PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معنای واژه ی قلب در قاموس قرآن



گل مريم
2016_02_15, 11:04 AM
besm4

قلب

قلب همان عضو معروف در بدن و تنظيم كننده و جريان دهنده خون است كه در سينه قرار گرفته.
قرآن مجيد بقلب بيشتر تكيه كرده و چيزهائى نسبت ميدهد كه بيشتر و يا همه آنها را امروز بمغز نسبت ميدهند اينك ببعضى از آنها اشاره ميشود:

1- قلب غليظ ميشود و سختر از سنگ ميگردد وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (آل عمران:159)
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (بقره: 74.2)
قلب مريض ميشود (نه فقط از لحاظ طبيعى) بلكه از لحاظ عدم استقرار ايمان و بودن هواهاى شيطانى در آن فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ (احزاب: 32)
فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً (بقره: 10.3)
قلب زنگ ميزند و تيره ميشود البته در اثر اعمال بد كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (مطففين:14) نه بلكه اعمالشان بر قلوب آنها زنگ گذاشته است.

4- قلب مهر زده ميشود و چيزى نمى‏فهمد. خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ (بقره:7) كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِ الْكافِرِينَ (اعراف: 101)

5- قلب محل ترس و خوف است سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ( آل عمران: 151) قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ (نازعات: 8.6)
قلب گناهكار ميشود وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ (بقره: 283)
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما (تحريم: 4)
وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ (بقره: 225.7)
قلب ميفهمد و نميفهمد، محل عقيده و انبار علوم است لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها (اعراف: 179)
وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ (آل عمران:154) تا آنچه در قلوبتان است امتحان كند.
إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ (انفال:70)
وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ (احزاب: 5)
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ (احزاب: 51)
وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ (حجرات: 14)
كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ( مجادله: 22.8)
قلب مخزن رأفت و رحمت و اطمينان و سكينه است وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً (حديد: 27)
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء: 89)
وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي (بقره: 260)
أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد: 28)
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ (فتح: 4.9)

گل مريم
2016_02_15, 11:10 AM
آياتي كه در «صدر» گذشت مثل أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (شرح: 1)
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً (انعام: 125)

گفتيم ظاهرا مراد قلب است و باعتبار آنكه قلب در سينه است صدر آمده. بملاحظه حال و محل.
بطوريكه آيات نشان ميدهد قرآن بقلب تكيه ‏اى عجيب كرده و منشاء خير و شرّ را قلب ميداند درباره اهل ايمان گويد كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ (مجادله: 22)
باز ميگويد إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ (انفال: )
در خصوص منافقان و نظير آنها فرموده: مريض القلب ‏اند
بكفّار فرمايد مختوم القلب ميباشند و امثال آن ...

در اين صورت مراد از قلب چيست؟

آيا همان غدّه صنوبرى شكل است كه در سينه قرار دارد و دستگاه تلمبه خون است و در اثر انقباض و انبساطش از طرفى خون را بهمه بدن ميرساند و از طرف ديگر آنرا تحويل ميگيرد؟
آيا ظرف اين همه حقائق كه گفته شد اين قلب است؟

ممكن است بگوئيم: نه، اين قلب وظيفه ‏اش فقط جريان دادن خون در بدن و تنظيم آن است و اين كارها مال مغز است و مراد از قلب در قرآن عقل يا نفس و روح است كه ظرف و حامل اين همه چيزها است. ولى آيه زير حاكى از همين قلب معروف است:

أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (حجّ: 46)

در اين آيه موضع قلوب كه سينه ‏ها باشد معيّن شده يعنى: قلبهائيكه در سينه‏ ها جاى دارند كور ميشوند ايضا آياتي كه بجاى قلب لفظ «صدر- صدور» آمده مثل:

مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً (نحل: 106)
فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ (اعراف: 2)
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (آل عمران: 119)
وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ (توبه:14)
وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ (يونس:57)
بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ (عنكبوت: 49)
وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ (قصص: 69)
لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ (حشر: 13)

و ساير آيات كه شكّى نمى ‏ماند در اينكه مراد از صدر و صدور قلبهاست و باعتبار حالّ و محلّ صدر و صدور آمده است و گرنه در سينه علم و خوف و غيره نيست.

ناگفته نماند: براى روشن شدن مطلب بايد الفاظ قلب، نفس، صدر و فوأد را كه در قرآن آمده ‏اند با هم مقايسه كنيم مثلا يك جا فرموده:

وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ (احزاب:51)

در جاى ديگر فرموده: رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ( اسراء: 25)
و در تعبير ديگر فرموده: أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِي صُدُورِ الْعالَمِينَ (عنكبوت:10)

از اينجا ميفهميم كه قلوب، صدور، نفوس يك چيزاند.

