ياران پيامبران گذشته، مسلمانان را به شجاعت و فداكارى و پايدارى تشويق مىكند و درضمن، آن دستهاى را كه ازميدان احد فرار كردند، مىكند.
🔹عبرت از شكستها🔹
مجاهدان، در صورتشكست از ميدان به در نمىروند، بلكه عواملشكسترا پىجويى مىكنند و نقاط ضعف و كاستيهايى كه در آنان بوده و سبب شكست شده، مىيابند و ضمن سعى در از بين بردن آنها، از خداوند مىخواهند كه ضعف، سستى و كاستى گذشته آنان را ببخشايد و به آنان استقامت عطا كند.
☘️«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ اسْرافَنا فى امْرِنا وَ ثَبِّتْ اقْدامَنا»☘️
🔹دعا در ميدان رزم 🔹
اين آيات به ما مىآموزد، كه دعا نه وسيله انزوا و ترك دنياست و نه بهانهاى براى كنارهگيرى از جنگ، بلكه وسيله خود سازى و تقويت روحيه است.
در زمان پيامبران و ائمه، همان زاهدان و دعاخوانهاى شب، شيران و شميشرزنان روز بودند و به گفته امام خمينى سلام الله عليه:
اينهايى كه شبها به دعا برمىخيزند و به مناجات برمىخيزند.
در جنگها پيروز خواهندشد.
🔹 فرار از مرگ🔹
☘️ «... يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَىْءٌ ما قُتِلْنا هيهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فى بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ أِلى مَضاجِعِهِمْ ... يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ كَفَرُوا وَ قالُوا لِأِخْوانِهِمْ أِذا ضَرَبُوا فِى لْأَرْضِ أَوْكانُوا غُزَّىً لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ما تُوا وَ ما قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذلِكَ حَسْرَةً فى قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ يُحْيى وَ يُميتُ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»☘️
🌸... (منافقان) مىگويند: اگر سر و كار ما با وحى و آيين حق بود، شكست نمىخورديم و در اينجا كشته نمىشديم بگو: اگر در خانههايتان هم مىبوديد، باز هم آنان كه قتل بر آنها نوشتهشده خود به سوى قتلگاهشان مىشتافتند اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون كسانى نباشيد كه كفر ورزيدند و درباره برادرانشان، هنگامى كه به سفر رفتند يا در حال جنگ بودند (و مردند يا كشتهشدند)، مىگفتند: اگر نزد ما بودند نمىمردند و كشته نمىشدند: اين آرزوهاى باطل را خداوند حسرتى بر دل آنان قرار دهد خداست كه زنده مىكند و مىميراند و خدا به عملكردتان آگاه است.🌸
🔹توهّم جاهلانه در جنگ احد🔹
مسلمانان بعد از پيروزى اوليه شكست سختى راتحمل كردند.دشمن بر آنان غلبه يافت و افراد زيادى را كشت و تعدادى از مسلمانان فرار كردند.
در اين صحنه كسانى كه ايمان در قلبشان رسوخ نداشت، نسبت به وعده پيامبر و حق بودن راه و طريق اسلام ترديد نمودند. آنان در دل با خود مىگفتند:
«اگر ما قدرى بر حق بوديم، اينجا كشته نمىشديم.» خداوند اين گمان باطل آنان را چنين جواب مىدهد:
«كشته شدن كسى در معركه جنگ دليل بر ناحق بودن يا برحق بودن او نيست.
علاوه بر آن، اين مرگ خارج از قضاى الهى نبودهاست. قضاى حق تعالى بر اين قرار گرفته كه اين افراد در اين نقطه به وسيله قتل از دنيا بروند و اگر هم شما براى جنگ بيرون نمىآمديد، باز هم اين افراد در اين نقطه كشته مىشدند و خلاصه هيچ گريزى از «اجل مسمّى» نيست واين پندارها از جهل و نادانى سرچشمه مىگيرد.
گل مريم
2017_10_17, 04:29 PM
🔹نهى مؤمنان از همانندى با كافران🔹
آيه كريمه ☘️«يا أَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ كَفَرُوا وَ قالُوا لِأِخْوانِهِمْ ...» ☘️
مؤمنان را از اينكه در زمينه مرگ و زندگى، مانند كافران بينديشند بر حذر مىدارد و مىفرمايد:
شما چون كافران نگوييد: اگر فلانى از شهر و ديار و از ميان بستگان خود، دور نمىشد، نمىمرد يا فلانى اگر به جبهه نمىرفت و نزد ما مىماند، كشته نمىشد.
