PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا حضرت ابراهیم در یکی از ایات قران میفرماید انی سقیم . یعنی من مریض هستم



هندیانی
2016_02_04, 07:30 PM
-4-10-

شهیدان عباس ورسول مرادی, [04.02.16 19:10]
چرا حضرت ابراهیم در یکی از ایات قران میفرماید انی سقیم . یعنی من مریض هستم در حالی که ابراهیم مریض نبود. و به دروغ گفت من مریضم. ایا پیامبر دروغ میگوید؟؟!!!

در جواب این سؤال، تفسیر آیه ی شریفه را از مجمع البیان و تفسیر المیزان می گذارم

هندیانی
2016_02_04, 07:35 PM
مجمع البیان
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ‏

آن گاه ابراهيم نظرى عميق و پرمعنا به ستارگان آسمان افكند و در برابر دعوت آنان براى شركت در مراسم نيايش و راز و نيازشان گفت: راستى من بيمارم و نمى‏توانم در جشن شما شركت كنم.

در تفسير اين گفتار ابراهيم ديدگاه‏ها يكسان نيست:

به باور برخى منظور اين است كه: آن حضرت به ستارگان نگاهى كرد و دريافت كه هنگامه بيمارى و تب او فرا رسيده است و با اين دريافت، رو به آنان كرد و گفت: من بزودى بيمار مى‏ گردم، چرا كه هنگامه بيمارى و تب من - كه گاه و بيگاه بدان گرفتار م ى‏گردم - فرا رسيده است و مى ‏دانيم كه چنين گفتارى يك شيوه رايج است و قرآن نيز با همين سبكِ گفتار است كه مى ‏فرمايد: «انّك ميت و انّهم ميتون»(زمر/30) هان اى پيامبر! بى‏ گمان تو جهان را بدرود خواهى گفت و آنان نيز خواهند مرد.

گفتنى است كه اين شيوه گفتار گاه در مورد فرد و يا چيزى كه بر رويدادى وارد مى‏ گردد، به كار مى‏ رود.

نكته ديگر اين است كه نگاه ابراهيم به ستارگان از سبك نگاه ستاره ‏شناسان و منجّمان به ستاره ‏ها نبود تا از آنها چيزى را دريابد؛ و يا بسان آنان از حركت آنها رويدادى را پيش‏بينى كند...

2- امّا به باور برخى ديگر آن حضرت بسان بت ‏پرستان به ستارگان نظر افكند تا آنان او را از جامعه خويش پندارند و گفتارش را همانند گفتار خود بدانند و آن گاه بود كه گفت: من بيمارم و نمى‏ توانم در مراسم شما شركت كنم. بت‏ پرستان با اين پندار كه او از راه ستاره ‏شناسى و نگاه به ستارگان بيمارى خود را پيش‏بينى كرده است وى را رها ساختند و رفتند.

و نيز ممكن است خداى دانا و توانا با وحى به پيامبرش ابراهيم به او اعلان فرمود كه در آينده نزديكى بيمار مى‏ گردد و نشانه فرا رسيدن هنگامه آن را طلوع ستاره ه‏اى ويژه و يا پيوستن ستاره‏ اى به ستاره ديگر قرار داده باشد؛ از اين رو هنگامى كه او به آسمان نگريست، آن نشانه را ديد و براى گواهى به آنچه خدا به او خبر داده بود، فرمود: من بيمارم و در مراسم نيايش شما شركت نمى‏ كنم.

هندیانی
2016_02_04, 07:40 PM
3- «ابومسلم» بر آن است كه ابراهيم نگاهى انديشمندانه به ستارگان افكند و با تفكّر در آنها دريافت كه آن ستارگان پديده هستند و نه پديدآورنده هستى، و همان گونه كه خدا در آيه و سوره ديگرى به اين داستان او اشاره فرموده است، او از اين راه به وجود پديدآورنده تواناى هستى استدلال كرد و آن گاه بود كه با رسيدن به حقيقت رو به بت‏ پرستان كرد و گفت: من بيمارم...

منظور آن حضرت از بيمارى خويش، نه بيمارى جسمى بلكه اشاره به همان مرحله پيش از اوج گرفتن به قله پرشكوه يقين بود؛ چرا كه گاه به گمان و پندار، بيمارى گفته مى ‏شود همان گونه كه به دانش و يقين، سلامت و كمال تعبير مى‏ گردد.

به باور ما اين ديدگاه و اين دريافت از آيه مورد بحث، سست و با ديگر آيات ناسازگار است؛ چرا كه در چند آيه پيش قرآن ابراهيم را پاكدل و دارنده «قلب سليم» معرفى مى ‏كند و نشان مى‏ دهد كه او هرگز در مورد يكتا آفريدگار هستى دست خوش ترديد و دودلى نشده و هماره قلبى پاك از شرك و ترديد و لبريز از ايمان و يقين و آراسته به بينش و شناخت داشته است.