در تعبير ديگر فرموده: وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ (توبه: 118)

در آيه ديگر نسبت ضيق را به «صدر» داده وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ (حجر: 97)

ميدانيم كه صدر و نفس يكى هستند، هكذا فرموده: لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ (حشر:13)

فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى‏ (طه: 67)

وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ (احزاب: 26)

ايضا در دو آيه زير قلب و نفس يكى‏ اند وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ (بقره: 225)

وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ (بقره: 284)

گل مريم
2016_02_16, 12:58 PM
ادامه بحث

‏بيشتر معلومات و دانسته‏ هاى انسان از راه چشم و گوش است ديدن و شنيدن در واقع بوسيله مغز انجام ميشود سپس قلب تحت تأثير واقع ميگردد.

مثلا: اول مظلومى را مى ‏بينيم يا مى ‏شنويم آنگاه در قلب خود احساس ناراحتى مينمائيم بجرئت ميتوان گفت: مغز وسيله قلب و راه رساندن اشياء بقلب است و سپس درك و حل و فصل با قلب ميباشد، على هذا مراد از قلب در قرآن چند چيز ميتواند باشد:

1- قلب معمولى كه بگوئيم محل آنهمه چيز كه قرآن فرموده همين قلب است هر چيز بوسيله چشم و گوش و حواس ديگر بمغز وارد ميشود و آنوقت قلب بآن اعتقاد پيدا ميكند يا تكذيب مينمايد يا ميسوزد و غمگين ميشود يا تنگ ميگردد يا شرح پيدا ميكند و هكذا، مراد از صدر و صدور نيز قلب است باعتبار حالّ و محلّ و نفس نيز بدان معنى است بعلت آنكه نسبت بعضى از افعال چنانكه ديديم بهر دو يكى است و اگر در حال خويش دقت كنيم خواهيم ديد خوف، اضطراب، شادى، غصّه، دلسوزى و اطمينان و غيره را ما در قلب احساس ميكنيم.

ممكن است بگوئيد: مغز بعضى از طيور را بر ميدارند، نمى‏ ميرد ولى چيزى هم احساس نميكند و دانه در جلوش ميماند ولى نميخورد تا از بين ميرود؟

ميگويم اين دليل احساس مغز نميشود و شايد در اثر نبودن مغز راه احساس قلب بسته شده و مغز محسوسات را بقلب تحويل نميدهد تا حسّ بكند.

اگر گويند: امروز ثابت شده كه اين همه كارها مال مغز است؟

گوئيم:همين قدر ميدانيم كه اين چيزها در درون آدمى است و درست محل آنها را نميدانيم، تشخيص و تمنّا بوسيله قلب است امروز در قرن بيستم با اين همه گفتار درباره كارهاى مغز باز ميگوئيم:
دلم ميخواهد، قلبم مايل است، از ته قلب دوست ميدارم در قلبم احساس شادى يا غصّه يا كينه ميكنم و ...مانعى ندارد كه بگوئيم: اينها با دستگاه چشم و گوش وارد مغز شده بقلب تحويل ميگردد سپس قلب روى آنها قضاوت كرده بانبار مغز تحويل ميدهد و مغز فقط انبار و بايگانى قلب است و چون همه چيز با قلب است لذا بقلب نسبت داده شده.

2- مراد از قلب، باطن و درون انسان است ولى نه همه جاى آن بلكه مركز ثقل بدن كه همان قلب و سينه و نفس است.

ضيق، شرح، حاوى معلومات بودن، تفكر، كسب، قساوت، اطمينان دخول ايمان، انحراف، زيغ، ممهور بودن و غيره كه بقلب و صدر و نفس نسبت داده شده بعلت آنكه مركز ثقل بدن اين سه چيز است، اين احتمال باحتمال اول بر ميگردد.

3- مراد از قلب نفس مدركه و روح است. الميزان ذيل آيه وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ قلب را نفس مدركه و روح دانسته و ظرف بودن صدر را براى قلب و ايضا نسبت تعقل را بقلب با آنكه مال روح است مجاز دانسته

و در ذيل آيه وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ گفته: اين از جمله شواهدى است كه مراد از قلب، انسان بمعنى نفس و روح است، چون تفكّر، تعقّل، حبّ، بغض، خوف و امثال آن را گرچه ممكن است كسى بقلب نسبت دهد باعتقاد آنكه عضو مدرك در بدن همان قلب است چنانكه عوام عقيده دارند ... ولى كسب و اكتساب جز بانسان نسبت داده نميشود.

ولى بعيد است اين همه قلب و قلوب، صدر و صدور، نفس و نفوس فؤاد و افئدة و الباب را كه در قرآن آمده حمل بر نفس مدركه و روح بكنيم و نيز بعيد است كه بگوئيم در آيه تَعْمَى الْقُلُوبُ روح مجازا قلب خوانده شده و ظرف بودن صدور نيز مجاز است و نسبت تعقّل بقلب با آنكه مال نفس است باز مجاز ميباشد.

ايضا بايد همه صدر، صدور، فؤاد، افئده و غيره را مجاز بدانيم.

بنظر اينجانب مراد از نفس و نفوس در بسيارى از آيات باطن و درون انسان است كه با قلب و صدر نيز ميسازد. و اللّه العالم.

قاموس قرآن
سید علی اکبر قرشی