چنين انديشه و گفتارى انسان را به سوى عذاب روحى مىكشاند و دل انسان را از حسرت مالامال مىگرداند.
علاوه بر اين، چنين تفكرى ناشى از جهل و نادانى است، زيرا نزديكى و دورى از آنان، عامل مرگ و زندگى نيست، زنده ساختن و ميراندن از شؤونى است كه به خداى يگانه بىشريك، اختصاص دارد.
🔹تكرار سخن كافران از زبان منافقان 🔹
در آيه 168 همين سوره، اين بار منافقان سخنانى شبيه گفتههاى كافران را تكرار مىكنند:
☘️الَّذينَ قالُوا لِأِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ أِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»☘️
آنان كه (در خانه) نشستند (و در جنگ احد شركت نجستند) نسبت به برادران و خويشاوندان خود گفتند: اگر از ما اطاعت مىكردند (و به جبهه نمىرفتند) كشته نمىشدند، اى پيامبر! بگو اگر راست مىگوييد مرگ را از خود دور كنيد.
💎قرآن در پاسخ منافقان مىفرمايد:
شما با اين ادعا، خود را از حوادث آينده با خبر مىدانيد، اگر چنين است شما بايد علل و عوامل مرگ خود را پيشبينى كرده و از مرگ خود پيشگيرى كنيد، بنابراين، اگر راست مىگوييد مرگ را از خود دور سازيد.
🔹تصميمگيرى رهبرى، پس از مشورت🔹
☘️ «وَ شاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَأِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ أِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ» ☘️
🌸و در امر (جنگ و ...) با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى، بر خدا توكل كن؛ زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد.🌸
🔹سيره رسول اكرم (ص) در امور اجرايى 🔹
سيره رسول اكرم (ص) اين بود كه در امور اجرايى، با مسلمانان مشورت مىكرد.
در نبرد احد، پيش از شروع جنگ، با ياران خود مشورت كرد.
نظر عدهاى از جمله رسول گرامى (ص) اين بود كه در شهر بمانند و به دفع دشمن بپردازند، ولى بيشتر حاضران، پيشنهاد كردند كه در بيرون شهر با دشمن بجنگند.
پيامبر (ص) بعد از مشورت مطابق نظر اكثريت تصميم گرفت.
اما سپاه اسلام، متحمل خسارات و ضايعات سنگينى شد. آيا پيامبر (ص) در سيره خود مىبايست تجديدنظر مىكرد؟
اين آيه بر سيره رسول گرامى (ص)، مهر تأييد نهاد و با اشاره خاطرنشان كرد كه عملكرد رسول خدا (ص) و مشورتخواهى او بر اساس امر خدا بوده و خدا از كار او خشنود است.
گل مريم
2017_10_17, 04:30 PM
🔹 فوايد مشورت🔹
الف- كسانى كه در كارهاى مهم با افراد خردمند و خبره و صاحب نظر مشورت مىكنند، كمتر دچار خطا و لغزش مىشوند و بر عكس، آنان كه به خود رأيى و استبداد گرفتارند و خود را بىنياز از تبادل افكار با ديگران مىدانند، اغلب دچار خطاها و اشتباهاتى چه بسا جبران ناپذير مىشوند.
ب- استبداد رأى رهبران و مديران جامعه، موجب توقف رشد استعدادهاى توده مردم مىگردد و بزرگترين سرمايههاى انسانى يك ملت را به هدر مىدهد، در حالى كه مشورت با ديگران، نوعى احترام به شخصيت و طرز تفكر آنان و مايه رشد و پرورش استعدادهاى نهفته در آنان است.
ج- كسى كه با ديگران مشورت مىكند، در صورتى كه كامياب و پيروز شود، از حسادت آنان در امان خواهدبود، چرا كه آنان را در موفقيت خود سهيم كردهاست و معنا ندارد كه انسان در كارى كه خود نيز نقش داشته، حسادت ورزد، و در صورتى كه در آن كار، با شكست روبهرو شود، زبان اعتراض و ملامت آنان بسته است؛ زيرا كسى به نتيجه كار خود، اعتراض نمىكند و زبان به ملامت نمىگشايد، بلكه دلسوزى و غمخوارى مىكند.