4- از ديدگاه پاره ‏اى منظور ابراهيم اين بود كه من از پافشارى بى ‏دليل قوم خويش بر پرستش بتها و پاره ‏سنگهايى كه نه توان ديدن دارند و نه شنيدن، سخت اندوه ‏زده و پريشانم!
با اين بيان نگرش آن حضرت به آسمان و تفكرش در باره ستارگان بر اين اساس بود كه آنها را پديده مى ‏ديد و بر اين باور بود كه پديدآورنده و تدبيرگر آنها، همان آفريدگار هستى است و سخت در شگفت و حيرت بود كه چرا آن مردم در مورد اين حقيقت روشن نمى ‏انديشند؟ و چگونه خردمندان جامعه دست خوش غفلت گرديده و بتها را مى ‏پرستند و كيش شرك و ارتجاع را به باد نكوهش نمى‏ گيرند؟!

هندیانی
2016_02_04, 07:40 PM
از دو پيشواى نور حضرت باقر(علیه السلام) و فرزند گرانمايه‏ اش حضرت صادق (علیه السلام) آورده ‏اند كه: واللّه ما كان سقيما و ما كذب» به خداى سوگند كه ابراهيم نه بيمار بود و نه دروغ گفت.
اين روايت را كه بيمارى و دروغ را نفى مى‏ كند، به يكى از دو صورت مى‏ توان تقسيم كرد:

1- ممكن است به يكى از ديدگاه‏هاى چندگانه‏ اى كه گذشت حمل كرد و بر آن اساس گفت: ابراهيم نه بيمار بود و نه دروغ مى ‏گفت.

2- و ممكن است بگوييم منظور آن حضرت اين بود كه: هركسى كه سرانجام مى ‏ميرد، و مرگ بر او نوشته شده است، اگرچه در حال حاضر بيمار هم نباشد، در حقيقت در تيررس بيمارى و مرگ است و اگر بگويد من بيمارم، دروغ نگفته است. و نيز پاره‏اى آورده ‏اند كه ابراهيم در سه مورد دروغ گفت:

1- نخست همانجا كه گفت من بيمارم و در مراسم آنان شركت نكرد.
2- آن گاه كه شكستن بتها را به بت بزرگ نسبت داد.
3- و زمانى كه همسرش «ساره» را براى نجات از خطرِ دشمنى، خواهر خويش خواند.

امّا اين روايت را نيز مى‏ تواند به «توريه» تفسير كرد و گفت آن حضرت در اين مورد نيز از اين واژه‏ ها و سخنان، مفهوم و منظور ديگرى داشت، چرا كه در مورد نخست منظورش اين بود كه: من هم همانند بسيارى از مردم بيمار خواهم شد؛ و در مورد دوّم مى ‏خواست آنان را به انديشه و تفكّر برانگيزد كه هان اى تيره ‏بختان! شما كه مى‏ دانيد كه از بت بزرگتان هم كارى ساخته نيست، پس چرا بتها را مى‏پرستيد؟!

و در مورد سوّم نيز منظورش اين بود كه: «ساره» خواهر دينى اوست و نه خواهر حقيقى او.

در روايت آمده است كه: «توريه» يا «معاريض» راه نجات از آلوده شدن به دروغ است و منظور از آن، اين است كه گوينده، سخنى را بر زبان مى ‏آورد كه ظاهرى دارد، امّا خودش چيز ديگرى را اراده مى ‏كند، گرچه شنونده همان ظاهر گفتار او را بگيرد و منظور حقيقى او را درنيابد.
اين شيوه از گفتار، دروغ نيست، بلكه چيز ديگرى است كه از آن به «توريه» تعبير مى ‏گردد، چرا كه دروغ كارى زشت و ناپسند است و به همين دليل هم نه زيبنده پيامبران خداست و نه آنان زبان به دروغ مى‏ گشايند؛ چرا كه دروغ آفت اعتماد است و پيامبران كه چهره ‏هاى مورد اعتماد و اطمينان مردم هستند، و برگزيده بارگاه خدا از اين شيوه ناپسند سخت به دور و پاك و پاكيزه‏ اند.(مجمع البیان)

هندیانی
2016_02_04, 07:46 PM
در تفسیر المیزان در این مورد مطالبی آمده است که مشاهده می کنید:



" فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ"

شكى نيست در اينكه ظاهر اين دو آيه اين است كه خبر دادن ابراهيم (ع) از مريضى خود مربوط است به نظر كردن در نجوم، حال اين نگاه كردن در ستارگان يا براى اين بوده كه وقت و ساعت را تشخيص دهد، مثل كسى كه دچار تب نوبه است، و ساعات عود تب خود را با طلوع و غروب ستاره‏اى و يا از وضعيت خاص نجوم تعيين مى ‏كند.
و يا براى آن بوده كه از نگاه كردن به نجوم، به حوادث آينده‏ اى كه منجم‏ ها آن حوادث را از اوضاع ستارگان بدست مى‏ آورند، معين كند. و صابئى مذهبان به اين مساله بسيار معتقد بودند و در عهد ابراهيم (ع) عده بسيارى از معاصرين او از همين صابئى‏ها بوده ‏اند.