د- انسان آنگاه كه با ديگران مشورت مىكند، از لابهلاى سخنان و پيشنهادات آنان، به شخصيّت و ميزان دوستىشان پى مىبرد و در دستيابى به موفقيت، از اين شناسايى مىتواند بهره بگيرد.
با چه كسانى مشورت نكنيم انسان نبايد هركسىرا طرف مشورتخويش قراردهد، زيرا شخصيت و خصايص روحى افراد در پشت زبان آنها نهفتهاست و در كلامشان متبلور مىشود.
اگر كسى كه دچار نقطهضعفهايى است، طرف مشورت انسان قرار گيرد، نقاط ضعف او از طريق زبان به انسان، منتقل خواهدشد.
ازاينرو،
💎اميرمؤمنان علىعليهالسلام مشورت با سه دسته را منع كردهاست:
الف- افراد بخيل
☘️«لُا تُدْخِلَنَّ فى مَشْوَرَتِكَ بَخيلًا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ» ☘️
🌸در جلسه مشاوره خود (بويژه آنجا كه سخن از خدمات مالى است) بخيلى را راه مده، زيرا تو را از بخشش منصرف مىكند و از فقر مىترساند.🌸
ب- افراد ترسو
☘️«وَ لا جَباناً يُضْعِفُكَ عَنِ الْأُمُورِ» ☘️
🌸در محفل مشورت خود هيچ ترسويى را راه مده.🌸
چنين افرادى را بخصوص در اقداماتى كه به همت و ارادهاى پولادين نياز دارد نبايد وارد كرد؛ زيرا در انجام كارهاى مهّم، موجب تضعيف روحيه و سستى اراده مىشوند.
ج- افراد حريص و آزمند
☘️«وَ لا حَريصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ» ☘️
🌸در جلسه مشورت خويش، هيچ حريص و آزمندى را وارد مكن، زيرا چنگ انداختن حريصانه بر اموال و ثروتها را به ستم در چشم تو زينت مىدهد.🌸
🔹وظيفه مشاور 🔹
مشاور موظف است خالصانه، ناصحانه و صادقانه آنچه به نظرش خير و صلاح است بگويد و از اظهار آن خوددارى نكند.
مشاور همچنين بايد دور از اغراض و تعصبات، نقاط ضعف و قوت شخص را بيان كند، هر چند به غيبت و عيبجويى شخص منجر شود و اين كار او حرام نبوده و از موارد استثنايى حكم غيبت است.
اگر مشاور در مشورت، صداقت را پيشه خود نسازد و در به كارگيرى توان و عقل و فهم خود كوتاهى كند، خداوند به كيفر كوتاهى او، عقل و فهمش را خواهد گرفت. چنان كه در روايتى،
💎پيامبر اكرم (ص) فرمود:
☘️«مَنِ اسْتَشارَهُ اخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ يُمَحِّضْهُ النَّصيحَةَ سَلَبَهُ اللَّهُ لُبَّهُ» ☘️
🌸كسى كه مورد مشورت برادر مؤمناش قرار گيرد، پس نصيحت خود را براى او خالص نكند، خداوند عقل او را از او مىگيرد.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:30 PM
🔹 مرحله تصميم نهايى 🔹
پس از مشورت و آگاهى از آراى ديگران، مرحله جمعبندى و تصميم نهايى فرا مىرسد.
در اين مرحله بايد از ميان عقايد و افكار گوناگون كه عرضه شدهاست، يكى را كه صحت آن با دلايل و شواهد بيشترى تأييد و تقويت مىشود، برگزيند يا آنكه از حاصل آن آرا، طرحى نو درافكند و تصميم نهايى و قاطع را بگيرد.
نرمش و انعطاف، هنگام مشورت، بايد جاى خود را به قاطعيت و تصميم خلل ناپذير و به تعبير آيه مورد بحث «عزم» بدهد.
در اين آيه، مشورت به جمع و «عزم» به شخص رسول اكرم (ص) وابسته شده و اين بدان معناست كه بررسى و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعى، بايد به صورت دستهجمعى انجام شود، ولى در مرحله تصميم بايد اراده واحدى به كار افتد و از هرج و مرج جلوگيرى شود.
🔹تصميم و توكل🔹
☘️ «فَأِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» ☘️
🌸هنگامى كه تصميم نهايى را گرفتى، بر خدا توكل كن.🌸
اين جمله بدين معناست كه در عين فراهم آوردن اسباب و وسائل عادى، استمداد از قدرت بىپايان الهى را فراموش مكن.
💎پيغمبر گرامى (ص) به عربى كه پاى شترش را نبسته و آن را بدون زانوبند رها ساختهبود و اين كار را توكل بر خدا مىپنداشت، فرمود:
☘️ اعْقِلْها وَ تَوَكَّلْ» ☘️
🌸با توكل، زانوى اشتر ببند.🌸
انسان نبايد در چهارديوارى عالم ماده و قدرت محدود خود، محاصره شود و چشم از لطف و عنايت الهى فرو بندد، بلكه بايد پس از مشورت و استفاده از همه امكاناتى كه در اختيار دارد، برخداى متعال توكل كند، زيرا خداوند متوكلان را همواره دوست مىدارد.
🔹سنت الهى در مهلت دادن به كافر و بخيل 🔹
☘️«وَ لا يَحْسَبنَّ الَّذينَ كَفَرُوا انَّما نُمْلى لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ أِنَّما نُمْلى لَهُمْ لِيَزْدادُوا أِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما اتيهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ»☘️
🌸كسانى كه كافر شدند، نپندارند مهلتى كه به آنان مىدهيم، برايشان بهتر است. تنها بدين جهت به آنان مهلت مىدهيم تا بر طغيان و گناه خويش بيفزايند و براى آنان عذابى است خفتبار و آنان كه از دادن آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كردهاست، بخل مىورزند، گمان نكنند كه اين برايشان خير است، بلكه شر است. آنچه به آن بخل ورزيدهاند، بزودى در قيامت، بر گردنشان طوق خواهد شد. ميراث آسمانها و زمين از آن خداست و خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.🌸
با بررسى آيات قرآن به دو سنت برمىخوريم كه هر دو با تفاوت اندك داراى يك معنى هستند و آن «سنّت املاء» و «سنّت استدراج» است.
گل مريم
2017_10_17, 04:30 PM
🔹سنت الهى در مهلت دادن به كافر و بخيل 🔹
☘️«وَ لا يَحْسَبنَّ الَّذينَ كَفَرُوا انَّما نُمْلى لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ أِنَّما نُمْلى لَهُمْ لِيَزْدادُوا أِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما اتيهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ»☘️
🌸كسانى كه كافر شدند، نپندارند مهلتى كه به آنان مىدهيم، برايشان بهتر است. تنها بدين جهت به آنان مهلت مىدهيم تا بر طغيان و گناه خويش بيفزايند و براى آنان عذابى است خفتبار و آنان كه از دادن آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كردهاست، بخل مىورزند، گمان نكنند كه اين برايشان خير است، بلكه شر است. آنچه به آن بخل ورزيدهاند، بزودى در قيامت، بر گردنشان طوق خواهد شد. ميراث آسمانها و زمين از آن خداست و خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.🌸
با بررسى آيات قرآن به دو سنت برمىخوريم كه هر دو با تفاوت اندك داراى يك معنى هستند و آن «سنّت املاء» و «سنّت استدراج» است.
🔹سنّت املاء🔹
املاء به معناى مهلت دادن است. خداوند براى هر قومى اجلى قرار دادهاست و در مدت عمرشان نيز كسانى را براى هدايت آنان مبعوث مىكند.
آنان اگر از رسول الهى تبعيت كردند، خداوند نعمتهاى خود را به آنها ارزانى خواهد داشت و به سعادت ابدى نيز خواهند رسيد، ولى اگر دست به طغيان و نافرمانى زدند چنين نيست كه همه آنها را فورى به هلاكت و نابودى بكشاند، بلكه تا مدت رسيدن اجل معين به آنان فرصت مىدهد تا شايد توبه كنند و بازگردند، ولى متأسفانه آنان از اين مهلت سوءاستفاده كرده و در گناه غوطهور مىشوند.