بنا بر وجه اول، معناي آيه چنين مى ‏شود: وقتى اهل شهر خواستند همگى از شهر بيرون شوند تا در بيرون شهر مراسم عيد خود را به پا كنند، ابراهيم نگاهى به ستارگان انداخت و سپس به ايشان اطلاع داد كه به زودى كسالت من شروع م ى‏شود، و من نمى ‏توانم در اين عيد شركت كنم.

و بنا بر وجه دوم معنايش اين م ى‏شود: ابراهيم در اين هنگام نگاهى به ستارگان كرد و طبق قواعد منجمين پيشگويى كرد كه به زودى من مريض خواهم شد، و در نتيجه نمى ‏توانم با شما از شهر بيرون شوم.

ولى وجه اولى با وضع ابراهيم (ع) مناسب‏تر به نظر مى‏ رسد، براى اينكه آن جناب با اينكه توحيدى خالص داشت، ديگر معنا ندارد براى غير خدا تاثيرى قائل باشد. و از سوى ديگر دليلى هم كه به قوت دلالت كند بر اينكه آن جناب در آن ايام مريض نبوده در دست نداريم، بلكه دليل داريم بر اينكه مريض بوده، براى اينكه از يك سو خداى تعالى او را صاحب قلبى سليم معرفى كرده و از سوى ديگر از او حكايت كرده كه صريحا گفته است: من مريضم و كسى كه داراى قلب سليم است، دروغ و سخن بيهوده نمى‏ گويد.

اين بود آن وجهى كه ما در تفسير اين دو آيه اختيار كرديم. و مفسرين در توجيه آن وجوهى ذكر كرده‏ اند كه از همه وجيه‏تر و بهتر اين است «1» كه: نگاه كردنش به نجوم، و خبر دادنش از مريضى خود، از باب معاريض كلام است.

و معاريض عبارت است از اينكه:

گوينده چيزى را بگويد كه شنونده از ظاهر آن معنايى بفهمد و خود او معناى ديگرى اراده كند. پس شايد نظر كردن آن جناب در ستارگان نظر كردن موحد در صنع خداى تعالى باشد، تا از آن راه بر وجود خداى تعالى و يكتايى او استدلال كند، ولى مردم خيال كردند كه نظر كردن او مثل نظر كردن منجم‏ها است، كه مى‏ خواهد از وضع ستارگان بر پيش آمدن حوادثى استدلال كند. آن گاه فرموده:" من مريضم" و منظورش اين بوده كه او به زودى دچار بيمارى مى ‏شود، چون آدمى در طول عمر بدون بيمارى نمى‏ شود، هم چنان كه باز از همان جناب حكايت كرده كه گفت:" وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ" «2» چيزى كه هست مردم خيال كردند منظور او اين است كه همين امروز كه روز عيد ايشان است مريض است، و آنچه در نظر آن جناب مرجح بوده كه اين همه زحمت به خود بدهد، اين بوده كه در شهر تنها بماند و آن هدفى را كه در نظر داشته انجام دهد، يعنى بت‏هاى اهل شهر را بشكند.

ليكن اين وجه- كه گفتيم بهترين وجوهى است كه مفسرين ذكر كرده ‏اند- وقتى صحيح است كه آن جناب در آن روز مريض نبوده باشد و حال آنكه خواننده عزيز متوجه شد كه گفتيم هيچ دليلى بر اين معنا نيست.

علاوه بر اين گفتن معاريض براى انبياء جايز نيست، زيرا باعث مى ‏شود اعتماد مردم به سخنان ايشان سست گردد

(1) مجمع البيان، ج 8، ص 449.
(2) و چون بيمار شوم او است كه شفايم مى‏دهد. سوره شعراء، آيه 80.

گل مريم
2016_02_04, 08:10 PM
از دو پيشواى نور حضرت باقر(علیه السلام) و فرزند گرانمايه‏ اش حضرت صادق (علیه السلام) آورده ‏اند كه: واللّه ما كان سقيما و ما كذب» به خداى سوگند كه ابراهيم نه بيمار بود و نه دروغ گفت.
در تفسیر روایی البرهان نیز به این دو روایت با ذکر منبع اشاره شده است

منبع حدیث امام باقر علیه السلام، کتاب کافی/جلد 8/ 2 369/ ح 559
و منبع حدیث امام صادق علیه السلام، کتاب معانی الاخبار/ ص 209/ ح1 ذکر شده است.