پس اين مهلت دادن به آنها، گرچه خيال كنند كه به نفعشان مىباشد و برغرورشان نيز بيفزايند؛ اما در حقيقت به ضرر آنان است، چون سبب مىشود كه آنان بر گناه و كفر خود بيفزايند و عذاب و عقاب خود را سختتر و زيادتر كنند.
🔹سنّت استدراج🔹
گاهى خداوند علاوه بر اينكه به كافران مهلت مىدهد، بطور مداوم به نعمتهايى كه در اختيار آنان است نيز افزونى مىبخشد، آنان خود را محبوب خدا و بهتر از مؤمنان مىپندارند.
اما اين در حقيقت، راهى است كه آنانرا بهعذاب نزديكمىكند؛ زيرا با سرگرم شدنبهنعمتهاى تازهوعدم شكرگزارى ازنعمتهاىقبلى، بهدنياولهوولعب آن مشغول مىشوند.
قرآن مجيد به اين حقيقت تصريح كرده كه دادن اموال و اولاد فراوان به كافران، دليل محبوبيت آنان نزد خدا نيست.
🍀«ايَحْسَبُونَ انَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنينَ نُسارِعُ لَهُمْ فِى الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ» 🍀
🌸آيا كافران گمان مىكنند كه آن مال و فرزند كه به آنها ارزانى داشتيم، براى آن است كه مىكوشيم خيرى به آنها برسانيم؟ (نه)، بلكه آنها نمىفهمند.🌸
گل مريم
2017_10_17, 04:30 PM
و در آيه ديگر مى فرمايد:
🍀والَّذينَ كَذَّبُوا باياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ امْلى لَهُمْ انَّ كَيْدى مَتينٌ🍀
🌸 و كسانى كه آيات ما را تكذيب كنند، آنها را بتدريج به سوى هلاكت مىبريم، از راهى كه نمىدانند و مهلتشان مىدهم، بدرستى كه كيد من متين است🌸
اينكه گناهكار در وسعت نعمت واقع مىشود و از بلاها و مصيبتها در امان مىماند، همان استدراج است؛ يعنى بردن او به سوى هلاكت از راهى كه نفهمد، همچنان كه امام على (عليه السلام) فرمود:
«اى فرزند آدم، هرگاه ببينى كه پروردگارت با اين گناه كه مىكنى، پىدرپى به تو نعمت مىدهد، بترس و برحذر باش.» (از اينكه به سنت استدراج گرفتار شدهباشى و ناگاه تو را بگيرد و هلاك گرداند.)
حضرت زينب (سلام الله عليها) اين بانوى شجاع و پيامآور نهضت كربلا در سخنرانى خود در برابر حكومت خودكامه يزيد به اين آيه استدلال كرد تا كافران گمان نبرند كه درامان بودن آنان از قهر خدا بعد از به شهادت رساندن اهلبيت، علامت محبوب بودن آنان در نزد خداست، بلكه بدانند كه اين مهلتى است از سوى خدا تا به آنان جناياتشان ادامه دهند و به ناگاه خداى مقتدر آنان را به عذاب بگيرد.
اخطار به بخيلان آيه دوم، اخطارى است به كسانى كه از پرداخت حقوق واجب مالى و بذل و بخشش به محتاجان و نيازمندان خوددارى مىكنند. آنان بايد توجه داشته باشند كه اگر از پرداخت حقوق واجبى كه به گردن آنهاست خوددارى كنند، به سودشان نيست و نه تنها به زيادشدن مالشان كمك نمىكند، (زيرا براساس روايات اگر كسى درهمى از حق واجب را نپردازد، دو برابر آن را در راه باطل از دست خواهد داد،) بلكه اين شرى است كه هم در اين دنيا و هم در سراى آخرت، دامنگيرشان خواهدشد.
در بعضى از روايات، به اين آيه نيز بر تجسم عمل در قيامت استناد شدهاست، چنانچه امام باقر (عليه السلام) فرمود:
هر كس زكات مال خود را نپردازد، خدا آن مال را در قيامت به صورت اژدهايى آتشين درمىآورد كه به دور گردن او مىپيچد و از گوشت او مىخورد تا اينكه از حساب فارغ شود.
🌷پایان سوره آل عمران🌷
سراج منیر
2018_02_16, 12:51 PM
سلام گل مریم عزیز عالی بود...4gol....
ممنون
vBulletin® v4.2.2, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.